چهارشنبه، آبان ۰۳، ۱۳۸۵

27 اکتبر- پانزدهمین سالگرد تاسیس جمهوری ترکمنستان

ترکمنستان به عنوان یک کشور جزئی جدائی ناپذیر از سرزمین مادری ترکمنها می باشد. ترکمنها به عنوان یک ملت و دارنده تاریخ و تمدن ویژه خود از دیرباز در این سرزمین زندگی نموده و در کنار دیگر ملتهای همسایه به تبادل فرهنگ و مصنوعات و منسوجات اقتصادی و معیشتی پرداخته است. این سرزمین تاریخی از قدیم الایام ُ هم با ایران همسایه بوده است و هم با خانات خیوه و افغانستان ُ ازبکها و قزاق ها نیز به عنوان نزدیک ترین ملت های ترک زبان دوش بدوش ترکمنان در تاریخ و تحولات این منطقه نقش هایی داشته است
از حدود سال های 1865 – 1894 بخش های بزرگتر این سرزمین توسط ارتش متجاوز روسیه ُ بعد از جنگ ها و کشتارهای خوف انگیز اشغال گردیده و بزور جزء متصرفات امپراطوری روسیه تزاری می گردد. به دنبال انحطاط امپراطوری روسیه تزاری و شروع جنگ جهانی اول در 1894 میلادی حکومت جدیدی که " ماورای خزر" نامیده می شود در این ناحیه تشکیل می گردد. بدنبال انقلاب اکتبر و تسلط بلشویک های کمونیست در روسیه و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی ُ بولشویک ها در فکر تسلط مجدد بر این سرزمین بر می آیند و نیروهایی از ارتش جوان کمونیستی به این ناحیه فزستاده می شود
ترکمنها که دائما در قسمت جنوبی ترکمنستانِ استیلای حکومت مرکزی ایران را تهدیدی برای استقلال خود می دانستند و از طرفی دیگر نیز بعد از سخنرانی های مکرر لنین و وعده های بلشویک ها برای ایجاد کشورهایی مستقل ُ برای ملیت های غیر روس به وجد آمده بودند در مقابل الزامات گریزناپذیز تاریخی به دو دسته تقسیم می گردند. بخش های بزرگتری از روشنفکران و تجصیل کرده های ترکمنان چون قایغی سیز آتابایف و آی تاکف و ش.باترف و بسیاری دیگر به مرام کمونیستی و حزب بلشویک ها می پیوندند و برای ساختن جمهوری ترکمنستان سوسیالیستی فعالیت می نمایند. در مقابل این نسل جوان مارکسیست که ستم و استیلای روسها را تنها در چهره روسیه تزاری پنداشته و با خوش نیتی به بلشویک های روس روی آورده بودند ُ بودند بسیاری از ترکمنان و از جمله برخی از خان های میهن پرست و متدین چون جنید خان و عزیز خان که راضی نبودند تحت سلطه دوباره روس ها د ر آیند و نتیجتا مقابله و مقاومت در مقابل آنان را سازماندهی نمودند. بلشویک ها نیز با همان ترفند شناخته شده قدیمی " تفرقه بنداز و.." به اعمال سیاست می پردازند و برای تسلط خود بر سرزمین ترکمنان و ماورای خزر می کوشند. تصادفی نیست که آنان در جهت محکم کردن پای خود در این مناطق که در گذشته نه چندان دور با زور و قتل عام های خوفناک ( مراجعه شود به قتل عام ترکمنها در خیوه و گوک دفه در بین سالهای 1870-1884) به تصرف روسیه در آمده بود ُ به کشور همسایه ایران امتیازاتی می دهند و اعلام می نمایند که ..." اتحاد جوان شوروی هیچ ادعایی را بر خاک کشور ایران ندارد. با این تدبیر بلشویک ها که هنوز در داخل روسیه با مقاومت های مسلحانه روسهای سفید روبرو بودند حیال خود را از بابت ایران راحت نموده و با استناد به قرار داد ننگین آخال که بر اساس آن حدودا 125 سال پیش ُ تقریبا کلیت خاک ترکمنستان بین دولت های ظالم روس و ایران تقسیم گردیده بود کماکان برای تثبیت تسلط خود در بخش شمالی این سرزمین می کوشند

