دوشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۴

دراکولای خون آشام!

بیش از دو هفته است که اوضاع در شهرهای مختلف کردستان متشنج است. ناآرامی ها به دنبال مرگ سید کمال اسفرام معروف به شوانه قادری در مهاباد آغاز گردید. به گزارش بسیاری از سایت های خبری غروب پنجشنبه 16 تیر ماه پس از اینکه شوانه بر اثر اصابت گلوله ماموران نیروهای انتظامی مجروح شده بود ماموران او را به ماشین بسته بر روی زمین کشیده و با خود می برند. تصاویر دلخراش منتشر شده در سایتهای اینترنتی که بدن و صورت شوانه قادری را به نمایش میگذارد از یک برخورد حیوانی وضد بشری حکایت میکند.

در اعتراض به این جنایت وحشیانه عمال جمهوری اسلامی و همزمان با پانزدهمین ساگرد ترور عبدالرحمان قاسملو دبیر کل حزب دموکرات کردستان ایران و یارانش، مردم مهاباد با تظاهرات پی در پی نفرت و انزجار خود را از نظام حاکم اعلام نمودند. گفته میشود در جریان این اعتراضات یک درجه دار نیروی انتظامی کشته شده است و بیش از 60 نفر دستگیر و برخی از آنان به شدت شکنجه شده اند. در پی اقدامات وحشیانه نسبت به اعتراض کنندگان و همچنین تیراندازی ماموران رژیم در سردشت به یک میوه فروش که گفته میشود هم اکنون در بیمارستان در حال مرگ است، روز شنبه اول مرداد بازار مهاباد تعطیل و ادارات به حالت نیمه تعطیل درآمدند. دامنه اعتراضات به شهرهای دیگر منطقه نظیر پیرانشهر، سردشت، بوکان و ... کشیده شده است. رژیم نیز با ارسال نیرهای ویژه سرکوب به منطقه عملا وضعیت فوق العاده حاکم کرده است.

شیوه های به کار گرفته شده توسط عمال سرکوب رژیم چه بر علیه اعتراضات مردم تحت ستم مضاعف کرد و چه برخورد خشونت آمیز آنان با تظاهرات همبستگی با اکبر گنجی در تهران یادآور نوع برخورد اوایل سالهای 60 ، سرکوب ملیتها و کشتار زندانیان سیاسی در سال 67 است. هدف از این گونه برخوردها همچون گذشته ایجاد ترس و وحشت و بر این مبنا طولانی تر کردن عمر رژیم سلطانی ولایت فقیه می باشد. اکبر گنجی زندانی شجاع و آزادی خواه که هم اکنون 44 روز است که در اعتصاب غذا به سر می برد در دومین نامه خود به آزادیخواهان جهان، در رابطه با ریشه های چنین برخوردها، نظام جمهوری اسلامی را به دراکولا تشبیه می کند که بنا به طبیعت خود دست به خون آشامی می زند. او می نویسد:

فرانکو مورتی در تحليلی مارکسيستی ـ روانکاوانه از رمان دراکولا، مي‌نويسد: «دراکولا خون ريختن را دوست ندارد . او به خون محتاج است. هدف غايی او اين نيست که زندگی ديگران را بنا بر هوا و هوس ويران و تباه ساخته و به هدر دهد، بلکه هدف او استفاده کردن از زندگی آن هاست... . سرشت و طبيعت اش بر او اجبار مي‌کند که برای نامحدود بودن، مبارزه کند و بر کل جامعه استيلا يابد. به اين دليل نمي‌توان با خون آشام «همزيستي» داشت. يا بايد در برابر او سر تسليم فرو آورد و يا بايد او را کشت تا از اين طريق جهان را از حضور او و او را از نفرينش آزاد ساخت... . دراکولا، انحصارگری حقيقی است. تنها و مستبد است و رقابت را نخواهد پذيرفت... . او خود را به ادغام کردن (در معنای حقيقي) توان جسمانی و اخلاقی قربانيانش محدود نمي‌سازد، او بر آن است تا آن ها را برای هميشه از آنِ خود کند... . محکوميت آدمی در برابر دراکولا نظير محکوميتش در برابر شيطان، «نه برای دوره‌ای معين» بلکه برای تمامی حيات است... . خون آشام، نظير انحصار، اين اميد را که استقلال آدمی مي‌تواند روزی بازگردد، از بين مي‌برد. او ايده‌ی آزادی فردی را تهديد مي‌کند... . هنگامی که دراکولا، آزادی فردی را تهديد مي‌کند، فرد به تنهايی فاقد توان مقاومت در برابر او يا شکست اوست. فرديت انسان مورد تهديد استيلا يافتنِ خون آشام است. «مشتی افرادی منزوی نيز توان رويارويی با نيروی متمرکز خون آشام را ندارند». (برگرفته شده از دومین نامه اکبر گنجی به آزادگان جهان)

