دوشنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۸۴

تحلیلی از وقایع تاریخی سالهای 57/58 شمسی " ترکمنصحرا" ، ( بخش دوم)

فرجام فعالیتها و دلایل عقب نشینی ها!

با در نظر گرفتن مجموعه تحولات و فعل و انفعالات در آن دوران به طور خلاصه می توان گفت که شانس ادامه فعالیت نهادهای دموکراتیک در ترکمنصحرا منوط به قوت گیری و انسجام جمهوری اسلامی بوده است. تا مادامی که خلا قدرت در منطقه بوده است و جمهوری اسلامی موقعیتی در مناطق ملی چون کردستان و ترکمنصحرا بدست نیاورده بود این امکان وجود داشت تا نهادهای دموکراتیک منتسب به دگراندیشان امکان حیات داشته باشند ولی طبیعی بود که به محض قدرت گیری ارگانهای سرکوب جمهوری اسلامی که با سخنان تاریخی خمینی جایگاه طبقاتی انقلاب اسلامی خود را روشن ساخت !( مردم برای نان و خربزه انقلاب نکرده اند و...سخنان خمینی در سال 58.) آینده این جنبش ها قابل پیش بینی بوده است. طوری که شاهد بودیم در 20 بهمن ماه سال 58 طی تحمیل جنگی نابرابر و با یورش پاسداران و ارتش اسلامی! نهادهای دموکراتیک در کردستان و ترکمنصحرا یکی پس از دیگری مورد تهاجم قرار می گیرند.
بدنبال تهاجم نظامی ارتش و سپاه پاسداران اسلامی که از مرکز هدایت می گردیدند یکبار دیگر جنگی نابرابر به آزادی طلبان ترکمنصحرا تحمیل می گردد. جنگ طلبانی که نه به صدای اعتراض مردم ترکمنصحرا که در مقابل ساختمان ستاد مرکزی شوراهای ترکمنصحرا اعلام تحصن کرده بودند توجه می نمایند و نه به صدای اعتراضات نیروهای مترقی دیگر آن ایام!. بدین ترتیب و بسان فروردین ماه سال 58 جنگ دیگری بر ترکمنها تحمیل می گردد.
مردم آزادی طلب ترکمن و فرستادگان سازمان فدایی که ضمن دفاع شرافتمندانه از دستاوردهای حرکت های عدالت خواهانه خود با ابتکار تشکیل دادن هیئت آتش بس در جریان تحمیل جنگ اول گنبد موفق به قطع جنگ گردیده بودند این بار نتوانستد بر متجاوزان پاسدار و ارتش اسلامی طرح صلحی انسانی را بقبولانند. چرا که آنان آمده بودند تا به هر قیمتی هم شده جلوی فعالیت های دموکراتیک در منطقه را گرفته و از گسترش مدل ترکمنصحرا جلوگیری بنمایند.
برای جلوگیری از تلفات انسانی بیشتر و از برای خاتمه دادن به ویرانی های بسیار مدافعان وقت تصمیم می گیرند تا عقب نشینی بنمایند.بنا بر این در 25 بهمن 58 ارتش و سپاه پاسداران وارد مناطق ترکمن نشین گردیده و با جنایت تمام به تخریب می پردازند. دفاتر علنی و مراکز فعالیت های دموکراتیکی چون کانون و ستاد به طرز وحشیانه ای از جانب سپاه پاسداران به توپ بسته می شوند و تفتیش و کشتار و تیر باران مبارزین آزادی طلب ترکمن با وحشیگری تام گسترش پیدا می نماید. به اتهام ارتباط داشتن با فعالیت های دموکراتیک در منطقه بسیاری از مبارزین نامی ترکمن چون توماج و مختوم و واحدی و جرجانی را که قبل از راه انداختن جنگ!! ربوده بودند بدون محاکمه تیرباران می نمایند. برخی خانه های ترکمنها را عمدا آتش زده و بسیاری از خانه نشینان از پیر و کم سال را نیز بی رحمانه به قتل می رسانند.

اگر مروری بر وقایع بعد از تحمیل جنگ دوم گنبد را داشته باشیم خواهیم دید که علیرغم محروم شدن ملت ترکمن از وجود نهادهای علنی چون ستاد و کانون بازهم آنان با عشق و حمیت بی نظیر و در شرایطی که عملا در ترکمنصحرا حکومت نظامی برقرار گردیده بود از دستاوردهای موجود دفاع می نموده اند.
در جریان برگزاری مراسم چهلم توماج و مختوم و واحدی و جرجانی علیرغم سرکوب ها و پیگردهای پاسداران اسلامی دهها هزار نفر در این مراسم شرکت می نمایند. و در جریان جشن های گندم در تابستان 59 نیز دهها هزار نفر از مردم منطقه با شرکت و حظور خود صمیمانه ترین احساست و همبستگی ها را به نمایش گذاشته اند.