در سال 1925 یعنی 8 سال بعد از پیروزی انقلاب بلشویکی لنینی ُ ت.اس.اس.ار ( جمهوری ترکمنستان شوروی) به عنوان یکی از 15 جمهوری شورایی اتحاد جماهیر شوروی رسما اعلام موجودیت می نماید. قابل توجه است که به دلیل وضعیت خاص سیاسی در جمهوری های مسلمان ِ ماورای خزر در آن دوره و استقلال نسبی بانیان این جمهوری از مرکزیت ُ و سخاوتمندی های رهبران بلشویک در انتخاب مدل های حکومتی برای ملل غیر روس در آن دوره ُ اولین خط و حروف متخذه برای این جمهوری به تقلید ازاقدامات مصطفی کمال پاشا در ترکیه ُ حروف لاتین بوده است

در دوره دیکتاتوری استالین که میلیونها نفر از حزب کمونیست را بعد از تسویه های حزبی نابود نمودند ُ نگرش حکومت مرکزی به مسئله ملی و اقتصاد ملی اساسا دگرگون می شود و بسیاری از اختیارات و حقوق مستقل جمهوری های شورایی نیز که در زمان لنین وعده داده شده بود ُ زیر پا گذاشته می شود و کیش شحصیت استالین و پرستش ایشان بر اعتقادات دیگر مارکسیستی ترجیح داده می شود. رهبران ترکمنستان چون آتابایف و آیتاکف که خود موازی با فعالیت های بلشویک ها در ساختن ترکمنستان سوسیالیستی مبارزه نموده بودند به مسکو احصارگردیده و با زدن اتهاماتی چون " ناسیونالیست" و یا " خودسر" تیرباران می شوند. دستگاه جهنمی تفتیش در این جمهوری بوجود می آید و شاعران و هنرمندان و نویسندگانی را که در جهت تکامل و تعالی فرهنگ ملی ترکمن تلاش می نمودند یکی پس از دیگری به اردوگاههای کار اجباری گسیل می نمایند. از آن میان خدر دریایف نویسنده ِ رمان نویس را بیست سال تمام در تبعیدگاه سیبری زندانی نموده و از نویسندگی منع می نمایند

عایرغم سرکوبی های مداوم و بویژه بعد از مرگ استالین ُ شاعران و نویسندگان و هنرمندان بسیاری برای زنده نگه داشتن فرهنگ و زبان و ادبیات ترکمنی تلاش ورزیده و از استحاله شدن آن در زبان روسی جلوگیری می نمایند تلاشهای بزرگانی چون ماتی کوسایف و کریم قربان نپس و بردی کربابایف و مللی طاهیر و بسیاری را تاریخ ترکمنستان هرگز فراموش نخواهد نمود

به موازات گسترش بحران در سیستم حکومتی شورایی و حرکت های مستقلانه ملت های بالتیک و برخی جمهوری های دیگر ُ در ترکمنستان نیز زمزمه های استقلال طلبانه شنیده می شود و تعدادی از نویسندگان و شاعران و ژورنالیست های شهرهای بزرگی چون ماری و آشقابات با برگزاری جلسات مخفی و نیمه علنی نارضایتی خود از اوضاع را به نمایش می گذارند. در آستانه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نیز این طیف تحول طلب ترکمن که در پیشاپیش آنان گروه متشکلی به نام آغزی بیرلیک ( متحدین) قرار داشت ضمن نشان دادن انزجار خود از اشغال قهرآمیز ترکمنستان توسط روسها خواستار زنده کردن تاریخ مقاومت ترکمنها بویژه در گوک دفه می گردند و از حکومت موجود می خواهند تا بیاد هزاران نفر از قهرمانان مقاومت گوک دفه بنای یادبودی در این رابطه ساخته شود.
از وقایع دیگر این دوران تظاهرات هزاران نفر در شاه قدم( کراسنوودسک) و آشقابات می باشد. این آدمها که از تسلط و نفوذ روسها و ارمنی ها در حکومت سوسیالیستی ترکمنستان به ستوه آمده بودند مصرانه خواستار عدالت گردیده و برای شهروندان ترکمن حق حیات و امکانات برابر و عادلانه را طلب می نمایند.( گفتنی است که بنا به سیاست تبعیضانه دست اندرکاران حکومتی ت.اس.اس.ار تعدادجمعیت ترکمن شهر آشقابات کمتر از 50 درصد بوده و بیش از نیمی از این جمعیت را روسها و ارمنی ها تشکیل می داده اند.)

