وظیفه ملی و میهنی آقای مظلومی
گویا نشریه "اقتصاد گلستان" به جایگاهی برای رویارویی عقاید و اندیشه های سیاسی و ایدئولوژیکی تبدیل شده و کماکان به سنتی که بعد از روی کارآمدن اصلاح طلبان حکومتی مرسوم گردیده بود ادامه می دهد. قبل از هر چیز باز بودن چنین دریچه هایی برای تبادل نظرها هر چقدر که کم سو هم باشد به جای خود جای شکر را دارد و از گردانندگان آن که مطالب ارسالی از هر نقطه دنیا را به چاپ می رسانند می شود تشکر نمود. مطلب و یا مقاله ای که بقلم آقای احمد مرادی درج شده گویا عکس العمل شدید و برآشفته جناب "مظلومی" را همراه داشته است و ایشان با بهانه قرار دادن این مقاله پارا درازتر نموده و مسائل دیگری را نیز مطرح نموده اند که جا دارد صرف نظر از اینکه ایشان کی باشند و چه قصدی از جواب های پرخاشگرایانه خود داشته باشند با در نظر گرفتن موضوع مورد مجادله و اهمیت آن به جای خود مورد توجه قرار بگیرد
مطلب را با نیم نگاهی برقلمفرسایی های آقای مظلومی عقیلی در این نشریه ادامه می دهیم چرا که ایشان که گویا شدیدا به یکپارچگی ملی!! در ایران اعتقاد دارند و از برای حفظ آن و ادای وظیفه ملی و میهنی خود حاضر به کوچکترین سکوتی نیز نیستند بر آشفته و پریشان به سخنان خود ادامه می دهند و هر کسی را که در ایران واحد و یکپارچه از ملیت و یا قومی غیر از ایرانی بخوان فارس! صحبت بکنند با شیوه خود خائن و تجزیه طلب معرفی می نمایند. طبیعی است که ترکمنها در ایران همراه کردها و بلوچ ها و عرب ها و ترک های آذری و…هرگز فارس نبوده اند و تاریخ و افتخارات ملی و فرهنگی خاص خود را نیز به خوبی حفظ نموده اند و اگر نیز در ابراز و تظاهر آن با مشکلاتی روبرو بوده اند صرفا به دلایل سرکوب حکومت های مرکزی بوده است و بس
آقای مظلومی که برخلاف اسم فامیل خود بویی از مظلومیت! نبرده اند متاسفانه با ظالمیت تمام و درست مانند رضا شاه و هیتلر که افتخار کشف اصالت قوم آریا! را داشته اند بیاد نژاد پرستی در ایران افتاده و هر کسی را که از قوم و یا ملیتی غیر از ایرانی بخوان فارس! صحبت بکنند به تجزیه طلبی متهم نموده و تازه تهدید هم می نمایند. از این آقای مظلوم باید پرسیده شود که آیا کشوری با داشتن یک "ناسیون" و با یک هویت قومی مشخص! دلیل بر مدرنیته و پیشرفت آن کشوراست؟ و یا اینکه آنچه که امروزه شاهد هستیم و " اروپای واحد" بر واقعیت آن گواه است یعنی "سیستم های حکومتی کثیر المله"؟! لابد ایشان فراموش کرده است که در حال حاضر نیز بسیاری از کشورها در جهان و تحت حمایت تامه سازمان ملل متحد با سیستمی غیر از آنچه آقای مظلومی صحبت در آن مورد را "تابو" می پندارند اداره می شوند و البته مردم آن کشورها نیز بدور از آفات شوونیستی و قدرت سالاری در کشورهای دیکتاتور زده ای چون ایران بسیار پیشرفته تر و خوشبخت تر از کشورهای دیگرمی باشند. من توصیه می کنم که آقای مظلومی به جای اینکه وقت و پول خودشان را صرف کسب دکترا در رشته " آنتی پان تورکیسم" بکنند یک بار هم که شده به خود بیایند و به برخی از این کشورها مسافرت بکنند و اگر مایل بودند بعد از مشاهده واقعیات در جهت خدمت و بندگی به تفکر پوسیده