جمعه، مرداد ۲۷، ۱۳۸۵

مروری بر "کنفرانس ملل تحت ستم ایران- برلین"

مسئله ملی و فرهنگی ملیت هایی که در ایران فاقد حق و حقوق واقعی می باشند امروزه به معضلی بسیار جدی تبدیل گردیده و پرداختن به آن امری ضروری می باشد. بخشی از روشنفکران متعلق به این ملیت ها با این درک که بدون تغییر ساختار قدرت سیاسی در ایران مطلقا نمی توان راه حلی منطقی در این جهت ارائه داد مداوما راهها و شیوه های عملی را برای رویارویی با نظام حکومتی فعلی تجربه می نمایند ودر این جهت نیز نشست ها و کنفرانس هایی را در شهر های بزرگی چون نیویورک و پاریس و لندن و استکهلم و اخیرا نیز در برلین ترتیب داده اند که با توحه به شرایط دشوار فعلی تلاش آنان قابل تحسین می باشد.

بررسی قطعنامه های صادر شده از جانب شرکت کنندگان در اینگونه کنفرانس ها و همچنین چگونگی پیشبرد آنها و بویژه ارزیابی از میزان انطباق فعالیت های این مجموعه با نرم های دموکراتیک امروزی موضوعی است که نمی تواند ار دیدگاه شرکت کنندگان و یا ناظران بیرونی کم اهمیت تلقی گردد.

نکاتی که در رابطه با فعالیت های این مجموعه گفتنش ضروری است عمدتا به شعارها و یا مصوباتی که در کنفرانس های آنان منعکس می گردد مربوط می گردد. مصوباتی که متاسفانه تاکنون نتوانسته است اکثریت قریب به اتفاق این مجموعه را به اتحادی عملی برساند و همانطور که شاهد هستیم جریانات و محافل شرکت کننده را به شکلی در مقابل یکدیگر قرار داده است. سکوت سازمان های سراسری ایرانی و عدم توجه آنان به این تحولات نیز سوالات و شبهه هایی را ایجاد می نماید که بدون شک روند دموکراسی را درآینده ایران خدشه دار خواهد نمود.

به نظر می رسد یکی از جنجالی ترین و بحث بر انگیزترین مورد مناقشات جاری در بین گروههای شرکت کننده به شیوه برداشت و تحلیل آنان از ساختار و عملکرد حکومت مرکزی در ایران مربوط بوده باشد. اگر به عنوان مثال قطعنامه 11 ماده ای کنفرانس اخیر برلین را در نظر بگیریم : در بندهای 2 و 3 و 8 این قطعنامه پدیده شوونیسم فارس و عملکرد آن در تحقیر ملیت ها و سیاست های.... سرکوب و پاکسازی آنان شدیدا مورد حساسیت وحمله قرار گرفته است و به عنوان اصلی ترین معضل گرهی و..... مانع برابری ملی و دموکراسی طلبی در ایران تلقی گردیده است و تا این حد که در ماده سوم این قطعنامه عملکرد شوونیستی رژیم شاهنشاهی برابر و همسنگ با حکومت شیعی موجود برآورد گردیده و مورد نکوهش قرار گرفته است. ظاهرا گنجاندن مفاد فوق در بند 2 و 3 این قطعنامه حساسیت حزب دمکرات و کومله و گروههایی دیگری از شرکت کنندگان از ملیت های دیگر را برمی انگیزد و باعث آن می گردد تا آنان از امضای این قطعنامه خودداری بنمایند. بی مورد نبوده است تا تدوین کنندگان این قطعنامه به جای عمده کردن موضوع شوونیسم فارس که میزان نقش و تاثیر گزاری آن بویژه در حکومت فعلی اسلامی کار علمی و تحقیقی بیشتری را طلب می نماید در جهت بوجود آمدن جبهه ای وسیع از همه ملیتهای ایرانی حساب شوونیست ها را از مردم آزادیخواه فارس جدا می نمودند و با شفافیت بیشتر بر ضرورت این همگامی تاکید می نمودند .