این نکته نیز قابل عرض است که حکومت اسلامی که در عوامفریبی و دروغ سازی دست همه شیاطین دنیا را از پشت بسته است طی اقدامی بی شرمانه و ضمن پخش اعلامیه هایی رنگارنگ مبارزین آزادیخواه را که با جان و دل و بدون کوچکترین پاداش و مزدی از برای مردم خود فعالیت می نمودند به همدستی با عوامل رژیم پهلوی متهم مینمایند. برای قوت بخشیدن بر تهمت ها و دروغ بافی های خود نیز عده ای از شخصیت ها و چهره های ملی ترکمن در شهر بندر ترکمن را که در زمان شاه موقعیت خاصی را پیدا نموده بودند از خانه هایشان دزدیده و نا جوانمردانه در شهری دیگر ( بهشهر سابق) اعدام می نمایند. اکثر این افراد که کوچکترین نقش و ارتباطی را با فعالیت های کانون و ستاد ترکمنصحرا نداشته اند مظلومانه قربانی جنون آیت الله خلخالی و شوونیستهای رنگ عوض کرده حکومتی می شوند. چرا که: عوامل جمهوری اسلامی با بکارگیری این حربه از یکطرف می خواستند فعالیتهای ستاد و کانون را مرتبط با به اصطلاح وابستگان رژیم شاه معرفی نمایند و از طرف دیگر نیز با به اصطلاح ازبین بردن افرادی از ملیت ترکمن که به لحاظ سن وسال و سابقه شاخص تر بوده اند از امکان فرا رویی جنبش جوان " ترکمن صحرا" به فازی ملی تر و عمومی تر جلوگیری بنمایند!.


حذف نهادهای خودجوش مردمی و قوت گیری نهادهای سرکوب گر حکومت اسلامی

طبیعتا هر حرکت و عملی در ادامه خود هم حامیان و مشتاقان خود را خواهد داشت و هم اینکه مخالفین و مغرضان آن به شکلی در جهت نفی و یا تخریب آن کوشش هایی خواهند نمود. در بررسی از وضعیت و موقعیت مخالفین فعالیت های آن دوران برخی از اقشار سرکوبگر حکومتی و غاصبان زمینها و معدودی از فرصت طلبان تشنه قدرت منطقه در صف اول قرار می گیرند. حکومت اسلامی که پایگاه قابل اتکایی در منطقه نداشته است صرفا با توسل به فاسدترین عاملین خود به اعمال سیاست می پردازد. برای زهر چشم گرفتن از مردم بی دفاع ترکمن موضوع خلع سلاح مردم پیش کشیده می شود. عناصر تبهکار و فاسدی چون حاجی عزیز که در زمان شاه پرونده قتل نیز داشته است مامور خلع سلاح ترکمنها میشود!!. هزاران نفر را به زندان انداخته و از بسیاری از مردم با زدن اتهاماتی از قبیل شرکت در جنگ و یا همکاری با ستاد وغیر و ایجاد رعب و وحشت اخاذی نموده و از این طریق پول های کلانی به جیب می زنند. فساد و رشوه خواری آنچنان بیداد می کند که دلالان حکومتی و کار چاق کن ها علنا و بدون بیم و هراس به کار خود ادامه می دهند. در این پریود زمانی بالاترین رقم مواد مخدر و تریاک و هروئین در منطقه توزیع می گردد.

