شنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۴

یدی گن لر


هاتار ـ هاتار یدی گن لر
ائنسانی آلله بیلن لر
توپراغا سجده قئلانلار
یدی غونار، یدی گؤچه ر
گیجه لردن دینمان گه چه ر
بارئب شانلی دانگی غوچار
یاغتی گونونگ یولون آچار
سالام سیزه، ای قودراتلار
بلند داغلاردا بورگوت لر
دسسانئنگز یوره ک لرده
مکانئنگز دوری آسمان
ساناسام آرتار سوغابئم
ساناماسام، دأل من ائنسان.
من تایانلارمی گچه یین ساناپ
غونگشی ـ غولام، آتا ـ انه لرینگیزدن
دایی ـ دایزه، ینه ـ ینه لرینگیزدن
غالانلارنی سورانگ ایزئنی کسمأن
عاجایئب یئلدیز دان، دولی دئر آسمان
هانها اول گؤرونیان دؤرت لر
اسن، طوواق، ماغتئم، شیرلی
هانها گورگن یوزی نورلی
اول آی مأت چئن مردلنگ بیری
هانها أنین أرلنگ أری
هانها غئزیل صأحرانگ شیری
اول لیکیسی عؤمری زایا
منگزاب دوران، گونه آیا
آرسلان آرقا، شیر عمادی
اؤچمه ز هرگیز، یانار دورار
یوره ک لرده، یاقان اودی
اول ایکیسی، بیر ـ ده آتا
هایب گیتدیلر، بولدی خاطا
اول یالدئراب دوران جلیل
ائنسانئنگ پاک لیگنه دلیل
اول گؤرنیان سیید غوجوق
یوره گی آق، گؤونی آچئق
اول ایکیسی عابدالجلیل
یاتدان چئقارماز اولی ایل
اول بیری نینگ آدی هاللی
گینگ صأحرامدا آد بللی
یانئندا ینه بیری بار
تورکمنینگ غوچ اوغلی بیدار
اول ایکی غانا بولاشان،
بیری جللاد النه دوشه ن،
آخوندی لر ایکی دؤغان
اول گورونیأن بأش کؤرپه لر
ایل آرقا داغی آرقالار
اول گؤرونیأن بایرام بی بی
یانئندا کؤپه بالاسی
اشدیلیب دور، توبا تانگری
انأنینگ آهی ـ نالاسی...
دانگ آتار

پنجشنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۴

جنبش سیاسی ترکمن ها گذشته، حال، آینده(قسمت پنجم)

===================================
توضیح یاغتی ترکمنصحرا: "جنبش سیاسی ترکمن ها، گذشته، حال، آینده" توسط اورمان نگارش یافته و برای اولین بار در شماره 7ـ2 نشریه تازه یول در تیر ماه 1369 منتشر شد. ما در اینجا عین مقاله را در چند بخش جهت اطلاع خوانندگان خود در وبلاگ یاغتی ترکمن صحرا درج می نماییم. با این امید که مورد توجه شان قرار
گیرد.
===================================
از آنچه شرحش رفت می توان نتایج زیر را گرفت. این نتایج برخاواضح و روشن است و نیاز به بحث آن چنانی ندارد، ولی بعضا بحث انگیز و نیاز به تبادل نظر و کار بیشتر دارد.
به هر حال جنبش ترکمن ها با مختصات امروزین و در شرایط کنونی خود با کوله باری از تجارب فکری وعملی گذشته و تجاربی که در جنبش دمکراتیک ایران و جنبش های بین المللی رخ می دهد، می تواند کارپایه فکری و عملی قابل اتکایی برای آینده پی ریزی کند.

کارپایه آینده
جنبش ترکمن ها برای پی ریزی آینده بیش از همه نیازمند آن است که با سیستم فکری ـ سیاسی گذشته خود یعنی ایدئولوژی مارکسیسم ـ لنینیسم و انتر ناسیونالیسم پرولتری تعیین تکلیف نماید. این جنبش طی تمام دوره حیات خود بر اساس همین جهان بینی فعالیت کرده است(حال ممکن است در دوره هایی آشکارا آن را اعلام کرده باشد و در دوره هایی حتی نامی از آن نبرده باشد) این تعیین تکلیف جز با گسست کامل از آن ها نمی تواند به هویت نوینی دست بیابد. اصلاحات در آن سیستم برای حفظ آن ممکن است زمینه ساز برخی تحولات مثبت باشد، ولی مطمئنا در چنبره همان مشکلات گذشته خواهد ماند و ره به جایی نخواهد برد. جنبش ترکمن ها نیاز مبرم و حیاتی به دست یابی و تبیین هویت نوین خویش دارد و این امر مهم جز با رهایی از ایدئولوژی راهنمای گذشته یعنی م ـ ل و انترناسیونالیسم پرولتری (منشأ فکری سلطه گری و سلطه پذیری) میسر نیست.

روشن است که گسستن از آن ایدئولوژی به معنای نفی هر گونه قطب گرایی، مردود شناختن حزب و حکومت ایدئولوژیک، دیکتاتوری طبقاتی و حکومت تک حزبی، تشکل و تشکیلات متمرکز سانترالیستی به شمار می رود.

یکی از اصول و معیارهای وحدت و یکی بودن در گذشته، پذیرش و توافق در "آرمان خواهی عدالت اجتماعی" یعنی سوسیالیسم و کمونیسم بود. این اصل یکی از عوامل اصلی زمینه ساز برای رشد ذهنی گرایی و برخورد مذهبی به پدیده ها و مسایل مشخص بود. این اصل در جنبش آتی به عنوان یک اصل نبایستی جایی داشته باشد.

هر فرد مشخص می تواند با آرمان های نیک و انسانی در درون جنبش باشد. یکی با آرمان سوسیالیسم و کمونیسم، دیگری با آرمان بهشت برین، سومی با آرمان جامعه بی طبقه توحیدی و چهارمی با آرمان جامعه آرمان شهر و... همراه وهمدوش جنبش می توانند باشند و آن را یاری کنند و همیاری نمایند.

ولی جنبش بر اساس آرمان ها و ایده آل های خوب شناخته نمی شود، بلکه بر اساس اهداف سیاسی و اجتماعی مشخص هویت خود را باز خواهد یافت. به عبارت دیگر این جنبش ، جنبشی غیر ایدئولوژیک و جنبشی غیر آرمانی با مفهوم گذشته خواهد بود. هویت آن با برنامه اش مشخص می گردد. و این برنامه ملهم از هیچ ایدئولوژی و متکی به هیچ جهان بینی نخواهد بود. برنامه، اهداف سیاسی و اجتماعی آتی را در جهات کلی تعیین می کند.

عناصر دیگری که هویت این جنبش را بیان می کند یکی اساس نامه و موازین سازمانی است، که بایستی نشأت گرفته از زندگی و مبتنی بر واقعیات باشد. و دیگری عمل و پراتیک مشخص سیاسی آن خواهد بود.

خود را رهبر خواندن و پیشاهنگ مردم قلمداد کردن مرضی است که در فرهنگ ما جا افتاده است. این عادت و فرهنگ باید دور ریخت شود. رابطه جنبش با مردم رابطه ای متقابل و باز خواهد بود. رابطه ای که در آن بهره گیری از شناخت ها، تجارب و باورهای مردم به طرق عملی و گسترده باید صورت گیرد. و متقابلا در سمت گیری سیاسی و اجتماعی مردم به آنها یاری رساند. جنبش ما داعیه دارو برای هر درد را ندارد و بر فراز مردم حرکت نمی کند. توده های مردم نیروی حرکتی و زندگی ساز و آفرینش گر تحولات هستند. جنبش نماینده هیچ قشر وطبقه خاص اجتماعی نبوده، بلکه از منافع کلیه اقشار و طبقات مردم ترکمن که در جهت ترقی و پیشرفت رفاه همگانی و تعالی فرهنگ و ارتقا شعور عمومی باشد، جانبداری می کند.

در درون این جنبش، آزادی اندیشه و نظر به طور وسیع بایستی تأمین گردد و برای تحقق آن مکانیزم های مشخص وعملی به کار گرفته شود. تحت هیچ شرایط و به هیج قیمتی آزادی اندیشه، آزادی قلم و بیان و، آزادی وجدانیات نیروهای این جنبش نباید زیر پا گذاشته شود. تک تک عناصر جنبش حق دارند نظرات خود را در سطح جامعه ابراز دارند و جنبش موظف است این افراد را در انتشار اندیشه هایشان حتی اگر در مغایرت با این ویا آن جهت برنامه ای باشد، یاری رساند.

این جنبش از افراد و شخصیت های مستقل اجتماعی وسیاسی تشکیل می گردد. وابستگی به جنبش به هیچ وجه به معنای نفی هویت و شخصیت مستقل آنان نباید باشد. استقلال رای ونظر هر فرد همیشه محفوظ باید بماند.

این جنبش هر نوع حکومت ایدئولوژیک از جمله حکومت اسلامی را فاقد مشروعیت دانسته و همچنین به هر نوع حکومت موروثی از جمله حکومت سلطنتی اعتباری قائل نیست. تنها قدرتی که متکی به اراده آزاد مردم و از طریق انتخابات دمکراتیک روی کار آید دارای مشروعیت است.

طرفداری از کثرت گرایی سیاسی، تعدد احزاب، آزادی قلم و بیان، آزادی اجتماعات، تشکیل فعالیت کلیه تشکل ها و انجمن های سیاسی، فرهنگی و صنفی، دفاع از بیانیه حقوق بشر، ممنوعیت هر گونه شکنجه جسمی و روحی و مجازات اعدام از جمله اصولی است که جنبش باید بدانها پای بند باشد.

این جنبش نسبت به روش قهر آمیز و خشن باید موضع روشنی داشته باشد. حل اختلافات یه شکل مسالمت آمیز، روشی انسانی و سازنده است. این روش در کاراکتر و مشی سیاسی جنبش بازتاب خود را بایستی نشان دهد.
پایان
اورمان

سه‌شنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۴

جنبش سیاسی ترکمن ها گذشته، حال، آینده(قسمت چهارم)

===================================
توضیح یاغتی ترکمنصحرا: "جنبش سیاسی ترکمن ها، گذشته، حال، آینده" توسط اورمان نگارش یافته و برای اولین بار در شماره 7ـ2 نشریه تازه یول در تیر ماه 1369 منتشر شد. ما در اینجا عین مقاله را در چند بخش جهت اطلاع خوانندگان خود در وبلاگ یاغتی ترکمن صحرا درج می نماییم. با این امید که مورد توجه شان قرار گیرد.
======================================
"لغو تمامی محدویت های ملی و فرهنگی، سپردن مصالح خلق ترکمن که باید خود در تعیین سرنوشت خویش اقدام کند و در چارچوب ایرانی آزاد و یکپارچه، به طور کامل از آزادی های فرهنگی، مذهبی و دیگر آزادی ها برخوردار باشد" و تشکل جغرافیایی خلق ترکمن بدین شکل است که از بندر ترکمن تا جرگلان باید تحت سیستم اداری و مشترک به مرکزیت گنبد در آید. دیگر تقسیم بندی ها نمی تواند حقوق کامل خلق ترکمن را رعایت کند." و "معتقدیم که هر خلق حق تعیین سرنوشت خود را در یک رابطه همپا و برادرانه با دیگر خلق ها دارد و معتقدیم که انتخاب کاملا آزاد باید اساس گزینش نمایندگان و مجریان امور در تمامی ادارات و غیره قرار گیرد." و تأمین آزادی بیان و عقیده، مذهب و زبان از طریق تماس مستقیم گروهی و انجام سخنرانی و برگزاری جلسات در شهر و روستا" و... از جمله خواست های جنبش مردم ترکمن در آن سال ها بود. ولی تسلط این اندیشه ذهنی گرایانه در پیشروان جنبش که مبارزات خلق ترکمن از ابتدای آغاز آن جنبه طبقاتی داشته و از زمان سرکوب رژیم در فروردین ماه و جنگ تحمیلی گنبد، گرایشات ملی نیز ابعاد جدیدی یافت و به صورت غیر غالب در مبارزات زحمتکشان جای خود را هر چه بیشتر باز نمود و ... زیان مندی خاص خود را بار آورد. این درک بر اساس تئوری مبارزه طیقاتی لنینی دیوار چینی میان جنبش ملی و جنبش دهقانان ترکمن کشید و عاجز از درک ماهیت جنبش ملی ترکمن ها و ویژگی های آن گردید. طبق همین نظر بود که پرچم حل مسئله ملی، حق تعیین سرنوشت و تأمین خودمختاری خلق ترکمن را برافراشته بود، خالی از مضمون گشت و از اهدافش دور شد. طبق همین نظر بود که بی توجهی به روندهای جاری آن دوره، قدرت گرفت وعامل گسست میان پیشروان و توده های ترکمن گردید.

درک مسئله ملی و چگونگی حل آن امروز نیز از زمره مسایلی است که لاینحل مانده و فرمول های پیشین در جریان زندگی با شکست روبرو شده است. چپ ایران نیز تاکنون ناتوان از پاسخ گویی به این مسئله بوده است.

ترکمن ها در اتدیشه رهایی

به طور خلاصه می توان گفت که طی سال های 57 تا اوایل 59، بر بستر رویدادهای اجتماعی ـ سیاسی و شرایط آن دوره، جریان فدایی به طور کلی و وابستگان آن در ترکمن صحرا علیرغم کج فهمی و کج اندیشی حاکم بر آن، با صداقت و و فداکاری تا حدود زیادی این نقیصه را جبران می کرد، ولی این روند امکان تداوم بدان شکل را نداشت و ناگزیر از تغییر بود. این تغییر می توانست در جهت صیقل بخشیدن سیمای دمکراتیک، ملی و بر طرف ساختن ذهنی گرایی و قیم مآبی سوق یابد. ولی متأسفانه و به دلیل همان اندیشه کژروانه در جهتی تغییر مسیر داد که نمی بایست می داد. این جهت به انحلال کامل این جریان و پیوستن به بینش و دستگاه فکری حزب توده منجر گردید. این روند که از اوایل سال 59 آغز گردیده بود در سال 60 به نقطه اوج خود رسید. در طول این مدت هر چند نیروهای مختلفی با گرایش به سمت سیاست و تفکر توده ای جدا شدند و سازمان های خاصی را بنا کردند، ولی اکثریت قاطع رهبران و فعالین فدایی با اکثریت جریان فدایی ماندند و نام سازمان فداییان خلق ایران(اکثریت) را بر خود نهادند.
نیروهای اصلی و مؤثر جنبش سیاسی ترکمن ها، فعالیت خود را با سازمان اکثریت ادامه دادند. این روند تا مدتی قبل نیز ادامه داشت.

