یکشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۸۵

هنوز هم در ایران حرف آخر را آیت الله ها می زنند!

در کشاکشی که میان حکومت سپاهی ـ امنیتی تحت نظر روحانیون بنیادگرای شیعی در ایران و جامعه جهانی در جریان است ، بیشتر نگاه ها و تحلیل ها متوجه رئیس جمهوری اسلامی ایران شده است. ولی آیا احمدی نژاد واقعا همان مسئولیت و نقشی را دارد که یک رئیس جمهور در کشورهای دموکراتیک داراست ؟ و اساسا ساختار هیات حاکمه در ایران چگونه است و حکمرانان واقعی در کشور ما چه کسانی هستند؟

اشاره مقامات و تحلیل گران خارجی به رئیس جمهوری اسلامی چندان عجیب نیست و از دو جهت می تواند توجیه گردد. اول به دلیل این که در فرهنگ و عرف جوامع دموکراتیک غربی به طور طبیعی رئیس دولت را مسئول سیاست های یک کشور می شناسند. دوم به این جهت که در حقوق و مناسبات بین المللی کسانی که به طور رسمی بیانگر مقامی هستند مورد خطاب قرار می گیرند. ولی اهمیت دادن بیش از حد به رئیس دولت در ایران از جانب تحلیل گران داخلی بدون اینکه نقش و جایگاه وی را مشخص کنند، به نوعی چشم پوشی برواقعیت و در سایه قرار دادن قدرت واقعی و آمران در کشور است که هنوز هم از آن روحانیت است واحمدی نژاد و امثال او چیزی نیستند جز عاملین و مباشران روحانیون حاکم. حتی زمانی محمد خاتمی هم گفته بود که رئیس جمهور در ایران نقش یک تدارکاتچی را دارد.

به عنوان مثال اخیرا به دنبال اظهار نظر احمدی نژاد در مورد امکان حضور زنان در ورزشگاه ها و وانمود کردن وی که مخالف برخورد خشونت آمیز با کسانی که حجابی اسلامی را رعایت نمی کنند ، ابتدا برخی آیت الله ها و از جمله مرادش مصباح یزدی به مخالفت با این گفته او بر خاستند و در نهایت هم با فرمان خامنه ای ولی فقیه رژیم اسلامی ماجرا به طور کلی منتفی اعلام گردید.

با نگاهی اجمالی به روند 27 ساله اخیر در ایران به روشنی دیده میشود که این روحانیون حاکم هستند که حرف آخر را در نظام جمهوری اسلامی زده اند. نیروها و عناصر دیگر شریک در حکومت نیز اساسا تحت نظارت آن ها بوده اند و به طور عمده نقش جنبی و حمایتی داشته اند. روحانیون قانون اساسی تبعیض آمیز را در جهت حفظ قدرت خودتنظیم کرده و در قوای سه گانه مقام های اصلی را در دست داشته اند. چنانچه غیر معممی هم چنین نقشی را داشته است سرسپردگیش برای آنان محرز بوده است. نقش و قدرت مجلس خبرگان، شورای نگهبان، امامان جمعه و نمایندگان ولی فقیه در ادارات و گوشه وکنار مملکت بر همگان آشکار است.

روحانیون به رهبری خمینی با پشتیبانی تجار سنتی بازار و روشنفکران مذهبی، اساسا با اتکا بر اقشار متوسط سنتی، حاشیه نشینان شهری و روستائیان توانستند پایه های فرمان روائی خود را مستحکم نمایند. شرکای حکومتی برای حفظ قدرت خود سپاه پاسداران و نیروهای امنیتی سرسپرده به خود را ایجاد کردند و دستشان را در سرکوب وحشیانه غیر خودی ها باز گذاشتند. سران سپاه با استفاده از ترانزیت مواد مخدر، بنادر نامرئی و پول های بادآورده توانستند به مرور به یک قدرت اقتصادی و به یک سهیم اصلی در قدرت سیاسی تبدیل شوند؛ به گونه ای که احمدی نژاد از عناصر مورد اعتماد سپاه به ریاست قوه مجریه رسید. این امر ضمنا نشانگر تغییر توازن نیروها در هیات حاکمه در دوره کنونی و اتخاذ سیاست های جدید برای حفظ نظام مذهبی بوده است.

اکنون روحانیون بنیادگرا با همکاری نزدیک سرمایه داران تازه به دوران رسیده سپاهی و امنیتی اهرم های اصلی حکومت را دردست دارند. تجار سنتی و تکنوکرات ها با تایید ضمنی وضع جدید سعی می کنند چهره و تاکتیک های متفاوتی را از خود برای روز مبادا ارائه دهند. روشنفکران مذهبی که در اطراف حکومت باقی مانده اند یا همان اصلاح طلبان حکومتی که معتقد به روش دیگری برای حفظ نظام هستند و تلاش می کنند که اقشار میانی جامعه را نمایندگی کنند اکنون در پائین ترین رده قدرت در حکومت قرارگرفته اند.

از جمله تغییراتی که در دوره اخیربه چشم می خورد حضورعناصرغیر روحانی و البته کاملا مورد اعتماد آنان در ریاست مجلس و دولت است. دلیل این گونه عقب نشینی روحانیون برمی گردد به اقبال منفی توده های مردم نسبت به روحانیت حاکم. بعید نیست که روحانیون صلاح را در به پشت صحنه رفتن با حفظ نقش هدایتگری خود دیده باشند. بدین طریق هم مشغول کردن مردم ناراضی از بی لیاقتی های روحانیون و امید بستن به چهره های جدید پدید می آید و هم کم و بیش امکان احیا چهره مثبت از روحانیون به ویژه برای مردم درمانده و مستاصل فراهم می گردد. احمدی نژاد در یکی از اولین اظهارات خود گفته بود که او نقش سپر بلا را برای ولی فقیه دارد و به این امر افتخار می کند. انصافا که این نقش را خوب بازی می کند.

برخی این حرکت اخیر احمدی نژاد را به نوعی عرض اندام فرماندهی سپاه پاسداران در برابر آخوندها دانسته اند. به ویژه که در همین ایام فرمانده سپاه پاسداران هم بسیجی ها را از دخالت در امر حجاب بر حذر داشته بود هر چند این مورد هم مورد تکذیب مقام پائین تری قرار گرفت. اما در واقع این گونه برخوردها از جانب عناصر سپاهی اگرناشی از بازی خوردنشان توسط روحانیون حاکم نباشد می تواند نوعی تقسیم کار در میان حکومت گران باشد که می تواند در خدمت اهداف چند گانه ای قرار بگیرد. یعنی از یک سو برای روحانیت حاکم اعتبار خریده شود و از جانب دیگر سبب ایجاد امید واهی در میان توده های ناراضی گردد و حتی به نوعی سبب اعتبار برای عناصر سپاهی شود که در شرایط حادتر بنا به مصلت هیات حاکمه زمام امور را در دست بگیرند. سپاه پاسداران در ایران نمی تواند همان نقشی را داشته باشد که مثلا نظامیان در ترکیه دارند. اینان بند نافشان به آن ایدئولوژی بند است که روحانیت تاریخا متولی آن بوده است و ضمنا منافعشان هم ایجاب می کند که پشتیبان حکومتی باشند که در آن قدرت فائقه روحانیون بر قرار است.

22 اردیبهشت 1385

اشه

0 Comments:

ارسال یک نظر

<< Home