در آن دوران نیز تغییراتی هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ بینشی در سازمان فدایی بوقوع می پیوندد. سازمانی که به تازگی دو انشعاب بزرگ را از سر گذرانده بود به سرعت غیر قابل تصور به جای انگشت گذاشتن بر سرکوب گری های حاکمبت!! بالعکس با "ضد امپریالیست" خواندن حکومت فقها و محکوم کردن حمله عراق به ایران!! سیاست همگامی و یا نزدیکی به حاکمیت را در برنامه سیاسی خود می گنجاند. این چرخش سازمان فدایی در عرصه سیاسی و بویژه تغییر بینش و تمایل به وحدت طلبی با حزب توده ایران در عرصه های مختلف تاثیرات چندگانه ای را در بین اعضا و هواداران این سازمان در منطقه ترکمنصحرا که از جانب حکومت زیر سرکوب قرار گرفته بودند ایجاد می نماید: از یکطرف تجارب فعالیت سیاسی در ترکمنصحرا این واقعیت را روشن نموده بود که راه مقابله با حکومت اسلامی ( حداقل در آن دوره!) توسل به اسلحه نیست و بلکه تنها با بسیج عمومی و ایجاد اپوزوسیون سیاسی نیرومند از تمامی مردمی که خواسته های ملی و دموکراتیک مشترکی دارند می بایستی به مقابله پرداخت امری که در آستانه سرنگونی خاندان پهلوی همان نیروی جوان و کم تجربه فدائیان ترکمن موفق به ایجاد آن گردیده بودند. ملت تحت ستم ترکمن هم آنطور که در آن برهه به نمایش گذاشت دارای آنچنان پتانسیلی بود که در جهت رفع ستم های ملی و فرهنگی به اتحاد برسد. شرکت گسترده مردم ترکمن و اتحاد بی نظیر آنان از روحانی گرفته تا روشنفکر مبین این واقعیت بوده است: از طرفی دیگر نیز تایید خط سیاسی غالب در سازمان فدایی ( اکثریت) و به تبع آن دفاع از حکومتی که بسیاری از فرزندان ملت ترکمن را از بین برده بود هرگز با احساسات و حسن نیت نیروی روشنفکری ترکمن موافقت نداشته است. بدین منظور و در شرایطی که سازمان فدایی –اکثریت به تبع حزب توده ایران از خمینی و حکومت فقها پدیده تازه ای با عنوان ضد امپریالیست و مترقی و... ابداع می نمود بسیاری از فعالین سیاسی وابسته به این جریان که خود تحت شدیدترین پیگرد ها بودند در وضعیت روحی بسیار بغرنجی قرار می گرفته اند که به آسانی قابل توصیف نمی باشد. موج دستگیری ها و شکنجه و تیرباران مبارزین ترکمن چون آنه گلدی گوکلانی ( انین) و حالی زاده ( آلقیر) و گرگان بهلکه و بیدار( اشه) و ندیمی و فرجاد و بسیاری دیگر نیز جو تازه ای در منطقه ایجاد نموده بود.
بهر حال علیرغم تمامی واقعیات موجود ملت ترکمن که به حسن نیت این نیروی جوان اطمینان پیدا نموده بودند در آن روزهای دشوار نیز هرگز آنان را تنها نگذاشته و تحت حمایت و پوشش خود قرار می داده است. پشتیبانی و حمایت عمومی ترکمنها و بویژه روحانیت اهل سنت منطقه باعت آن گردید که بسیاری از مبارزین ترکمن که با خطر تیرباران روبرو بوده اند از مرگ حتمی نجات داده شوند.

از دیگر حوادث قابل اشاره آن دوران که مصادف با مقاومت شدید دهقانان روستایی ترکمن در دفاع از دستاوردهای جنبش شورایی خود بود ایجاد شکاف در بین نهادهای حکومتی منطقه بوده است. در بین جناحی از حکومت گران بویژه در اداره هایی از قبیل جهاد سازندگی و اداره کشاورزی منطقه که بیشترین ارتباطات را با دهقانان و شوراهای آنان داشتند گرایشات واقع بینانه ای شکل می گیرد که در واقع سدی می شود برای برگشت دوباره غاصبان به منطقه ترکمنصحرا. این طیف رادیکال درون نهادهای جمهوری اسلامی که ابقای " سیستم شورایی" را تحت عنوان شورا های اسلامی! در منطقه خواستار است خود شدیدا از جانب قشریون و نیروهای فاسد حکومتی تحت فشار قرار می گیرند و بعد از مدتی نیز سر انجام هرکدام با پرونده سازیهایی .چون وابسته به مجاهدین خلق و یاامت اسلامی و.....از ارگانهای حکومتی حذف میگردند و بعضا نیز محاکمه می شوند و به حبسهایی محکوم می گردند.