شوونیستی عمل بنمایند. مخصوصا کشورهای سه زبانه ای همانند سویس و بلژیک حرف های زیادی برای گفتن دارند که شاید مشاهده آن دیار باعث شکستن جزمیت شوونیستی آقای مظلومی گردد. یا اگر ایشان خرج و حوصله رفتن به نقاط دورتر را ندارند حداقل سری به کشور همسایه یعنی افغانستان امروز بزنند چرا که تازه گی ها ملیت های غیر پشتون ( همسنگ فارس در ایران) در آنجا چون تاجیک و ازبک و هزاره و ترکمن به رسمیت شناخته شده و هر کدام در مناطق ملی خود اختیارات زیادی را در عرصه های ملی و فرهنگی خود صاحب شده اند
در پایان این گفتار اضافه می کنم که پرداختن به مسئله قراباغ و بوسنی وقت و حوصله بسیار بیشتری را طلب می نماید و با مثال و کنایه زدن ها نمی شود از کنار آن گذشت. واقعیات بسیار گویاست که در هردوی این مناطق آنانی که به قتل و تجاوز مردم بی دفاع پرداخته اند به لحاظ فکری خویشاوندی بسیار نزدیکی با تفکر آقای مظلومی داشته اند و نه آقای مرادی! ولی چه باید گفت گویا عکس العمل های تمام دنیا بر علیه نژاد پرستان ارمنی و صرب در قراباغ و بوسنی کافی نبوده که آقای مظلومی را اندکی بیشتر به تعمق وادارد و ایشان در این مورد نیز همانند شوونیست های حاکم در جمهوری اسلامی فکر می کنند و از پنهان کردن آنهم شرم و حیایی را نیز احساس نمی کنند. خدا به داد این مظلوم برسد ....ایشان که از فرط گرفتاری به تفکر شوونیستی حتی پیام های خدا در قران را نیز که صریحا تنوعات قومی و زبانی در یک کشور را به رسمیت می شناسد گوش نمی دهند حال چه رسد به حرف آدمها
مئراد قره جه
گویا نشریه "اقتصاد گلستان" به جایگاهی برای رویارویی عقاید و اندیشه های سیاسی و ایدئولوژیکی تبدیل شده و کماکان به سنتی که بعد از روی کارآمدن اصلاح طلبان حکومتی مرسوم گردیده بود ادامه می دهد. قبل از هر چیز باز بودن چنین دریچه هایی برای تبادل نظرها هر چقدر که کم سو هم باشد به جای خود جای شکر را دارد و از گردانندگان آن که مطالب ارسالی از هر نقطه دنیا را به چاپ می رسانند می شود تشکر نمود. مطلب و یا مقاله ای که بقلم آقای احمد مرادی درج شده گویا عکس العمل شدید و برآشفته جناب "مظلومی" را همراه داشته است و ایشان با بهانه قرار دادن این مقاله پارا درازتر نموده و مسائل دیگری را نیز مطرح نموده اند که جا دارد صرف نظر از اینکه ایشان کی باشند و چه قصدی از جواب های پرخاشگرایانه خود داشته باشند با در نظر گرفتن موضوع مورد مجادله و اهمیت آن به جای خود مورد توجه قرار بگیرد
مطلب را با نیم نگاهی برقلمفرسایی های آقای مظلومی عقیلی در این نشریه ادامه می دهیم چرا که ایشان که گویا شدیدا به یکپارچگی ملی!! در ایران اعتقاد دارند و از برای حفظ آن و ادای وظیفه ملی و میهنی خود حاضر به کوچکترین سکوتی نیز نیستند بر آشفته و پریشان به سخنان خود ادامه می دهند و هر کسی را که در ایران واحد و یکپارچه از ملیت و یا قومی غیر از ایرانی بخوان فارس! صحبت بکنند با شیوه خود خائن و تجزیه طلب معرفی می نمایند. طبیعی است که ترکمنها در ایران همراه کردها و بلوچ ها و عرب ها و ترک های آذری و…هرگز فارس نبوده اند و تاریخ و افتخارات ملی و فرهنگی خاص خود را نیز به خوبی حفظ نموده اند و اگر نیز در ابراز و تظاهر آن با مشکلاتی روبرو بوده اند صرفا به دلایل سرکوب حکومت های مرکزی بوده است و بس
