چهارشنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۶

اعتراض نماينده تبريز به برخورد با فعالان قومی

به نقل از: سایت فارسی بی بی سی
نماينده تبريز در مجلس شورای اسلامی ايران در قالب طرح سوال از وزيران کشور و اطلاعات، به بازداشت شماری از فعالان حقوق قومی در استانهای آذربايجان شرقی و غربی، اردبيل و قم اعتراض کرد
آن گونه که در سوالات اکبر اعلمی، نماينده تبريز در مجلس مطرح شده، "جمع کثيری" از ترک زبانان ايران که برای کسب حقوقی همچون، تدريس زبان ترکی در مدارس فعاليت می کرده اند بازداشت و مورد "هتک حرمت" قرار گرفته اند و به اجبار از آنان شهادت، اعتراف يا سوگند گرفته شده است

بنابر سوالات آقای اعلمی، شماری از بازداشت شدگان فرهنگی بوده اند

نماينده تبريز از وزيران اطلاعات و کشور پرسيده: " آیا اشخاص را به صرف داشتن عقیده ‌ای یا ابراز عشق و علاقه نسبت به زبان و تاریخ و فرهنگ و علائق قومی خود و تأکید و اصرار بر لزوم اجرایی شدن اصول پانزده و نوزده قانون اساسی می ‌توان مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد"؟

بنابر اصل پانزدهم قانون اساسی، استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه ‏های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است و بنابر اصل نوزدهم، مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند

اکبر اعلمی همچنين در سوالات خود خبر داده که "افرادی که برای استیفای حقوق خود و ارائه گزارش عملکرد غیرقانونی برخی از عوامل امنیتی و انتظامی" با نماینده خود در مجلس تماس برقرار می کنند مورد تهدید قرار می گيرند و از تماس با نماينده منع می شوند یا اينکه تحت تعقیب قرار می گيرند

سوالات نماينده تبريز در شرايطی مطرح می شود که در تبريز و برخی ديگر از شهرها تجمعاتی به مناسبت سالگرد تظاهرات اعتراضی مردم مناطق ترک نشين ايران به راه افتاده و پيش از برگزاری اين تجمعات، عده ای که مردم را به شرکت در اين تجمعات دعوت می کردند بازداشت شده بودند

اکبر اعلمی پرسيده: "آیا به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور می‌ توان حقوق و آزادیهای مشروع نظیر: آزادی بیان، آزادی عقیده، آزادی تشکیل اجتماعات و شرکت در راهپیماییهای بدون حمل سلاح یا شرکت در جمعیتها و انجمنهای صنفی و حق استفاده از مفاد اصل پانزده قانون اساسی را از افراد سلب کرد"؟

وی ادامه داده: "آیا می ‌توان به حیثیت، حقوق، مسکن و شغل اشخاصی که خواهان استفاده از حقوق و آزادیهای مذکورند، تعرض کرد و آیا بدون در نظر گرفتن ترتیبات قانونی می توان افراد را دستگیر و بازداشت کرد و اساساً قبل از اینکه فردی مرتکب اعمال مغایر با قوانین موضوعه شود، آیا می ‌توان مرتکب قصاص قبل از جنایت شده، او را دستگیر و بازداشت کرد یا برای مدتی از حقوق اجتماعی ‌اش محروم ساخت؟

حرکت اعتراض آميز شهرهای ترک نشين ايران که در روزهای اخير تجمعاتی به مناسبت سالگرد آن برگزار شده، در پی چاپ کاريکاتوری در صفحه کودک و نوجوان ضميمه جمعه های روزنامه دولتی ايران به راه افتاد که بسياری از ترک زبانان ايران آن را توهين به خود تلقی کردند

اين حرکت اعتراض آميز در آغاز مورد حمايت دولت قرار گرفت؛ روزنامه ايران چند ماه توقيف شد، مديريت و بخش عمده ای از تحريريه آن تغيير پيدا کرد و کاريکاتوريست و سردبير ضميمه هفتگی ايران (ايران جمعه) مدتی را در بازداشت گذراندند

اما با وجود اين اقدامات تظاهرات در شهرهای ترک نشين ادامه پيدا کرد و ادامه اين حرکت مورد محکوميت دولت قرار گرفت و باعث مداخله نيروهای انتظامی و امنيتی و به خشونت کشيده شدن تظاهرات گرديد که در نتيجه چند نفر طی درگيريها جان خود را از دست دادند و خسارات گسترده ای به اماکن عمومی و ادارات دولتی وارد آمد

دوشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۶

چالش سکولاریزم و اسلام‌گرایی در ترکیه

بابک جاودان خرد
از: سایت ایران امروز
جمعه ۴ خرداد ۱۳۸۶ترکیه این روزها لحظات (شاید) سرنوشت سازی راازسرمی‌گذراند. اسلام گرایان که قوه مجریه و قانونگزاری را به رهبری حزب عدالت وتوسعه دراختیاردارند، می‌روند تا با بهره‌گیری ازاین دوپایگاه قدرت وضعف و پراکندگی نیروهای سکولار، کاخ ریاست جمهوری را نیزدر اختیار گیرند و ظاهرا ازاین راه برارتش سکولار و دیگرنهادهای قدرت جمهوری ترکیه چیره شوند و در نهایت جمهوری اسلامی دیگری، البته با توجه به شرایط خودویژه‌ی ترکیه، برقرار کنند. وهمین آینده‌ی نه چندان غیرمحتمل، اقشارو نیروهای سکولاروغیرمذهبی ترکیه را به خیابان‌ها کشانده و روزاز پی روزاعتراض و نگرانی گسترده خودرا از تحقق چنان آینده‌ی محتملی به نمایش می‌گذارند. چنانکه دیده و شنیده می‌شود شماراین اقشارو نیروهای سکولار به میلیون سرمی‌زند و درمیان آن‌ها زنان نیز فراوان به چشم می‌خورند- که جای خوشوقتی دارد. اما اسلام‌گرایان نیز، که رهبران‌شان خودرا نوعا سکولارو طرفدار سکولاریزم می‌دانند، شمارشان کم نیست ، هرچند تاکنون نمایشی از قدرت توده‌ای وبسیجندگی خود نداده‌اند و ظاهرا همه‌ی نیروی‌شان را برای انتخابات زودرس ماه ژوئن(یا ژوییه) گذاشته‌اند. اما ، ببینیم کار چگونه به اینجا کشید و ترکیه‌ای که افتخار می‌کرد تنها کشورمسلمان خاورمیانه است که جدایی دین و دولت را تحقق بخشیده وآن را در قانون اساسی خود نهادینه کرده و ارتش قدرتمندی را هم به پاسداری ازآن گماشته، به چنین مخمصه‌ای افتاده و چشم جهانیان، بویژه ما ایرانیان دربند حکومت مذهبی، را متوجه خود ساخته است که، سرانجام این نبرد تعیین کننده چگونه رقم خواهد خورد؟تاریخ بنیانگذاری ترکیه‌ی عثمانی ، یا بهتر بگویم دولت - ملت- امپراتوری ترک، به 1453 میلادی بازمی‌گردد، سالی که لشگریان انبوه سلطان محمد(مهمت) دوم معروف به فاتح پس از چند تلاش ناموفق ، حصارهای ظاهرا تسخیر ناپذیرکنستانیپل (قسطنطنیه) را با یک ترفند "اسب تروا"یی، گشودند و نقطه‌ی عطفی را در تاریخ جهان و اروپا رقم زدند، و ازآن پس، محققان و مورخان غرب- و سپس جهان- این تاریخ را سرآغاز قرون جدید و پایان قرون وسطا یا سده‌های میانه نامیدند. 50 سال پس ازاین واقعه‌ی مهم، دولت- ملت ایران صفوی، با خطوط پررنگ مذهبی (شیعی)، در جنوب شرقی عثمانی شکل گرفت و تاثیراتی متقابل براین همسایه‌ی نیرومند شمال غربی گذاشت، که کماکان نیزادامه دارد. به این مسئله لختی دیگر بازخواهم گشت چراکه اوج گیری اسلام‌گرایی و ظهورآن بمثابه یک آلترناتیو قدرت در ترکیه پس از نزدیک به 80 سال، تااندازه‌ی زیادی مرهون پیروزی انقلاب اسلامی ایران بوده است، همچنانکه سکولارهای ترکیه (اعم ازچپ، ملی‌گرا و لیبرال) نیز حامل درس‌های زیادی برای ما جمعیت سکولارایران بوده و هستند. باری، ترک‌های مسلمان عثمانی از سده‌ی شانزدهم ببعد روی به گسترش و تشکیل امپراتوری گذاشتند و این کار را هم با تاکید بر آموزه‌های اسلامی انجام دادند، چنانکه قسطنطنیه را اسلامبول (ام‌القرای اسلام) نامیدند و کلیسای بزرگ نسطوری ایاصوفیه را به مسجد جامع تبدیل کردند وهمه‌ی اشراف وعلمای مسیحی امپراتوری رم را که اسلام نیآورده بودند تبعید و یا گردن زدند. بنابراین امپراتوری مسیحی رم شرقی مضمحل و بجای آن امپراتوری مسلمان ترکیه عثمانی نشست که 464 سال حکومت توام با امپراتوری کرد.ساختار سیاسی دولت ترکیه عثمانی همچون همه‌ی دولت‌های قرون وسطایی، نه عرفی که سنتی- مذهبی (شاهی-شیخی) و قوانین آن نیز برآمده از شرع انور(فقه اهل سنت) بود. بنابراین دین و دولت درعثمانی تا دهه‌ی دوم قرن بیستم و پایان جنگ جهانی اول با هم پیوند داشتند و همین نیز تا حد زیادی اسباب انحطاط "مرد بیماراروپا" را فراهم کرد. اما ترکیه عثمانی (بویژه درمقایسه با ایران ما) یک نقطه‌ی قوت مهم داشت که همانا مذهب تسنن بود؛ بدین معناکه متولیان آن (مفتیان) نه فقط مدعی قدرت نبودند بلکه حامی آن به شمارمی‌رفتند. و اصولا هم فقهای سنی، جدا ازاندیشه‌های ارتجاعی‌شان که دست کمی از روحانیون شیعی ندارد، در سراسر جهان اسلام (سنی) به فکر تصرف قدرت سیاسی نبوده‌اند - دست کم تجربه‌ی تاریخی چنین نشان داده است - و از حاکمیت سیاسی و نظامی شاه یا سلطان دفاع می‌کردند. جنگ جهانی اول پایان امپراتوری عثمانی را با فروپاشی رقم زد و از میان ویرانه‌های آن دولت- ملت واحد ترک سربرآورد که راه و روشی نوین و اروپایی را با گسست (تقریبا) کامل از گذشته در پیش گرفت، و درعین حال سرمشق ایرانی شد که آن نیز پس از پشت سرگذاشتن یک انقلاب بزرگ و یک جنگ بزرگ، به رهبری شخصی (کمابیش) با همان ویژگی‌های آتاترک، روی به نادانسته- جایی بنام مدرنیته گذاشته بود.باری ترکیه با رهبری آتاترک قوانین و شیوه‌ی زندگی، سیاست خارجی و حتا خط خودرا عوض کرد، دین را ازعرصه‌ی سیاسی و (تا اندازه‌ی زیادی) اجتماعی بیرون راند و جدایی دین و دولت را رسمیت قانونی بخشید. اما ترکیه‌ی پس از آتاترک، روندی پرفراز و نشیب را تجربه کرد که طی آن علاوه بر نیروها و احزاب سیاسی سکولار (ملی‌گرا، چپ ِترک و کرد)، ارتش نیزاز جمله‌ی بازیگران مهم صحنه‌ی سیاسی آن بود، بطوریکه 3بار در دهه‌های 60، 70 و80 قرن گذشته در سیاست دخالت نظامی کرد و صحنه‌ی سیاسی را که زیادی شلوغ و(گاه) خونین شده بود "آرام" و"ساماندهی" کرده و دوباره به پادگان‌ها بازگشته بود. اما از احزاب اسلام‌گرا خبری نبود و در فاصله‌ی سال‌های اواخر دهه‌ی 1930(مرگ آتاتورک) تا اواخردهه‌ی 1980 وحتا اواسط دهه‌ی 1990، از اسلام گرایان و تحرکات سیاسی- حزبی آن‌ها چیزی به گوش (دست کم این نویسنده) نمی‌رسید. اما ظاهرا دو رویداد مهم خارجی (پیروزی انقلاب اسلامی ایران در پایان دهه‌ی 1970و بدنبال آن، تزلزل و سقوط بعدی اتحاد شوروی و اردوگاه باصطلاح سوسیالیستی) و در داخل، ضعف و فساد سیاسی- اقتصادی احزاب ملی‌گرا و چپ حاکم و بحران‌های زنجیره‌ای اقتصادی و سیاسی دهه‌ی 1990 ، موجب اقبال بخش بزرگی ازمردم ترکیه به احزاب اسلام‌گرای رفاه اربکان و سپس اعتدال و توسعه‌ی اردوغان شد، و معلوم هم نیست که باتوجه به کارنامه‌ی سیاسی-اقتصادی نسبتا قابل قبول دولت اردوغان وسمت‌گیری روشن آن بسوی عضویت دراتحادیه اروپا، با برآوردن تدریجیِ تعهدات وپیش شرط‌های ورود به اتحادیه، واز سوی دیگر، فقدان انسجام و برنامه‌ی روشن از سوی احزاب سکولار، مردم ترکیه، در کلیت شان، نظر خودرا نسبت به اسلام گرایان تغییرداده باشند.بااین وجود، بیم نیروهای سکولار ترکیه ازاسلام گرایان با توجه به نمونه‌ی عبرت‌انگیز ایران جای تامل و بررسی دارد و باید نکات ضعف و قوت استدلال آن‌ها مورد توجه قرارگیرد:1- همانطورکه پیشترگفته شد ترک‌ها اهل سنت هستند ودرآیین تسنن روحانیت متولی دین ومدعی قدرت سیاسی، مانند آیین تشیع، وجود ندارد. بنابراین مفهومی بنام ولایت فقیه که به اعتباری سنگ بنای رژیم اسلامی ایران است، درترکیه جایگاهی ندارد ولذا بیم سکولارها ازاینکه درترکیه هم حکومتی چون جمهوری اسلامی فقاهتی از نوع ایران شکل بگیرد، پایه‌ی منطقی و تاریخی ندارد.2- ترکیه روابط سیاسی- نطامی-اقتصادی گسترده‌ای با جهان غرب، بویژه با آمریکا، دارد و اصولا اقتصاد آن دراقتصاد جهانی ادغام شده وعضو نسبتا قدیمی سازمان تجارت جهانی است. ترکیه‌ی اسلامی اگر بخواهد راه تجربه شده‌ی ایران اسلامی را درپیش گیرد، باید فاتحه‌ی عضویت دراقتصاد و سیاست جهانی را بخواند، وضمنا یک منبع بی‌پایان نفت و گازهم پیدا کند تا هزینه‌ی یکه‌تازی‌های ایده ئولوژیکی خود در سراسرجهان (دست کم) اسلام، و نیمه سیرنگاه داشتن ملت خود کند.3- پیرو نکته‌ی بالا، ترکیه سال‌ها و شاید دهه‌هاست که سرسختانه بدنبال عضویت کامل دراتحادیه اروپاست وهنوزهم با همه‌ی رعایت‌ها و اجابت‌ها‌ی مقررات ورود به اتحادیه، چشم‌انداز نزدیکی را برای عضویت خود متصور نیست. بسیاری از مخالفت‌های اعضای پرقدرت اتحادیه اروپا (بویژه فرانسه واسپانیا) با عضویت ترکیه، ریشه درهمین مسلمان و تک بودن آن درمیان سی و چند عضو مسیحی جامعه‌ی اروپا دارد. بنابراین، عقل سلیم (نه عقل سلطان سلیم عثمانی!) به دولتمردان اسلامگرای ترک می‌گوید که راه صواب این است که فکر حکومتی از نوع جمهوری اسلامی را، اگرهم دارند، از سر به‌در کنند، چون درغیراینصورت ترکیه با توجه به همین دو ملاحظه به خاک سیاه خواهد نشست.اما دلایل موجهی نیزبرای ترس سکولارها وجود دارد که عبارتند از:1- موج اسلام (بنیاد و نابنیاد)گرا از دهه‌ی 1990 ببعد و بر بستر خطاهای استراتژیک غرب، بویژه حمله آمریکا ومتحدانش به عراق در سال 2003، گسترش یافته و با توجه به ضعف عمومی بنیادهای سکولار- لیبرال در جوامع اسلامی و تبلیغ بی‌وقفه‌ی اسلام‌گرایی رادیکال (وغیررادیکال) توسط همسایه ورقیب پردردسر جنوب شرقی با استفاده از گنج بادآورده‌ی نفت، کار ِ دین و دین‌گرایی درجامعه‌ی بهرحال اسلامی ترکیه بالا گرفته است و می‌رود تا بنیاد‌های غیرمذهبی آن را تضعیف کند.2- ترک‌ها ، برخلاف ایرانی‌ها، ازهمان آغاز شکل گیری دولت- ملت عثمانی در سده‌ی پانزدهم مسلمان بودند و بواقع زیرپرچم اسلام امپراتوری بیزانس را فتح کردند. درحالیکه ایرانی‌ها دوبار، درسده‌ی هفتم و سده‌ی شانزدهم، به ضرب شمشیرعرب و قزلباشان صفوی بترتیب مسلمان و شیعه شدند. بنابراین اسلام برخلاف ظاهردر ترکیه اصیل‌تر و مقبول‌تراست ، چنانکه 80 سال پس ازنوسازی‌های گسترده‌ی آتاترک و پیروانش، اسلام سیاسی در جامه‌ی دو حزب رفاه و اعتدال و توسعه سربرآورد ودر مدت کوتاهی میدان‌دارصحنه‌ی سیاسی شد.3- ترک‌ها‌ی سکولار دراین یک سده برپایی دولت مدرن و سکولار نتوانسته‌اند تکلیف خودرا با جامعه‌ی نسبتا پرجمعیت کرد این کشورکه بطوراصولی متحدان بالقوه سکولارآنان محسوب می‌شوند، روشن و اکثریت آن‌ها را وارد فرآیند سیاسی دمکراتیک کشور کنند. سکولارهای روشن بین ترک بی‌گمان به این نقطه‌ی ضعف مهم جامعه‌ی سیاسی خود آگاهند و بیم آن دارند که این کاستی به نوعی مورد بهره برداری رقیب اسلام‌گرا قرارگیرد.4- اروپا و آمریکا در نهایت به منافع اقتصادی-امنیتی خود می‌اندیشند واگرهمین دولت اسلامگرا تضمین‌های لازم را درارتباط با حفظ منافع آن‌ها بدهد، این قدرت‌ها اصولا کاری به مسایل داخلی ترکیه و دعوای اسلام و سکولاریسم نخواهند داشت، چنانکه درعراق نیز یک دولت خودکامه‌ی سکولار را برانداختند و بجای آن یک دولت فرقه‌گرای شیعی- کرد برپا ساختند و نام آن را هم جمهوری اسلامی عراق- هرچند عجالتا فقط به روی کاغذ‌ی بنام قانون اساسی - گذاشتند.بی‌گمان نقاط قوت و ضعف دیگری نیز برای استدلال سکولارهای ترکیه مبنی بر خطر حاکمیت فراگیراسلام‌گرایی دراین کشور وجود دارد که امید می‌رود مورد توجه و بررسی دیگرنویسندگان وپژوهشگران ایرانی و ترک قرارگیرد. به هرحال، همانگونه که سرنوشت انقلاب اسلامی ایران درس عبرت و زنهاری برای مردم ترکیه بطورکلی، و سکولارهای ترک بطوراخص، بوده است، مردم ایران و جامعه‌ی نه چندان کم شمارعرفی‌گرای آن نیزچشم انتظارنتیجه‌ی نبرد سیاسی مهم عرفی‌گرایان واسلام‌گرایان ترک هستند، و بی‌تردید نتیجه‌ی کار، هرچه باشد، تاثیرات مثبت و منفی خود را برجامعه و حکومت ایران خواهد گذاشت