از زمانی که سیاست و تفکر اکثریتی ـ توده ای در ترکمن صحرا آغاز به رشد و حرکت نمود، جدایی بین فعالین سیاسی و توده های ترکمن قطعیت بیشتری یافت. تا یورش مستقیم حکومت اسلامی به حزب توده، تمام مشغله این نیروها صرف ساختن و پرداختن تشکیلات های تار عنکبوتی "سانترالیسم دمکراتیک" و محبوس ساختن خود در میان آن و آموزش و آمیزش سیاست و اندیشه توده ای از یک سو و مجیز گویی حکومت از سوی دیگر بود.

به دنبال آغاز در بدری، و...ابتدا در داخل کشور وسپس در خارج کشور، بتدریج و خیلی بطئی روند تأمل و بازنگری شزوع شد. طرح بحث ها و اندکی شدت یافتن آن، رهبری اکثریت را وادار ساخت که انتشار "ایل گویجی" را به مثابه نشریه کانون فرهنگی وسیاسی خلق ترکمن به صورت فصل نامه از سر گیرد. در بهار 64 اولین شماره نشریه منتشر شد.

در توضیح ضرورت انتشار مجدد این نشریه گنده گویی می شود که "ایل گویجی" یه سان گذشته دز جهت رشد آگاهی های مردم ترکمن صحرا، اشاعه و اعتلای فرهنگ ملی خلق ترکمن و انعکاس مبارزه و مطالبات مردم ترکمن صحرا تلاش می نماید. و در پایان همین مطلب از همه نیروها و عناصر آزادی خواه و مبارز و روشنفکر ترکمن و مردم ترکمن صحرا می خواهد که "به هر طریقی که می توتنند این بلندگوی دفاع از فرهنگ وسنن ترکمنی، این آینه انعکاس زندگی و خواست خلق ترکمن را یاری دهند."

اما در واقعیت امر "ایل گویجی" اکثریت نشریه ای بود که نیمی از آن شهید نامه و نیم دیگرش تبلیغ سیاست های حاکم بر اکثریت بود. هرچند نباید ناگفته گذاشت که زحمت و تلاش برخی از ادبا و فرهنگ دوستان ترکمن نیز در این نشریه درج می گردید. ولی به دلیل کلیت ناسالم این نشریه، آنها نیز تأثیرگذاری مطلوب خود را ز دست می دادند.

سخن را به درازا نکشانیم، رهبری اکثریت تا مدتی توانست با حربه ایل گویجی نیروهای ترکمن را مشغول سازد. اما با اوج گیری بحران درونی اکثریت و بلوکه شدن جناح بندی های درونی، رهبری اکثریت بویژه سکانداران اصلی و دبیران اول آن، مانع از انتشار ایل گویجی حتی به شکل مرده و فرسوده اش گردیدند. اگر تا دیروز رهبری اکثریت از شهرت شرکت و افتخار فداییان در ترکمن صحرا عوام فریبانه استفاده می کرد و هر کجا که یاد افتخارات فداییان می افتاد، جنبش شورایی ترکمن ها را به مثابه صفحه زرینی از کارنامه اش بیرون می آورد و فخر می فروخت و از این رو حفظ و توجه به نیروهای ترکمن را در شرایط خراب شدن اوضاع نیز فراموش نمی کرد. ولی امروز دیگر آش به قدری شور شده بود که مسئله ترکمن و یا کرد برایش مطرح نبود، بلکه حفظ موجودیتش مطرح بود که به خطر افتاده بود. از این رو دبیرا اول و "رهبران طراز نو" علاقه ای به انتشاز نشریه ترکمن ها نشان ندادند. خاصه این که ترکمن ها نیز مطرح کرده بودند که نشریه بایستی توسط خود آن ها و بدون سانسور زعمای اکثریت منتشر شود. این دیگر اصلا یه صلاح ومنفعت حاکمان اکثریت نبود.

حرف برای گفتن در این زمینه زیاد است، اما سخن را به درازا نکشانیم. باری گفیم که نیروهای اصلی و مؤثر جنبش سیاسی ترکمن ها، فعالیت خود را با سازمان اکثریت ادامه دادند. لیکن از چنی پیش بدین سو، روند جدایی فعالین سیاسی ترکمن تحت عوامل گوناگون و به دلایل مختلف از اکثریت آغاز گردید. به طوری که امروز شمار عمده آنان رابطه خود را با اکثریت عملا گسسته اند.
مرکزی ترین مسئله این نیروها، تحقق بخشیدن به استقلال کانون و تعیین هویت آن و تأمین وحدت ترکمن های مبارز است. استقلال کانون در میان مجموعه نیروها، در استقلال تشکیلاتی و نفی "سلطه اکثریت" بر کانون معنا و مفهوم پیدا می کند. جملگی در اشکال و الفاظ گوناگون "اکثریت" را غاصب استقلال ارزیابی کرده اند.

اما گفتنی است که پایه گذاران هر یک از گروه های مزبور (منهای آن بخش توده ای که در گذشته هم نقش قابل تاکیدی در جنبش مردم ترکمن نداشت) تا مقطع جدایی، خود از زمره فعالین و عناصر موثر فداییان(چه چریکی و چه اکثریتی) در ترکمن صحرا بوده اند.
بعد از جدایی از اکثریت چنین وانمود می شود که گویاهیچ یک از این گروه ها سهمی در مسایل نداشته اند و سازمانی به نام اکثریت همه امور خیر وشر را به طور یک جانبه پیش می برده است.

واقعیت این است که بخش اصلی و عمده جنبش سیاسی ترکمن ها، نه تنها با جنبش فداییان پیوند داشتند، بلکه جزیی از آن به شمار می رفتند.عناصر قدیمی و پایه گذار جنبش ترکمن ها که بخشی از آنان به دست ج.ا. به شهادت رسیدند و بخشی هم امروز در قید حیات اند و از فعالین جریانات مورد بحث محسوب می شوند، در سال های 55، 56 و 57 داوطلبانه و با تفکر و تعمق و با آن سطح از رشد و بلوغ فکری و سیاسی و با شور و شوق انقلابی آن دوره سازمان چریک های فدایی خلق ایران را سنگر مبارزه مردم ایران و مردم ترکمن شناختند و به آن پیوستند ودر تحولات بعدی نیز داوطلبانه و با همان درجه از رشد و بلوغ سیاسی خود، مبارزه خود را حتی برای "شکوفایی جمهوری اسلامی" پیش بردند و در آن شرکت کرده وسهم گرفتند. امروز اگر کسی به خواهد ادعا کند که صرفا سازمان اکثریت و آن هم صرفا بخش رهبری این سازمان، تنها و یگانه گناه کار بوده و بدین طریق دامن آلوده خود را پاک نماید، جز فریب خود به هیچ نتیجه ای نخواهد رسید.

اما این حقیقتی است که در روند ده ساله اخیر رهبری اکثریت نقش و مسئولیت عمده ای در رابطه با عملکرد ها و اقدامات انجام شده دارد. این که آن ها به خطا ها و گناهان خود اعتراف کنند یا نه، به خود ایشان مربوط است. ضمن این که تاریخ در مورد ایشان قضاوت خود را خواهد کرد. کما این که بخش از این قضاوت در مورد بی کفایتی و بی مسئولیتی این رهبران در مقابل چشمان همه ما امروز جریان دارد.

اما از طرف دیگر چشم پوشیدن و یا بی توجهی به حقیقت زیر می تواند هر کسی را به قضاوت یک جانبه و غیر مسئولانه سوق دهد و آن این که رهبری اکثریت وبه طور کلی سازمان اکثریت بعد از پذیرش سیستم فکری، تئوری و سیاسی توده ایسم و الحاق کامل به آن، خود به مثابه جزیی از همین سیستم بین المللی گردید. خود این سیستم ، مجموعه کاملی بود که علیرغم نیات خیرخواهانه پیروان و وابستگان آن به همان جایی می رسید که بعد از 70 سال در شوروی خیلی روشن وواضح آشکار شد و در لهستان بعد از چهار دهه و در کامبوج، افغانستان و یمن به اشکال خاص خود عمل کرد و حقیقت آن به معرض نمایش درآمد.

در واقع این سیستم بین المللی یک نوع امپراطوری عقیدتی ـ سیاسی بود که تمام شاخه های بزرگ و کوچک آن در حکم مستعمره بودند و از طریق مسکو هدایت و فرماندهی می شدند. احزاب و حتی دولت های وابسته به این سیستم فاقد استقلال عقیده و نظر بودند و قوی ترین و با نفوذ ترین آن ها هم نمی توانستند از چارچوب اوامر مسکو خارج شوند. از این رو سازمان اکثریت نیز تجت سلطه ی حزب کمونیست شوروی و مسکو قرار داشت.

وقتی که ادعا می شود سازمان کثریت نسبت به جنبش خلق ترکمن به شیوه سلطه گرانه برخورد کرده و سلطه خود را بر این جتبش اعمال کرده، باید روی دیگر سکه را نیز دید و آن این است که سازمان اکثریت سلطه گر در برابر ترکمن ها خود نیروی سلطه پذیر دربرابر مسکو بود و خود را ملزم به تبعیت بی چون وچرای آن می دید. و بالعکس خود نیروهای ترکمن نیز نسبت به دیگر نیروها و جریانات در ترکمن صحرا از موضع سلطه گرانه برخورد می کردند. به عبارت دیگر سلطه گرس و سلطه پذیری دو روی یک سکه اند. آن که در مقابل عده ای اعمال سلطه می کند، خود در برابر دیگران سلطه می پذیرد. اما آن چه که برای ما مهم است این است که در برابر سلطه گر، سلطه پذیری نیز بوده که اجازه داده وی اعمال سلطه کند.

بدین ترتیب این قضاوت ناعادلانه خواهد بود هرگاه فقط سلطه گر را در صندلی اتهام به نشانیم و آن را محکوم کنیم و خود را پاک ومعصوم و بر حق جلوه دهیم. عدالت آن است که هم سلطه گر و هم سلطه پذیر بایستی تحت انتقاد و نقد قرار گیرند. مادام که علل و عواملی که اسباب سلطه گری و سلطه پذیزی را فراهم آورده بودند، نشناسیم و مختصات این دستگاه فکری و نظری را به نقد همه جانبه نکشیم و از این طریق اندیشه نوینی جای گزین آن نسازیم، مشکل بتوان از قید "سلطه گری" رهایی جست.

گریز وجدایی ترکمن ها از اکثریت در حقیقت تلاشی است برای گریز از اندیشه و عمل کرد گذشته. اما گریز از اندیشه ای که در گذشته راهنمای عمل ما بوده، مادیت یافته و امروز به تاریخ پیوسته و طبعا سنت و فرهنگ خاص خودش را نیز به جا گذاشته، ممکن نیست و به طور خود به خودی نیز نفی آن امکان پذیر نیست. با شعار و شور و شیطنت و شیادی هم نمی توان گریبان خود را خلاص کرد. تنها راه ممکن نقد مشخص و زنده و جستجوی عملی اندیشه های جای گزین است.
ادامه دارد

دوشنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۸۴

تحلیلی از وقایع تاریخی سالهای 57/58 شمسی " ترکمنصحرا" ، ( بخش دوم)

فرجام فعالیتها و دلایل عقب نشینی ها!

با در نظر گرفتن مجموعه تحولات و فعل و انفعالات در آن دوران به طور خلاصه می توان گفت که شانس ادامه فعالیت نهادهای دموکراتیک در ترکمنصحرا منوط به قوت گیری و انسجام جمهوری اسلامی بوده است. تا مادامی که خلا قدرت در منطقه بوده است و جمهوری اسلامی موقعیتی در مناطق ملی چون کردستان و ترکمنصحرا بدست نیاورده بود این امکان وجود داشت تا نهادهای دموکراتیک منتسب به دگراندیشان امکان حیات داشته باشند ولی طبیعی بود که به محض قدرت گیری ارگانهای سرکوب جمهوری اسلامی که با سخنان تاریخی خمینی جایگاه طبقاتی انقلاب اسلامی خود را روشن ساخت !( مردم برای نان و خربزه انقلاب نکرده اند و...سخنان خمینی در سال 58.) آینده این جنبش ها قابل پیش بینی بوده است. طوری که شاهد بودیم در 20 بهمن ماه سال 58 طی تحمیل جنگی نابرابر و با یورش پاسداران و ارتش اسلامی! نهادهای دموکراتیک در کردستان و ترکمنصحرا یکی پس از دیگری مورد تهاجم قرار می گیرند.
بدنبال تهاجم نظامی ارتش و سپاه پاسداران اسلامی که از مرکز هدایت می گردیدند یکبار دیگر جنگی نابرابر به آزادی طلبان ترکمنصحرا تحمیل می گردد. جنگ طلبانی که نه به صدای اعتراض مردم ترکمنصحرا که در مقابل ساختمان ستاد مرکزی شوراهای ترکمنصحرا اعلام تحصن کرده بودند توجه می نمایند و نه به صدای اعتراضات نیروهای مترقی دیگر آن ایام!. بدین ترتیب و بسان فروردین ماه سال 58 جنگ دیگری بر ترکمنها تحمیل می گردد.
مردم آزادی طلب ترکمن و فرستادگان سازمان فدایی که ضمن دفاع شرافتمندانه از دستاوردهای حرکت های عدالت خواهانه خود با ابتکار تشکیل دادن هیئت آتش بس در جریان تحمیل جنگ اول گنبد موفق به قطع جنگ گردیده بودند این بار نتوانستد بر متجاوزان پاسدار و ارتش اسلامی طرح صلحی انسانی را بقبولانند. چرا که آنان آمده بودند تا به هر قیمتی هم شده جلوی فعالیت های دموکراتیک در منطقه را گرفته و از گسترش مدل ترکمنصحرا جلوگیری بنمایند.
برای جلوگیری از تلفات انسانی بیشتر و از برای خاتمه دادن به ویرانی های بسیار مدافعان وقت تصمیم می گیرند تا عقب نشینی بنمایند.بنا بر این در 25 بهمن 58 ارتش و سپاه پاسداران وارد مناطق ترکمن نشین گردیده و با جنایت تمام به تخریب می پردازند. دفاتر علنی و مراکز فعالیت های دموکراتیکی چون کانون و ستاد به طرز وحشیانه ای از جانب سپاه پاسداران به توپ بسته می شوند و تفتیش و کشتار و تیر باران مبارزین آزادی طلب ترکمن با وحشیگری تام گسترش پیدا می نماید. به اتهام ارتباط داشتن با فعالیت های دموکراتیک در منطقه بسیاری از مبارزین نامی ترکمن چون توماج و مختوم و واحدی و جرجانی را که قبل از راه انداختن جنگ!! ربوده بودند بدون محاکمه تیرباران می نمایند. برخی خانه های ترکمنها را عمدا آتش زده و بسیاری از خانه نشینان از پیر و کم سال را نیز بی رحمانه به قتل می رسانند.