سال 1991 میلادی سال سقوط اتحاد شوروی بود و جمهوری های شوروی یکی پس از دیگری راه استقلال را انتخاب می نمایند. مقامات حکومتی ترکمنستان که تا آخرین لحظات فروپاشی این نظام به مسکو وفادار مانده بودند هنوز هم امیدوار بودند تا بلکه وضعیت به حال سابق برگردد!!. بالاخره نیز بعد از مدتها انتظار و سکوت و بلاتکلیفی صرفا تحت فشار اپوزوسیون داخلی ُ کمیته مرکزی حزب کمونیست ترکمنستان به رهبری صفرمراد نیازوف با احتیاط و محافطه کاری بی نظیر تصمیم می گیرند تا انفصال از مسکو را به رفراندوم عمومی بگذارند. بالاخره در 27 اکتبر سال 1991 بنا به خواست ملت ترکمنِ استقلال جمهوری ترکمنستان از مسکو اعلام می گردد
استقلال تاریخی جمهوری ترکمنستان مایه شادی و افتخار همه ترکمنان در دنیا می گردد و ترکمنها که بزودی پرچم و نشان خود را در سازمان ملل و در کنار دیگر ملت ها در اهتزاز می بینند با شادی تمام به جشن و پایکوبی می پردازند. بخشی ها و شاعران و نوازندگان ترکمن از همه جای دنیا به ترکمنستان می آیند و در جشن ها و مراسم ملی ترکمن شرکت می نمایند و برای ترکمنستان و آینده آن بهروزی و اتحاد را آرزو می نمایند
حزب کمونیست به رهبری نیازوف که خود از کارگزاران مسکو بود برای انطباق خود با وضعیت نوین نام خود را به حزب دمکرات ترکمنستان تعویض می نمایند. این حزب بنا به خصلت انحصارگرایانه و ضد دموکراتیک خود بزودی دستگاه تفتیش و تجسس خود را به راه می اندازد. برای فعالین دموکرات و اصلاح طلب ترکمنستان پاپوش هایی ساخته می شود. تجمعات و فعالیت های فرهنگی و دموکراتیک برای ژورنالیست ها و بسیاری از محافل آکادمیکی محدودتر و محدودتر می گردد. نیازوف برای زهر چشم گرفتن از اپوزوسیون و زمبنه چینی به دیکتاتوری خود ُ برخی از وزرا چون عبدی قلی اف ( وزیر امور خارجه) را که در نزد اپوزوسیون از حیثیت و اعتبار برخوردار است از کار برکنار می نماید و تعداد بسیاری از وزرا را که تملق و چاپلوسی را برای بقا نمی خواستند حذف می نماید
طی نمایشی مضحک ُ نیازوف برای خود نام " ترکمنباشی" را انتخاب می نماید و با ترتیب دادن سناریویی با گول زدن مردم و با استفاده از رسانه های گروهی و رادیو و تلویزیون و مطبوعات که بعد از تصفیه ها دربست در خدمت ایشان است خود را در جایگاه رییس جمهور مادام العمر تثبیت می نماید. ریاست هر سه قوه حکومتی را نیز خود به اختیار می گیرد و با این عمل به یکی از نادرترین دیکتاتورهای زمانه تبدیل می گردد. با نوشتن کتاب روح نامه و اجباری کردن آموزش آن در تمامی مدارس و دانشگاهها نیز خود را در حد پدر روحانی و اولین پیامبر ترکمن که احکامش از اجکام پیامبر مسلمین نیز ارجح تر است قرار داده است
ایشان در امور ساختاری سیستم آموزشی کشور نیز دحالت نموده است. طی اصلاحات آموزشی ِحکومت ترکمنستانُ سطح تحصیلات متوسطه که در تمام دنیا 11 تا 12 سال می باشد به 9 سال کاهش داده شده است و بنا به این احتساب جوانی که خود هنوز به بلوغ و تکامل شخصیتی نیاز دارد به بازار کار فرستاده می شود. و این در حالی است که بدلیل گلوبالیزم و استفاده از سیستم کامپیوتری ُ سیستم های آموزشی جهان هرروزه به همدیگر نزدیکتر شده و به شکل استاندارد در می آید. نیازوف با بدعت های عجیب و غیرقابل فهمی که در ترکمنستان بوجود آورده است هنر و موسیقی ِ کلاسیک ِ ترکمنی را که حتی در سیستم وابسته سابق رشد زیادی نموده و انسامبل ها و فلارمونی هایش شهره آفاق گردیده بود و....از بین برده و بخشی ها و نوازندگان تزکمن را که استادان تکامل معنویت و فرهنگ خلق ترکمن می باشند ُ خانه نشین نموده است. اکنون در ترکمنستان تنها به هنرمندانی! اجازه فعالیت داده می شود که حتما در مداحی و ستایش ِ" سردار ترکمنستان" خودی نشان داده باشند
در عرصه اقتصاد و امور اجتماعی نیز هنوز هم که هنوز است انحصارات دولتی و بوروکراسی مالی بیداد می کند. سیستم کشاورزی تا حد زیادی به شکل سابق اداره می شود و تجارت نیز تنها از طریق مقامات دولتی و یا بوروکرات های وابسته جریان پیدا می نماید. سیستم سرمایه گزاری و برنامه ریزی های ملی دربست در اختیار نیازوف می باشد و از بودجه بندی ها و دخل و خرج مملکتی نیز کسی دیگر مطلع نمی باشد. درآمد اصلی این جمهوری که عمدتا از فروش گاز و نفت و فروش پنبه و غیرتامین می شود با اراده رئیس جمهور جریان می یابد و حتی وزیران مربوطه و مجلس فرمایشی ترکمنستان نیز ایشان را در این مورد استیضاح نمی نمایند