گفتنی است که صرف نظر از گنجاندن اصطلاح " شوونیسم فارس" که ظاهرا مورد اختلافات واقع گردیده است!! این قطعنامه در بندهای 5 و 7 و 9 و 10 بر همبستگی ملی و گسترش دموکراسی در کشور ایران تاکید نموده است ولی با اضافه کردن بند 11 که در واقع پیشنهادی است برای نامگزاری دهم سپتامبر( روز جهانی حقوق بشر) به روز مبارزه برای آزادی ملی ملت های تحت ستم در ایران مجددا ملیت های دیگر را در مقابل هم میهنان فارس قرار می دهد!
مخالفت برخی از تشکل ها با این قطعنامه و پذیرفته نشدن آن حتی بشکل مشروط از جانب جریاناتی چون حزب دمکرات کردستان این شبهه را در نزد دیگرگروه ها تقویت می نماید که انگار این حزب در پی بیرون کشیدن گلیم خود از آب پرتلاطم و مواج ایران است و برخلاف شعارهای پیش شرط خود "دموکراسی برای ایران...." روی تبانی با جریانات راست گرا که تنها برآورده شدن منافع ملی فارس ها را مد نظر دارند حساب باز نموده است. مصاحبه اخیر آقای نوری زاده در روزنامه کیهان چاپ لندن نیز که در ارزیابی از وضعیت اپوزوسیون ملیت های غیر فارس با زیرکی تمام رهبران حزب دموکرات و کومله کردستان را از دیگران متمایز می نماید خود می تواند اشاره ای باشد به زمینه و امکان مطرح شدن اینگونه معامله سیاسی!!.

در حال حاضر گروهها و محافل روشنفکری متعلق به ملیت های تحت ستم در ایران و بویژه در خارج از کشور در یک وضعیت خاص بسر می برند و بسیاری از این تشکل ها که نام پرطمطراق " سازمان" را نیز یدک می کشند بعد از پراکنده شدن سازمان های چپ ایرانی تجدید حیات نموده و در حال شکل گیری می باشند و متاسفانه در حال حاظر تجربه و توان فعالیتی کافی برای تاثیرگذاری جدی در روند فعالیت های ایران ندارند. برخی از این محافل همانند " سازمان دفاع از آزادی ترکمن" که آقای جوما بورش آنرا نمایندگی می کند! بدلیل نداشتن نفوذ در بین روشنفکران ترکمن ( این سازمان چند نفره مدتهاست که به دلیل عدم پایبندی به الزامات دموکراسی و بی اعتنا بودن به انتخابات درون سازمانی و....از جانب اکثریت قاطع اعضا منحل اعلام شده است) به زائده حزب دموکرات کردستان تبدیل شده است و همانطور که تجارب چند ساله گواه است کورکورانه از رهبری این حزب تبعیت می نماید. اینگونه مناسبات در تعاقب خود توهماتی را در حزب دموکرات کردستان بوجود آورده است تا به جای تلاش برای ایجاد مناسباتی عادلانه و دموکراتیک در بین این جریانات که مدعی دفاع از منافع ملیت های گوناگون می باشند... در فکر اعمال هژمونی حزبی خود باشد.

نا گفته نماند که عدم حضور برخی از شخصیت ها و جریانات سیاسی ایرانی که به نوعی بر پلورالیستی شدن قدرت سیاسی در ایران اعتقاد دارند و رفع ستم ملی از تمامی ملیت ها را در ایرانی دموکراتیک تبلیغ می نمایند بهانه ای شده است به دست حزب دموکرات کردستان و دنباله روانش تا به جای مبارزه ای اصولی برای ایجاد این شرایط، بیشتر در فکر معامله با برخی جریانات راستگرا باشند. برخی سیاست های این حزب و تلاش آن برای اعمال هژمونی بر دیگر گروهها نیز صرفا در این راستا معنا پیدا می نماید.

مئراد قره جه

3 Comments:

At ۲۹/۵/۸۵ ۱۵:۵۳, Anonymous ناشناس said...

mmmmmm

 
At ۲۹/۵/۸۵ ۱۵:۵۶, Anonymous ناشناس said...

نوریزاده یک فرد صد در صد ضد سنی است.

 
At ۲۹/۵/۸۵ ۱۶:۰۷, Anonymous ناشناس said...

اگر هدف حزب دمکرات کردستان در نشست برلین اتخاذ سیاست واحد با سازمانهای دارای مذهب سنی بود پس چرا جبهه متحد اهل سنت را تشکیل نمیدهد ؟در حالی که ما میدانیم کردها زیاد پایبند مذهب هم نیستند.دنبال آذری ها افتادن هم صحیح نیست ماباید دنبال منافع ملت خودمان باشیم.

 

ارسال یک نظر

<< Home