اگر مروری بر وقایع بعد از تحمیل جنگ دوم گنبد را داشته باشیم خواهیم دید که علیرغم محروم شدن ملت ترکمن از وجود نهادهای علنی چون ستاد و کانون بازهم آنان با عشق و حمیت بی نظیر و در شرایطی که عملا در ترکمنصحرا حکومت نظامی برقرار گردیده بود از دستاوردهای موجود دفاع می نموده اند.
در جریان برگزاری مراسم چهلم توماج و مختوم و واحدی و جرجانی علیرغم سرکوب ها و پیگردهای پاسداران اسلامی دهها هزار نفر در این مراسم شرکت می نمایند. و در جریان جشن های گندم در تابستان 59 نیز دهها هزار نفر از مردم منطقه با شرکت و حظور خود صمیمانه ترین احساست و همبستگی ها را به نمایش گذاشته اند.

این نکته نیز قابل عرض است که حکومت اسلامی که در عوامفریبی و دروغ سازی دست همه شیاطین دنیا را از پشت بسته است طی اقدامی بی شرمانه و ضمن پخش اعلامیه هایی رنگارنگ مبارزین آزادیخواه را که با جان و دل و بدون کوچکترین پاداش و مزدی از برای مردم خود فعالیت می نمودند به همدستی با عوامل رژیم پهلوی متهم مینمایند. برای قوت بخشیدن بر تهمت ها و دروغ بافی های خود نیز عده ای از شخصیت ها و چهره های ملی ترکمن در شهر بندر ترکمن را که در زمان شاه موقعیت خاصی را پیدا نموده بودند از خانه هایشان دزدیده و نا جوانمردانه در شهری دیگر ( بهشهر سابق) اعدام می نمایند. اکثر این افراد که کوچکترین نقش و ارتباطی را با فعالیت های کانون و ستاد ترکمنصحرا نداشته اند مظلومانه قربانی جنون آیت الله خلخالی و شوونیستهای رنگ عوض کرده حکومتی می شوند. چرا که: عوامل جمهوری اسلامی با بکارگیری این حربه از یکطرف می خواستند فعالیتهای ستاد و کانون را مرتبط با به اصطلاح وابستگان رژیم شاه معرفی نمایند و از طرف دیگر نیز با به اصطلاح ازبین بردن افرادی از ملیت ترکمن که به لحاظ سن وسال و سابقه شاخص تر بوده اند از امکان فرا رویی جنبش جوان " ترکمن صحرا" به فازی ملی تر و عمومی تر جلوگیری بنمایند!.


حذف نهادهای خودجوش مردمی و قوت گیری نهادهای سرکوب گر حکومت اسلامی

طبیعتا هر حرکت و عملی در ادامه خود هم حامیان و مشتاقان خود را خواهد داشت و هم اینکه مخالفین و مغرضان آن به شکلی در جهت نفی و یا تخریب آن کوشش هایی خواهند نمود. در بررسی از وضعیت و موقعیت مخالفین فعالیت های آن دوران برخی از اقشار سرکوبگر حکومتی و غاصبان زمینها و معدودی از فرصت طلبان تشنه قدرت منطقه در صف اول قرار می گیرند. حکومت اسلامی که پایگاه قابل اتکایی در منطقه نداشته است صرفا با توسل به فاسدترین عاملین خود به اعمال سیاست می پردازد. برای زهر چشم گرفتن از مردم بی دفاع ترکمن موضوع خلع سلاح مردم پیش کشیده می شود. عناصر تبهکار و فاسدی چون حاجی عزیز که در زمان شاه پرونده قتل نیز داشته است مامور خلع سلاح ترکمنها میشود!!. هزاران نفر را به زندان انداخته و از بسیاری از مردم با زدن اتهاماتی از قبیل شرکت در جنگ و یا همکاری با ستاد وغیر و ایجاد رعب و وحشت اخاذی نموده و از این طریق پول های کلانی به جیب می زنند. فساد و رشوه خواری آنچنان بیداد می کند که دلالان حکومتی و کار چاق کن ها علنا و بدون بیم و هراس به کار خود ادامه می دهند. در این پریود زمانی بالاترین رقم مواد مخدر و تریاک و هروئین در منطقه توزیع می گردد.

در آن دوران نیز تغییراتی هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ بینشی در سازمان فدایی بوقوع می پیوندد. سازمانی که به تازگی دو انشعاب بزرگ را از سر گذرانده بود به سرعت غیر قابل تصور به جای انگشت گذاشتن بر سرکوب گری های حاکمبت!! بالعکس با "ضد امپریالیست" خواندن حکومت فقها و محکوم کردن حمله عراق به ایران!! سیاست همگامی و یا نزدیکی به حاکمیت را در برنامه سیاسی خود می گنجاند. این چرخش سازمان فدایی در عرصه سیاسی و بویژه تغییر بینش و تمایل به وحدت طلبی با حزب توده ایران در عرصه های مختلف تاثیرات چندگانه ای را در بین اعضا و هواداران این سازمان در منطقه ترکمنصحرا که از جانب حکومت زیر سرکوب قرار گرفته بودند ایجاد می نماید: از یکطرف تجارب فعالیت سیاسی در ترکمنصحرا این واقعیت را روشن نموده بود که راه مقابله با حکومت اسلامی ( حداقل در آن دوره!) توسل به اسلحه نیست و بلکه تنها با بسیج عمومی و ایجاد اپوزوسیون سیاسی نیرومند از تمامی مردمی که خواسته های ملی و دموکراتیک مشترکی دارند می بایستی به مقابله پرداخت امری که در آستانه سرنگونی خاندان پهلوی همان نیروی جوان و کم تجربه فدائیان ترکمن موفق به ایجاد آن گردیده بودند. ملت تحت ستم ترکمن هم آنطور که در آن برهه به نمایش گذاشت دارای آنچنان پتانسیلی بود که در جهت رفع ستم های ملی و فرهنگی به اتحاد برسد. شرکت گسترده مردم ترکمن و اتحاد بی نظیر آنان از روحانی گرفته تا روشنفکر مبین این واقعیت بوده است: از طرفی دیگر نیز تایید خط سیاسی غالب در سازمان فدایی ( اکثریت) و به تبع آن دفاع از حکومتی که بسیاری از فرزندان ملت ترکمن را از بین برده بود هرگز با احساسات و حسن نیت نیروی روشنفکری ترکمن موافقت نداشته است. بدین منظور و در شرایطی که سازمان فدایی –اکثریت به تبع حزب توده ایران از خمینی و حکومت فقها پدیده تازه ای با عنوان ضد امپریالیست و مترقی و... ابداع می نمود بسیاری از فعالین سیاسی وابسته به این جریان که خود تحت شدیدترین پیگرد ها بودند در وضعیت روحی بسیار بغرنجی قرار می گرفته اند که به آسانی قابل توصیف نمی باشد. موج دستگیری ها و شکنجه و تیرباران مبارزین ترکمن چون آنه گلدی گوکلانی ( انین) و حالی زاده ( آلقیر) و گرگان بهلکه و بیدار( اشه) و ندیمی و فرجاد و بسیاری دیگر نیز جو تازه ای در منطقه ایجاد نموده بود.
بهر حال علیرغم تمامی واقعیات موجود ملت ترکمن که به حسن نیت این نیروی جوان اطمینان پیدا نموده بودند در آن روزهای دشوار نیز هرگز آنان را تنها نگذاشته و تحت حمایت و پوشش خود قرار می داده است. پشتیبانی و حمایت عمومی ترکمنها و بویژه روحانیت اهل سنت منطقه باعت آن گردید که بسیاری از مبارزین ترکمن که با خطر تیرباران روبرو بوده اند از مرگ حتمی نجات داده شوند.

از دیگر حوادث قابل اشاره آن دوران که مصادف با مقاومت شدید دهقانان روستایی ترکمن در دفاع از دستاوردهای جنبش شورایی خود بود ایجاد شکاف در بین نهادهای حکومتی منطقه بوده است. در بین جناحی از حکومت گران بویژه در اداره هایی از قبیل جهاد سازندگی و اداره کشاورزی منطقه که بیشترین ارتباطات را با دهقانان و شوراهای آنان داشتند گرایشات واقع بینانه ای شکل می گیرد که در واقع سدی می شود برای برگشت دوباره غاصبان به منطقه ترکمنصحرا. این طیف رادیکال درون نهادهای جمهوری اسلامی که ابقای " سیستم شورایی" را تحت عنوان شورا های اسلامی! در منطقه خواستار است خود شدیدا از جانب قشریون و نیروهای فاسد حکومتی تحت فشار قرار می گیرند و بعد از مدتی نیز سر انجام هرکدام با پرونده سازیهایی .چون وابسته به مجاهدین خلق و یاامت اسلامی و.....از ارگانهای حکومتی حذف میگردند و بعضا نیز محاکمه می شوند و به حبسهایی محکوم می گردند.

با حذف این طیف از نیروهای درون حکومتی تمامی منطقه " ترکمنصحرا" جولانگاه فاسدترین کارگزاران حکومتی می گردد. جنایتکاران و دزدان غارتگر که به هیچ اصل و یا اصول انسانی پای بند نمی باشند تا مرحله تثبیت موقعیت خاتمی و گسترش فعالیت اصلاح طلبان حکومتی با ایجاد رعب و وحشت بر ترکمنصحرا حکومت می نمایند. بسیاری از جشنهای عروسی مردم ترکمن را با تیراندازی و قتل به مجلس عزا تبدیل می نمایند. پاسداران با مصادره منازل شخصی برخی از مردم ترکمن و تبدیل کردن آن به مقر سپاه و یا کمیته اسلامی و با ایجاد گشتی های شبانه روزی در کوچکترین امورات مردم دخالت می نمایند. آنان بسیاری از کارکنان و کارمندان ادارات دولتی را بصرف ترکمن بودن با تراشیدن بهانه های کاذب از کار اخراج می نمایند و این گونه پست ها و مقام های دولتی را به غیر ترکمن ها و بویژه به زابلی ها و شاهرودی ها و مازندرانی ها واگذار می نمایند. به روی جوانان بیکار شده ترکمن که از روی ناچاری به صید ماهی روی آورده بودند پاسداران حکومتی شلیک نموده و هر از گاهی تعدادی از آنان را از پای درمیآورند و...

نتیجه گیری و اختتام

شرح حوادث ترکمنصحرا که نقل گردید بسیار فراتر از آن است که در این چند سطر گنجانده شود!! باندهای سیاهی که با ربودن چهار قهرمان ملی ترکمن جنگ دیگری را بر ترکمنصحرا تحمیل نمودند هرگز موفق نگردیدند تا با عوامفریبی و تهمت زنی وحدت ملی ملیت بپا خاسته ترکمن را خدشه دار بنمایند. واقعیت حرکت ملی-دموکراتیک در ترکمنصحرا بویژه در سالهای 57/58 شمسی بیانگر این مسئله است که دو گرایش و دو نیروی متخاصم درمقابل هم قرارداشته است.
الف: جریانی که در راس آن نیروهای روشنفکری و دموکراتیک قرار داشتند خواستار تغییر وضع موجود بوده اند و از حقوق ملی – دموکراتیک ترکمن ها به شکل خاص و از آزادیهای سیاسی و اجتماعی مردم ایران در شکل عام دفاع می نموده اند.
ب: جریانات غیردموکراتیک و انحصارگر که در راس آن غاصبان زمینها و دگم اندیشهای حزب اللهی قرار داشتند و خواستار سرکوب مردم بوده اند. بنا بر این طبیعی است که نه تنها روحانیون مرتجع و ساواکی ها بلکه تمامی آنانی که مخالف آزادی مردم بوده اند در سنگر حکومت و "خط امام" قرار می گرفته اند.


کارنامه یکساله جنبش ملی- دموکراتیک ترکمنهای ایران بیانگر این مسئله است که جدا از شعارها و تظاهرات ایدئولوژیکی و یا مذهبی! که سردمداران حکومتی پیشه نموده اند مردم ترکمنصحرا و جریانات مترقی ایرانی و از هر طیف و قشری از آن حمایت نموده اند. حضور و یا حمایت روحانیون منطقه را که هرگز از نگاه بدخواهان دور نبوده است را تنها در بیداری و آزادگی آنان تحلیل نمود. نه کسی آنان را مجبور به حمایت نموده بود و نه آنان هرگز دیانت و اعتقادات مذهبی خود را ترک نموده بودند!!. تنها حس عدالت خواهی و برابر طلبی آنان را در کنار نیروهای مترقی ترکمنصحرا قرار داده بود.درکی که فهمیدنش برای قشریون و سرسپردگان قدرت و زورگویان و فرصت طلبان تشنه قدرت بنظر نمی آید ممکن باشد.
همچنین با در نظر داشتن تحولات چند ین دهه "ترکمنصحرا" می توان چنین نتیجه گیری نمود که:. فرد و یا گروهی که ضمن دفاع از خواسته های عادلانه ترکمنان توانایی خود را در متحد کردن آنان نشان داده است بدون شرط و شروطی حمایت ملیت ترکمن را داشته است. از این میان بعضا آزاد مردی غیور چون آبا سردار و یا کئی مر در مقام رهبری قرار گرفته است! و بعضا نیز طیفی از طبقه روحانیون و یا رئیس طوایف ترکمن چون قوشید خان و یا نوربردی خان و یا عثمان آخون!. پتانسیل بالای آزاد اندیشی و عدالت خواهی در بین ترکمنان است که فردی تهی دست و اما پر مغز و با فراستی چون مختومقلی فراغی را رهبر جاودانه ملت ترکمن می نماید.