با تمام مصیبت هایی که بدنبال قربانی شدن دموکراسی در جمهوری ترکمنستان نصیب ملت ترکمن در آنجا گردید و علیرغم یاس و نومیدی که بدنبال نهادی شدن سیستم دیکتاتوری در این سرزمین بوجود آمده است ُ تولد اولین جمهوری مستقل بنام ترکمنان ( با توجه به تجاوزات و جنایت های تاریخی حکومت های روسیه و ایران) ُ غیر قابل انکار می باشد. شادمانی از این بابت و بزرگداشت چنین روز تاریخی ضرورتا لازم می باشد ولی از طرفی دیگر نیز پرواضح است که برپایی چنین جشن و سروری نه تنها تایید مضحکه های فعلی در جمهوری ترکمنستان نیست! و صد البته در جهت افشای این غاصبان قدرت و قاتلان دموکراسی و عدالت نیز می باشد م.قره جه

پنجشنبه، مهر ۲۷، ۱۳۸۵

سمبل ها و استعاره ها در فرهنگ و زندگی مردم آزادیخواه

از قدیم الایام رسم بر این بوده است که نویسندگان و یا شاعران و یا طنزنویسان بسیاری لز کشورها منجمله ممالک آسیایی وایران ِ انتقادات خود را از صاحبان قدرت و خدایگان زمینی که بر گرده خلایق نشسته و به جور و آزار آنان می پرداختند ِ به شکل کنایه آمیز و تحت پوشش های خاص مطرح می نموده است. با این روش آنان ضمن تلاش برای حفظ جان حود از گزند حکامان ِ حرف های دل خود را نیز به مردم خود می زدند
در طول سالیان دراز و طولانی ِ برخی از نویسندگان زیرک نیز برای اینکه منظور و مقاصد سیاسی خود را به شکلی به میان مردم خود ببرند ِ از قواعد تشبیه سازی استفاده نموده و مثلا با مقایسه زندگی حیوانات و جانوران با زندگی آدمیان در جهت آگاهی دهی و بیداری آنان تلاش نموده اند. کتاب مشهور کلیله دمنه در ایران قدیم و یا آثار و یا نوشته های صمد بهرنگی فقید در ایران این دوران را می توان به عنوان نمونه ای از کارهای نویسندگی به این سبک نام برد. در کشورهای دیگری چون روسیه ِ نویسندگان توانمندی چون شچدرین به این سبک نویسندگی کرده اند و در اروپا و بویژه در کشور انگلستان نیز نویسندگانی چون جرج اورل (نویسنده کتاب قلعه حیوانات) از این قاعده پیروی نموده اند
بسیاری از شاعران و نویسندگان نیز که اجبارا به ترک و طن خود پرداخته و یا زندگی مخفی را پیشه نموده بودند برای اینکه بتوانند پوششی برای حفاظت خود از گزند ماموران امنیتی رژیم های دیکتاتور داشته باشند بخش هایی از آثار و نوشته های خود را با نام های مستعار! بیرون داده اند
این سبک استعاره ای در فعالیت های سیاسی و ضد رژیم نیز از جانب گروه ها و محافل سیاسی زیر زمینی بکار گرفته می شود و تقریبا در تمامی کشورهایی که حق اظهار نظر را از دگراندیشان سلب نموده و با روش دیکتاتوری اداره می نمایند آزادی خواهان و تحول طلبان آنجا به سبک و روش فعالیتی زیر زمینی روی آورده و پیام ها و نداهای درونی خود را با انتخاب نام های مستعاری به گوش مردم خود می رسانند
طبیعی است که اگر در کشوری مانعی برای فعالیت های سیاسی وجود نداشته باشد و چون کشورهای اروپایی ِ آزادی های دموکراتیک برای تمامی انسانهای خیراندیش فراهم باشد ِ آنموقع متدهای مخفی کاری و استفاده از سمبل ها و استعاره ها برای ارتباط گیری با مردم ضرورت وجودی خود را از دست داده و اصلاح طلبان و آزادی خواهان از شکل فعالیتی قانونمند پیروی خواهند نمود. اما در سیستم های حکومتی همانند جمهوری اسلامی که کاملا ایده ئولوژیک می باشد و پاسداران حکومتی به شکار آدمها پرداخته و با دزدیدن آنان و قتل های مخفی ِ ناجوانمردانه و بدون محاکمه جنایت می نمایند ِ آیا پنهان کاری و انتخاب راه های مبارزاتی زیر زمینی نمی تواند قابل توجیه باشد؟
م.قره جه