در اساطیر ایرانی نیز ضحاک را داریم که ادامه حیاتش منوط به تغذیه روزانه مارهای دوشش با مغز دو جوان نیرومند بوده است و به دست کاوه آهنگر از بین برده میشود. اقدامات جنایتکارانه رژیم در کردستان، بیانگر همین خصیصه دراکولائی و ضحاک گونه حاکمان کنونی میهنمان میباشد. نظام سلطانی جمهوری اسلامی که از ابتدا، حیات ننگین و انگل گونه خود را برکشتارو شکنجه مخالفین و ایجاد بحران، بنا نهاده است، اکنون نیز با وضعیت نوین پدید آمده در جهان، منطقه وکشور پایه های خود را لرزان می بیند و به سیم آخر زده است. در مقابل مردم محروم کرد همچون سایر هم میهنانمان تا زمانی که فقر، فحشا، بیکاری، تبعیض های مختلف به ویژه تبعیض قومی و مذهبی و محرومیت های گوناگون وحکومت پلیسی ادامه داشته باشد از مبارزه برای رسیدن به حقوق انسانی خود دست نخواهند کشید. دوران جدیدی هم برای نظام جمهوری اسلامی وهم برای مردم ایران آغاز شده است!
طواق

با دلی پر از امید در دنیای غربت


نوربردی ایری
31 تیر 1384

همیشه برای سبک کردن خستگی دل خود به شعرهای ستّار پناه میبرم ، شعرهای ستاره ی صحرا را میخوانم و دوباره میخوانم ، باز میخوانم .
هر بار که میخوانم تنهائی خود را فراموش و زندگی در غربت را از یاد میبرم و
قلب سنگین خود را که در غربت از وزن تنم سنگین تر شده سبک و سبکتر میکنم و یواش یواش ، قطره قطره ، نسیم دوست داشتن و امید در من وزیدن میگیرد .پّله ی آرزوهای شیرین یکی یکی در من ساخته میشود و امیدهای سرکوب شده ی من ذره ذره در وجودم سبز و رشد میکنند و آرام آرام قد میکشند و به آینده ی شیرین لبخند می زنند .
چندی پیش شعری از ستاره ی صحرا بدستم رسید توانستم فقط یک بار بخوانم ، دیگر نخواندم ، باز نخواندم ، دیگر قادر نبودم ، دیگر سوختم و ذوب شدم . متشکرم استاد

از ستار سوقی
هیجران لاله سی

ایلدن ایله باقار من
آراپ ، آراپ آقار من
یاد ادیپ دوست یارلاری
گوزده یاشیم دوکر من

آیرالیق آدی ، یامان
آدم لانگ یادی ، یامان
گوره بیلمن اجه جان
هیجرانیگ اودی ، یامان

یازگلر ، سیل لر آقار
داغ لاردن دومان گوچر
ایلدن آیرا دوشن لر
یول لاردن ، یولا باقر

کیملرگیتدی،کیم قالدی
ایزیندا واطان قالدی
آیرالیغینگ ایلینده
جان آیریلدی ، تن قالدی


