خوش رقصی های مقامات برای ایجاد آرامش!
حکومت " جمهوری اسلامی ایران" که از قضاوت مردم دنیا یکی از نظام های نادر ایده ئولوژیکی این دوران تعبیر می شود به دلیل اتخاذ سیاست های خشن و تروریستی بر علیه مخالفین داخلی و خارجی خود و همچنین تلاش های خود برای غنی سازی اورانیوم و در جهت مسلح شدن به سلاح اتمی بیش از هر دوره ای مورد حساسیت قدرت های جهانی قرار گرفته است.
دستگاه رهبری این حکومت دینی که بدلیل تحجر و فناتیزم و کهنه گرایی ماهیتا هیچ باوری به مشارکت واقعی مردم ندارد و هر نوع تحول گرایی و مدرنیسم را تهدیدی برای حاکمیت خود می پندارد دائما به شیوه های سرکوب متوسل گردیده و از شیوه های زندان و شکنجه و اعدام برای از بین بردن مخالفان سیاسی بهره جویی می نماید. سرکوب های جمهوری اسلامی و قتل های زنجیری و بویژه حمایت های این حکومت از تروریزم بین المللی باعث آن گردیده است تا طرفداران حقوق بشر و نیروهای دموکراتیک جهانی عکس العمل های جدی در مقابل گستاخی های این رژیم داشته باشند. واکنش هایی که اگر هماهنگ با حرکت های عدالت خواهانه اپوزوسیون داخلی سمت داده شود می تواند تاثیرات بمراتب تعیین کننده تری را در سرنوشت ملیت های ایرانی داشته باشد.
بنا به موقعیت جهان کنونی در این دهه و بویژه جدی بودن خطر تروریسم و گلوبالیزه شدن آن و نقش طالبان و برخی حکومت های دینی از نوع جمهوری اسلامی ایران در صدور و یا حمایت ازآن باعث گردیده است تا قدرت های بزرگ جهانی چون اروپا و آمریکا که تامین و امنیت منابع سوختی و سرمایه ای و بویژه آزادی تجاری وگسترش تکنیک و تسلط بر بازارهای دنیا اساس آنرا تشکیل می دهد با چشمانی باز و هوشیار و مترصد عمل نمایند. مسئله امنیت اسرائیل که نقش یک قلعه استراتژیک و حیاتی را در خاورمیانه ( بنا به آمار منتشره صاحب 75% انرزی سوختی جهان در خاورمیانه است) بازی می نماید کماکان مورد توجهات این قدرت ها می باشد.
حکومت اسلامی در ایران که با ادعای محو اسرائیل و با شعار راه قدس از کربلا! سبب جنگ خونینی با کشور همسایه عراق گردید و از دهها سال پیش با راه انداختن جریاناتی چون حزب الله در لبنان و فلسطین سیاست های تروریستی خود را با شعار نابودی اسرائیل دنبال نموده است اکنون با یک قطبی شدن موازنه قدرت در جهان و تهاجمی گردیدن سیاست های آمریکا و اسرائیل در منطقه و بویژه با حذف و یا خنثی شدن تهاجمات دیگر قدرت های ضد اسرائیل در منطقه چون لیبی و عراق و طالبان و... بیش از هر زمانی تنهاتر گردیده است و بخوبی می داند که هرگز نمی تواند حریف آمریکا و اسرائیل گردد.
در شرائط فعلی دو راه محتمل در مقابل فقهای اسلامی قرار گرفته است : یا آنان بر اساس شعارهای همیشگی خود که... تا آمدن امام مهدی به جنگ با کفار ادامه خواهند داد به مقابله با امریکا خواهند پرداخت! شعارهایی که در واقع راه رئیس جمهورشدن احمدی نژاد را هموار نمود و یا نیز: گام به گام به سوی سازش خواهند رفت واز شعارها و ادعاهای دیرینه خود چشم پوشی خواهند نمود. آنچه که تحولات کنونی نشان می دهد دست اندر کاران طراز اول حکومتی راهها و شیوه های حقیرانه ای را برای خنثی کردن تهاجم نظامی امریکا آزمایش می نمایند. یک روز آصفی را به امارات می فرستند و روزی دیگر خرازی را به عراق و یا مهره دیگری را به عربستان و ترکیه و.....به مداکره با شیطان بزرگ! مشغول می باشند. البته مردم نیز بنا به تجارب تاریخی و شناخت هایی که از آیت الله ها بدست آورده اند دیگر بسان اوایل انقلاب حوصله شنیدن دروغ بافی های آنان را ندارند چرا که با چشم خود دیده اند که اگر مسئله قدرت در میان باشد و یا.... منافع و مصلحت این مقدس مآبان ایجاب نماید به پابوسی شیطان نیز خواهند رفت. " ماجرای سفر مک فارلین به تهران و ملاقات ایشان با اکبر رفسنجانی و تعدادی از کارگزاران رژیم اسلامی درست در هنگام حیات "خمینی" بنیانگزار این نظام آنهم در تهران! و در سال 65 را مقامات حکومت اسلامی توجیه نمودند حال چه رسد به امروز و موقعیت هراسانتر حکومت اسلامی. و یا همگان می دانند که خمینی که هرگز دوست نداشت صدای سازش با صدام را بشنود چگونه یک شبه جام زهر خود را نوش جان نمود و تسلیم صلح تحمیلی! مورد ادعای خود گردید.
