مروری بر مصاحبه رفسنجانی با سایت همشهری و موضوع افشای نامه خمینی
اکبر رفسنجانی که به خاطر اتخاذ سیاست های گاها مصلحت طلبانه از جانب برخی از مفسران سیاسی غربی به پراگماتیست و یا ا مصلحت اندیش! نیز مشهور گردیده است اخیرا مصاحبه ای داشته است با روزنامه " همشهری". این مصاحبه توام بوده است با افشا شدن محتویات " نامه خمینی" به فرماندهان سیاسی و نظامی حکومت اسلامی در بحرانی ترین مرحله جنگ بی حاصل بین ایران و عراق ( بهار سال 67). در این نامه خمینی که با آرزوی تصرف عراق و تعویض رژیم صدام با یک "حکومت شیعی" به باتلاق این جنگ طولانی کشیده شده بود با حسرت تمام ناکامی خود در جنگ و نوشیدن جام زهر خود را توضیح می دهد و مخاطب ایشان در این نامه برخی از رهبران سیاسی -مذهبی طراز اول نظام و همچنین فرماندهان سپاه پاسداران و ارتش چون محسن رضایی و... می باشد. آنطور که از نامه خمینی بر می آید گویا محسن رضایی برای درهم شکستن ماشین نظامی عراق و تسلط بر خلیج فارس از چند برابر کردن قدرت تهاجمی ارتش و سپاه و بلند پروازانه از دست یابی به سلاح های اتمی کشتار جمعی و غیر صحبت نموده بوده اند که جزئیات آن در برخی روزنامه ها و سایت های داخل کشور نیز آمده است
انتشار چنین نامه ای آنهم در این شرایط زمانی که می بایستی از جانب گردانندگان نظام یک " موضع صریح و شفاف" در قبال آمریکا و متحدانش اتخاذ گردد حاکی از درگیری های شدید دربین جناحهای رهبری نظام جمهوری اسلامی میباشد. با توجه به فشارهای روزافزون امریکایی ها..... گردانندگان این حکومت دیگر نمی توانند با توسل به بازی های سیاسی! تمامی پیامدهای این بحران را به ناکجاآباد حواله بدهند.البته آنطور که از موضع گیری اخیر حکومت احمدی نژاد که حمایت خامنه ای و گردانندگان نظامی و امنیتی نظام را در پشتوانه دارد بر می آید ظاهرا خط غالب در میان گردانندگان رژیم اسلامی انتخاب استراتژی سرسختانه و عدم سازش و کرنش در مقابل غرب می باشد. هر چند این موضع گیری را در صحبت اخیر احمدی نژاد و خطاب تند و حتی توهین آمیز ایشان به رفسنجانی بخوبی می توان فهمید ولی با احتساب بسیاری از پیامدهای پیچیده این دیپلماسی هنوز هم زود است که از خط فکری هماهنگ و شفافی در قبال غربی ها صحبت نمود
بدون شک صحبت های آقای رفسنجانی در این مقطع زمانی به عنوان رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و یکی از نخبگان سیاسی و مذهبی دارای وزن خاص خود می باشد ولی بیش از آنکه اثبات گر تحولاتی نوین در سیاست خارجی جمهوری اسلامی باشد از درگیری ها و کشمکش های قدرت در پشت پرده خبر می دهد. اگر به مواردی از مصاحبه اکبر رفسنجانی توجه شود چنین بر می آید که ایشان همان خط مدارا با آمریکا را که سفر پنهانی مک فارلین به تهران نقطه برآمد آن بود را افشا می نماید در واقع به سهم خود تلاش می نماید تا با عنوان کردن این واقعه که حدودا 2-3 سال قبل از پایان جنگ اتفاق افتاد و همچنین با اشاره به تسلیم شدن خمینی و جام زهر خوردن ایشان در سال 67 .....