قارغی تویدوک چالار من
دمیندن هنگ آلار من
توکنمه دی آیرالیق
هاچان واطان گورر من

گویزگلدی ، یاپراق قاشدی
سویت بیشدی،قایماق دوشدی
بیزینگ بیلن بویداش لار
تویلاندی اویدن گوچدی

بیزینگ بیلن دنگ دوش لار
دایی ، یگن قارداش لار
آیرالیغینگ ایلینده
آغاردی غارا ساچلار

صوراتیم تاب اجه جان
دولینگدان آس اجه جان
گورمان گچسه تک دونیادن
گونامی گچ اجه جان

یاندیم اجه جان ، کویدوم اجه جان
یاد ایللرده من ، یاندیم اجه جان

یکشنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۴

عجب زمانه ای است نازنین!

عجب زمانه ای است، در بعضی از نقاط جهان انسان ها برای نجات جان یک سگ و یا یک گربه ای که در خطر مرگ گرفتار آمده، همه تلاش شان را بکارمی گیرند وحتی جانشان را به خطر می اندازند، ولی درجائی مثل ایران انسان هایی فقط به خاطر دگراندیشی به کنج زندان ها افکنده می شوند و از این هم بدتر وقتی بیمار میشوند از حق معالجه و مداوا هم محروم می شوند. واقعا که عجب زمانه ای است نازنین!
صحبتم سر اکبر گنجی است، او که فروتنانه در کشف چشمه شوکران پای نهاده و در جستجوی شادی و آزادی، جان شیرین خویش یر کف نهاده و بی آنکه از مرگ بهراسد شیشه سکوت را شکسته و به دروغ و زور تزویر نه گفته، و ناله آزادی را یه فریادی مبدل کرده است؛ اوکه تنها به خاطر خاموش نبودن گرفتار بازی مرگ گشته است، آری تنها به خاطر ابراز عقیده و نه چیزی دیگر. عجب زمانه ای است نازنین!
زندانی شدن گنجی و خیلی از افراد دیگر مثل او در ایران مترادف زندانی شدن خرد و عقل است. معمولا عقل وخرد با تعصب و سنت خشک در تضاد است. انسان های خردمند به اقتدار دل نمی بندند، آنان به عمق پدیده ها می نگرند و به داوری خاص خود می نشینند. جان مینیارد کینز در رد سنت گرائی و در دفاع از خرد ورزی نوشته بود که « ما اخلاقیات مرسوم، میثاق ها و خرد سنتی را به طور کامل نفی کردیم … ما هیچگونه تعهد اخلاقی یا فرمان درونی را که خواهان سازگاری یا تبعیت بود نمی پذیرفتیم ما در برابر کائنات مدعی بودیم که خود داور خویشتنیم.» اما در ایران ما هنوز خرد در زندان است، عجب زمانه ای است نازنین!
نیما یوشیج می گفت: " آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید، یک نفر در آب دارد می سپارد جان!..." این شعر او مصداق وضع گنجی و گنجی هاست که با اعتصاب غذای خود برای آزادی و حقوق ابتدائی و انسانی شان دارند جان میدهند. اما کجا دانند حال ایشان آدم هایی که در ساحل امن نشسته اند، عجب زمانه ای است نازنین!
آناگلدی سرافراز

چهارشنبه، تیر ۲۲، ۱۳۸۴

رئیس جمهور دست نشانده و تبعیض ملی و قومی

نتیجه دور اول انتخابات ریاست جمهوری نهم و راه یافتن محمود احمدی نژاد به دور دوم و بالاخره نتیجه نهائی انتخابات اکثر تحلیل گران و فعالان سیاسی را غافلگیر کرد. خامنه ی و سپاه پاسداران با بی آبروکردن چهره های شناخته شده نظام همچون رفسنجانی وکروبی ، فرد گمنام ، قشری و گوش به فرمانی را در جایگاه ریاست جمهوری نشاندند و سلطه جناح خود را حاکم نمودند. باور این امر به ویژه برای آن بخش از روشنفکران و فعالین سیاسی که در مناطق ملی و قومی با امید به بهبود هر چند ناچیز تضییقات ملی و قومی در انتخابات شرکت کرده بودند سخت بود. زیرا آنان اساسا به کاندیداهائی رای داده بودند که به نوعی به وجود تبعیض ملی و قومی اذعان نموده و وعده هائی را هم چاشنی آن کرده بودند.