جمهوری اسلامی که اساس سیاست های امروزی آن را بقای ننگین عبارت می سازد علاوه بر آزمایش خط نیمه پنهانی مذاکره با قدرت های بزرگ برای مرعوب ساختن مردم ایران و کنترل اوضاع داخلی نیز بی توجه نمی باشد. هر روز یکی از مقامات فعلی و یا سابق به گوشه ای از ایران سفر می نمایند. در این میان توجه به موقعیت مناطق ملی چون ترکمنصحرا و کردستان و بلوچستان و....از اهمیت ویژه ای برخوردار گردیده است. تازه گی خاتمی و اخیرا نیز احمدی نژاد به ترکمنصحرا سفر نموده و با پوشیدن لباس ملی ترکمن ها و یا ترتیب دادن مراسم هایی بی معنی چون وحدت سنی و شیعه! به میدان آمده اند. انگار که مشکل مردم و بدبختی ها و فلاکت های جوامع مختلف و کثیر المله ایران مربوط به اعتقادات عرفی و نوع مذهب آنان است. اگر در کنار اینگونه خیمه شب بازی های سردمداران حکومت حرکتهای آنان را در مسائلی از قبیل به اصطلاح مبارزه با بدحجابی! که در رسانه های بین المللی نیز منعکس گردیده است بیاوریم قطعا بدین نتیجه می رسیم که حکومت برای اینکه فکر مردم را از بحران های موجود و وضعیت فلاکت بار سیاسی خود دور بنماید دست به چنین ترفندهایی می زند. حکومتی که برای هزاران هزار کارگران کارخانه ها و اتوبوسرانان خط واحد که مصرانه خواستار عدالت اجتماعی و بهبودی وضع اقتصادی موجود بوده اند پیامی غیر از سرکوب نداشته است چگونه می تواند برای ملیت های تحت ستم حرفی برای گفتن داشته باشد!.
در حال حاظر در ترکمنصحرا حتی یک کودکستان بزبان ترکمنی وجود ندارد و برنامه های رادیویی و تلویزیونی رژیم بزبان ترکمنی نیز که بسیار محدود می باشد صرفا خط فکری آخوندهای حاکم را تبلیغ می نماید صرفنظر از بی محتوایی این برنامه ها آنچه که عرضه می گردد بدلیل کم مایگی و اختلاط فاقد استاندارد زبان ملی ترکمنی می باشد و بدین خاطر نیز باعث زدگی ترکمنها می شود و جذبه و یا طرفداری ندارد. در ادارات دولتی و موسسات مربوطه و ارگانهای دیگر ترکمنها در موقعیت تصمیم گیری نمی باشند و تنها پستهای پائین و غیر حساس بدانان تعلق دارد بالعکس زابلی ها و شاهرودی ها و مازندرانی ها در سرزمین ترکمنها بر آنان حکومت می نمایند. منابع و ثروت های ترکمنصحرا توسط ایادی حکومت که غیر بومی می باشند غارت می گردد. یکی از تحفه های حکومت آخوندی برای مردم منطقه دایر کردن کلاسهای قرآن و علوم دینی می باشد. رژیم آخوندی از قرآن و کلاسهای دینی صرفا برای استیلای خود بر مردم ترکمن بهره برداری می نماید. مجیزه گویان حکومتی شب و روز از الحاد و تسلط کفر و سست شدن ایمان صحبت می کنند و در پرده نیز با اشاعه فساد و رشوه خواری و تبعیض دمار از زندگی همین مردم در می آورند. این مقدس مآبان وابسته به حکومت هرگز از نابرابری های اقتصادی و شغلی صحبت نمی نمایند و لابد توجیه می نمایند که اینگونه مسائل در حیطه تبلیغات و وظایف شرعی آنان نیست! چطور می شود در مملکتی که اینهمه قاری و اسلام شناس! پرورده می شود عملا دهها برابر بیشتراز زمان های قبل فساد و بی بند وباری و اعتیاد و فحشا و اختلاس و رشوه خواری بیداد می نماید؟ آیا مسبب اینگونه فجایع و بدبختی صرفا دشمنان خارجی است؟ آیا خود مردم منطقه مقصر می باشند؟.