ت.آتابای

شنبه، بهمن ۲۲، ۱۳۸۴

تحلیلی از وقایع تاریخی سالهای 57/58 شمسی " ترکمنصحرا" ، ( بخش اول)

مقدمه:

اکنون قریب 26 سال از جنبش مترقی ترکمنصحرا و شکل گیری حرکتهای حق طلبانه ملیت ترکمن در ترکمنصحرا می گذرد. حرکتی که در جریان آن مردم محروم و تحت ستم ترکمنصحرا با اتحادی بی نظیر و با تشکیل دادن سیستم شورایی تولید در اداره امورات صنفی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی منطقه تجا رب دموکراتیک ارزشمندی را نه فقط برای مردم منطقه بلکه برای تمامی مملکت ایران از خود به یادگار گذاشتند. ارزش این دستاوردها آنچنان بالا و گرانمایه بوده است که حتی بدخواه ترین و مغرض ترین دشمنان آزادی مردم نیز تاکنون نتوانسته اند به نفی و انکار مطلق آن بپردازند. ازآنجایی که بنیانگزاران و مبتکران این حرکت ملی و دموکراتیک شعارهای برابر طلبانه و دموکراتیکی را در پیش گرفته بودند نه تنها حمایت یکپارچه ای ملیت ترکمن را بدست می آورند و بلکه از جانب ملیتهای محروم و بسیاری از جریانات مترقی ایرانی آن دوران نیز مورد حمایت قرار می گیرند! بنابر این حرکت ملی و دموکراتیک ایحاد شده در ترکمنصحرا را می توان یگانه مدل و الگویی تلقی کرد که منطبق بر علائق درونی ملت های تحت ستم و بسیاری از نیروهای دموکراتیک و تحول خواه ایرانی است.
به دلیل جا افتادن حرکت های ملی-دموکراتیک ترکمنصحرا در اذهان عمومی که خود در تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران جایگاه و منزلت خاصی را پیدا نموده بود طیف بندی های انحصارگر و دگم اندیش حکومتی که مستقیما در به خاک و خون کشیدن مردم وسرکوب این حرکتها نقش فعال داشته اند هر چند مدتی یکبار و اما به طور مستمر با زدن انگ ها و اتهاماتی غیر واقعی به گردانندگان این جنبش سعی می نمایند تا واقعیات تابناک جنبش ترکمنصحرا را قلب نموده و به نفی آن بپردازند. طبیعتا با وارونه جلوه دادن واقعیات و جعل آن نمی توان از ارزش و منزلت یک حرکت آنهم به اهمیت جنبش "ترکمنصحرا" که عمیقا در دل مردم نشسته و جزو تاریخ آنان گردیده است کاست و بدون تردید بدخواهان و مخالفان این حرکت ها نیز جز خود افشاگری نتیجه دیگری از تلاشها و سماجت های خود دریافت نخواهند نمود. واما علیرغم این واقعیت بدیهی از آنجایی که تاکنون جمع بندی جامع و کاملی از دستاوردهای این حرکت بویژه از جانب بنیانگزاران و دست اندرکاران آن صورت نپذیرفته است که اساسا قابل انتقاد می باشد این احتمال را هم می بایستی در نظر داشت که تا عوامل حکومتی و یا حتی برخی از عناصر مغرض و فرصت طلب !! که مطلقا نقش اساسی و مسئولانه را در قبال حوادث آن دوران نداشته اند به سیاق خود به بررسی وقایع آن دوران پرداخته و به مغشوش کردن اذهان مردم بپردازند. بنا بر این جا دارد تا با ارائه اطلاعات درستتر و واقعی تر دین خود را در قبال ارزش های آفریده شده که به قیمت جان و هستی صدها نفر و آواره و بی خانمان شدن هزاران نفر از بهترین فرزندان ملیت ترکمن تمام شده است ادا بنمائیم.


مروری کوتاه در چگونگی شکل گیری حرکت های آن دوران

برخلاف اظهارات دست اندر کاران حکومت اسلامی که عادت دارند ریشه و منشا هر حرکتی را یا به نیروهای غیب و یا به عوامل بیگانه!! منتسب نمایند فعالیت در " ترکمنصحرا" به ابتکار طیفی از نیروهای جوان روشنفکری ترکمن که اکثرا در دانشگاهها و مدارس عالی ایران با جنبش چپ آن دوران و بویژه سازمان فدایی آشنایی و یا پیوندهایی داشته اند پایه ریزی میگردد. در این دوره که هنوز نظام ستم شاهی نفس های واپسین خود را می زند این عده با اتخاذ ابتکاراتی ویژه و کاملا مستقلانه که ریشه در شناخت و پیوند آنان با مردم و تاریخ ترکمنصحرا داشته است به فعالیت می پردازند. به دلیل ویژه گی شهر گنبد ( بزرگترین شهر ترکمن نشین آن دوران) این شهر به مرکز فعالیت های نیمه علنی تبدیل میگردد و فعالیت های سیاسی و فرهنگی از این نقطه و در ارتباط نزدیک با دیگر شهرها و مناطق ترکمنصحرا پیشبرده شده و هماهنگ می گردد. استقبال و حمایت بخش وسیعی از کارمندان و فرهنگیان مترقی ترکمن که خود در نضج و شکل گیری فعالیت های فرهنگی و ادبی در منطقه نقشهای زیادی را داشته اند پلی می شود دربین آنان با مردم و فی البداهه موقعیت آنان را در سازماندهی فعالیت های سیاسی و فرهنگی مستحکم تر می نماید.
داشجویان و کارمندان و دانش آموزانی که در این مقطع در منطقه فعالیت می کردند نه تنها از هیچ سازمان و یا گروههای سیاسی دیگری تغذیه نمی شده اند بلکه بالعکس به ابتکار خود و به همت فعالیت های شبانه روزی خود به قلب مردم ترکمن صحرا نفوذ نموده و با دردها و تمایلات و خواستهای آنان انس می گرفته اند. بدون شک شعارهایی که این طیف که با عنوان " فدائیان ترکمن" بر در و دیوارهای شهر گنبد و نقاط دیگر نقاشی نموده بودند هنوز هم از خاطر بسیاری از مردم مشتاق زدوده نشده است. این طیف از نیروهای سیاسی منطقه مسئله حق تعیین سرنوشت ترکمنان بدست خود را در ایرانی آزاد و دموکراتیک و بدون شاه و امام مطرح می نموده اند و در این راستا نیز خواهان اداره املاک و زمینهای کشاورزی ترکمنها که با زور و حیله مورد غصب خاندان پهلوی و کارگزاران آن قرار گرفته بود! می بوده اند. شعارهایی همانند اوقو گه رگ حاط گه رگ ترکمنچه مکتب گه رک.و یا الدن گیدن یرلری قایتاریب آلماق گه رگ از ابتکاران این طیف از روشنفکران ترکمن بوده است. شعارهایی که به خاطر اصالت خود بسرعت به شعارهای مردمی روز تبدیل می گردد.
گسترش فعالیت های این جمع در آستانه سرنگونی رژیم شاه به بنیانگزاری اولین نهاد علنی دموکراتیک ترکمنها و با نام " کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن" در گنبد منجر میگردد که به خاطر داشتن پایگاه مردمی بسیار وسیع خود از جانب مردم ترکمنصحرا بسان شبه حکومتی تلقی گردیده و به طور شبانه روزی و با جان و دل حفاظت میشود. این کانون به سرعت در شهرها و برخی روستاهای ترکمنصحرا گسترش پیدا می نماید و مردم ترکمن بسیاری از امورات اجتماعی و فرهنگی خود را از کانال این نهادهای دموکراتیک پیش می برده اند. بر خلاف معدودی از روحانیون وابسته به رژیم سابق که بلافاصله رنگ عوض کرده و در رکاب جمهوری اسلامی قرار گرفتند بسیاری از روحانیون اهل سنت منطقه ضمن حفظ معیار های مذهبی و ایده ئولوژیک خود وجود این نهادهای خود جوش را متعلق به دستاوردهای ملی ترکمنها دانسته و مستقیم و یا من غیر مستقیم به حمایت از آن می پردازند. وضعیت طوری بوده است که مجریان جکومتی به خاطر محبوبیت بی نظیر این نهادها مدت های زیادی قادر نبوده اند تا مستقیما در امورات مردم منطقه دخالت نموده و سیاستهای سرکوبگرانه خود را پیش ببرند.
بعد از تشکیل این کانون که مصادف با بازپس گیری زمینهای غضبی بوده است نهاد مردمی دیگری با نام ستاد مرکزی شوراهای ترکمنصحرا تشکیل می گردد که وظیفه آن هماهنگی و تنظیم مناسبات شوراهای دهقانی بوده است. امورات کشت و داشت زمینهای مصادره شده نیز توسط این نهاد پیش برده می شده است. قابل ذکر است که برخی از ارگانهای حکومتی همانند اداره کشاورزی و گروه هیئت 7 نفره اداره زمینهاهمکاری های نزدیکی با این ستاد داشته است. ارتباط و همکاری هایی که مستقیما تاثیرات زیادی را در تصویب قانون کشاورزی رادیکال آن دوره که به بندهای ج و د مشهور گردیده بود می داشته است.
. در جریان فعالیت ستاد مرکزی شوراهای ترکمنصحرا بسیاری از شوراهای دهقانی امور مربوط به کشت و داشت را با موفقیت پیش برده و برای اولین بار و بعد از55 سال رقیت و بندگی این دهقانان روستایی بوده اند که با حذف اربابان و غاصبان زمینهایشان دست در دست هم کشت مشترک و جمعی را پیش می برده اند.

در جریان فعالیت های کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن تحولات چشمگیری در فرهنگ و شیوه زندگی ترکمنها ایجاد می گردد. انتخاب نامهای اصیل ترکمنی که بر اساس سیاست های پنهانی هویت زدایانه خاندان پهلوی تا حد زیادی فراموش گردیده بود بار دیگرعمومیت پیدا می نماید.کافیست به نمونه نامهایی که در این دوره برای نسل نوین ترکمن انتخاب گردیده است توجه شود. به همت " کانون" کلاسهای رایگان ساز و موسیقی اصیل ترکمنی به وسعت ترکمنصحرا دایر می گردد که خود زیر بنایی می گردد برای احیا و بازسازی فرهنگ اصیل و سنتی ترکمنی. همچنین شعر خوانی و شناخت از تاریخ و ریشه ملت سرکوب شده ترکمن مجددا نضج می گیرد و دهها و صدها نوازنده و شاعر و خواننده نوینی متولد می گردند. نه تنها در نامگذاری میادین و خیابان ها و بخش های عمومی به جای کلمات تحمیلی فارسی از نامهای ترکمنی استفاده می شود و بلکه این عادت نیز بوجود می آید تا در چاپ تبلیغات و کارت های عروسی و دعوتنامه های خصوصی به حق از زبان مادری ترکمنی استفاده شود.
از دیگر پیامدهای مثبت فعالیت های آن دوران بوجود آمدن ارگان های حل اختلافات و دعاوی در کنار کانون می باشد. بسیاری از ترکمنها به جای کشیده شدن به دادگاهها و دادسراهای حکومت که همواره محل فساد اداری و رشوه خواری ویا تبعیض و پارتی بازی بوده است! مشکلات و اختلافات بین خود را با مراجعه به این ارگان حل می نمودند.

فعالیت یکساله این دو نهاد مردمی به درستی اثبات نمود که: اگر ملتی در انتخاب آینده و نحوه انتخاب زندگانی خود آزادی هایی داشته باشد خود قادر به اداره امورات معیشتی خود خواهد بود.

بدون شک فعالیت های روشنفکران جوان ترکمن که در نزدیکی و پیوند با سازمان فدایی پیش برده می شد از جمله به دلیل زیگزاگهای سیاسی و ایده ئولوژیکی سازمان فدایی با کمی ها و کاستی هایی نیز روبرو بوده است و اما در شرایطی که آلترناتیو مساعد دیگری برای فعالیت فعالین ترکمن موجود نبوده است جایی برای حسرت ها باقی نمی ماند. خطاها و یا به تعبیری ندانم کاری های این طیف جوان در مقابل آنچه که برای مردم خود انجام داده اند بمراتب اندک میباشد. بدین خاطر نیز علیرغم یورش خونین پاسداران حکومتی و سرکوب نهادهای مردمی و علنی ایجاد شده چون "کانون و ستاد" اقشار وسیعی از مردم بویژه روستائیان با تحمل سختی های بسیاری تا مدتها در کنار این نیروها به فعالیت مشغول بوده اند و از دستاوردهای جنبش ملی و دموکراتیک ترکمنصحرا دفاع نموده اند. مضاف بر این حمایت گسترده و تاریخی نیروهای مترقی ایرانی آن دوران از این حرکت ها نیز به جای خود جای ستایش بسیار دارد.


مروری بیشتر بر برخی حوادث تاریخی ترکمنصحرا

یکی از مهم ترین وقایع آن دوران بوجود آمدن تشکیلات سیاسی رزمنده ای به نام فدائیان ترکمن می باشد.
این سازمان نو ظهور نه تنها توانست اقشار جوان و روشنفکری خلق ترکمن را زیر شعاری واحدی جمع نموده و شبه جبهه ای نیرومندی را سازماندهی نماید و بلکه موفق گردید تا با تدوین کردن شعارهایی در دفاع از دهقانان و صیادان و قالیبافان و زنان و .....توده های عظیمی از مردم ترکمنصحرا را به سوی خود جلب بنماید. بنا به ابتکار این تشکیلات بود که چندین " گروه کاری" علنی بوجود می آید. از این میان : گروه کوهنوردی که ابتکار مهمی در سازماندهی جوانان داشت فعال ترین آنان بود. گروه دیگری که نقش زیادی در فعالیت ها داشت " تدارکات و تبلیغات" نام داشته است : این گروه که از پر شورترین و زبده ترین نیروی جوان ترکمن صحرای آن ایام تشکیل یافته بود و توانست در اندک مدتی با برگزاری نمایشگاه کتاب در گنبد و برخی شهرهای دیگر هزاران جلد کتاب و فیلم و نوار های کاستی پر شده از بخشی های ترکمن را به میان مردم ببرد. همچنین موفق می شود تا با نمایش دادن فیلم های مترقی آن دوران و ترتیب دادن تئاترهای مردمی پایگاه محکمی را در بین مردم منطقه ایجاد بنماید. بنا به ابتکار این گروه شرایطی بوجود می آید تا ملت ترکمن در ایران از فیلم ها و آثار هنری و فرهنگی و ادبی برادران ترکمن خود در آنسوی مرز مطلع گردیده و احساس تاریخ و ریشه مشترک بنمایند. گروه دیگری که چون بازویی توانمند در بالندگی فعالیت های آن دوران و بویژه در مردمی شدن آن تاثیر گزار بود تشکل ادبی-فرهنگی نام داشت. در راس این جمع تعدادی از مجرب ترین و دانا ترین فرهنگی کاران و نویسندگان و تئاتریست ها و هنرپیشگان ترکمن که اکثرا در دوران پهلوی مورد پیگرد واقع شده بودند قرار داشته اند که در اقدامی بی سابقه با نوشتن نمایش نامه ها و اجرای آن به شکل بسیار ساده و رایگان!! در اندک زمانی توجه طیف گسترده ای از مردم ترکمن را بسوی این حرکت ملی شکل گرفته جلب بنمایند. برنامه هایی از قبیل " شعر خوانی" و اجرای تئاتر و برنامه های سخنرانی های پر شور ادبی و هنری این گروه در واقع تاثیرات شگرفی را در بیداری ملی و فرهنگی ترکمنهای ایران داشته است.
از اشتراک و همکاری مجموعه گروهبندی های فوق جنبش توده ای عظیمی در ترکمنصحرا بوجود آمده بود که توانسته بود اقشار و طیف های مختلف ملت ترکمن در ایران آنروز را حول خواسته های واقعی و هدفمند بسیج بنماید.
مطرح گردین شعارهای مادی و واقعی از جانب سازماندهندگان این حرکت بر مردم غیر ترکمن نواحی دیگر نیز تاثیرات خود را می گذاشت و حتی بخش هایی از آنان نیز تدریجا عادت می نموده اند که بجای امید واری به شعار ها و وعده های سرخرمن خمینی و قشریون مذهبی پیرو ایشان خود بجنب و جوش افتاده و طلب حق بنمایند. واقعیتی که کماکان حاکمان جمهوری اسلامی را به وحشت می انداخت!!.