با نگاهی به نتایج دور اول انتخابات ریاست جمهوری که با توجه به تعدد کاندیداها بهتر منعکس کننده خواست های رای دهندگان میباشد ، میتوان به روشنی انعکاس خواستهای اقلیتهای ملی و مذهبی مناطق محروم کشورمان را دید. کاندیداهائی که در تبلیغات انتخاباتی خود مسائل این مناطق را مطرح کردند اساسا بیشترین آرا آنان را نیز کسب نمودند. به عنوان نمونه دراستان گلستان به ترتیب کروبی و معین بیشتر از رقبای خود رای آوردند. در شهرستانهای با اکثریت ترکمن ، معین حائز اکثریت آرا شد که نشان دهنده قدرتمند بودن جریان اصلاح طلبی در میان روشنفکران و مردم ترکمن است. این جریان از آغاز جنبش اصلاح طلبی در سال 76 دست بالا را داشته است و در کنار خواستهای عمومی مطالبات ملی ترکمن ها را نیزمطرح کرده است.

دسته دیگری از فعالین سیاسی ترکمن با ایجاد "ستاد مردمی قوم ترکمن" در تهران و همراهی عده ای در منطقه رفسنجانی را مورد حمایت قرار دادند. اینان که پایگاه وسیعی هم در ترکمن صحرا ندارند بنا به سوابقشان عمدتا نه از زاویه منافع مردم ترکمن بلکه بر اساس منافع فردی و گروهی خود پا به میدان گذاشته بودند. عده ای معدودی هم که ظاهرا از جناح اصلاح طلب قطع امید کرده بودند با اعلام پشتیبانی از قالیباف بر خواستهای اقتصادی و عدالت اجتماعی انگشت گذاشته بوند. محمود احمدی نژاد در آرا منتشر شده از شهرستانهای با اکثریت ترکمن نامش کمتر به میان آمده بود و در دیگر شهرستانهای استان گلسان نیز آرا قابل توجهی کسب نکرده بود.

در دور دوم انتخابات علیرغم اعلام حمایت اصلاح طلبان ترکمن ، امام جمعه گرگان و مقامات استانی از رفسنجانی اما احمدی نژاد اکثریت آرا را به دست آورد (گویا همین تناقض سبب شده است که نورمفیدی و دیگر مقامات استان در اعلامیه های اخیر خود اعلام "بیعت" کنند با احمدی نژاد). به نظر می رسد کسب آرا اول توسط احمدی نژاد در دور دوم علاوه بر تقلبهای انجام شده به نفع او ، اساسا می تواند از جمله به علل زیر باشد: 1- رای برخی به احمدی نژاد در واقع رای نه به رفسنجانی بوده است زیرانقش او را درعملکردهای تا کنونی حکومت می دیده اند و اکنون فرصت را به چهره جدید حکومت می دهند تا امتحان خود را پس بدهد ، 2- شعارهای عوام فریبانه احمدی نژاد در رابطه با عدالت اجتماعی و رفع محرومیت ها که ویژه این بخش از مناطق کشور است توانسته است رای اقشار محروم این مناطق را که ناچار به انتخاب بین دو کاندیدای یاد شده بوده اند به نفع او جذب کند و 3- رای کسانی که خواستار رهائی ازیک ویترین دیگر برای نظام بوده و بدین ترتیب تسریع فروپاشی آن را مد نظر داشته اند.