جمعه، خرداد ۰۴، ۱۳۸۶

بیانیه مهم و تحلیلی جنبش دانشجوئی آذربایجان

در آستانه اولین سالگرد قیام خونین و ضد آپارتایدی ملت بزرگ آذربایجان
یکسال از قیام کاملا مدنی، بشردوستانه و ضد تبعیض نژادی-زبانی ملت آذربایجان که حیرت جهانیان را برانگیخت و در صدر اخبار خبرگزاریهای بین المللی جهان قرار گرفت، می گذرد. قیامی میلیونی بر علیه سیاستهای تبعیض نژادی شونیسم فارس در قرن اخیر و "نه"ای بزرگ بر سالها تحقیر و تمسخر و بازگشتی سربلندانه و مفتخرانه به ارزشهای ملی، فرهنگی و زبانی ملت آذربایجان که در قالب شعار "هارای هارای من تورکم" تبلور یافت. قیامی که متاسفانه در اثر سیاست سرکوب فاشیزم فارس و سکوت مدیران جیره خوار و خائن محلی آذربایجان منجر به شهادت و زخمی شدن دهها تن از هموطنان و بازداشت هزاران تن از فرزندان قهرمان آذربایجان و نواده گان بحق بابک و ستارخان گردید که متاسفانه هم اینک تعدادی از آن هنوز هم در سیاهچال رژیم گرفتارند
قیامی که در ارزیابیهای بین المللی مدنی، بشردوستانه و صلح آمیز بود، بوسیله رژیم توتالیتر به اصطلاح جمهوری اسلامی به خاک و خون کشیده شد و لکه ننگی دیگر بر پیشانی شونیسم فارس نهاد. قیامی که اگرچه ابتدا در جمع های چند هزارنفری دانشجوئی شکل گرفت، اما دیری نپائید که میلیونها تن از ملت آذربایجان را در شهرهای مختلف به کوچه ها و خیابانها کشاند و قدرت، عظمت و جسارت حرکت ملی آذربایجان را به رخ تمامی نیروهای تاثیرگذار عرصه سیاسی چه در داخل و چه در خارج کشید. قیامی که پیام آن خبر زایش جنبشی مدنی، دمکرات، سکولار، آزادیخواه و عدالت طلب در خاورمیانه و دنیای تورک به مرکزیت تبریز پیر بود
متاسفانه همچنانکه پیش بینی می شد سردمداران حکومت جمهوری اسلامی نه تنها از درک پیام این قیام بزرگ بازماندند، بلکه با در پیش گرفتن سیاست سرکوب و اعمال خشونت آمیز، ملت آذربایجان را در آستانه یک انتخاب بزرگ و تاریخی قراردادند تا بعد از این صرفا منافع ملی ملت آذربایجان در داخل مجموعه بزرگ دنیای تورک به مهمترین پارامتر تاثیرگذار در ترسیم خط مشی سیاسی آینده ملت آذربایجان در ایران و خاورمیانه تبدیل شود
ظاهرا تاریخ در حال تکرار است. اما دیگر بار ملت آذربایجان اشتباهات گذشته را تکرار نخواهد نمود، بلکه با عزمی جدی و راسخ به سوی آینده و آذربایجانی توسعه یافته و دمکرات حرکت خواهد کرد
جنبش دانشجوئی مستقل و پیشرو آذربایجان همچنانکه بارها اعلام نموده، دو اصل اساسی " رسمیت یافتن زبان تورکی در ایران" و " برسمیت شناخته شدن حق تعیین سرنوشت ملی برای ملت آذربایجان" را بعنوان کف مطالبات ملی و متناسب با استاندردهای حقوق بشری دنیا در سرلوحه اهداف خود قرار داده است. جنبش دانشجوئی آذربایجان تحت هیچ شرایطی از این دو خط قرمز خود عقب نخواهد نشست. و صد البته با رویکردی غیرخشونت آمیز در راستای رسیدن به این اهداف مقدس مبارزه مدنی خود را شدت خواهد بخشید
در پایان ضروری می دانیم نکاتی چند در ارتباط با تجمعات اعتراض آمیز را خدمت ملت شریف آذربایجان خلاصه وار اعلام داریم
قیام ملی آذربایجان قیامی مدنی، صلح آمیز، بشردوستانه، سکولار و دمکراتیک است. از اینروی هر گونه خشونت در تظاهرات ها، شکستن شیشه، آسیب رساندن به اموال خصوصی و عمومی و ... از دیدگاه جنبش دانشجوئی آذربایجان محکوم بوده و نتیجه ای جز تولید بهانه و دادن فرصت سرکوب به عوامل رژیم و لطمه زدن به اعتبار بین المللی حرکت ملی آذربایجان ندارد
هرگونه شعار که در واقع بنوعی باز تولید سیاست شونیستی حاکمیت فارس در داخل حرکت ملی آذربایجان بوده و استنباطهایی غیر مدنی را بهمراه داشته باشد، از دیدگاه جنبش دانشجوئی آذربایجان مذموم و محکوم است. حرکت ملی آذربایجان بایستی با تحمل و سعه صدر از چهارچوبهای اخلاق، مدرنیسم و مدنیت خارج نشود. سی میلیون تورک آذربایجان این توان و قدرت را دارد که با توسل به مبارزه ای مدنی به حیات سیاسی شونیسم در ایران برای همیشه پایان دهد
فعالین خارج کشور نقش بسیار والا و ارزنده ای در جلوگیری از تحقق کامل خفقان در آذربایجان داشته و از اینروی لایق تقدیر و پاس هستند. اما بایستی متذکر شویم که آینده سیاسی حرکت ملی آذربایجان نه در خارج از آذربایجان بلکه در داخل کشور و بوسیله فعالین آن ترسیم می گردد. سعی در تحمیل سمبل و رهبریتی غیردمکراتیک از خارج به داخل محکوم بوده و هر گونه سمبل، رهبر و یا رهبران حقیقی حرکت ملی آذربایجان در طی فرآیندی دمکراتیک از سوی ملت آذربایجان تعیین خواهند شد
جنبش دانشجوئی آذربایجان از تمامی فعالین کارگری، معلمین و زنان می خواهد که با پیوستن به صفوف فعالین حرکت ملی آذربایجان دست در دست هم بسوی آذربایجانی مرفه، توسعه یافته و دمکرات حرکت کنند
اتحاد ملت های تحت ستم غیر فارس در ایران زمینه را برای سقوط سریعتر امپراطوری فارس-شیعه رادیکال مهیا خواهد نمود. از اینروی فعالین سیاسی این ملل می توانند ضمن حفظ احترام متقابل با اتخاذ تاکتیک های مشترک مبارزاتی و همکاریهای صمیمانه عرصه را بر شونیسم فارس تنگ تر کنند
امید است فعالین دانشجوئی و ملی آذربایجان با لحاظ شرایط و حساسیت های موجود در هر شهر و منطقه و با اتخاذ تدابیر کافی ضمن بزرگداشت این قیام بزرگ با تهیه خبر، عکس و گزارش از هر نوع تجمعی سکوت و خفقان حاکم بر آذربایجان را شکسته و صدای مظلومیت آنرا بگوش جهانیان برسانند
بخش رسانه ای جنبش دانشجوئی آذربایجان
گله جک بیزیمدیر
شنبه 29 اردیبهشت 1386
19-05-2007
فرهنگ گفتگو