یکی از حوادث برجسته منطقه " ترکمنصحرا" چنان که اشارت رفت بوجود آمدن " کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن" بوده است. این کانون در 26 بهمن ماه در محل ساختمان کتابخانه ملی گنبد که همزمان با سقوط حکومت شاه در 22 بهمن به تصرف " فدائیان ترکمن" در آمده بود بنیانگزاری می گردد. درست بدنبال تولد این کانون بود که کانون های فرهنگی دیگری در شهرهای دیگر " ترکمنصحرا" چون بندر ترکمن و آق قلا و گمیشان و کلاله و... تشکیل می گردد و هر کدام در عرصه ای دموکراتیک و ملی به فعالیت می پردازد.
اندکی بعد از تولد کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن که رشد تزایدی هواداران جنیش ملی-دموکراتیک ترکمنان را همراه داشته است بسیاری از روستائیان ترکمن به حرکت در آمده و با حمایت این کانون شروع به باز پس گیری زمینهای خود می پردازند. در آن برهه " کانون" علاوه بر فعالیت های ملی و فرهنگی هم مبتکر ایجاد " شوراهای روستایی" بوده است و هم مشوق مصادره زمینهای غصبی!. بساری از فعالین شوراهای دهقانی که توانسته بودند با حمایت کانون زمینهای غصبی خود را باز پس بگیرند به کانون می پیوندند. می شود گفت که دهه سوم ماه بهمن 57 فشرده ترین و انبوه ترین برآیند جنبش های ملی و دموکراتیک خلق ترکمن در این برهه بوده است.
بسان دهقانان بپا خاسته ترکمنصحرا بسیاری از صنف ها و مشاغل دیگر نیز به جنب و جوش افتاده و با تشکیل دادن شوراها و اتحادیه های خود پر و بالی می شوند برای کانون!!. از این میان شورای صیادان بندر ترکمن و آشوراده و شورای قالیبافان و شورای کارگران کوره پز خانه های گنبد را می توان مثال زد.

بعلت گسترش فعالیت های شوراهای دهقانی ترکمنصحرا مجموعه فعالین آن موقع در ارتباط با بخشی از کادرهای سازمان فدایی که از تهران و استانهای مجاور و در جهت مساعدت به منطقه آمده بودند تصمیم می گیرند تا در هفته اول اسفند ماه 57 ارگان جدیدی را برای پیشبرد فعالیت های دهقانان روستایی تشکیل بدهند. بدین منظور عملا بخش دهقانی و روستایی از کانون به ارگان نوبنیادی بنام " ستاد مرکزی شوراهای ترکمنصحرا" منتقل می گردد. این ستاد توانست در اندک مدتی با طرح ایجاد " اتحادیه سراسری دهقانان ترکمنصحرا" صدها شورای روستایی منطقه را زیر پوشش خود قرار بدهد.
دو عدد داس که یک خوشه گندم را در بر می گرفت آرم این اتحادیه موفق بوده است. هم در دوران فعالیت های علنی و هم بعد از سرکوب ستاد و کانون این اتحادیه توانست با برگزاری جشن های گندم و میتینگ های سیاسی و اعتراضی سطح جنبش منطقه را بمراتب ارتقا بدهد.
هر چند ایجاد این ستاد و ادامه بازپس گیری و اداره زمینهای مصادره شده واقعیتی بدیهی بود ه است و در مسیر برآمدگی جنبش ملی-دموکراتیک قرار می گرفت و اما عمده و یا اصل گردیدن این گزینه و تعاقبا کم بها دادن به فعالیت های فرهنگی و ادبی ترکمنها به طور کلی این خطر را نیز در بر داشت که مبادا جنبش ملی و دموکراتیک شکل گرفته ملیت ترکمن توازن و موقعیت یکپارچه ملی خود را ازدست داده و صرفا در جاجوب برنامه های سراسری سازمان فدایی سوق داده شود. موضوعی که بررسی آن بویژه با اتکا به تجارب آن دوران بررسی دقیق تر و واقع بینانه تری را طلب می نماید!!. علاوه بر نهادهای فوق الذکر در فروردین ماه 58 بسان سایر مناطق ایران سازمان جوانان پیشگام ترکمنصحرا تشکیل می گردد که دفاتری در گنبد و بندرترکمن و آق قلا و....داشته است و صدها هسته دانش آموزی و جوان در منطقه را زیر پوشش خود قرار می داد. همچنین در جوار کانون فرهنگی وسیاسی خلق ترکمن نیز تعدادی کانونهای دیگری چون کانون زنان و کانون هنری و کانون مهندسین و....بوجود آمده بود که هرکدام در صنف خاصی فعالیت می کرده است.
ت.آتابای
ادامه دارد

دعوت به سخنرانی
موضوع: کدام نوع فدرالیزم می تواند موجب برابرحقوقی شود ؟
سخنران: آقای هدایت سلطانزاده از جنبش فدرالیزم دموکراتیک آذربایجان
مکان: اُتاق پالتاکی Turkmensahrada زیرگروه: By Language/ Nationality/ Oder
زمان: یکشنبه12 فورال 2006‏( 23 بهمن 1384)، ازساعت 17 به وقت اروپای مرکزی( 19:30 بوقت تهران)
*- یادآوری: علاقمندان موضوع میتوانند مقاله ی " فدرالیزم وتفکیک قوا" سخنران را ازسایتهای زیر مطالعه کنند
www.achiq.org , www.tribun.com & www.erkinlik.org
---------------------
ÇAKYLYK

Tema: köp milletli ýurtlarda haysy hilli federalism deň hukuklylygy alyp gelip biler
Çykyş etýän : Hedaýet Soltanzada( Azerbaýjan Demokratik federalçylar hereketinden)
Wagty: 1şenbe güni 12-nji Fewral 2006 , merkezi Awropa wagty bile sa. 17-i
ýeri: Paltalk > Rooms: By Language/Nationality/Other > Turkmensahrada

Bellik: Hedaýet Soltanzadaniň Feralizm temadan ýazan makalasyny aşakdaky sahypalardan hem okap bolar
www.achiq.org , www.tribun.com & www.erkinlik.org

پنجشنبه، بهمن ۲۰، ۱۳۸۴

جنبش سیاسی ترکمن ها گذشته، حال، آینده(قسمت سوم)

===================================
توضیح یاغتی ترکمنصحرا: "جنبش سیاسی ترکمن ها، گذشته، حال، آینده" توسط اورمان نگارش یافته و برای اولین بار در شماره 2 نشریه تازه یول در تیر ماه 1369 منتشر شد. ما در اینجا عین مقاله را در چند بخش جهت اطلاع خوانندگان خود در وبلاگ یاغتی ترکمن صحرا درج می نماییم. با این امید که
مورد توجه شان قرار گیرد. ======================================

ذهنی گرایی و جزم اندیشی در اندیشه، ماجراجویی و قیم مآبی در عمل


از آنجا که نقش اصلی را در هدایت و رهبری این جنبش هواداران سچفخا به عهده داشتند، بزودی پیوندی نزدیک میان کانون و این سازمان برقرار شد و در روند زندگی ومبارزه، و به اعتبار نقشی که فداییان (اعم از ترکمن و غیر ترکمن) در این جنبش داشتند، این پیوند تا آنجا پیش رفت که در میان فداییان، کانون به مثابه ارگان سازمان در ترکمن صحرا تلقی می شد. این درک در آغاز هرچند به صورت علنی و آشکار مطرح نمی شد ولی واقعیات زندگی و نوع رابطه و نحوه نگرش و شیوه های فعالیت و به طور کلی مجموعه مناسبات حاکم دال یر چنین درکی بود. و تا زمانی که کانون مورد یورش و سرکوب قرار نگرفته بود، این امر تنش جدی میان کانون و رهبری سازمان بوجود نیاورده بود. و یگانگی نسبتا ارگانیکی میان آندو حاکم بود و اندیشه وعمل حاکم بر فداییان در آن دوره راهنمای حرکت و مبنای سیاست های کانون و ستاد را تشکیل می داد.
در همین دوران کانون وستاد با تکیه به شوراهای روستایی، محلی، دانش آموزی و... عملا به ارگان های حکومتی مردمی تبدیل شده بودند ونوعی از قدرت دوگانه در منطقه شکل گرفته بود. مضمون سیاست شوراها و ستاد با حکومت مرکزی جنبه تقابل و نفی داشت.
از درجه اعتماد توده های ترکمن به شورا ها، کانون و ستاد بتدریج کاسته می شد. علت این پدیده قبل از همه در سیاست ها و عملکردهای این نهاد نهفته بود(پیرامون این مقوله در بخش های آتی بیشتر بحث خواهیم کرد)، علاوه بر این با توجه به شکست یورش اولیه حکومت مرکزی جهت سرکوب جنبش ترکمن ها، پر واضح بود که حکومت مرکزی این وضعیت را در ترکمن صحرا تحمل نخواهد کرد. ولی این امر بندرت مورد توجه رهبران و مسئولان کانون و ستاد و به طریق اولی رهبران سازمان قرار گرفت. در چنین شرایطی ارتجاع حاکم منتظر بهانه، راهپیمایی 19 بهمن(سال 58) را بهانه مناسبی یافت و با تهاجم ضربتی و سازمان یافته و گسترده ضربه ای کاری بر جنبش خلق ترکمن وارد ساخت.
این ضربه کاری سازمان فدایی را که از طریق کانون و ستاد نقش رهبری کننده مبارزات در ترکمن صحرا را به عهده داشت، نه تنها به هوش نیاورد، بلکه به علت حاکم بودن تفکرات ذهنی گرایانه و دگماتیستی و اراده گرایانه، عاجز از درک موقعیت جدید در منطقه گردید. و به اتخاذ سیاست هایی پرداخت که منجر به تشدید انزوایش شد. و همه تلاش های فعالین سیاسی را که زیر حکومت نظامی اعلام نشده رژیم در ترکمن صحرا با قبول همه خطرات و مشقات به کار وفعالیت و سازماندهی جنبش اعتراضی مردم در شرایط جدید مشغول بودند، نادیده گرفته و به هدر داد.
می توان به جرئت ادعا کرد که سازمان فدایی نه تنها هیچ درک روشن و قابل اتکایی از موضوع "رابطه جنبش ملی با جریان سراسری" نداشت، بلکه ذهنی گرایی و دگماتیسم حاکم با سیاست های ماجراجویانه و قیم مآبانه در هم آمیخت و جنبش بزرگ ملی خلق ترکمن را در مقابل ارتجاع آخوندی آسیب پذیر ساخت و از این طریق جنبش خلق ترکمن متحمل شکستی سنگین و زودرس گردید.
مسئولیت اصلی شکست و پراکندگی جنبش ترکمن ها از سال های 58و 59 به بعد با رهبری سازمان فدایی است. جنبه فاجعه آمیز مسئله درست از زمانی آغاز می شود که رهبران سازمان اندیشه و سیاست "توده ایسم" را به اندیشه و سیاست سازمان تبدیل و جنبش خلق ترکمن را با میل واختیار تمام قربانی "شکوفایی جمهوری اسلامی" می کنند. در این شرایط توده های ترکمن از "اکثریتی"، "کانونی" و "ستادی" که در واقع چیز واحدی را بیان می کردند، آشکارا روی گردان می شوند. تشویق شوراها به پذیرش اتوریته ارگان های حکومتی بشدت و با قدرت اجرا می شود، در این دوره از کانون دیگر جز اسم چیز دیگری باقی نمانده بود و صرفا به هنگام صدور اعلامیه های حمایت آمیز و از جمهوری اسلامی، از امضا و نام کانون استفاده می شد. در واقع پدیده ای به عنوان کانون وجود خارجی خود را از دست داده بود، از ستاد هم اسمی حتی برده نمی شد.
بر اساس مجموعه شرایط این دوره، شرایط خفقان و ترور عریان حاکم بر ترکمن صحرا،انشعاب اقلیت از اکثریت سازمان و انشعابات بعدی، تعلق و وابستگی سازمانی مبارزین ترکمن و...هریک تاثیرات معینی بر فعالیت و چگونگی انجام وظایف سیاسی مبارزین ترکمن می گذارد. و مانع از طرح وشکل گیری اندیشه ای که مبتنی بر تجارب، مسایل و و موضوعات جنبش خلق تـرکــمن باشد، می گردد.به جای آن مشی "شکوفایی" با بی میلی در میان فعالین تـرکـــــمن "جامی افتد"، بحث هایی پیرامون دوران، تئوری راه رشد، انترناسیونالیسم، سانترالیسم دمکراتیک و... سازمان داده می شود. حزب شیطانی دیروز به حزب الهی توده تبدیل می شود و مسئله وحدت با آن مبرمترین مسئله جنبش تلقی می گردد.
در این شرایط مسایل جنبش ملی خلق ترکمن به طور کلی از دور خارج شده و مبارزه برای "شکوفایی جمهوری اسلامی" و دفاع از اتحاد شوروی و مقابله با امپریالیسم در دستور روز فعالیت قرار می گیرد. فی الواقع مجموعه روندی که در درون سازمان فدایی پیش رفت، در میان ترکمن ها نیز با ویژگی های خاص خود صورت می گیرد. جالب اینجاست که اکثریت مطلق فعالین ترکمن با سازمان "اکثریت" می مانند.

پیرامون پراتیک، عمل کرد و روندهای سال های 59ـ58 مطالب زیادی گفته و نوشته شده است. بخش عمده این مطالب حکایت از تعریف و تمجید رویدادهای آن دوره دارد و عمدتا تحت عنوان دستاوردهای بزرگ قلمداد شده است. هر چند نگاه نقادانه نیز پیرامون این موضوع یافت می شود، ولی این نقد ها نتوانسته است از بررسی این یا آن تاکتیک و سیاست مشخص فراتر برود، اگر نیز پا را از بررسی تاکتیک های مشخص فراتر گذاشته باشد، طبق نگرش های پیشین و شیوه های گذشته دست به نقد و بررسی زده است. نتیجه ای که همگی این گونه نقد ها گرفته و می گیرند محکوم کردن این یا آن سازمان وبه طور مشخص جریان فدایی است.