پس از روشن شدن اینکه این محمود احمدی نژاد است که در چهار سال آینده مسئولیت قوه مجریه را به دست آورده است ، از چمله برخی از نمایندگان کرد در مجلس به ملاقات او میروند. نماینده سردشت و پیرانشهر خواستهای محدود مبنی بر لزوم به کار گرفته شدن نیروهای بومی را مطرح می نماید ودر ضمن نمونه کشور همسایه عراق را یادآور می شود. به گفته این نماینده ، رئیس جمهور "منتخب" با لحنی تند میگوید عراق را به رخ ما نکشید وما راه خودمان را می رویم. ظاهرا او نه استدلالی در رد نمونه عراق میاورد و نه توضیحی در مورد الگوی مورد نظر خود مطرح میکند. اما سابقه 26 ساله نظام جمهوری اسلامی ، حرف ها و جایگاه رئیس جمهور دست نشانده انسان را به یاد گفته ای معروف می اندازد و آن اینکه تاریخ دو بار تکرار میشود: بار اول به صورت تراژدی و بار دوم به صورت کمدی!

اکنون کمتر کسی پیدا میشود که شرایط داخلی ، منطقه و بین المللی را که نظام جمهوری اسلامی در آن قرار دارد همانند سال 57 ارزیابی نماید. دوران جنگ سرد مدتهاست به پایان رسیده است وجامعه بین المللی سردمداران نظام را در رابطه با سلاح هسته ای ، تروریست پروری، کارشکنی در روند صلح خاورمیانه و بالاخره سئله نقض حقوق بشر به چالش کشیده است . در کشورهای همسایه ما افغانستان وعراق حکومتهای خودکامه جای خود را به نظام هائی داده اند که تبعیض ملی و مذهبی را به میزان بالائی حل کرده اند. و از همه مهم تر رژیم دیگر از پایگاه گسترده ای در میان مردم به ویژه جوانان برخوردار نیست.

با این تفاصیل به نظر نمی رسد که نظام اسلامی در مورد تبعیض ملی و قومی بتواند اوضاع را از آنچه که هست بدتر کند. زیرا رژیم علاوه بر بحران در زمینه مناسبات بین المللی در داخل نیز با بحران در عرصه های اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی دست وپنجه نرم میکند. از این روعقب نشینی های محدود صورت گرفته تا به حال را مصلحتا هم نمیتواند پس بگیرد. به عکس با توجه به تلاش روزافزون نیروهای مناطق ملی و قومی و رشد و گسترش هویت یابی ملیتهای مختلف میهنمان تحت تاثیر اوضاع منطقه و جهان در سالهای اخیر و طرح مساله تبعیض ملی از سوی برخی کاندیداها در جریان انتخابات ، مساله ملی از حاشیه به متن گذر کرده و برجستگی خاص یافته است. ما در آینده شاهد مطرح شدن جدی ترمبارزه با تبعیضات عقیدتی ، جنسی ، قومی و مذهبی در کشورمان خواهیم بود.
حکیم

چهارشنبه، تیر ۱۵، ۱۳۸۴

انتخابات ریاست جمهوری وتاثیرات آن در آینده حکومت اسلامی در ایران

درست 26 سال پیش بود که وقتی روحانیت به رهبری آیت الله خمینی با حمایت و ایثارگری! مردم ایران بر رژیم سلطنتی شاه غلبه پیدا نمود. خمینی در مقابل چشمان نظاره گر جهانیان سیاست آینده نظام اسلامی در شرف تحقق خود را " نه شرقی و نه غربی" اعلام نمود. در جریان تشکیل مجلس خبرگان و تنظیم قانون اساسی اسلامی! نیز ایشان اکیدا اعلام نمود که حکومت مورد نظر او...فقط و فقط... "جمهوری اسلامی" است... نه کم و یا نه زیاد!.....بدون اینکه مفهوم و مختصات و اجزای این نوع حکومت دینی غیر مرسوم و نا آشنا را تشریح نموده باشد!.