سه‌شنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۸۶

استقلال چیست، مستقل کیست؟

استقلال که از ریشه لغات عربی است و معنای آن بی طرفی و یا بی قید و بندی است در طول دو قرن اخیر و بدنبال پیدا شدن قدرت های استعماری، در جایگاه یکی از جاذب ترین موضوعات مبارزاتی قرار گرفته است. رهبران سیاسی و احزابی که در برنامه های مبارزاتی خود هرچه بیشتر این مقوله را پر رنگتر نموده اند، قلب حامیان خود را به تصرف درآورده و برای حزب خود پایگاه وسیعی را دست و پا نموده اند. در ادبیات سیاسی کشورهای وابسته، دفع دشمن و بیرون راندن استعمارگران عملی انقلابی تلقی می گردید و استقلال پرستان در جایگاه برتری قرار می گرفته اند. اهمیت و ثقل این موضوع تا بدین حد بوده است که به دلیل تلاقی برخی ایده ئولوژی های سیاسی نوین چون مارکسیزم و اسلام با این پدیده، خود جریانات و رهبرانی که در این راستا جان های خود را می باختند به شخصیت های افسانه ای بین المللی تبدیل گردیده و مورد تقدیر و پرستش بسیاری از مردم جهان قرار گرفته اند. پیکره های شخصیت هایی چون پاتریس لومومبای افریقایی و یا ارنستو چه گوارای لاتین آمریکایی در بسیاری از کشورهای دنیا ساخته شده است و بنام آنان موسسات هنری و آموزشی بسیاری بنا گردیده است.در کشور ایران نیز دکتر محمد مصدق نخست وزیر وقت که خود از خاندان قاجار است بدنبال ملی اعلام کردن نفت ایران و و سرسختی در مقابل انگلیسی ها به عنوان الگویی ملی و مستقل هنوز هم هواداران زیادی را دارد.هوشی مینه در ویتنام، قوام نکرومه در گانا، بن بلا و جمیله بوپاشا در الجزایر، جمال عبدالناصر در مصر و سر انجام لیلا خالد برای فلسطینی ها از شخصیت هایی می باشند که بخاطر مبارزات استقلال طلبانه خود موقعیت بی نظیری را در قلب ملت های خودی بدست آورده اند.مجاهدت های استقلال طلبانه این شخصیت ها متقابلا بر ایدئولوژی هایی چون مارکسیزم و حتی اسلام تاثیر می گذارد و این دو ایدئولوژی را در حد نجات دهنده و آزادی بخش برای این ملت ها ارتقا می دهد. دوران هفتاد ساله جنگ سرد و دو قطبی شدن سیاست جهانی ضمن پس راندن آماج های دموکراتیک که در کنار اقتصاد از پایه ای ترین نیروی محرکه یک جنبش است، بدلیل ایجاد شدن چنین شرایطی و بدلیل محصور گردین مطالبات انسانی در چارچوب کشمکش های این دو نیرو، به فرعیات رانده می شود و در عوض هر حرکتی در جهت بریده شدن از این دو بلوک، از جانب رقیب به فال نیک گرفته شده و به شدت مورد حمایت و پشتیبانی قرار می گیرد.در جریان جنگ سرد هر نیرویی که به شکلی سیاست های تخاصم آمیزی با یکی از این دو ابرقدرت داشته است، از جانب رقیب مورد حمایت قرار گرفته و آب توبه بر تمامی جنبه های منفی و غیر انسانی رژیم آنان ریخته می شده است. در این دوران رژیم های دیکتاتوری چون حافظ اسد در سوریه، معمر قذافی در لیبی، و کیم ایل سونگ در کره شمالی و یا هایله ماریام در اتیوپی و .... که دیکتاتوری ترین سیستم های حکومتی را صاحب بوده اند، به عنوان کشورهای مستقل و ضد امپریالیست تشویق می گردیده اند. در بلوک غرب نیز رژیم های اسرائیل و شاه ایران و ملک فیصل عربستان و پینوشه شیلی و ضیا الحق پاکستان و.... به عنوان حامیان دنیای آزاد، از جانب بلوک غرب و امریکا تشویق می شده اند و مورد پشتیبانی قرار می گرفته است.
بدنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و از هم پاشیدن اقمار این اردوگاه و با آغاز نطم نوین جهانی تحولات نوینی در نگرش به این رویدادهای تاریخی آغاز می گردد و چرخش هایی نیز در سیاست های خارجی بسیاری از این کشورها بوجود می آید. ویتنام قهرمان که توانسته بود با حمایت قدرت های چین و شوروی و افکار عمومی بین المللی منظم ترین ارتش جنگی جهان را به زانو در بیاورد، به سوی بازار آزاد کشیده می شود و با مشروع کردن رابطه تجاری با امریکا و غرب برای اقتصاد خود مفری برای نجات می جوید. خلق های یمن شمالی و جنوبی که همانند کشور کره به دو اردوگاه تعلق یافته بودند، بشدت به سوی وحدت رفته و مرزهای ایدئولوژیک حائل را بر می چینند. آلمان شرقی که زمانی رهبر کمونیست آن اریش هونکر، اتحاد دو آلمان را بمثابه قاطی نشدن آب با آتش باور می کرد، بعد از معامله شوروی ها با غرب، بسرعت در جامعه آلمان بزرگ حل می گردد. در جریان جنگ سرد رهبران کشورهایی که برای رهایی از سلطه امپریالیست ها، حتی به همکاری با اردوگاه شرق متوسل می گردیدند، تلاش های خود را در جهت حفظ استقلال ملی معرفی می نمودند و در مقابل، سران رژیم های مخالف خود را متهم به سرسپردگی و وابستگی به امپریالیست ها می نمودند. سران رژیم های حامی مدل غرب نیز به نوبه خود، کشورها و جریانات حامی مدل شوروی و بعضا چین را، سرسپرده و یا دست نشانده می نامیدند.به دلیل گسترش مناسبات تخاصم آمیز و دو قطبی شدن سیاست های دنیا، و آشکار شدن دخالت های این ابرقدرت ها در سیاست گذاری های این کشورها، تدریجا گرایش ِ سومی بوجود می آید که بر اساس آن برخی از رهبران سیاسی در فکر ایجاد بلوکی مستقل از"ابر قدرت ها " بر می آیند. جواهر نعل نهرو و مارشال تیتو و ناصر رهبران هند و یوگوسلاوی و مصر را به عنوان اولین پیشقراولان این حرکت می شناسند. تیتو که به خاطر نپذیرفتن شیوه درک استالین از مقوله " انترناسیونالیسم پرولتری" به تقابل با مسکو کشیده می شود و خواستار سیاستی مستقل تر از شوروی میگردد با کمک ناصر و نهرو و برخی دیگر از رهیران آسیایی و افریقایی در فکر ایجاد پیمان غیر متعهدها بر می آید. نهضت غیر متعهدهای مورد نظر به دلیل دو قطبی شدن تضادهای جهانی و فزونی مسابقات تسلیحاتی و اتمی، شانسی را برای تاثیرگزاری نداشته است و درصد کثیری از کشورهای عضو که حتی در مقطعی تعداد آن به مرزهفتاد نیز می رسید، به دلیل مسائلی مانند مناقشات مرزی با همسایگان خود و یا به دلیل کشیده شدن به برخی مناقشات مزمن منطقه ای چون " مسائل اعراب و اسرائیل" در خاورمیانه و یا " کشمیر" در قاره هند و یا درگیری های افریقایی چون جنوب سودان و اریتره و غیره به درگیری های آمریکا و شوروی کشیده می شدند و در عمل نمی توانستند نقش یک کشور کاملا بی طرف را بازی نمایند. به همان نسبت دیگر پیمان های منطقه ای دیگری که با هدف حمایت از اسلام و یا فلسطین و یا ... تشکیل می گردید هیچوقت نتوانست به شکل حرکتی کاملا مستقل و خارج از نفوذ بلوک بندی های جهانی دوام یابد
جمهوری اسلامی نیز با عنوان کردن سیاست " نه شرقی، نه غربی" اهداف غیر متعهد ها را دنبال می نماید. سران جمهوری اسلامی با حساب باز کردن روی تضادهای ابرقدرت ها، برای استقلال گرائی خود گریزگاهی می جویند ولی در عمل به دلیل سرکوب کردن مخالفان سیاسی ِ دگر اندیش خود و نتیجتا فراری دادن مغزها و یا... ناتوانی در ساختن صنایع مادری مستقل، کمافی السابق به شکل کشوری با اقتصاد تک محصولی ِ ضعیف که بیش از هشتاد درصد آن به درآمدهای نفتی متکی است امکانی برای بسیج دیگر کشورها بدست نمی آورد.نداشتن سیستم اقتصادی و تجارتی مستحکم و بی نیاز، نیافتن زنجیره ای از کشورهای هم پیمان و نسبتا هم سنخ و بویژه تلاش در جهت صدور انقلاب اسلامی به کشورهای مسلمان، باعث آن می گردد تا جمهوری اسلامی ایران، مورد حساسیت هر دو بلوک شرق و غرب قرار بگیرد و عاقبت نیاز به دلیل کشیده شدن به جنگ بی فرجام ایران و عراق، با اقتصادی درهم شکسته و اجتماعی از نفس افتاده تسلیم سرنوشت خود می گردد. تلاش های جمهوری اسلامی برای تبدیل شدن به یک قدرت تصمیم گیرنده در منطقه و اقداماتی از قبیل دست یابی به سلاح اتمی، بدلیل مخالفت امریکا و اروپا و اسرائیل عملا با مشکلات جدی روبرو گردیده است و بنظر نمی آید راهی برای گریز داشته باشد