این واقعیتی بود که مردم ترکمن علی العموم از فداییان حمایت کردند و فداییان از این اقبال تاریخی برخوردار شدند که اعتماد مردم را از طریق کانون و ستاد و با حضور نزدیک، به خود جلب نمایند. ولی متأسفانه رهبران استعداد نازلی در یادگیری از خود نشان دادند. حتی بدتر از آن، رهبران تا آنجا با مردم بودند که مردم به آن ها گوش می دادند و فرامین آنان را اجرا می کردند. در غیر اینصورت مردم نیز کنار زده می شدند. به عبارت دیگر، پیشاهنگ نه همراه و همگام با مردم بلکه بر فراز مردم حرکت می کرد. و به جای مشارکت دادن مردم در امور، خود به جای آن تصمیم می گرفت و عمل می نمود. این امر از اصول اعتقادی آن دوره و دوره اندکی قبل تر از آن، نظیر "چریک خود حزب است"، "خلق اینک توسط فرزندان پیشاهنگش، توسط گروه های انقلابی و واقعا انقلابی نمایندگی می شود" و "ما که در گیر مبارزه هستیم تجسم مادی و معنوی توده ایم" و ...ناشی می شد.

انحصار طلبی و برتری جویی درد دیگری بود که این "پیشاهنگ" فداکار و ایثارگر بدان مبتلا بود. این درد باعث می شد تا به او در میان مردمی که به او اعتماد کرده بودند شک وتردید بوجود آید. مردم که خود مزه تلخ انحصار طلبی حکومت اسلامی را از همان آغاز بقدرت رسیدنش چشیده بودند، وقتی می دیدند که مدعیان رهبریش سخنرانی های مسئولان حزب توده را بهم می زنند، مانع پخش اعلامیه های هواداران سازمان های سیاسی دیگر نظیر پیکار و ... می شوند، و با گروه های اسلامی به شیوه خودشان، انحصار طلبانه و غیردمکراتیک برخورد می کنند، طبیعی بود که نسبت به مدعیان رهبری شک وتردید به خود راه بدهند.(ولی این شک وتردید هنوز به معنای سلب اعتماد و بدبینی بدان نبود.)

بدون تکیه به توده های مردم، آنهم مردمی که بی دریغ حمایت می کند و از خود اعتماد نشان می دهد، به نیابت آنان (مردم) مبارزه کردن، "قیم مآبی" محض است. قیم مآبی نیز فاقد قدرت رهبری است. چرا که رهبری فقط در ارتباط با توده ها و پای بند بودن به آراء و اراده اکثریت آنان معنی می دهد. در صورتی که قیم مآب ها اعتقادی به نیروی توده ها ندارند، هر چند که رابطه گسترده و وسیع هم با توده ها داشته باشند. در پیچاپیچ مبارزه از آن جا که توده "قدرت فهم" اقدامات را ندارد، به عنوان اصلی ترین مؤلفه مبارزه کنار گذاشته می شود.

گفته می شد در ترکمن صحرا دو مسئله مرکزی وجود دارد که بستر اصلی حرکت مردم را تشکیل میدهد. یکی مسئله ملی و دیگری مسئله ارضی. مسئله دوم نسبت به مسئله اول در اولویت قرار می گرفت. در جریان مبارزه و زندگی نه تنها این دو مسئله، بلکه بلکه خیلی از مسایل دیگر نظیر مسئله قالیبافان، صیادان، مسئله تشکل های صنفی و غیره در اثر تلاش های فداکارانه به برخی نتایج مثبت فرا رویید و دست آوردهای معینی را نیز به همراه داشت. در عین حال در هر یک از این عرصه هاخطاهای جزئی و جدی و بزرگ نیز وجود داشت.

شعار "استرداد زمین های غصبی" و "زمین از آن کسانی است که روی آن کار می کنند" شعارهایی بودند که در ترکمن صحرا تقریبا به طور کامل تحقق یافتند. سازماندهی کشت شورایی به طور عمده در این منطقه به کار بسته شد. این ها را می توان در زمره نشانه های مثبت و دست آوردهای جنبش به حساب آورد. ولی مسئله صرفا به استرداد زمین و تشکیل شورا ومدیریت شورایی خلاصه نمی شود. مصادره زمین ها و کشت شورایی به علت نداشتن برنامه و چشم انداز اقداماتی کاملا بدون آینده از آب درآمدند. هرچند که در آن مقطع اقدامی رادیکال و انقلابی محسوب می شدند.
زندگی این حقیقت را در سال های بعدی با تمام وضاحت نشان داد. 7ـ5 نفر عضو شورا موظف به انجام همه امور پروسه کاشت، داشت و برداشت محصول می شدند و بقیه اهالی تنها در وقت خرمن سراغ شورا می رفتند تا سهم خود را بگیرند، بدون اینکه زحمتی در پروسه تولید آن(محصول) کشیده باشند. این شیوه کار نه تنها مفت خوری را گسترش می داد، بلکه به کیفیت سطح تولید نیز لطمات جدی وارد می ساخت. این حقیقت زمانی عریان تر شد که جمهوری اسلامی علیرغم تلاش هایی که برای سرکوب ونفی شوراها انجام داد، موفق به اجرای مقاصد خویش نگردید. دست آخر ناگزیر از به رسمیت شناختن شوراها گردید و حتی در موارد زیاذی از طریق هیأت های 7نفره و جهادسازندگی و غیره کمک های فنی و مالی به آن ها پرداخت نمود. ولی نتیجه ای که در تولید از کشت شورایی بدان شکل بدست آمد، بشدت در سطح نازلتری از سال های پیش از انقلاب بود. قابل یاد آوری است که شاید روستاهای ترکمن صحرا تنها جایی باشد که هنوز شورا ها در آن جا نقش جدی در امور زندگی دارند.

مسئله دیگر درباره نحوه گزینش شورا بود. تشکیل شورا که در آغاز به ابتکار خود مردم و ملهم از سنن و فرهنگ اجتماعی ترکمن ها متولد شده بود با قدرت گیری ستاد و کانون، بتدریج چگونگی تشکیل شورا ها هم عموما جنبه فرمایشی و فرمالیته پیدا کرد. پیشاهنگ به جای آنکه باور به دمکراسی را در میان مردم اشاعه و رشد دهد، آنچه را عم که خود مردم داشت، نفی می کرد. عموما کسانی به عضویت شورا انتخاب می شدند که به نوعی (مستقیم و غیر مستقیم) مورد تأید مقامات رهبری و یا نمایندگان ایشان می بودند.در غیر این صورت با نمایش های محکمه پسند، فرد مزبور کنار گذاشته می شد.

به یک کلام، اندیشه حاکم علیرغم مردم دوستی و جانبازی و فداکاری در راه مردم درکی واقع بینانه و با چشم انداز برای ترقی و بهبود وضع مردم ترکمن نبود. درکی بود که با دنباله روی از حرکات مردم و بدون تحلیل آن و با ذهنی گرایی آغاز شد و با قیم مآبی و انحصار طلبی، اراده گرایی و ماجراجویی ادامه یافت و به تدریج به فاصله گرفتن از مردم و فاصله گیری مردم از او شد و در مقابله با حکومت اسلامی تقریبا تنها ماند.
ادامه دارد

چهارشنبه، بهمن ۱۹، ۱۳۸۴

جنبش سیاسی ترکمن ها، گذشته، حال، آینده ، (قسمت دوم)

===================================================
توضیح یاغتی ترکمن صحرا: "جنبش سیاسی ترکمن ها، گذشته، حال، آینده" توسط اورمان نگارش یافته و برای اولین بار در شماره 2 نشریه تازه یول در تیر ماه 1369 منتشر شد. ما در اینجا عین مقاله را در چند بخش جهت اطلاع خوانندگان خود در وبلاگ یاغتی ترکمن صحرا درج می نماییم. با این امید که مورد توجه شان قرار گیرد. ===================================================
زمینه های اجتماعی و اقتصادی

ترکمن صحرا سرزمینی است به لحاظ اقتصادی عمدتا کشاورزی که عمده ترین محصولات آن پنبه، گندم، جو دانه های روغنی و صیفی جات می باشد. بدنبال اصلاخات بورژوایی دهه 40 که زمینه استقرار سرمایه داری در ایران را فراهم ساخت در ترکمن صحرا نیز این رفرم ها بویژه اصلاحات ارضی در گسترش وبسط سرمایه داری تأثیرات محسوسی بجای گذاشت. زمین های مرغوب، آب لازم عدم وجود یک نظام ارباب رعیتی ریشه دار همراه با روابط حقوقی و سنت های مربوط به آن، مجموعه عواملی بودند که امکان گسترش و استقرار مناسبات سرمایه داری در ترکمن صحرا را تأمین کردند.

مرغوب ترین زمین های زراعی در محدوده فاصله بین آق قالا و مراوه تپه قرار گرفته اند که مالکیت این زمین های حاصل خیز در دوره پهلوی عمدتا بر پایه بزرگ مالکی بود، هر چند تولید خرد نیز در ترکمن صحرا وجود داشته و نقش مهمی را در امر تولید ایفا می کرد.
شکل تولید کشاورزی در منطقه یاد شده در مقیاس وسیعی بود. استفاده از ماشین آلات کشاورزی و تکنیک های پیشرفته آبیاری و غیره نیز در تولید کشاورزی مورد استفاده قرار می گرفت، به طوری که تا انقلاب بهمن بخش وسیعی از تولیدات کشاورزی به صورت مکانیزه صورت می گرفت. وسعت استفاده از ماشین آلات به حدی بود که حتی تولید کنندگان خرده پا نیز از آن استفاده می کردند.

در کنار تولید کشاورزی مکانیزه صنایع ماشینی وابسته به کشاورزی نیز در شهر های منطقه بوجود آمدند. از جمله کارخانجات پنبه پاک کنی، آرد، همینطور سیلوی بزرگ، بعلاوه چند کارخانه چوب بری و نئوپان و کمپوت سازی و آب میوه گیری. قابل یادآوری است که غیر از صنایع کشاورزی در رشته های پوشاک و وسایل پلاستیکی و بطور کلی کالاهای مصرفی کارگاه ها و کارخانه های کوچک نیز تأسیس گردیدند.
تولید آن دسته از کارخانه هایی که وابسته به تولیدات کشاورزی بودند، در فصل برداشت محصول بالا رفته و بهمین جهت بخشی از کارگران آن ها فصلی بودند.این کارخانه ها واحد های تولیدی کوچکی هستند که بطور متوسط 30ـ40 کارگر داشتند. از طرف دیگر تأسیس کارگاه های فنی و ساختمانی، قشری از کارگران مزدور شهری را پدید آوردند. حدود جند صد واحد تعمیرگاه مکانیکی و کارگاه فنی که هر یک به طور متوسط 3 تا 4 کارگر روز مزد کار می کردند. بعلاوه در کوره پز خانه ها و کارهای ساختمانی هم چند هزاز کارگر مشغول به کار بودند. در مجموع تعداد کارگران تخمینا 20هزار نفر بر آورد شده است.

صنایع دستی بعد از تولیدات کشاورزی یکی از منابع مهم اقتصادی برای تأمین زندگی بود. با توجه به فقر دهقانان ترکمن، قالیبافی موقعیت خاص خود را در اقتصاد خانواده ترکمن حفظ می کرد. ویژگی این رشته تولید این بود که حتی تا امروز، از محدوده خانه خارج نشده و شکل کارگاهی به خود نگرفته است. اساسی ترین تولید این رشته، قالی است، و قالی ترکمن نه تنها از قالی های با کیفیت و زیبا بشمار می رفت، بلکه از منابع صادراتی کشور نیز بود. علاوه بر قالی، گلیم بافی، نمد مالی و غیره نیز در این بخش تولیدای دارند. صنایع دستی به طور کلی و قالیبافی به طور مشخص تقریبا در هر منطقه ترکمن صحرا کاربرد و تولید داشته و دارد.

ولی در منطقه جرگلان منبع عمده اقتصادی، صنایع دستی و دامداری بود. همینطور در منطقه مابین آق قلا و دریای خزر یعنی بندر ترکمن و کمیش دفه صنایع دستی از جمله قالیبافی رایج است. البته در این مناطق زمین های زراعی نیز وجود دارد ولی کیفیت آن ها مرغوب نبوده و مالکیت آن نیز عمدتا خرده مالکی بود. از آنجا که زمین تکافوی نیازهای خانواده را برآورده نمی سازد، به قالیبافی هم روی می آوردند. البته یکی دیگر از منابع اقتصادی این منطقه به خاطر قرار گرفتن در کنار دریای خزر،صید ماهی است. صید ماهی از گذشته دور در مناطق مجاور دریای خزر در ترکمن صحرا وجودداشته است. حدود سه تا جهار هزار نفر در صید ماهی مشغول بودند.

در سطح شهرهای ترکمن صحرا ادارات و موسسات و ارگان های دولتی مختلفی که کارمندانش از افراد ترکمن و غیر ترکمن که طی سالیان به منطقه آمده بودند، تشکیل می شد. ترکمن ها در دوره ستم شاهی بویژه تا دهه پنجاه خیلی کم در ادارات و موسسات دولتی نقش داشتند. ولی از دهه 50 به بعد این نقش رو به افزایش بوده است. ئلی با این همه همیشه مقامات و پست های درجه اول و بالا در دست افراد غیرترکمن متمرکز بود. قابل تاکید و توضیح این که بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت غیر ترکمن(عمدتا فارس) که در شهرهای ترکمن صحرا ساکن هستند، در رابطه با کرهای دولتی به منطقه آمده اند، ضمن این که بخشی نیز در ارتباط با مسائل کشاورزی و زمین و برای تصرف زمین ها، در ترکمن صحرا سکنی گزیده اند.

تا انقلاب 57 تعداد روشنفکران و تحصیل کرده های ترکمن به حدی رسیده بود که در اکثر ادارات و موسسات دولتی، بانک ها، شرکت ها و غیره ترکمن ها اکثریت را داشتند، ضمن این که کماکان در اکثر موارد مقامات حساس در دست افراد غیر بومی بود.

طبق آماری که به طور تقریبی ارائه شده(تا سال 57) شهر نشین های ترکمن صحرا کمی بیشتر یا کمتر از 150 هزار بوده که در این میان 75درصد ترکمن و بقیه غیر ترکمن اعلام شده اند. طبق همین آمار در همان سال ها جمعیت کل ترکمن ها 650 ـ 800 هزار نفر برآورد شده که تخش عمده آن در روستاهای ترکمن صحرا زندگی می کنند.