آقای مظلومی که برخلاف اسم فامیل خود بویی از مظلومیت! نبرده اند متاسفانه با ظالمیت تمام و درست مانند رضا شاه و هیتلر که افتخار کشف اصالت قوم آریا! را داشته اند بیاد نژاد پرستی در ایران افتاده و هر کسی را که از قوم و یا ملیتی غیر از ایرانی بخوان فارس! صحبت بکنند به تجزیه طلبی متهم نموده و تازه تهدید هم می نمایند. از این آقای مظلوم باید پرسیده شود که آیا کشوری با داشتن یک "ناسیون" و با یک هویت قومی مشخص! دلیل بر مدرنیته و پیشرفت آن کشوراست؟ و یا اینکه آنچه که امروزه شاهد هستیم و " اروپای واحد" بر واقعیت آن گواه است یعنی "سیستم های حکومتی کثیر المله"؟! لابد ایشان فراموش کرده است که در حال حاضر نیز بسیاری از کشورها در جهان و تحت حمایت تامه سازمان ملل متحد با سیستمی غیر از آنچه آقای مظلومی صحبت در آن مورد را "تابو" می پندارند اداره می شوند و البته مردم آن کشورها نیز بدور از آفات شوونیستی و قدرت سالاری در کشورهای دیکتاتور زده ای چون ایران بسیار پیشرفته تر و خوشبخت تر از کشورهای دیگرمی باشند. من توصیه می کنم که آقای مظلومی به جای اینکه وقت و پول خودشان را صرف کسب دکترا در رشته " آنتی پان تورکیسم" بکنند یک بار هم که شده به خود بیایند و به برخی از این کشورها مسافرت بکنند و اگر مایل بودند بعد از مشاهده واقعیات در جهت خدمت و بندگی به تفکر پوسیده شوونیستی عمل بنمایند. مخصوصا کشورهای سه زبانه ای همانند سویس و بلژیک حرف های زیادی برای گفتن دارند که شاید مشاهده آن دیار باعث شکستن جزمیت شوونیستی آقای مظلومی گردد. یا اگر ایشان خرج و حوصله رفتن به نقاط دورتر را ندارند حداقل سری به کشور همسایه یعنی افغانستان امروز بزنند چرا که تازه گی ها ملیت های غیر پشتون ( همسنگ فارس در ایران) در آنجا چون تاجیک و ازبک و هزاره و ترکمن به رسمیت شناخته شده و هر کدام در مناطق ملی خود اختیارات زیادی را در عرصه های ملی و فرهنگی خود صاحب شده اند
در پایان این گفتار اضافه می کنم که پرداختن به مسئله قراباغ و بوسنی وقت و حوصله بسیار بیشتری را طلب می نماید و با مثال و کنایه زدن ها نمی شود از کنار آن گذشت. واقعیات بسیار گویاست که در هردوی این مناطق آنانی که به قتل و تجاوز مردم بی دفاع پرداخته اند به لحاظ فکری خویشاوندی بسیار نزدیکی با تفکر آقای مظلومی داشته اند و نه آقای مرادی! ولی چه باید گفت گویا عکس العمل های تمام دنیا بر علیه نژاد پرستان ارمنی و صرب در قراباغ و بوسنی کافی نبوده که آقای مظلومی را اندکی بیشتر به تعمق وادارد و ایشان در این مورد نیز همانند شوونیست های حاکم در جمهوری اسلامی فکر می کنند و از پنهان کردن آنهم شرم و حیایی را نیز احساس نمی کنند. خدا به داد این مظلوم برسد ....ایشان که از فرط گرفتاری به تفکر شوونیستی حتی پیام های خدا در قران را نیز که صریحا تنوعات قومی و زبانی در یک کشور را به رسمیت می شناسد گوش نمی دهند حال چه رسد به حرف آدمها
مئراد قره جه
0 Comments:
ارسال یک نظر
<< Home