حکومت جمهوری اسلامی بدلیل انحصارگری و شیوه دیکتاتوری حکومتی خود هرگز بر مخالفین فکری و حتی سیاسی خود این فرصت را نمی دهد تا دلسوزانه در روند تکامل اجتماعی ایران شرکت بنمایند. به تعبیر این فقها تنها معیار برای شرکت در کارهای اجرایی مسلمان بودن! می باشد. البته نه هر مسلمانی! تنها به این دسته از مقدس مآبان موقعیت هایی مشروط داده می شود.
تجربه دهه های اخیر نشان داده است که هدف جمهوری اسلامی در مناطق سنی نشینی چون " ترکمنصحرا" از یکطرف بوجود آوردن طیفی از روحانیون و روشنفکران مطیع قدرت می باشد تا به عنوان پایگاهی استفاده گردد از طرفی دیگر نیز با معرفی اسلام از دیدگاه مذهب شیعه ( اکنون بسیاری از منابع و کتابهای ایده ئولوژیک پایه ای موجود در منطقه متعلق به شیعیان می باشد) تدر یجا مذهب شیعه را محق جلوه بدهند. آنان در این دو عرصه به پیشرفت هایی نیز نائل آمده اند و اکنون برخی از روشنفکران فرصت طلب و تشنه قدرت جزوه های دروغینی از اعتقادات سنتی اهل تسنن دال بر مقدس بودن مراسم عاشورا! در بین ترکمنها توزیع نموده اند که هرگز واقعیت نداشته است. البته ترکمنان به خاطر داشتن زندگانی آزاده خود هرگز شیعه ستیزی نیز ننموده اند.
در حال حاظر در بسیاری از مناطق ترکمن نشین تعداد مدارس و موسساتی که بنام امامان شیعه نامگزاری گردیده است دائم در حال افزایش می باشد وهدف رژیم اسلامی از این افزایش غیر از استحاله کردن محتوای اعتقادات مذهبی و سنتی ترکمنان نمی باشد.
یکی دیگر از برنامه های فرهنگ زدایی حکومت اسلامی در واقع تغییر فرم لباس ملی ترکمنی می باشد. در این عرصه سیاست های هویت زدایانه این حکومت تا حدی توام با موفقیت بوده است و هر روز که می گذرد بر تعداد خانمهای مقنعه بسر ترکمن افزوده می شود و تشخیص نسل جوان ترکمن از غیر ترکمنها چندان آسان نمی باشد. برای اجرای این توطئه عوامل حکومتی متوسل به حیله های کثیفی نیز شده اند و بارها شایع نموده اند که ..." آنانی که لباس و فرم اسلامی؟! نداشته باشند مورد حتک حرمت قرار خواهند گرفت و......".
علیرغم واقعیات مذکورهم اکنون جمهوری اسلامی که با تهدید های نطامی امریکا و اسرائیل مواجه می باشد در یک خیمه شب بازی تاریخی مبحثی پیرامون وحدت سنی و شیعی باز نموده است و عوامفریبانه از برابرحقوقی! این دو برادر مسلمان! صحبت می نماید. کدام برابری حقوقی! آیا در مملکتی که " سنی" حق رئیس جمهور شدن را ندارد و در بسیاری از عرصه ها مورد بدترین نوع تبعیضات مذهبی قرار می گیرد و....پس چگونه می تواند برابر با شیعیان باشد؟. مگر خود این برابرطلبی ادعایی در ارتباط با بحران های فزاینده حکومت فعلی نیست؟ آیا نمی شود چنین نتیجه گرفت که حالا که... رژیم اسلامی با خطر تهاجم نظامی قدرت های بزرگ روبرو گردیده است و به خاطر روا داشتن تبعیضات و بی عدالتی ها بویژه برای اقلیت های ملی و مذهبی همانند رژیم صدام با شکل گیری اپوزوسیونی متحد روبروست این چنین بیاد وحدت افتاده باشد؟.
هم مسافرت اخیر احمدی نژاد و خاتمی به منطقه و هم موضع گیری های این هفته ای "نورمفیدی" که بر خلاف دوران انتخابات ریاست جمهوری اخیر این باراز رعایت حقوق اقلیت های سنی و یا قومی! صحبت نموده است در دنیای سیاست تنها یک معنا را دارد و یک هدف معین را دنبال می نماید: هر سه این مقامات صرفا به بقای نظام جمهوری اسلامی می اندیشند و هماهنگ با مقامات امنیتی – اطلاعاتی حکومت برای متحد نشان دادن مردم ایران در مقابل امریکا و اسرائیل به تکاپو افتاده اند. چنین عکس العمل هایی! بی شباهت به دست و پا زدن های حکومت صدام حسین نیست که... اندکی قبل از تهاجم نظامی قدرت های بزرگ به کشورش با التماس از کردها و دیگر مخالفانش! برای خریدن صلح و آرامش تلاش می نمود.
ت.آتابای
0 Comments:
ارسال یک نظر
<< Home