تا سال 57 مرغوبترین زمین های ترکمن صحرا که چیزی نزدیک به 145هزار هکتار می گردد در دست 106 نفر زمیندار و بورژواملاک متمرکز بود. از این تعدا 48 نفر ترکمن و مابقی غیر ترکمن بودند. که از خارج از ترکمن صحرا برای تصاحب زمین ها آمده بودند. در واقع به نوعی سرمایه به منطقه سرریز شده بود. موقعیت اجتماعی این افراد عمدتا کارمندان و بوروکرات های دولتی و نظامیان و افسران وابسته به دربار بود. در مجموع این قشر صاحب امتیاز که صاحب زمین های مرغوب ترکمن صحرا نیز بودند، بورژواملاک های ترکمن صحرا را تشکیل می دادند.

شایان ذکر است که مجموعه زمین های زراعی ترکمن صحرا طبق آمارهای دولتی بیش از 450 هزار هکتار می باشد که از آن میان مرغوب ترین بخش های آن در دست افراد نامبرده و مابقی در دست مالکین و یا دهقانان خرده پا و غیره که زمین هایشان نیز از نظر مرغوبیت در درجات پست تری بود، قرار داشت.

همان طور که فوقا یادآور شدیم، هجوم سرمایه داران غیر ترکمن به ترکمن صحرا بعد از رفرم های بورژوایی دهه 40 شدت گرفت و در این روند جریان غصب زمین های دهقانان ترکمن به اشکال و صور گوناگون صورت گرفته است. در مواردی یه شکل قانونی و با پرداخت بهای دینی بوده و در موارد زیاد به طریق زور و در هم شکستن مخالفت ها و مقاومت های دهقانان ترکمن از سوی قدرت مدارن حاکم صورت گرفته است.

نتیجه همه این ها تثبیت موقعیت زمینداران و بورژواملاکین و راندن دهقانان ترمن به محدوده زمین های کوچک و نامرغوب برای یک دوره بود. در عین حال کم نبودند شمار دهقانانی که از روستا به سوی مراکز شهری جهت یافتن کار و تأمین گذران زندگی مهاجرت نمودند.
غصب زمین های دهقانان و روستائیان ترکمن توسط زمین داران و سرکوبی مخالفت و مقاومت روستائیان توسط ارگان های سرکوب رژیم، هر چند در کوتاه مدت به تثبیت موقعیت آن ها منجر گردید، ولی آتش کینه و حس مبارزه جویی روستائیان ترکمن را برانگیخت و این آتش همچون آتش زیر خاکستر هیچاگاه خاموش نگردید.


فرارویی جنبش سیاسی به جنبش ملی

بر بستر چنین شرایطی، از اوایل سال 57 آتش خشم روستائیان ترکمن هر چند به صورت پراکنده ولی دوباره شروع به شعله ور شدن نمود. هدف مهم این جنبش استرداد زمین های غصبی از ملاکین بود. این حرکت بیش از همه و پیش از همه در روستا هایی آغاز گردید که تضاد میان روستائیان و غاصبان و زمین داران بسیار حاد بود. حرکات گوناگونی در وستاهای اطراف و شرق گنبد از جمله در پشمک یلقی، خوجه لر و... در راستای فوق صورت گرفت.
جنبشی که آغاز شده بود، قبل از همه جنبشی اجتماعی و مستقل از جنبش سیاسی بود، که برای حل مسایل اجتماعی و با حرکت از نیازهای بلاواسطه روستائیان ترکمن به جریان افتاده بود.
می توان ادعا نمود که حرکت جنبش اجتماعی و جنبش سیاسی ترکمن ها تا مقطع قیام 57 و تشکیل کانون، بدون پیوند قابل اتکا، جریان یافت. تنها رابطه ای که میان این دو برقرار بود، طرح خواست استرداد زمین های غصبی از یوی فعالین سیاسی در تظاهرات و اجتماعات ماه های قبل از قیام بهمن بود.

بعد از سرنگونی رژیم ستم شاهی و تشکیل کانون روند ایجاد پیوند میان جنبش روستائیان و جنبش سیاسی ترکمن ها به طور جدی آغاز گردید. خط حرکتی فعالین در سراسر ترکمن صحرا را در آن زمان به طور اساسی دو چیز تشکیل میداد:
1 ـ کمک و تشویق روستائیان در باز پس گرفتن زمین های مزروعی غصبی،
2 ـ خلع سلاح مراکز نظامی و سپردن کنترل و اداره آن مرکز به روستائیان.

مردم ترکمن در مجموع به دیده مثبت به حرکات کانون می نگریستند، در عین حال این گرایش خالی از تردید و ابهام نیز نبود. در جریان استرداد زمین ها، روستائیان "خوجه لر" با الهام از سنن و فرهنگ ملی خود جهت کنترل عمومی زمین های مصادره ای و رفع مشکلات پیش روی خود، اقدام به تشکیل "شورا" نموده بودند. در فرهنگ گذشته ترکمن ها کلیه امور و مسایل از طریق بزرگان طوایف که در مناطق مختلف ترکمن صحرا سکونت داشتند، حل و فصل می گردید. زندگی ایلیاتی و عشیرتی آنان در گذشته سلسله مراتبی خاص از بزرگان و ریش سفیدان طوایف بوجود آورده بود، که عملا کلیه امور زندگی روزمره از زیر نظر آنان گذشته و تحت نظارت و مشورت آنان به اجرا در می آمده است، جمه ریش سفیدان که در مواقع حساس تشکیل می گردید، عرفا دارای اختیارات تام و تمام در زمینه حل و فصل مسایل از اختلافات خانوادگی و طایفه ای گرفته تا نزاع ها و درگیری های عشیرتی بوده است. همواره در مواقعی که مسایل با اهمیتی مطرح می گردید، تصمیمات مجمع ریش سفیدان بدون چون و چرا از طرف همه به اجرا درمی آمده است. تصامیم مجمع ریش سفیدان جنبه شورایی و جمعی داشته و همه افراد طایفه در جریان آن قرار می گرفتند. با الهام از چنین سنتی، نخستین شورای روستایی در منطه به ابتکار خود روستائیان در "خوجه لر" تشکیل یافته بود. به دنبال آن در دیگر روستاها نیز با تشویق و هدایت کانون، شوراها تشکیل گردیدند، به طوری که تا نیمه اسفند ماه 57 در بیش از ده منطقه روستایی، شورا تشکیل شد. در پی توسعه شورا و گسترش رابطه کانون با روستائیان و مسایل روستا، جهت هماهنگ کردن مبارزات روستائیان در سطح منطقه و دفاع از منافع زحمتکشان، ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا در اسفند ماه 57 در گنبد شکل گرفت.

درجه اعتبار کانون وستاد در میان مردم ترکمن روز به روز افزایش می یافت و از این طریق پیوند میان جنبش اجتماعی و جنبش سیاسی ترکمن ها محکمتر میشد. این پیوند تا تهاجم مسلحانه حکومت اسلامی به متینگ مسالمت آمیز ترکمن ها(این متینگ بخاطر رفراندم جمهوری اسلامی آری یا نه، تشکیل شده بود) که منجر به جنگ 9 روزه ای میان مردم ترکمن و حکومت اسلامی گردید، هنوز از استحکام قابل تاکیدی برخوردار نبود. ولی جنگ تحمیلی حکومت جدید بر مردم ترکمن به منظور برچیدن کانون وستاد و درهم شکستن جنبش ترکمن ها تدارک و برنامه ریزی شده بود، با مقاومت یک پارچه مردم و رشادت و قهرمانی رزمندگان ترکمن خنثی گردید.
ثمره این مقاومت پیوند بی سابقه جنبش اجتماعی و جنبش سیاسی ترکمن ها و فرارویی آن به جنبش ملی بزرگی بود که در تاریخ خلق ترکمن نظیر نداشت. در شکل گیری این جنبش بزرگ ملی علاوه بر عوامل درونی خود این جنبش، محاسبات غلط و ارزیابی های غیرواقعی ارتجاع حاکم از پتانسیل و ظرفیت جنبش ترکمن ها، نقش تسریع کننده ای داشت. بعد از این جنگ، کانون و ستاد(و به عبارت درست تر ستاد) به نهاد جنبش ملی مردم ترکمن فرا روئیدند.
این نهادها نه یک تشکیلات و نه یک حزب و نه یک جبهه معین با تعاریف شناخته شده، بلکه عمدتا نهادهایی بودند که خصلت همان جنبش را بشکل متشکل افاده می کردند. پایه اجتماعی این جنبش پایه اجتماعی این جنبش محدود به قشر و طبقه خاصی نبود، بلکه تقریبا همه مردم ترکمن را در بر می گرفت. و مردم ترکمن نیز آمال و اهداف خود را در آن جستجو می کردند. شاید بتوان گفت که کانون وستاد به مثابه آینه جنبش مردم و آینه خواسته های مردم ترکمن بودند.

ادامه دارد

یکشنبه، بهمن ۱۶، ۱۳۸۴

جنبش سیاسی ترکمن ها، گذشته، حال، آینده ، (قسمت اول)

===================================================
توضیح یاغتی ترکمن صحرا: "جنبش سیاسی ترکمن ها، گذشته، حال، آینده" توسط اورمان نگارش یافته و برای اولین بار در شماره 2 نشریه تازه یول در تیر ماه 1369 منتشر شد. ما در اینجا عین مقاله را در چند بخش جهت اطلاع خوانندگان خود در وبلاگ یاغتی ترکمن صحرا درج می نماییم. با این امید که مورد توجه شان قرار گیرد. ===================================================
جنبش سیاسی ترکمن ها می رود که دور جدیدی را آغاز نماید. این جنبش 12 سال قبل با خیزش عمومی مردم ترکمن متولد شد و طی این این مدت دوره های گوناگونی را از سر گذراند. آگاهی از وضعیت فعلی و شرایط شکل گیری اولیه این جنبش در سلامت شکل گیری نوین بی تاثیر نخواهد بود و راه را بر برخی ذهنی گرایی ها و انحرافات احتمالی خواهد بست. مطلب حاضر هر چند ناقص، تلاشی در این راستاست.
پر واضح است که این مهم زمانی کامل و پر بار می بود که تجارب دهه اخیر با نقد تجارب دهه های گذشته، و فرهنگ مبارزاتی مبارزین نسل های پیشین پیوند می یافت. اما با تأسف بایستی اعتراف نمود که برای آگاهی و شناخت از نقاط قوت وضعف جنبش سیاسی ترکمن ها در گذشته، چه در عرصه اندیشه و چه در زمینه اشکال مبارزاتی و تجارب عملی هیچ سند مدون و قابل اتکایی در دست نیست. این کمبود تأثیرات خود را همواره بر جنبش ترمن ها برجای گذاشته است. ضرورت غلبه بر این کمبود و انجام این مهم از سوی مبارزین نسل کنونی ترکمن مکررا مورد تاکید قرار گرفته ولی متأسفانه اقدام عملی و جدی در این راستا صورت نگرفته است.

سیمای کنونی
در جنبش سیاسی ترکمن ها اکنون سه گروه نسبتا متشکل وجود دارد. ما در اینجا وضعیت عمومی آن ها را از نظر می گذرانیم:
گروه اول، کانون فرهنگی سیاسی خلق ترکمن است. این گروه بطور عملی در سال 1365 از اتحاد بخشی از فدائیان اکثریت و توده ای ها شکل گرفت و در اردیبهشت ماه 1366 با انتشار بیانیه ای بمناسبت 63مین سالگرد تأسیس جمهوری ترکمنستان ایران اعلام موجودیت نمود. این گروه در بیانیه خود اعلام می کند که: "نبود سازمان مستقل انقلابیون ترکمن و مالا تمکین و دنباله روی آن ها از سازمان های دیگر را شاید بتوان از نقاط اساسی ضعف این جنبش تلقی کرد." بیانیه، جنبش ملی ـ دمکراتیک خلق ترکمن را بخش تفکیک ناپذیر جنبش دمکراتیک خلق های ایران می داند و مسأله رهایی خلق ترکمن را از ستم ملی را اساسی ترین خواست این خلق ارزیابی می کند. بیانیه مذکور تاکید می نماید که: "برقراری پیوند تنگاتنگ جنبش انقلابی این خلق(ترکمن) با جنبش سراسری خلق ها بویژه با جنبش کارگران دارای اهمیتی حیاتی است. شکل غیر اصولی و مکانیکی این پیوند که با جنبش طرفداران طبقه کارگر تا کنون ادامه یافته است، صدمات و لطمات بزرگی بر جنبش این خلق وارد ساخته است، یعنی در درجه اول خصلت دمکراتیک این جنبش و استقلال تشکیلات سیاسی آن نادیده گرفته شده است." و نتیجه می گیرد که: "کانون سیاسی ـ فرهنگی خلق ترکمن در عمل به زائده تشکیلاتی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) تبدیل شده و به مشایل جنبش انقلابی خلق ترکمن و امر رهبری سیاسی آن به عنوان بخشی از تشکیلات سازمان اکثریت نگریسته می شود."
این گروه بر پایه چنین تحلیلی استقلال کانون را از سازمان اکثریت اعلام نمود و با انتشار نشریه ترکمنستان که در سر لوحه آن شعار" دمکراسی برای ایران و خودمختاری شورائی برای ترکمن صحرا" قرار داشت، به فعالیت پرداخت.
علیرغم نکات درست در تحلیل این گروه، اشکالات جدی نیز در نگرش این گروه وجود داشت، بهمین خاطر نتوانست به یک نیروی جدی تبدیل شود. از جمله اشکالات آن اولا دست اندر کاران این گروه از فعالین سازمان اکثریت و حزب توده بودند، بدون اینکه کمترین کاری در نقد سیاست و اندیشه گذشته حاکم بر این دو جریان صورت دهند، صرفا بنا به مسایل تشکیلاتی و بخشا ملی گرایانه از آن جدا می شوند. و جالبتر اینکه تا روز اعلام موضع رسمی شان در تأیید و حمایت از "جناح راست اکثریت" فعال بودند. ثانیا درکی از استقلال ارائه می دهند وآن را در عمل بکار می گیرند که صرفا مبتنی است بر استقلال تشکیلاتی. ثالثا نوعی برخورد شیفته گرایانه نسبت به جمهوری ترکمنستان شوروی در شکل گیری این جریان بی تأثیر نبوده است. رابعا بی توجهی به مسایل اخلاقی و قرار گرفتن برخی از افراد فاقد صلاحیت اخلاقی در رهبری این گروه.