می خواهد جناح جنگ طلب را با مراجعت به "اسوه امام خمینی" به مصالحه و میانه روی محتاطانه تر در اتخاذ سیاست ها در باره نحوه حل بحران انرژی اتمی با غرب دعوت بنماید. رفسنجانی همچنین با اشاره به وقایعی همچون دستگیری رهبران حرب توده و منحل کردن این حزب به جرم جاسوسی به حقایقی نیز اعتراف می نماید واشاره می نماید که " حزب توده" کارهایی به نفع شوروی انجام می داده ولی اتهام جاسوسی بی اساس بوده است (." برای پرداختن به جزئیات می توانید متن مصاحبه رفسنجانی را در روزنامه همشهری مطالعه بنمائید.) قصد رفسنجانی از بیان واقعیات مربوط به حزب توده نیز در واقع در نهایت توجیه این عمل نیست و خود ایشان می دانند که یکی از طراحان سرکوب مرحله ای دیگر اندیشان در ایران بوده اند. به نظر می رسد که منظور رفسنجانی در اشاره به این سرکوب در درجه اول بازگو کردن مسئله فرموله شده و فلسفی...."علت العلل..." می باشد. یعنی نتیجه ای که ایشان از نحوه برخورد نظام جمهوری با حزب توده می گیرد بسیار مصلحت اندیشانه می باشد....یعنی در یک کلام منظور ایشان این است که " اگر با درایت و کنترل تام به حزب توده فرصت فعالیتی محدود داده می شد ....شوروی ها در جنگ ایران و عراق به تقابل به نفع عراق کشیده نمی شده اند و جمهوری اسلامی شانس بزرگتری را برای پیروزی می داشته است و بس
البته صحبت ها پیرامون مصاحبه رفسنجانی و افشا شدن نامه خمینی از جانب دفتر ایشان زیاد است و بلافاصله نیز در جراید ایران خود به منازعه ای در بین جناح های تندرو و یا میانه رو حکومتی تبدیل گردیده است. رفسنجانی که در طول این سه دهه از حکومت فقها به امکانات مالی و پولی سرسام آوری رسیده و بستگان خود را در کلیدی ترین موقعیت های سود دهی اقتصادی جابجا نموده است به فضای آرام و دور از ریسکی احتیاج دارد و نمی خواهد با روی آوردن به شعار و جنجال موقعیت نظام را در خطر ببیند. نحوه نگرش ایشان به آینده و نقش قدرت های بزرگ در تحمیل نظم نوین نیز به معمر قذافی شباهت دارد و او هم اصل را بر بقا و چسبیدن به مال و قدرت قرار داده است. احمدی نژاد که در واقع سخنگوی سپاهیان و اطلاعاتی های رژیم می باشد و استمرار ریاست جمهوری خود را در شعار دادن و لاف زدن و گول زدن مردم جسته است همچنان بر طبل توخالی هماوردطلبی می کوبد تا بلکه با این تدبیر امریکا و حامیانش را در اقدامات نظامی علیه ایران به تزلزل وادارد. این جناح تندرو حکومتی با مشاهده برخی اختلافات در شیوه های عمل قدرت های بزرگ به افتادن شکاف بیشتر در بین آنان نیز امید بسته است و در نهایت از این استراتژی پیروی می نماید تا سرانجام قدرت های بزرگ این جناح حکومتی را به بازی بگیرند و در چاچوب فرمول های آنان به سازش کشیده شوند. در این راستا بحران عراق و موقعیت نا مطمئن امریکایی ها در افغانستان از جانب این جناح به فال نیک گرفته می شود.