یکشنبه، مهر ۱۶، ۱۳۸۵

قتل یک زن روزنامه نگار سرشناس روسی در مسکو

آننا پولیتکوسکایا زنی روزنامه گار بود و بسیار شجاع و نتزس و توانست گزارشاتی بسیار تکاندهنده از عملیات سرکوبگرایانه ملت چچنستان توسط پوتین و دارودسته اش تهیه نموده و به محافل مدافع حقوق بشر در اروپا و امریکا ارسال بنماید. او برای نشریه نووایا گازتا فعالیت می کرد و در طول چندین سال فعالیت های افشاگرایانه اش از نقش جنایتکارانه ارتش و " سپاه ویژه" روسها در چچنستان دائما مورد تهدید واقع می گردیده است. خود ایشان چندین بار نیز در مصاحبه با خبرنگاران خارجی که پرسیده بودند که اوضاع را با سانسورها و فشارهای مداوم حکومت پوتین چگونه ارزیابی می نماید و...." گفته بود که با تهدیدهایی که از جانب سازمان اطلاعات روسیه و دارودسته پوتین می شود امیدی به زنده ماندن ندارد" و...اظهار داشته است که با توجه به وظیفه سنگینی که در مقابل فعالیت هایش احساس می کند راهی را برای گریز و حفظ جان خود نمی شناسد
جسد این زن منتقد و شجاع که از قلب امپراطوری متجاوز روسی (مسکو) با شهامت بی نظیری نسل کشی و شکنجه ها و تجاوزهای ددمنشانه ژنرال های روسی را برای مرعوب کردن ملت کوچک و قهرمان چچن افشا نمود دو روز قبل در داخل آسانسور قراضه ساختمان محل مسکونی خود در حالیکه تپانچه قاتل نیز بعد از شلیک 4 گلوله در کنارش افتاده بود یافته می شود. بنا به نظرات کارشناسانه محافل بین المللی و با توجه به تهدیدات مکرر سابق و.... قتل آننا تنها و تنها مفهوم سیاسی دارد و از آزادی کشی های حکومت روس خبر می دهد. بنا به تحلیل های این منابع قتل آننا هشداری است به اندک خبرنگاران و روزنامه نگاران روسی که هنوز هم مرعوب نشده و از حکومت مستبد روس و محدود شدن آزادی ها توسط حکومت پوتین نتقاد می نمایند
یکی از غیر انسانی ترین متدی که پوتین و دارودسته اش برای تحکیم قدرت خود بکار می برد اکنون پروراندن جوخه های راسیستی در مسکو و شهرهای بزرگ روسی می باشد. این نوع دسته های سازمان یافته روسی که از ناکام ترین و بدبخت ترین طیف جوانان روسی انتخاب می شوند گشوده شدن عقده ها و ناکامی های اجتماعی و اقتصادی خود را از غیر روسها دانسته و همه روزه به حمله به مغازه ها و محل های کاری و یا زیستی آنان می پردازند. آنا در طول این چند سال با نفرت تمام بسیاری از شهروندهای روسیه را که رنگ پوست و موی آسیایی دارند به قتل رسانده و یا زخمی نموده اند
آننا و معدودی از روزنامه نگاران که شجاعانه از سایه شوم استبداد و نسل کشی ها و بی عدالتی ها و خطر گسترش راسیسم و فاشیسم صحبت می نمودند نمی توانستند سرنوشت دیگری را داشته باشند. کما اینکه قتل خبر نگار زن ایرانی تبار کانادایی ( زهرا کاظمی) بدست رژیم فقهای اسلامی ایران و قتل بانوی خبر نگار ترکمن ( اوغل ساپار) در زندان ترکمنستان نیز جملگی سنخیت و ریشه مشترکی را دارند و شجاعانه در راه هدف های مبارزاتی-انسانی خود جان باخته اند. یاد این عزیزان شجاع زنده باد
م.قره جه

پنجشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۵

مروری بر مصاحبه رفسنجانی با سایت همشهری و موضوع افشای نامه خمینی

اکبر رفسنجانی که به خاطر اتخاذ سیاست های گاها مصلحت طلبانه از جانب برخی از مفسران سیاسی غربی به پراگماتیست و یا ا مصلحت اندیش! نیز مشهور گردیده است اخیرا مصاحبه ای داشته است با روزنامه " همشهری". این مصاحبه توام بوده است با افشا شدن محتویات " نامه خمینی" به فرماندهان سیاسی و نظامی حکومت اسلامی در بحرانی ترین مرحله جنگ بی حاصل بین ایران و عراق ( بهار سال 67). در این نامه خمینی که با آرزوی تصرف عراق و تعویض رژیم صدام با یک "حکومت شیعی" به باتلاق این جنگ طولانی کشیده شده بود با حسرت تمام ناکامی خود در جنگ و نوشیدن جام زهر خود را توضیح می دهد و مخاطب ایشان در این نامه برخی از رهبران سیاسی -مذهبی طراز اول نظام و همچنین فرماندهان سپاه پاسداران و ارتش چون محسن رضایی و... می باشد. آنطور که از نامه خمینی بر می آید گویا محسن رضایی برای درهم شکستن ماشین نظامی عراق و تسلط بر خلیج فارس از چند برابر کردن قدرت تهاجمی ارتش و سپاه و بلند پروازانه از دست یابی به سلاح های اتمی کشتار جمعی و غیر صحبت نموده بوده اند که جزئیات آن در برخی روزنامه ها و سایت های داخل کشور نیز آمده است
انتشار چنین نامه ای آنهم در این شرایط زمانی که می بایستی از جانب گردانندگان نظام یک " موضع صریح و شفاف" در قبال آمریکا و متحدانش اتخاذ گردد حاکی از درگیری های شدید دربین جناحهای رهبری نظام جمهوری اسلامی میباشد. با توجه به فشارهای روزافزون امریکایی ها..... گردانندگان این حکومت دیگر نمی توانند با توسل به بازی های سیاسی! تمامی پیامدهای این بحران را به ناکجاآباد حواله بدهند.البته آنطور که از موضع گیری اخیر حکومت احمدی نژاد که حمایت خامنه ای و گردانندگان نظامی و امنیتی نظام را در پشتوانه دارد بر می آید ظاهرا خط غالب در میان گردانندگان رژیم اسلامی انتخاب استراتژی سرسختانه و عدم سازش و کرنش در مقابل غرب می باشد. هر چند این موضع گیری را در صحبت اخیر احمدی نژاد و خطاب تند و حتی توهین آمیز ایشان به رفسنجانی بخوبی می توان فهمید ولی با احتساب بسیاری از پیامدهای پیچیده این دیپلماسی هنوز هم زود است که از خط فکری هماهنگ و شفافی در قبال غربی ها صحبت نمود
بدون شک صحبت های آقای رفسنجانی در این مقطع زمانی به عنوان رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و یکی از نخبگان سیاسی و مذهبی دارای وزن خاص خود می باشد ولی بیش از آنکه اثبات گر تحولاتی نوین در سیاست خارجی جمهوری اسلامی باشد از درگیری ها و کشمکش های قدرت در پشت پرده خبر می دهد. اگر به مواردی از مصاحبه اکبر رفسنجانی توجه شود چنین بر می آید که ایشان همان خط مدارا با آمریکا را که سفر پنهانی مک فارلین به تهران نقطه برآمد آن بود را افشا می نماید در واقع به سهم خود تلاش می نماید تا با عنوان کردن این واقعه که حدودا 2-3 سال قبل از پایان جنگ اتفاق افتاد و همچنین با اشاره به تسلیم شدن خمینی و جام زهر خوردن ایشان در سال 67 .....می خواهد جناح جنگ طلب را با مراجعت به "اسوه امام خمینی" به مصالحه و میانه روی محتاطانه تر در اتخاذ سیاست ها در باره نحوه حل بحران انرژی اتمی با غرب دعوت بنماید. رفسنجانی همچنین با اشاره به وقایعی همچون دستگیری رهبران حرب توده و منحل کردن این حزب به جرم جاسوسی به حقایقی نیز اعتراف می نماید واشاره می نماید که " حزب توده" کارهایی به نفع شوروی انجام می داده ولی اتهام جاسوسی بی اساس بوده است (." برای پرداختن به جزئیات می توانید متن مصاحبه رفسنجانی را در روزنامه همشهری مطالعه بنمائید.) قصد رفسنجانی از بیان واقعیات مربوط به حزب توده نیز در واقع در نهایت توجیه این عمل نیست و خود ایشان می دانند که یکی از طراحان سرکوب مرحله ای دیگر اندیشان در ایران بوده اند. به نظر می رسد که منظور رفسنجانی در اشاره به این سرکوب در درجه اول بازگو کردن مسئله فرموله شده و فلسفی...."علت العلل..." می باشد. یعنی نتیجه ای که ایشان از نحوه برخورد نظام جمهوری با حزب توده می گیرد بسیار مصلحت اندیشانه می باشد....یعنی در یک کلام منظور ایشان این است که " اگر با درایت و کنترل تام به حزب توده فرصت فعالیتی محدود داده می شد ....شوروی ها در جنگ ایران و عراق به تقابل به نفع عراق کشیده نمی شده اند و جمهوری اسلامی شانس بزرگتری را برای پیروزی می داشته است و بس