گروه دوم، هیأت باز سازی کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن نام دارد. این گروه نیز با انتشار بیانیه ای در اواخر سال 1366 موجودیت خود را اعلام نمود. بیانیه این گروه تقریبا عین بیانبه گروه اول با برخی اضافات و یک صفحه توضیحی است. از جمله در همین صفحه توضیحی آمده است که "بیانیه فروردین 1366 پس از تصویب هیأت باسازی کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن ایران آماده انتشار گردیده بود ولی به دلیل عملکرد ضعف هایی که متأسفانه مجموعه نیروهای انقلابی و مترقی ایران نیز از آن رنج می بردند، بیانیه مذکور با زیر پا گذاشته شدن ایندایی ترین اصول...منتشر شد. عنوان و امضای هیأت بازسازی کانون فرهنگی خلق ترکمن ایران از سند مذکور حذف و با درج امضا کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن! " بطور الساعه" کانون نیز تشکیل شده اعلام گردید...اعلام تشکیل یک شبه کانون به صورتی که ذکر شد تنها می تواند نشانگر درجه دوری از واقعیات و عدم برخورد جدی به مسایل و احساس مسئولیت و تعهد در قبال مسایل خلق ستم دیده مان باشد."

بیانیه گروه اول ودوم به لحاظ فکری و نوع نگرش چارچوب تقریبا واحدی دارند و تفاوت کیفی با یکدیگر ندارند. تفاوت عمده آنها در این است که گروه دوم خواهان تشکیل کانون "از طریق مشارکت دادن، جلب همکاری و همفکری حتی الامکان هرچه وسیعتر مبارزین ترکمن است." و این تقطه در عین حال نقطه قوت این گروه نیز به حساب می آید.

فعالین گروه دوم اخیرا با انتشار گاهنامه های "ایل گویجی ـ واحد عشق آباد" و "بیرلشیک" اعلام کرده اند که "یکی از راههای عملی برون رفت از وضعیت انفعال و بلاتکلیفی کنونی این است که در هر منطقه جغرافیایی، ضمن ادامه بحث های سازنده در راستای تفاهم و وحدت هرچه بیشتر نیروها وارد پراتیک مشترک در چارچوب کلی کانون ف.و.س.خ.ت. و در جهت اهداف شناخته شده آن گردند. در پروسه چنین کار مشترکی نمایندگان واقعی هر منطقه جغرافیایی انتخاب شوند و سپس مجمعی از نمایندگان مناطق مختلف، امر هماهنگی ووحدت عمل کلیه مناطق را بر عهده گیرند."

گروه سوم متشکل از فعالین سابق (و بعضا فعلی) سازمان اکثریت است که طی اجلاسی در فروردین ماه 1369 با عنوان کانون فرهنگی وسیاسی خلق ترکمن اعلام موجودیت نمود. این اجلاس طی قرار های خود در تعریف کانون چنین می گوید: "از آنجایی که تاکنون، چه در دوره اسارت کانون در چارچوب سیات های فرصت طلبانه و سلطه جویانه سازمان اکثریت و چه در دوران پس از آن هیچ تعریف مشخصی از کانون...ارائه نگردیده است تا بر اساس آن چارچوب های لااقل کلی و خط مشی سیاست های کانون تعیین گردد، اجلاس ضمن تاکید بر ضرورت این تعریف ... تعریف زیر را به اتفاق آرا به تصویب رسانید: کانون ف.س.خ.ت. به مثابه تبلور جنبش نوین خلق، نهادیست مستقل ملی، دمکراتیک و فراگیرنده تمامی نیروهای آزاد و ترقی خواه ترکمن که در راه تحقق آرمان های فرهنگی وسیاسی خلق ترکمن و در چارچوب دمکراسی برای ایران و حق تعیین سرنوشت برای خلق ترکمن مبارزه می کند."
اجلاس مذکور برگزاری کنفرانس سراسری کانون با شرکت "نمایندگان تمام نیروهای آزاده و ترقی خواه ترکمن" را مورد تاکید قرار داده و تارک آن را به شورای موقت هماهنگی منتخب خود واگذار کرده است. همچنین اجلاس بر ادامه انتشار "ایل گویجی" (قدرت خلق) نشریه کانون ف.س.خ.ت. تاکید کرده است. این گروه نیز موجودیت خود را در رهایی از سلطه "اکثریت" و با کسب استقلال کانون اعلام می کند و خواهان وحدت ترکمن ها زیر لوای کانون است. بی آنکه رهایی خود را در عرصه نظری ـ سیاسی توضیح دهد، بی آنکه درک خود را از مفهوم استقلال روشن سازد و بی آنکه راهی را به طور مشخص به شیوه ای دمکراتیک، جهت دستیابی برای اتحتد ترکمن ها نشان دهد.

خلاصه کنیم، سیمای کنونی گروههای سیاسی ترکمن بر این واقعیت آشکار صحه می گذارد که ترکمن های مبارز در تلاش بوجود آوردن تشیلات سیاسی خاص خود بوده و تحقق این مهم را از طریق گرد آوردن مجموعه نیروهای ترکمن می دانند.
تلاش روشنگران و روشنفکران ترکمن حاکییست که آن ها تحقق اهداف خود را در حیطه مناسبات تشکیلاتی و آن هم در پدیده ای خاص به نام "کانون فرهنگی سیاسی ترکمن" جستجو کرده و خلاصه می نمایند

پی جویی و راه یابی جهت به وجود آوردن تشکیلات سیاسی مستقل، امروز با توجه به تحولات بین المللی و نحولات در مبانی فکری ـ سیاسی جریانات مترقی و دمکراتیک ایران و رشد احساسات ملی گرایانه بر اثر تشدید ستم ملی بر خلق ترکمن، به ضرورت مشص تبدیل شده است.اما بخاطر اینکه این بار به سلامت به منزل مقصود برسد، مبارزین ترکمن نیاز مبرمی دارند که یک دوره تلاش و جدل فکری ـ سیاسی مستقلانه را پیرامون مسایل گذشته، نیازهای کنونی و چشم اندازهای آتی جنبش خلق ترکمن، و رابطه آن با جنبش سراسری مردم ایران بشکل کاملا دمکراتیک و فراگیر و بدور از انحصارطلبی گروهی و فرقه ای سازمان دهند. و از این طریق محصولی عاید می شود که می تواند پشتوانه مناسب و پایداری برای اهداف مورد نظرشان باشد.

مروری بر گذشته

در اوایل دهه پنجاه تعدادی از روشنفکران ترکمن با گرایشات چپ و ملی گرایانه محفلی تشکیل دادند. بحث و فحص های این محفل عمدتا حول مسایل فرهنگی ترکمن دور می زد. این محفل در راستای این امر نیز تلاش هایی را آغاز نمود. ولی هنوز کار به پله دوم نکشیده بود که توسط ساواک، محفل مذکور دستگیر گردیده عملا از هم پاشید.
گام بعدی به فعالیت های روشنفکران ترکمن در خارج از محدوده ترکمن صحرا مربوط می شود. این روشنفکران که دانشخو و یا در شهرهای دیگر مشغول تحصیل و یا کار بودند در فعالیت های محلی شرکت نموده و از این طریق با عناصر گروه های سیاسی ارتباط یافتند. برخی از آنها در اثر فعالیت های سیاسی در دانشگاه دستگیر وروانه زندان شدند. شیرمحمد درخشنده توماج قهرمان ملی ترکمن و همرزم او طواق واحدی از جمله آن ها بودند. در این هنگام بخشی از فعالین سیاسی ترکمن در تهران با ایجاد هسته ای علاوه بر شرکت در فعالیت های صنفی ـ سیاسی دست به فعالیت در میان ترکمن های ساکن تهران زدند، و به متشکل ساختن آنها در گروه های کوه، محافل شعر و کتاب خوانی، محافل بحث های ادبی، فرهنگی و اجتماعی پرداختند.طی مدت زمانی نسبتا کوتاه اکثریت ترکمن های ساکن تهران در این محافل که ظاهری خودبخودی داشت متشکل شدند. دامنه این کار بتدریج به میان روشنفکران ترکمن که در شهرهای دیگر بسر می بردند گسترش یافت.

طراح و سازمانگر اصلی امر فوق قربان شفیقی (آرقا) یکی از مبارزان بر جسته و لایق مردم ترکمن بود. شهید گرگان بهلکه نیز در پیشبرد این امر شرکت فعالی داشت.
شایان ذکر است که هسته مذکور از هوداران سازمان چریک های فدائی خلق ایران بودند، و در کنار فعالیت های یاد شده اعلامیه ها و آثار سازمان را نیز تبلیغ و پخش می کردند. دامنه فعالیت های مذکور در اواخر سال 1356 به ترکمن صحرا کشیده می شود. در ترکمن صحرا از طریق سازمان دادن گروه های کوهنوردی طی مدت کوتاهی بخش قابل ملاحظه ای از معلمین و دانش آموزان در گنبد را متشکل می سازد. در ادامه این روند بخشی از فعالین سیاسی و مبارزین ترکمن که در دیگرنقاط بسر می بردند و یا اینکه به تازگی از زندان آزاد شده بودند با یکدیگر تماس پیدا می کنند، و از این طریق بر نیروی فعالین متشکل افزوده می شود. در مهر ماه 1357 نمایشگاه کتابی در گنبد و دیگر نقاط ترکمن صحرا برپا می شود که با استقبال کم نظیری از سوی مردم روبرو می شود. در پی آن نمایشگاه کتاب، عکس و نمایش فیلم و ... در سراسر ترکمن صحرا برگزار می گردد.
در این هنگام هسته یاد شده به اتفاق تعدادی از مبارزین ترکمن از جمله آنه گلدی گوگلانی (آنین) قهرمان مقاومت مردم ترکمن، گروهی را تشکیل می دهند. اعضای این گروه از آنجا که همگی هوادار "سچفخا" بودند خود را گروه سوالونی (یکی از شهدای سچفخا) هودار سازمان نام می گذارند. این گروه علاوه بر تبلیغ مواضع سازمان در ترکمن صحرا موضع فعالی نسبت به مسایل منطقه از خود نشان می دهند، و تقریبا تمام فعالین ترکمن صحرا زیر پوشش رابطه و اتوریته این گروه قرار می گیرد. این گروه مدتی بعد اسم خود را به " فدائیان ترکمن" تغییر می دهد.
گروه متشکل هواداران سچفخا در ترکمن صحرا، نخستین تظاهرات ضد دیکتاتوری را در گنبد در آبان ماه 1357 براه می اندازد که چند هزار نفر از مردم در آن شرکت می کنند. در تظاهراتی هم که از سوی نیروهای هوادار خمینی برگزار می شود، گروه فوق الذکر مردم را به شرکت دعوت می کند. البته با حفظ شعارهای خود. شعارهای این گروه در آن زمان "مرگ بر شاه"، "استقلال، آزادی، حکومت مردمی"، "استرداد زمین های غصبی"، "خط و مکتب به زبان ترکمنی" بود.

گروه دیگری از هواداران سازمان نیز در این منطقه فعالیت می کردند که عمدتا از فعالین غیر ترکمن تشکیل شده بود. در جریان حوادث بعدی این دو گروه یکی شدند.

در ترکمن صحرا علاوه بر "فدائیان ترکمن" هواداران برخی از گروه های سیاسی دیگر نیز سعی داشتند فعالیت هایی را سازمان دهند. از جمله آنها "جوانان دمکرات" هواداران حزب توده ایران و "جوانان مبارز ترکمن" هواداران سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر بود.عمده ترین کار اینها باز تکثیر و پخش اعلامیه های سازمان شان و ایجاد چند محفل کتاب خوانی بود. سازمان مجاهدین خلق نیز در ترکمن صحرا در میان اهالی غیر ترکمن فعال بودند.

در 20 بهمن 1357 هواداران سلطنت به رهبری آنا قلیچ آخوند نقشبندی با همکاری و هدایت همه جانبه ساواک با تکیه بر باورهای مذهبی و تحریک احساسات ملی روستائیان ترکمن به بسیج آن ها پرداخته و توطئه شومی را در گنبد سازمان دادند، که محصول این توطئه قربانی شدن تعدادی زن ومرد و کودک غیر ترکمن در محله ترک آباد گنبد شد.

با شروع قیام مسحانه در تهران و سقوط پیاپی پادگان ها و مراکز نظامی در روزهای 20، 21، و 22 بهمن، عناصر ارتجاعی و ساواکی ها با هراس از نفوذ و قدرت گیری نیروهای چپ در گنبد، وحشت زده شده و شب 22 بهمن ژاندارمری و شهربانی گنبد را به کمیته هواداران خمینی تحویل دادند. صبح روز بعد مردم ترکمن برای خلع سلاح شهربانی و ژاندارمری به آنجا می روند که در مقابل عمل انجام شده قرار می گیرند. و زمانی که خواستار مشارکت در انتظامات و کنترل شهر و مسلح شدن می گردند مسئول کمیته مستقر در شهربانی می گوید که باید تائید یه ای از آنا قلیچ آخوند بیاورند. و این درست دو روز بعد از توطئه شوم نفاق افکنانه آنا قلیچ آخوند است. جالب تر از آن آینکه آنا قلیچ آخوند بلافاصله با کمیته اعلام همبستگی نموده و خود را نماینده خلق ترکمن جا می زند و با خمینی ملاقات و با او بیعت می کند.

در دیگر مناطق ترکمن صحرا وضع به گونه ای دیگر بود. بطور مثال در بندر ترکمن هوادارن سازمان براحتی و بدون اینکه نیروهای مذهبی حساسیت خاصی از خود نشان دهند مراکز نظامی را خلع سلاح کرده و کنترل شهر را به دست خود گرفته بودند.

فدائیان ترکمن با توجه به اوضاع واحوال آن روزها و فضای حاکم بر آن شرایط، تصمیم می گیرند که که یکی از اماکن دولتی را گرفته و آن را به محلی برای تماس گیری علنی و سازماندهی مبارزات مردم تبدیل نمایند. بدین منظور با بسیج مردم کتابخانه عمومی شهر را در اختیار خود می گیرند و عنوان کانون سیاسی و فرهنگی خلق ترکمن را بر آن می نهند.
نکته جالب در این رابطه پیرامون اسم گذاری این دفتر است که جر و بحث شدیدی میان گرایشات سیاسی مختلف صورت می گیرد. فدائیان ترکمن پیشنهاد کانون ف.س.خ.ت. را می کنند. طرفداران حزب توده و برخی روشنفکران ملی گرا بر "کانون فرهنگی" تاکید می کنند، از آنجایی که مردم نیز در صحنه بودند اکثرا بر نظر پیشنهادی اول صحه می گذارند و به این ترتیب کانون فرهنگی وسیاسی خلق ترکمن متولد می شود.

ادامه دارد