بعد از اینکه این "حکومت اسلامی" بدنبال رفراندوم فروردین سال 58 از تصویب "مجلس خبرگان" نیز می گذرد خمینی و روحانیت اطراف ایشان بر مسند قدرت مطلقه نشسته و امکان می یابند تا از آن به بعد هر پدیده و هر گونه رویداد سیاسی را به زعم خود تفسیر نموده و مطابق میل و خواست خود عمل بنمایند بدون اینکه در مقابل احدی پاسخگو باشند.
روحانیت حاکم که قبل از سقوط رژیم شاه و " قبضه قدرت" شعار می داده اند که در "حکومت اسلامی" مورد نظر آنان آزادی کامل وجود خواهد داشت! و برای وزن دادن به ادعای خود! از صدر اسلام و دوره خلافت امام ششم شیعیان " جعفر صادق" مثال می آوردند....که در زمان ایشان حتی "دهریون" بی دین هم آزاد بوده اند!...به محض تثبیت موقعیت خود برای اینکه اهرم سیاسی مملکت را بدون دخالت دگراندیشان در انحصار خود داشته باشند تعبیرها و تفسیرهای دیگری را از اسلام پیش کشیده و از همان ابتدا به مخالفت با همه دگراندیشان می پردازند و با ایجاد موانعی جدی و ظاهرا شرعی و قانونی! تمامی زمینه های اعمال نظر و مشارکت از پائین مردم را مسدود نموده وبه اشکال مختلف به سرکوب آن می پردازند.
( تشکیل شورای نگهبان و اختیار مطلق این مرجع در تمامی شئونات سیاسی و قضایی و تکمیل این مرجع با شورای تشخیص مصلحت! و.غیر در واقع پروسه ای بود که نهایتا هرنوع اعمال نظر و یا مشارکت در امور مملکتی را از مردم ایران و اقلیتهای ملی و مذهبی سلب می نمود.)
بر اساس این شیوه حکومتی اسلامی!! که در "قانون اساسی" فعلی به صراحت قید شده است : هیچکدام از مراجع و یا پست های فرعی قدرت همانند ریاست جمهوری و یا مجلس شورای اسلامی که ظاهرا ازطرف مردم انتخاب می شوند نه می توانند دخالتی موثر در امورات قضایی مملکت داشته باشند و نه در امورات اجرایی! چرا که همواره این "شورای نگهبان" و یا در بعضی موارد حساس تر و بغرنج تر این خود " امام" است که حرف آخر را خواهد زد و دیگران چاره ای غیر از اطاعت و فرمان بری را نخواهند داشت!
بدیگر سخن: در این سیستم حکومتی توتالیته و غیردمکراتیک که هیچ اعتقادی به وجدان های شخصی و تاثیر پذیری از توده ها را ندارد انسانها تنها ابزاری هستند در خدمت چرخ دنده ماشین اجرایی آن.
اندیشه حاکم بر ساختار این سیستم حکومتی نیز دقیقا بر خاسته از " رساله " امام می باشد. رساله ای که در آن عوام الناس بسان چارپایان مطیع و گوش به فرمان فرض می گردند که بنا به وظیفه شرعی که این علما برایشان قائل میباشند جملگی مقید و ملزم می باشند که حتی در مورد مسائل ساده زندگی خود همانند "نحوه خوردن و آشامیدن" و غیر با اقتدا به یکی از مراجع شیعی عمل نمایند.