البته صحبت ها پیرامون مصاحبه رفسنجانی و افشا شدن نامه خمینی از جانب دفتر ایشان زیاد است و بلافاصله نیز در جراید ایران خود به منازعه ای در بین جناح های تندرو و یا میانه رو حکومتی تبدیل گردیده است. رفسنجانی که در طول این سه دهه از حکومت فقها به امکانات مالی و پولی سرسام آوری رسیده و بستگان خود را در کلیدی ترین موقعیت های سود دهی اقتصادی جابجا نموده است به فضای آرام و دور از ریسکی احتیاج دارد و نمی خواهد با روی آوردن به شعار و جنجال موقعیت نظام را در خطر ببیند. نحوه نگرش ایشان به آینده و نقش قدرت های بزرگ در تحمیل نظم نوین نیز به معمر قذافی شباهت دارد و او هم اصل را بر بقا و چسبیدن به مال و قدرت قرار داده است. احمدی نژاد که در واقع سخنگوی سپاهیان و اطلاعاتی های رژیم می باشد و استمرار ریاست جمهوری خود را در شعار دادن و لاف زدن و گول زدن مردم جسته است همچنان بر طبل توخالی هماوردطلبی می کوبد تا بلکه با این تدبیر امریکا و حامیانش را در اقدامات نظامی علیه ایران به تزلزل وادارد. این جناح تندرو حکومتی با مشاهده برخی اختلافات در شیوه های عمل قدرت های بزرگ به افتادن شکاف بیشتر در بین آنان نیز امید بسته است و در نهایت از این استراتژی پیروی می نماید تا سرانجام قدرت های بزرگ این جناح حکومتی را به بازی بگیرند و در چاچوب فرمول های آنان به سازش کشیده شوند. در این راستا بحران عراق و موقعیت نا مطمئن امریکایی ها در افغانستان از جانب این جناح به فال نیک گرفته می شود.
هاشمی رفسنجانی که هنوز هم یکی از مراکز قدرت در بین فقها محسوب می شود با همراه کردن اصلاح طلبانی چون خاتمی و بسیاری از جریانات آرامش طلب داخلی و خارجی می تواند قبل از ایجاد طوفان موقعیت فعلی را تغییر داده و رضایی ها و احمدی نژادها را سرجای خود بنشاند. البته اگر به جای مصلحت اندیشی و حفظ قدرت به موازین حقوق بشر و همزیستی مسالمت آمیز برای نوع بشر از هر رنگ و پوست و مذهب و مسلکی چه در ایران و چه دیگر نقاط دنیا اعتقاد داشته باشد
بر خلاف گفته های احمدی نژاد که از آمادگی کامل نیروهای نظامی و امت حزب الله برای مقابله با دشمن صحبت کرده است در مقابله با امریکا و متحدانش همانند تجربه کشور عراق.... ایرانی ها و بویژه ملیت های تحت ستم هرگز با اشتیاق در کنار رژیم آزادی کش و نا عادل قرار نخواهند گرفت. هم اکنون و بدنبال توهین های مکرر تاریخی و اتخاذ سیاست های ضد ترک از جانب شوونیست های رنگ عوض کرده حاکم و......ملت بزرگ ترک آذربایجانی در ایران که به تنهایی 25 تا 30 درصد جمعیت را تشکیل می دهد در حالت انفجار قرار گرفته است. آنان هنوز هم توطئه و نفاق حکومت اسلامی را در حمایت از ارمنستان و اشغال قره باغ فراموش نکرده اند و نیک می دانند که در مقابل این فقهای مزور چه راهی را اتخاذ بنمایند. ملیت کرد که تنها در استانهای کردنشین 10 در صد از جمعیت ایران را تشکیل میدهد بدنبال تحولات عراق در آمادگی کامل بسر می برد و نمی توان با راه انداختن منازعات حکومت ساخته " شیعه و سنی" و یا دیگر حربه ها جزم آنان را در رسیدن به آزادی شان خنثی نمود. ترکمنها و بلوچ ها و عرب ها نیز که دائم سرکوب شده اند هرگز دست روی دست نخواهند گذاشت و به محض مشاهده موقعیت مغتنم برای نابودی ظلم و برپایی نظامی عادلانه بپا خواهند خاست. علاوه بر معضل فوق چندین میلیون از ایرانیانی که در ممالک آزاد تجاربی غنی اندوخته اند با باور به ایجاد حکومتی مردم سالار ولائیک بپا خواهند خاست
چه هاشمی رفسنجانی و یا چه دیگر جناحین میانه رو جکومتی بتوانند نوشیدن جام زهرین دیگری را برای بقای نظام جمهوری اسلامی باعث گردند! تنها یک نتیجه محتمل را برای آینده ایران پیش گویی نمود و آن این است که عمر یکه تازی فقها در پیاده کردن دکترین خود بسر آمده است و باید منتظر بود تا تحولات کاملا تازه ای در دنیای سیاست ایران و منطقه بوقوع بپیوندد
ت.آتابای