هاشمی رفسنجانی که هنوز هم یکی از مراکز قدرت در بین فقها محسوب می شود با همراه کردن اصلاح طلبانی چون خاتمی و بسیاری از جریانات آرامش طلب داخلی و خارجی می تواند قبل از ایجاد طوفان موقعیت فعلی را تغییر داده و رضایی ها و احمدی نژادها را سرجای خود بنشاند. البته اگر به جای مصلحت اندیشی و حفظ قدرت به موازین حقوق بشر و همزیستی مسالمت آمیز برای نوع بشر از هر رنگ و پوست و مذهب و مسلکی چه در ایران و چه دیگر نقاط دنیا اعتقاد داشته باشد
بر خلاف گفته های احمدی نژاد که از آمادگی کامل نیروهای نظامی و امت حزب الله برای مقابله با دشمن صحبت کرده است در مقابله با امریکا و متحدانش همانند تجربه کشور عراق.... ایرانی ها و بویژه ملیت های تحت ستم هرگز با اشتیاق در کنار رژیم آزادی کش و نا عادل قرار نخواهند گرفت. هم اکنون و بدنبال توهین های مکرر تاریخی و اتخاذ سیاست های ضد ترک از جانب شوونیست های رنگ عوض کرده حاکم و......ملت بزرگ ترک آذربایجانی در ایران که به تنهایی 25 تا 30 درصد جمعیت را تشکیل می دهد در حالت انفجار قرار گرفته است. آنان هنوز هم توطئه و نفاق حکومت اسلامی را در حمایت از ارمنستان و اشغال قره باغ فراموش نکرده اند و نیک می دانند که در مقابل این فقهای مزور چه راهی را اتخاذ بنمایند. ملیت کرد که تنها در استانهای کردنشین 10 در صد از جمعیت ایران را تشکیل میدهد بدنبال تحولات عراق در آمادگی کامل بسر می برد و نمی توان با راه انداختن منازعات حکومت ساخته " شیعه و سنی" و یا دیگر حربه ها جزم آنان را در رسیدن به آزادی شان خنثی نمود. ترکمنها و بلوچ ها و عرب ها نیز که دائم سرکوب شده اند هرگز دست روی دست نخواهند گذاشت و به محض مشاهده موقعیت مغتنم برای نابودی ظلم و برپایی نظامی عادلانه بپا خواهند خاست. علاوه بر معضل فوق چندین میلیون از ایرانیانی که در ممالک آزاد تجاربی غنی اندوخته اند با باور به ایجاد حکومتی مردم سالار ولائیک بپا خواهند خاست
چه هاشمی رفسنجانی و یا چه دیگر جناحین میانه رو جکومتی بتوانند نوشیدن جام زهرین دیگری را برای بقای نظام جمهوری اسلامی باعث گردند! تنها یک نتیجه محتمل را برای آینده ایران پیش گویی نمود و آن این است که عمر یکه تازی فقها در پیاده کردن دکترین خود بسر آمده است و باید منتظر بود تا تحولات کاملا تازه ای در دنیای سیاست ایران و منطقه بوقوع بپیوندد
البته صحبت ها پیرامون مصاحبه رفسنجانی و افشا شدن نامه خمینی از جانب دفتر ایشان زیاد است و بلافاصله نیز در جراید ایران خود به منازعه ای در بین جناح های تندرو و یا میانه رو حکومتی تبدیل گردیده است. رفسنجانی که در طول این سه دهه از حکومت فقها به امکانات مالی و پولی سرسام آوری رسیده و بستگان خود را در کلیدی ترین موقعیت های سود دهی اقتصادی جابجا نموده است به فضای آرام و دور از ریسکی احتیاج دارد و نمی خواهد با روی آوردن به شعار و جنجال موقعیت نظام را در خطر ببیند. نحوه نگرش ایشان به آینده و نقش قدرت های بزرگ در تحمیل نظم نوین نیز به معمر قذافی شباهت دارد و او هم اصل را بر بقا و چسبیدن به مال و قدرت قرار داده است. احمدی نژاد که در واقع سخنگوی سپاهیان و اطلاعاتی های رژیم می باشد و استمرار ریاست جمهوری خود را در شعار دادن و لاف زدن و گول زدن مردم جسته است همچنان بر طبل توخالی هماوردطلبی می کوبد تا بلکه با این تدبیر امریکا و حامیانش را در اقدامات نظامی علیه ایران به تزلزل وادارد. این جناح تندرو حکومتی با مشاهده برخی اختلافات در شیوه های عمل قدرت های بزرگ به افتادن شکاف بیشتر در بین آنان نیز امید بسته است و در نهایت از این استراتژی پیروی می نماید تا سرانجام قدرت های بزرگ این جناح حکومتی را به بازی بگیرند و در چاچوب فرمول های آنان به سازش کشیده شوند. در این راستا بحران عراق و موقعیت نا مطمئن امریکایی ها در افغانستان از جانب این جناح به فال نیک گرفته می شود.