معروف است که ایندیرا گاندی اگر یکبار از شوروی دیدن می کرد، یکبار نیز از امریکا دیدن می کرد و در مقابل مخالفان خود که ایشان را به نزدیکی به اتحاد شوروی متهم می کردند، به سفرهای برابر خود به امریکا و شوروی اشاره می کرده است. ظاهرا ایندیرا گاندی با این تدبیر فشار انتقاد کنندگان را دفع می نموده است.هرچند ایندیرا گاندی با بکارگیری این تاکتیک موفق می گردیده است تا ثبات خود را در داخل هند حفظ بنماید ولی پر واضح است که به دلیل داشتن اختلافات شدید با چین کمونیست از یکطرف، و پاکستان از طرفی دیگر، کشور عظیم و پر جمعیت هند در افکار بین المللی دوست شماره یک اتحاد جماهیر شوروی قلمداد می گردیده است
در گذشته و بویژه دهه هفتاد میلادی که انقلابی گری در سیاست، جذبه بسیار داشت و اندیشه های مارکسیستی و یا اسلامی و یا نهضت هایی که ضد استعماری نامیده می شدند، برای تسلط بر این موج به مسابقه با یکدیگر کشیده شده بودند. در این دوران جمهوری هایی مانند ویتنام و کره شمالی و کمبوج به عنوان ضد امپریالیست ترین و مستقل ترین کشورهای آزاد شده از سلطه امپریالیسم تلقی میگردیدند و بالعکس تایلند و کره جنوبی و سنگاپور و تایوان به عنوان وابسته ترین کشورهای جهان به امپریالیسم ِ امریکا به حساب می آمدند." آیا این گونه فرمول بندی ها واقعیت علمی و تحلیلی را داشته است؟ اساسا بر اساس کدام تحلیل و کدام قضاوت سیاسی، این کشورها مستقل و یا آزاد و یا غیر متعهد تلقی میگردیند؟. آیا تایوان را که نظام اجتماعی- اقتصادی بسیار شبیه کره جنوبی و تایلند را دارد و برای بلعیده نشدن به گلوی اژدهای چین بزرگ، شبانه روز تلاش می نماید می توان کشوری وابسته به غرب دانست؟ در آنصورت کشور کوچک ِ کوبا را که در پیوستگی به قدرت شوروی، برای صدور انقلاب کمونیستی در امریکای لاتین تلاش می کرده است، آیا می توان حیات مستقلی قائل شد؟"با مراجعه به موارد عنوان شده، مقوله " استقلال" بیش از اینکه مفهومی علمی و واقعی باشد، خود کاراکتر و یا تعارفی سیاسی می باشد و صرفا برای پیش بردن هدفی معین بکار گرفته می شده است. با در نظر گرفتن مناسبات پیچیده اقتصادی و تجاری و علمی و فن آوری های بغایت گسترش یابنده جهانی، بکار گیری واژه استقلال در سیاست های جهانی چندان ساده نخواهد بود. کشورهای جهان به تبع سیاست هایی که در جهت منافع معین خود اتخاذ می نمایند، ضرورتا به این و یا آن بلوک قدرت جهانی کشیده می شوند. برای درک ِ ماهیت این حکومت ها اشکال حکومتی و یا حتی شبیه بودن مرام های ایدئولوژیکی آنان کافی نیست. به عنوان مثال کشورهای کوبا و چین و شوروی و کره شمالی و آلبانی و یوگوسلاوی و... در زمره کشورهای کمونیستی تلقی می گردیدند و اما در سیاست و تنظیم روابط بین المللی آنچنان اختلافاتی را با یکدیگر داشته اند که حتی برخی از آنان همکاری و دوستی های زیاد تری را با نظام های کاپیتالیستی داشته اند. یا در مقایسه کشورهای مسلمان چون ایران و ترکیه و اندونزی و عربستان و عراق و سوریه و.... بدلیل اتخاذ سیاست های خارجی متضاد، بسیار مشکل است که وجه مشترکی را چون "اسلامیسم" در آنان یافت. برخی از این کشورها دوست آمریکا تلقی می گردند و برخی نیز دشمن امریکا.حکومت زیاد باره در سومالی که حکومتی وابسته به شوروی تلقی می گردید درست در یک شب و بدنبال کودتای کمونیستی در کشور رقیب یعنی اتیوپی به سوی غرب می رود مثالی است تاریخی در این مورد. حرکتی که که عیدی امین، دیکتاتور اوگاندا نیز قبلا انجام داده بود. از آنجایی که میزان همکاری یک کشور با این و یا آن قدرت خارجی برخاسته از نیازها و مقتضیات سیستم حکومتی آن کشور می باشد، بنابر این بکارگیری اصطلاحاتی از قبیل "وابسته" و یا دست نشانده و....یا نوکر نیز نمی تواند پایه علمی و منطقی داشته باشد
در طول هزاران سال حیات بشری اقتصاد و مبادلات تجاری پایه ای ترین اصل برای شکل گیری مناسبات در بین جوامع انسانی بوده است و تلاش قدرتمندان صرفا در جهت کسب سود بیشتر و تحکیم اقتدار خود بوده است. جنگ های بین المللی نیز معنایی غیر از این نداشته است. با پیدایش مکتب مارکسیستی و بوجود آمدن بلوک شرق تلاش بر این بوده است تا جدای از نطام سرمایه داری موجود، بلوک بندی نظامی- اقتصادی جدیدی بنیانگزاری گردد و به رقابت با نظام سرمایه داری بپردازد. این تلاش ِ اراده گرایانه بدنبال منتهی شدن به بحرانی مزمن و جهانی که قطعا علت های بیشماری را دارد، از رقابت باز می ماند و مناطق تحت کنترل آن نیز هم اکنون به بازار سرمایه داری پیوسته است
در جهان کنونی تنها یک نظام شاخص اقتصادی وجود دارد که توسط قوی ترین کشورهای اقتصادی جهان که گ-8 نامیده می شود تنظیم می گردد. روابط و مناسبات این نظام تجاری ِ بین المللی، توسط نهادی که و.ت.او نامیده می شود سر و سامان داده می شود. علاوه بر آن بانک جهانی که کنترل کاملی بر بدهی ها و دارائی های تمامی کشورها را دارد، بسان بانک مرکزی در یک کشور عمل می نماید. کشورهای ضعیف تر و حتی بعضا آنهایی که اقتصادی قوی تر دارند جهت رفع نیاز خود و یا به سرانجام رسانیدن پروژه و یا برنامه ای معین، از این بانک وام می گیرند
چنانکه گفته شد، عمر نظام های اقتصادی با برنامه ریزی دولتی مدتهاست که بسر آمده است و بازارهای محصور شده این نوع نظام مصنوعی نیز در خدمت گردش سرمایه و مبادلات تجاری بین المللی قرار گرفته است. سرعت انتقال تکنیک که در دو دهه قبل نزدیک به دو سال بود، امروزه و با شتاب و گسترده گی تکنولوژی کمپیوتری و فناوری های مدرن به کمتر از یکماه رسیده است و هر نوع نوآوری ِ تکنیکی و فناوری ِ مدرن در ظرف کمتر از یکماه به تمام دنیا منتقل می گردد.کشورهایی که به شکلی بیرون از این بازار قرار می گیرند، بنا به واقعیات موجود یا مفری برای ورود نمی یابند و یا نیز بدلیل تلاقی یافتن برخی از کشمکش های سیاسی خود با کشورهای قدرتمند، ناچارا از طریق بازار های دست دوم منطقه ای که البته کنترل آنهم اغلب به شکلی در دست کشورهای قدرتمند سرمایه داری است، احتیاجات خود را رفع می نمایند. بنا بر این، کشانیده شدن این کشورها به چنین موضعی هرگز به معنای "مستقل" بودن در انتخاب راه نمیباشد
اگر کشورهایی مانند ایران و یا اخیرا " ونزوئلا" با دادن مانورهای تبلیغاتی؟! خود را پرچمدار استقلال معرفی مینمایند. اتخاذ سیاست های ویژه و منطبق بر " منافع ملی" در کشورهایی مانند.... ترکیه و پاکستان و یا عربستان سعودی را نیز نمی توان دست کم گرفت. کشورهایی مانند کره جنوبی و تایوان و سنگاپور نیز که به وابسته ترین کشورهای آسیایی به غرب تعبیر می گردیدند، در برخی رشته ها چون صنایع کمپیوتری و یا حتی تولیدات ماشین های سواری، بسیار پیشرفت کرده و وارد بازارهای جهانی گردیده اند و به رقابت با کشورهای پیشرفته صنعتی می پردازند
ارديبهشت 1386 ا.سالاری
تورکمن صحرا مدیا

یکشنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۸۶

یادداشت هفته

در هفته ای که گذشت در نقاطی از ترکمن صحرا و در برخی از شهرهای ایران و اروپا 274 مین سالگرد تولد مختومقلی پراغی گرامی داشته شد و مراسم هایی در تجلیل و بزرگداشت خاطره این بزرگ مرد تاریخ ترکمن برگزار گردید.پراغی شاید تنها شخصیت ترکمنی باشد که همه در باره اش گفته اند و می گویند،یا نوشته اند و می نویسند. بی شک در آینده نیز درباره وی هم خواهند گفت و هم خواهند نوشت. در این یاداشت میخواهم به نکاتی اشاره کنم که شاید برای برخی از خوانندگان جالب و قابل تعمق و چه بسا از برخی جهات تازه باشد
زمانی که در جمهوری ترکمنستان سیستم سوسیالیستی حاکم بود، حاکمان وقت در نشر و ترویج اندیشه های مختومقلی فعال بودند آن ها به هر قیمتی می کوشیدند جنبه های مذهبی اشعار مختومقلی را بیرنگ تر نشان داده و جنبه های مادی و دنیوی اشعار او بویژه اشعاری را که در آن ایده های عدالت جویانه مورد تأکید قرار گرفته بودند برجسته تر نشان دهند. از این نظر مختومقلی شاعری معرفی می شد که در مبارزه طبقاتی زمان خود با طبقات ظالم در گیر و در کنار طبقات مظلوم و محروم قرارگرفته و پرچم محرومان را بر افراشته است. و چه بسا طبق نظر برخی از کارشناسان ادبیات ترکمنی یک سری اشعار نیز به نام مختومقلی جعل و به دیوان اشعار او اضافه شده است
اکنون جمهوری اسلامی ایران نیز در ترکمنصحرا به طرز چشمگیری در کار گرامی داشت یاد مختومقلی است و به یاد نشر اندیشه و چاپ دیوان اشعار او افتاده است. ایشان با برگزاری کنگره بین المللی مختومقلی از اساتید و کارشناسان ادبی داخلی که تقریبا همگی آنها فارس زبان هستند و نیز از ترکمنستان و ترکیه نیز افرادی دعوت کرده اند. در حاشیه تبلیغات این کنگره بین المللی پوستری نیز چاپ شده بود که در آن عکسی از مختومقلی زیر نام "یاعلی" قرار گرفته و عکس مختومقلی هم بیشتر شبیه امامان شیعه ترسیم شده بود بویژه آنکه عمامه ای نیز بر سر مختومقلی گذاشته بودند و این درست برخلاف وصیت خود مختومقلی بود که هیچوقت نخواسته بود ملا شود. بهر حال، همه زمینه چینی ها حاکی از آن است که حاکمان جمهوری اسلامی نیز به سیاق حاکمان کمونیست شوروی سابق در صدد بر آمده اند که از مختومقلی در جهت منافع ایدئولوژیکی خودشان سود جویند. خاصه آن که ایشان دریافته اند که در دیوان مختومقلی اشعار مذهبی به وفور یافت می شود
نکته ای که کمونیست های شوروی سابق و امروز اسلامیست های جمهوری اسلامی درباره اش تعمق نکرده و نمی کنند همانا چرایی و راز زنده بودن مختومقلی در میان ملت ترکمن تا به امروز است. راز زنده بودن مختومقلی در میان ملت ترکمن را یکی در شخصیت اندیشمندانه و مبارزه جوی او می بیند، دیگری در ارشاد های اخلاقی و نصایح مذهبی او جستجو می کند، و برخی نیز در اندیشه های عدالت پژوهانه او و بسیاری نیز در اتحادجویی، انسان دوستی و انگیزه های ملی مختومقلی کلید راز را می جویند. علیرغم وفور اندیشه های عدالت پژوهانه و ظللم ستیزانه در نزد مختومقلی کمونیست ها موفق نشدند که از او چهره ای کمونیست بسازند، علیرغم فراوانی اشعار مذهبی در دیوان مختومقلی، قطعا اسلامیست های شیعه وسنی نیز موفق نخواهند شد که از او یک آخوند و یا ملا بسازند
مختومقلی از نظر گاه فلسفی انسانی ایده آلیست بوده و شدیدا به خدا، قران و اسلام باورمند بوده است. بسیاری از اشعار او مدرک مکتوبی است که کمترین تردیدی در این باره به جا نمی گذارد. لیکن او هرگز تمایلی به ملا شدن نداشته و در بسیاری از اشعارش ملاها و آخوندهای زمانه خود را مورد انتقاد و نکوهش قرار داده است.مختومقلی شخصیتی چند وجهی دارد. به همین خاطر نیز هرکسی فکر می کند که مختومقلی بیانگر اندیشه و احساس او است. و مختومقلی را منعکس کننده خواسته ها و آرمان هابش می یابد. مختومقلی را می توان در قلمرو شعر وادب با حافظ مقایسه کرد، و یا در باب اندرز و اخلاق با سعدی، اما قلمرو مختومقلی به خاطر شرکت و حضور سازنده و خلاق در حیطه عمل از آنها متمایز می گردد. می توان مختومقلی و فردوسی را به اعتبار اینکه هردو زبان مادری شان را از نو احیا کردند مقایسه نمود. اگر فردوسی عجم زنده کرده باشد، مختومقلی نیز خالق زبان جدید ترکمنی شد. اما قلمرو فردوسی در حصار کلام و فکر باقی می ماند اما مختومقلی دنیای اندیشه را به سرزمین عمل پیوند می زند و شمشیر از نیام بر می کشد و در مقابل شاهان متجاوز زمان خود تا پای جان ایستادگی می کند
از آلکساندر خودزکو- بورتکُن شاعر و خاور شناس تا پوشکین، از برتلس تا بارتولد و بسیاری دیگر از فرزانگان و اهل اندیشه و قلم غربی نیز در تحسین مختومقلی سخنان و نظرات تمجید آمیز و روشنی بیان کرده اند. بسیاری از ترکمن ها نیز در تعریف و تمجید از مختومقلی اظهار نموده اند که اشعار وی به شکل ضرب المثل در زبان مردم جاری شده است. این نکته نیز جای تعمق دارد. آیا اشعار مختومقلی است که در زبان خلایق نفوذ کرده و ورد زبان خاص و عام شده است و یا این که اشعار شاعر خلاقیت و شناخت عمیق او را از فرهنگ ملت خود نشان می دهد. به عبارت دیگر این توانایی مختومقلی بوده است که تمام ضرب المثل ها، سنت ها، آداب و فرهنگ گذشته و حال مردم خویش را آموخته، هضم کرده و به برکت آن به آفرینش های ادبی و هنری خود نائل گشته است. یعنی از جامعه گرفته و در سطحی بالاتر به جامعه باز پس داده است. این امکان مقبول تر به نظر می رسد.
با همه این تفاسیر از مختومقلی نه چیزی کم می شود و نه این که بر او چیزی افزوده می گردد. راز استمرار این شخصیت چند وجهی ترکمن را می توان بدین گونه توضیح داد که او از عمق جامعه ترکمن برخاسته و با تسلط به دانش و علم زمانه خود به تدوین و مکتوب ساختن اندیشه ها و احساسات خویش همت گماشته و برای تغییر دادن واقعیت های ناعادلانه زمانه خویش با تمام جان به پیکار برخاسته است. از این رو او را نمیتوان صرفا یک شاعر ملی، یا معلم اخلاق و یا عارف و یشوای دینی و یا پیکارگر اجتماعی و چیزی چنان نامید. مختومقلی قهرمان ملی ملت ترکمن است و این راز جاودانگی اوست
ترکمنصجرا مدیا از: گورگن