چهارشنبه، مهر ۱۲، ۱۳۸۵

ازهفته قبل: به نقل از سایت ترکمن ایلیم
خبرنگار اسیر در زندان ترکمنستان جان باخت
ترکمن ایلیم: مدتها بود اوغل صفر مرادوا، خبرنگار رادیو آزادی، بدون هیچ دلیل موجه ای در زندانهای ترکمنستان اسیر بود. در این رابطه بارها خبرنگاران بدون مرز به دولت ترکمنستان اعتراض کرده و جویای علل اسارت این خبرنگار شدند. ولی با تاًسف باید گفت از جانب رهبران ترکمنستان پاسخی داده نشد. امروز اطلاع یافتیم که اوغل صفر مرادوا در زندانهای ترکمنستان جان باخته است . در رابطه با مرگ ناگهانی این خبرنگار، دیروز خبرنگاران بدون مرز در فرانسه برای اعتراض به رهبران ترکمنستان در جلو سفارتخانه ی ترکمنستان در پاریس تجمع کرده و جویای چگونگی مرگ اوغل صفر شدند. سایت ترکمن ایلیم از جانب تمامی همکاران خود درگذشت ناگهانی اوغل صفر مرادوا خبرنگار رادیو آزادی را به تمامی همکاران، مخصوصاً به بازماندگان ایشان تسلیت گفته و هم صدا با خبرنگاران بدون مرز جویای علل دستگیری و چگونگی مرگ آن عزیز از دست رفته میباشیم.
24 شهریور 1385

تاریخ : 11/7/85
شماره : 129 - 85
به نام آزادی
بنا بر گزارشات رسیده از زندان سمنان آقای حیدر نوری تنها زندانی سیاسی این زندان تحت فشارهای مستمر دادگاه انقلاب قرار دارد .
آقای حیدر نوری که در هفته های اخیر به بند دیگر زندان سمنان منتقل شده است ، این بند وضعیت بسیار وخیمی از نظر بهداشتی و امنیتی دارد او در کنار زندانیان عادی و خطرناک که اکثرا از قاچاقچیان و جانیان می باشند بسر می برند. دارینی قاضی ناظر دادگاه انقلاب در زندان او را تحت فشار روحی قرار داده و چندین هفته است که یک جنگ روانی را علیه او به کار می برند و هدف از این جنگ روانی گرفتن توبه نامه از او می باشد در این راستا وکلای که اخیرا قصد بر عهده گرفتن وکالت او را دارند دوبار از تهران به سمنان مراجعه کرده اند ولی دارینی و مسئولین زندان از ملاقات وکیل با موکلش جلوگیری کردند .
فعالان حقوق بشر در ایران ضمن محکوم کردن اعمال فشار بر این زندانی و عدم اجازه ملاقات ایشان با وکیل خود از تمامی مجامع حقوق بشری خواهان اعمال فشار بر رژیم ایران برای رعایت کردن حقوق زندانیان است .

Human Rights Activists in Iran
Hra.Iran@Gmail.Com
www.Hra-Iran.Blogfa.ComTel: 003162072019