هاشمی رفسنجانی که هنوز هم یکی از مراکز قدرت در بین فقها محسوب می شود با همراه کردن اصلاح طلبانی چون خاتمی و بسیاری از جریانات آرامش طلب داخلی و خارجی می تواند قبل از ایجاد طوفان موقعیت فعلی را تغییر داده و رضایی ها و احمدی نژادها را سرجای خود بنشاند. البته اگر به جای مصلحت اندیشی و حفظ قدرت به موازین حقوق بشر و همزیستی مسالمت آمیز برای نوع بشر از هر رنگ و پوست و مذهب و مسلکی چه در ایران و چه دیگر نقاط دنیا اعتقاد داشته باشد
بر خلاف گفته های احمدی نژاد که از آمادگی کامل نیروهای نظامی و امت حزب الله برای مقابله با دشمن صحبت کرده است در مقابله با امریکا و متحدانش همانند تجربه کشور عراق.... ایرانی ها و بویژه ملیت های تحت ستم هرگز با اشتیاق در کنار رژیم آزادی کش و نا عادل قرار نخواهند گرفت. هم اکنون و بدنبال توهین های مکرر تاریخی و اتخاذ سیاست های ضد ترک از جانب شوونیست های رنگ عوض کرده حاکم و......ملت بزرگ ترک آذربایجانی در ایران که به تنهایی 25 تا 30 درصد جمعیت را تشکیل می دهد در حالت انفجار قرار گرفته است. آنان هنوز هم توطئه و نفاق حکومت اسلامی را در حمایت از ارمنستان و اشغال قره باغ فراموش نکرده اند و نیک می دانند که در مقابل این فقهای مزور چه راهی را اتخاذ بنمایند. ملیت کرد که تنها در استانهای کردنشین 10 در صد از جمعیت ایران را تشکیل میدهد بدنبال تحولات عراق در آمادگی کامل بسر می برد و نمی توان با راه انداختن منازعات حکومت ساخته " شیعه و سنی" و یا دیگر حربه ها جزم آنان را در رسیدن به آزادی شان خنثی نمود. ترکمنها و بلوچ ها و عرب ها نیز که دائم سرکوب شده اند هرگز دست روی دست نخواهند گذاشت و به محض مشاهده موقعیت مغتنم برای نابودی ظلم و برپایی نظامی عادلانه بپا خواهند خاست. علاوه بر معضل فوق چندین میلیون از ایرانیانی که در ممالک آزاد تجاربی غنی اندوخته اند با باور به ایجاد حکومتی مردم سالار ولائیک بپا خواهند خاست
چه هاشمی رفسنجانی و یا چه دیگر جناحین میانه رو جکومتی بتوانند نوشیدن جام زهرین دیگری را برای بقای نظام جمهوری اسلامی باعث گردند! تنها یک نتیجه محتمل را برای آینده ایران پیش گویی نمود و آن این است که عمر یکه تازی فقها در پیاده کردن دکترین خود بسر آمده است و باید منتظر بود تا تحولات کاملا تازه ای در دنیای سیاست ایران و منطقه بوقوع بپیوندد
ت.آتابای
0 Comments:
ارسال یک نظر
<< Home