با در نظر داشتن واقعیات موجود سناریوی انتخاباتی ریاست جمهوری در ایران همانطور که بسیاری از محافل و افراد آگاه و صاحب وجدان چه در داخل و چه در خارج هشدار داده بودند!...صرفا "فرمالیته و فرمایشی"... بوده است و انطور که تابحال رسم بوده بدون در نظر داشتن رای شرکت کنندگان و مردم هدفی غیر از مشروعیت بخشیدن به این سیستم حکومتی استبدادی فقها را نداشته است.
اکنون روشن است که بیش از هر دوره ای سیاست های خانمان برانداز این سیستم حکومتی با بحران مواجه شده است و با بلوکه شدن قدرت در دنیا نیز سردمداران این نظام تنها تر مانده اند و لذا آنان برای ترساندن مردم و گول زدن افکار عمومی چاره ای غیر از اینگونه ژست گیری سیاسی را نداشته اند.
نتیجه این انتخابات پوشالی و نمایشی نیز تنها جابجایی برخی از مهره ها را دنبال خواهد داشت و مسلما آن چه که در حال حاظر برای این حکومت از اهمیت بالایی برخوردار است صرفا بقای بیشتر می باشد.
مردمی که آگاهانه و یا از روی احتیاط و یا ترس در این سناریوی انتخاباتی شرکت نموده اند بزودی خواهند دید که وعده و وعیدهای رئیس جمهوری تازه این حکومت همانند... مبارزه با فساد اجتماعی و یا... کوتاه کردن دست غارتگران! درکنار اجرای اصول دقیق اسلام و غیره صرفا شعاری تبلیغاتی بیش نبوده و تغییری در زندگانی آنان پیش نخواهدآورد.

غارتگران مال و جان مردم و این استثمارگران دیر آشنا که اکثرا از قدرتمندان می باشند خود به برکت این انقلاب به نوا رسیده اند وفلسفه موجودیت وحیات انگلی آنان نیز دقیقا در بطن این سیستم غیر دمکراتیک نهفته است و امروز اگر آقایانی مثل احمدی نژاد که برقراری "عدالت اجتماعی" و " رفع فساد" را وعده می دهند در واقع شعارهای برخی از دولتمردان را تکرار می نمایند و عملا اگر خیلی صادق نیز باشند کار بجایی نخواهند برد. مگر یادمان رفته که حتی در همان سالهای تثبیت نظام اسلامی این فقهای طراز اول جمهوری اسلامی بودند که هشدار می دادند ....." نگذارید جوجه ها کرکس شوند و....در واقع خیلی وقت است که این کرکس ها و آفت های اجتماعی که از بطن این نظام سردر آوردند بر گرده مردم نشسته و از خون توده های مردم نشخوار می کنند و جان می گیرند!


شعارهایی از قبیل مراجعه به اسلام سنتی و یا اجرای " شریعت اسلامی" که رئیس جمهور آینده مطرح نموده پیامی غیر ازمحدود کردن اندک آزادیهای فعلی را ندارد. به تجربه ثابت شده است که گره کور بن بست سیاسی این نظام در بودن یا نبودن شریعت و اسلام خلاصه نمی شود و در واقع مردمی که زمانی با خوشبینی تمام از فقها و اسلام خمینی حمایت کردند ثابت نمودند که نه تنها دین ستیزنیستند بلکه اساسا از برای جستجوی عدالت و آزادی! بود که به اسلام و روحانیت روی آوردند.
فقدان دمکراسی و خفه کردن صدای اعتراض مردم و عدم مشارکت عملی خلقهای محروم در سرنوشت خودشان است که در حکومت اسلامی موجود به جای شکل گیری عدالت و برابری اینهمه ظلم و بی عدالتی را سبب گردیده که اکنون انگار آقای احمدی نژاد ماموریت پاکسازی آنرا به عهده گرفته اند؟!.
یقینا سمت گیری تحولات جهان فعلی ما بسوی دمکراسی بیشتر و ایجاد عدالت در تمامی زمینه های سیاسی و مدنی و اتنیکی و حتی جنسی است. احمدی نژادها و فقهای جمهوری اسلامی باید بدانند که شنا بر خلاف جریان آب خیالی بس باطل است و... دیر یا زود این موج آزادی و عدالت انسانی و بویژه انگیزه برقرای پلورالیسم ملی و مذهبی در کشورهایی مانند ایران است که آماج فرداست.
ت. آتابای