با حذف این طیف از نیروهای درون حکومتی تمامی منطقه " ترکمنصحرا" جولانگاه فاسدترین کارگزاران حکومتی می گردد. جنایتکاران و دزدان غارتگر که به هیچ اصل و یا اصول انسانی پای بند نمی باشند تا مرحله تثبیت موقعیت خاتمی و گسترش فعالیت اصلاح طلبان حکومتی با ایجاد رعب و وحشت بر ترکمنصحرا حکومت می نمایند. بسیاری از جشنهای عروسی مردم ترکمن را با تیراندازی و قتل به مجلس عزا تبدیل می نمایند. پاسداران با مصادره منازل شخصی برخی از مردم ترکمن و تبدیل کردن آن به مقر سپاه و یا کمیته اسلامی و با ایجاد گشتی های شبانه روزی در کوچکترین امورات مردم دخالت می نمایند. آنان بسیاری از کارکنان و کارمندان ادارات دولتی را بصرف ترکمن بودن با تراشیدن بهانه های کاذب از کار اخراج می نمایند و این گونه پست ها و مقام های دولتی را به غیر ترکمن ها و بویژه به زابلی ها و شاهرودی ها و مازندرانی ها واگذار می نمایند. به روی جوانان بیکار شده ترکمن که از روی ناچاری به صید ماهی روی آورده بودند پاسداران حکومتی شلیک نموده و هر از گاهی تعدادی از آنان را از پای درمیآورند و...

نتیجه گیری و اختتام

شرح حوادث ترکمنصحرا که نقل گردید بسیار فراتر از آن است که در این چند سطر گنجانده شود!! باندهای سیاهی که با ربودن چهار قهرمان ملی ترکمن جنگ دیگری را بر ترکمنصحرا تحمیل نمودند هرگز موفق نگردیدند تا با عوامفریبی و تهمت زنی وحدت ملی ملیت بپا خاسته ترکمن را خدشه دار بنمایند. واقعیت حرکت ملی-دموکراتیک در ترکمنصحرا بویژه در سالهای 57/58 شمسی بیانگر این مسئله است که دو گرایش و دو نیروی متخاصم درمقابل هم قرارداشته است.
الف: جریانی که در راس آن نیروهای روشنفکری و دموکراتیک قرار داشتند خواستار تغییر وضع موجود بوده اند و از حقوق ملی – دموکراتیک ترکمن ها به شکل خاص و از آزادیهای سیاسی و اجتماعی مردم ایران در شکل عام دفاع می نموده اند.
ب: جریانات غیردموکراتیک و انحصارگر که در راس آن غاصبان زمینها و دگم اندیشهای حزب اللهی قرار داشتند و خواستار سرکوب مردم بوده اند. بنا بر این طبیعی است که نه تنها روحانیون مرتجع و ساواکی ها بلکه تمامی آنانی که مخالف آزادی مردم بوده اند در سنگر حکومت و "خط امام" قرار می گرفته اند.


کارنامه یکساله جنبش ملی- دموکراتیک ترکمنهای ایران بیانگر این مسئله است که جدا از شعارها و تظاهرات ایدئولوژیکی و یا مذهبی! که سردمداران حکومتی پیشه نموده اند مردم ترکمنصحرا و جریانات مترقی ایرانی و از هر طیف و قشری از آن حمایت نموده اند. حضور و یا حمایت روحانیون منطقه را که هرگز از نگاه بدخواهان دور نبوده است را تنها در بیداری و آزادگی آنان تحلیل نمود. نه کسی آنان را مجبور به حمایت نموده بود و نه آنان هرگز دیانت و اعتقادات مذهبی خود را ترک نموده بودند!!. تنها حس عدالت خواهی و برابر طلبی آنان را در کنار نیروهای مترقی ترکمنصحرا قرار داده بود.درکی که فهمیدنش برای قشریون و سرسپردگان قدرت و زورگویان و فرصت طلبان تشنه قدرت بنظر نمی آید ممکن باشد.
همچنین با در نظر داشتن تحولات چند ین دهه "ترکمنصحرا" می توان چنین نتیجه گیری نمود که:. فرد و یا گروهی که ضمن دفاع از خواسته های عادلانه ترکمنان توانایی خود را در متحد کردن آنان نشان داده است بدون شرط و شروطی حمایت ملیت ترکمن را داشته است. از این میان بعضا آزاد مردی غیور چون آبا سردار و یا کئی مر در مقام رهبری قرار گرفته است! و بعضا نیز طیفی از طبقه روحانیون و یا رئیس طوایف ترکمن چون قوشید خان و یا نوربردی خان و یا عثمان آخون!. پتانسیل بالای آزاد اندیشی و عدالت خواهی در بین ترکمنان است که فردی تهی دست و اما پر مغز و با فراستی چون مختومقلی فراغی را رهبر جاودانه ملت ترکمن می نماید.

ت.آتابای

0 Comments:

ارسال یک نظر

<< Home