جمعه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۶

بزرگداشت 274 مین سالروز تولد مختومقلی فراغی در ترکمنصحرا

یاد آوری: خلاصه نویسی زیرین صرفا بر گرفته از منابع گوناگون می باشد و ارزش کار تحقیقی گسترده را ندارد

مختومقلی فراغی برای ترکمنان فقط یک شاعر ملی نبوده است و بلکه به ابتکار او بوده است که زبان ترکمنی اصالت خود را باز می جوید و از خطر گم شدن در دیگر دیالکت ها و لهجه های ترکی آن ایام نجات پیدا می نماید. این سر درگمی( در انتخاب و یا حفظ زبان ملی) به تحولات چند صد ساله مناطق ترکستان مربوط می گردد
ترکمنها که بنا به تحقیقات زبان شناسان و باستان شناسان کنونی اصیل ترین بازمانده های اغوزها می باشند، بدنبال تشکیل دادن حکومت های متعدد در آسیای میانه و حتی آسیای صغیر ( در طول حدود ده قرن!) به دلیل اختلاط با اقوام و ملیت های دیگر ضمن تاثیر گزاری در فرهنگ و نوع زندگی آنان، خود نیز تاثیات بسیاری را می پذیرند. بنا بر این حفظ اصالت و پاسداری از ارزش های ملی و فرهنگی، به همتی بزرگ نیازمند می گردد

بنا به گفته دانشمندان، که در کتیبه های آرخون و ینی سئی ( مربوط به قرن چهارم هجری و متعلق به دومین حکومت گوک ترک ها) در مناطقی در ترکستان شرقی بدست آمده است، گویش های متعدد ترکی- مغولی وجود داشته است. بنا به تحقیقات انجام یافته تعداد آنان به دهها می رسیده است. تنها در حکومت گوک ترک ها که از 9 قبیله تشکیل می گردیده است و اغوزها نیز یکی از آنان بوده است، به تعداد قبایل موجود، گویشهای جداگانه وجود داشته است. محمود کاشغری ادیب و دانشمند برجسته که تحقیقات وسیعی در باره ترک ها و اغوزها دارد و کتابی به عظمت " دیوان لغات الترک" در 464 هجری قمری، تالیف نموده است، از 24 قبیله ترک زبان صحبت نموده است. بر اساس نوشته های او: در حکومت ایغورها نیز اوغوزها مقام و موقعیت دوم را داشته اند و توانسته بودند تا ویژه گی های قبیله ای خود را حفظ بنمایند
بدنبال مهاجرت اوغوزها به ترکستان غربی و شکل گیری اولین حکومت های ماورای ترکستان، همانند حکومت های سلجوقیان و.... ترکمنهای آق قویونلو و قراقویونلو و....و حتی بعد از حمله چنگیزخان مغول و امیر تیمور لنگ به منطقه، که به لحاظ زبانی خویشاوند تلقی می گردند، ترکمنها توانستند زبان و رسومات ویژه خود را حفظ بنمایند
محققین تاریخ پا برجایی قانون زندگی ترکمنها یعنی" توره" را در این رابطه بی ارتباط به اصیل ماندن فرهنگ و زبان ترکمنها نمی دانند. بعد از حمله مغول و بوجود آمدن ملت های جدید تری چون قرقیزها و ازبک ها و قاراقالپاق ها در ترکستان که بقول پروفسور فاروق سومر خود نتیجه ای از آمیزش نژاد مغول و ترک می باشد، تحولات اتنیکی و آمیزشی در بین ساکنان این دیار و در میان این اقوام بوجود می آید. بعد از سقوط حکومت های تیموری و تحولاتی در ترکیه و ایران، خانات ترکستان بوجود میآید که به ویژه بعد از رسمی شدن مذهب شیعه در ایران و در دوره صفوی، از بابت سیاسی دائما متحد حکومت عثمانی بوده است. این خانات تا حدود دو قرن اخیر در ترکستان صاحب دولت و مکنت بوده است، ترکمنها به عنوان یکی از متحدان این خانات و تا مرحله تجاوز روس ها به سرزمین خیوه و بخارا، پای ثابت متحدین و مدافعین آن بوده است. در دوره حاکمیت خانات ترکستان، زبان و یا به تعبیری گویش جغتائی به زبان ادبی تبدیل گردیده بود و بسیاری از شاعران و ادبای ترک تبار آن دوره، آتار خود را به سبک زبانی جغتائی بیرون می داده اند
دولت مامد آزادی و بعد از او مختومقلی فراغی را پدر و فرزند ِ بنیانگزار زبان ادبی ترکمنی می شناسند. چرا که به همت این دو شخصیت شامخ ترکمن بود که زبان ترکمنی از حل شدن در زبان و یا گویش جغتائی محفوظ می ماند

بنا بر تلاش های طولانی مختومقلی فراغی، زبان مدرن کنونی ما ترکمن ها! هم قافیه بندی می شود و هم به خاطر روان و ساده نوشته شدن و دستورات گرامری ِ تکامل یافته اش، به زبان خلقی ما تبدیل می گردد. بدین خاطر است که ترکمن ها در هر جای دنیا که باشند، حفظ و تکامل زبان کنونی خود را مدیون مبارزات و خلاقیت های این شخصیت جاودانه می باشند
ت.آتابای
اردیبهشت 1386

جمعه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۶

خويشاوندي زبانهاي تركي و تركمني

بايرام قليچ فرزام
به نام خداوندجان وخرد كزين برترانديشه برنگذردمقدمه:انسان اوليه آواها و صدائي را ازحلقوم خود خارج ميگردند كه معني و مفهومكامل نداشته .اما دراثرنيازبه ابزار و ابزارسازي ونام گذاري اسامي ذات : بااستعانت ازباريتعالي ابتدا كلمه راكه جنبه قداست دارد توانستند خلق كنند و سپس به تدريج جملات را بسازند – وسخن گفتن تفهيم و تفهم را از راه نطق انجامدهند ودر نتيجه در دنيا زبانهاي – متعدد پديد آمدند كه امروزه زبان هاي رايج ومتعدد دردنيا كه ميراث معنوي و وسيله بيان تفكر آدمي هستند به صورت زبانشناسي توصيفي – زبان شناسي تاريجي – بررسي ميشود.لذا با درنظرگرفتن متنسنگ نوشته هاي كناره هاي رود خانه ارخون و سنگ نوشته هاي تگين كه امروزه هزارو پانصد سال سابقه ئ تاريخي دارد. زبان ديرين سال تركي و تركمني را در اين مقاله از جنبه ئ تاريخي با اختصار بررسي مي نمايد .مثال از سنگ نوشته هاي كوه تيگن : تا نگري ياريل كاروكون اوچيناوزيم كوكيم بار اوچينكاپان الورتومامروزه در زبان تركمني بجار كلمه ئ «ياريال كاروكون» كلمه «يال كاديقين» به كارميرود و حروف او لرزان حذف ميشود . كلمات تانگري – يال كاديقين و كاپان( خاتان – خان ) ازكلمات بسيار قديمي زبان تركي و تركمني هستند . مثال ديگر:بير ييليكا ،تورت يولي ،سونگوشدوم، ايلكي توكي باليكادا، سونگوشدوم در زبان
امروزي تركمنان بجاي وا‍‍‍‍‍ژه يولي – واژه يولا ( گزگ – سپار – غايتا )و به جاي فعل سونگوشدوم – فعل سوو شديم به كار ميرود وكلمه سونگؤ شدوم از واژه هاي - سونچماق و سانچمق گرفته شده – يا در جمله :كركي آرتوقي يرتي پولي سؤله ميشواژه آرتوقي – در زبان تركمني زائد و امروزه كاربرد ندارد و جمله بد ينگونه بيان شود : قرق يدي يولا سؤله ميشدر سنگ نوشته تون يوكوك جمله اي است با وژگان : ياغي – تگره (گره ) تگ( دك ) اوجاق كه تمامي آن واژگان : ازواژه هاي بسيار قديمي زبان تركمني هستندحال به عنوان مثال از دايرة المعارف محمود كاشفري از زمان تاليف آن تقريباهزار سال ميگذرد به ذكر چند واژه زبان تركمني اكتفا مي نمايد .الف : اصطلاحات خويشاوندي :آبا – آنه – آننا – كايين ( قايين ) كارنيداش ( قارنيداش ) تول ( درل ) سب ( قيزنيگ بغجاسي ) بالديز – ينگه – يورچ (يوورجي)ب : اصطلا حات ورزشي و سرگرمي و بازي :بوك – آت يق – گوره ش – اوجه ش – باداق دماق – باداق لادماق يوسف بالساغوندر كتاب بيليم نامه ( دانشنامه ) خود تعدادي از واژه هاي بسيار قديمي را به كاربرده است كه به چند مورد آن به عنوان مثال به اختصار اشاره مي نمايد :1- كلمه « امگك »دراثر مذكور هشتاد بار كار گرفته شده و تا كنون هم هيچگونه تغييراتي در واژه به عمل نيامده و به همان صورت قديمي در زبان تركمني به كار گرفته ميشود :گرگينگ امگك بول،ايكي گوزينگ گوم، گوگ- امگك بوليپ آيريلسينامگك گوز بيلن غاشينگ آرسينده ( امگك به معناي : ازا – رنج – قين چليق )2 – بورن ( جلو – پيش – بيني ) به سبب آنكه بيني ( بورون‌ ) جلوتر از اعضاي –ديگر بدن انسان قرار دارد – بورون ( بيني ) در معناي جلو پيش به كار مي رودو از واژه گان بسيار قديمي زبان تركمني است . مختوم قلي فراغي نيز بورون را در معناي پيش جلو به كار برده است :ساغليغينگ قدريني بيگيل ؛خسته بولماز دان بورون 3- در كتاب بيليم نامه كلمه چيپون سه بار آمده و در زبان تركي سينك معنا شده ولي در زبان تركمني در آن معنا به كار نمي رود .4- أشانماق در زبان تركمني و تركي درمعناي باور كردن – اعتماد كردن چند بار در اثر مذكور آمده و اين واژه هم ازواژگان ديرين سال زبان تركي و تركمني است.5- أومك در معناي : عجله كردن – چيرپينماق در زبان قديمي تركي و تركمني آمده ولي در زبان تركي اومك تلفّظ مي شود .6- اوحورمك دركتاب بيليم نامه دوبارآمده- درزبان تركي وتركمني كاربرددارد ودرمعناي خاموش كردن است ولي درزبان تركمني هم از واژه اوچورمك و هم از واژه سونديرمك استفاده مي شود.7-اؤكؤنمك حدودا چهل بار در اثر مذكورآمده ولي درزبان تركي ازآن كلمه استفاده نمي شود وبه جاي آن كلمه پشيمان كاربرد دارد و در زبان تركمني اصالت واژه حفظ شده و به صورت اؤ كونمك و اؤكونج به كار ميرود.باز هم عبارت كوتاه ولي پر معنا كه در واقع يك حقيقت تاريخي است از دايرة المعارفمحمود كاشفري نقل ميشود : تركمنان اوغوزان هستند و اوغوزان تركمنانند و زبان اوغوزي ،زبان تركمني است واز تحقيقاتي كه در خصوص حروف الفبا و خط اوغوزي بعمل آمده: مشخّص شده كه 25 حرف اوغوزان چون حروف سو مري ها به صورت حروف لاتين بوده و تاكنون حروف بحث در نقش قالي هاي تركمنان به قوّت به صورت قبلي خود حفظ شدهاست . در پايان ناگفته نماند سه تن شاعران كلاسيك تر كمن : شيدائي – عنداليب – شاه بندي كه از اوغوزشناسان تركمن هستند . در قرن 11 هجري قمري در تحقيقات جامع خود به اين نتيجه رسيده اند در اثر تسلّط اعراب در قرن 2و3 هجري قمري در آسيا ميانه و رواج زبان عربي زبان اوغوزي روبه تحليل مي رود. ولي فرهنگ شفاهيتركمن ها به قوّت پايدار مانده و شيدائي زبان اوغوزان اينگونه وصف ميكند :شيله قولاغا ياقيمي ______سوزله گوزل ييگريم ‍باش پنجه اووازي چكيملي ___ ايزله ديم گوزل ييگريم باش يدي سيندن اوواز حيقيپ ____اون سكيزين تار ،تار چكيپاوچ مينگ ياشدا عمرينگ يا قيپ – گچير ديك گوزل ييگريم باشق در شعر آهنگين بورون و 7حروف مصوت و18 صالت داشتن سه هزار سال عمركردن زبان اوغوزان را بيان مي كند .عنداليب شاعر ديگر تركمن هم مي گويد : ياشينگ اوچ ميگدن اشيب توزگه ميندي بويا شدا چكمه ديم رنج از اني عمرت از سه هزار سال برگذشت و به چهار هزار سال رسيد در طول آنها نه رنجي كشيدي و نه آذاري از كسي ديدي
میراث

چهارشنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۸۶

چاوز راه دیگری را نشان میدهد

ارديبهشت 1386 پيتر لارسون برگردان وتنظيم: مأتي
استعمارزدائی در کشورهای فقیر گام تازه ای برداشت. هوگو چاوز در روز سه شنبه( 20070501) اعلام کرد که کشورش بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را ترک حواهد کرد.او این دو نهاد را ابزار دست امپریالیسم امریکا می داند. این موضع شاید عجولانه، و یا شاید موضعی باشد که با تأخیر اعلام می شود
از دهه 80 به بعد، امریکا و ارگانهای اقتصادی فوق در ترویج اندیشه های لیبرالی نقش بسزائی داشتند. آنها مشوق کاهش نقش بخش دولتی در اقتصاد، خصوصی سازی اقتصاد کشور، از بین بردن محدودیت های کنترل سرمایه و سهیم کردن شرکتهای خارجی در امر تقسیم مالیات کشو ر بودند و اقدامات فوق اکثرا منجر به افزایش فقر در جامعه می شد
در زمستان گذشته، صندوق بین المللی پول انتقاد تندی از دولت چاوز کرد و ارگان فوق بر این باور بود که دولت هوگو چاوز در آمدهای ناشی از نفت را به جای آنکه خرج مدارس، بیمارستانها و دیگر کارهای احمقانه کند، می بایست آن را ذخیره کند
ریس بخش اجتماعی شرکت ملی نفت ونزوئلا هوگو موئر در جواب انتقاد های ارگان یاد شده گفت:سرمایه گذاری برای انسانها هزینه نیست بلکه سرمایه گذاری برای آینده کشور است.ما بدهکار رفرمهای اجتماعی برای مردم هستیم. هوگو موئر حقیقت را درک کرده است. اگر ونزوئلا بخواهد روی پای خود بایستد ، برای از بین فقر ناگزیر از اقدامات اساسی است و اکنون کشور توانائی اقتصادی این رفورمهای اجتماعی را دارد
خروج کشور ونزوئلا از سازمانهای نامبرد در عمل بی سر صدا بود، به خاطر این که کشور ونزوئلا تمام بدهی های خود را پرداخت کرده بود. ولی به عنوان یک اقدام سمبولیک بسیار مهم بود. هوگو چاوز با این اقدام خویش حرکتی را به کشورهای امریکا لاتین نشان می دهد که آلترناتیو دیگری برای مقابله با ارگانهای اقتصادی تحت کنترل واشنگتن وجود دارد
به جای گرفتن وام از صندوق بین المللی پول، کشور ونزوئلا اعلام آمادگی کرد که به کشورهای آرژانتین،اکوادور و بولیو ی وام می دهد و هوگو چاوز اعلام کرد که در آینده قصد تاسیس بانکی به این منظور را در منطقه دارد. هدف روشن این اقدام میتواند بیرون راندن بانک جهانی و صندوق بین المللی پول از امریکا لاتین باشد
برای اولین بار در طول 500 سال گذشته در امریکا لاتین، این کشورها از خود وام میگیرند و از امر و نهی کردن کشورهای ثروتمند رهائی می یابند
Aftonbladet: 2007-05-03