چهارشنبه، بهمن ۱۹، ۱۳۸۴

جنبش سیاسی ترکمن ها، گذشته، حال، آینده ، (قسمت دوم)

===================================================
توضیح یاغتی ترکمن صحرا: "جنبش سیاسی ترکمن ها، گذشته، حال، آینده" توسط اورمان نگارش یافته و برای اولین بار در شماره 2 نشریه تازه یول در تیر ماه 1369 منتشر شد. ما در اینجا عین مقاله را در چند بخش جهت اطلاع خوانندگان خود در وبلاگ یاغتی ترکمن صحرا درج می نماییم. با این امید که مورد توجه شان قرار گیرد. ===================================================
زمینه های اجتماعی و اقتصادی

ترکمن صحرا سرزمینی است به لحاظ اقتصادی عمدتا کشاورزی که عمده ترین محصولات آن پنبه، گندم، جو دانه های روغنی و صیفی جات می باشد. بدنبال اصلاخات بورژوایی دهه 40 که زمینه استقرار سرمایه داری در ایران را فراهم ساخت در ترکمن صحرا نیز این رفرم ها بویژه اصلاحات ارضی در گسترش وبسط سرمایه داری تأثیرات محسوسی بجای گذاشت. زمین های مرغوب، آب لازم عدم وجود یک نظام ارباب رعیتی ریشه دار همراه با روابط حقوقی و سنت های مربوط به آن، مجموعه عواملی بودند که امکان گسترش و استقرار مناسبات سرمایه داری در ترکمن صحرا را تأمین کردند.

مرغوب ترین زمین های زراعی در محدوده فاصله بین آق قالا و مراوه تپه قرار گرفته اند که مالکیت این زمین های حاصل خیز در دوره پهلوی عمدتا بر پایه بزرگ مالکی بود، هر چند تولید خرد نیز در ترکمن صحرا وجود داشته و نقش مهمی را در امر تولید ایفا می کرد.
شکل تولید کشاورزی در منطقه یاد شده در مقیاس وسیعی بود. استفاده از ماشین آلات کشاورزی و تکنیک های پیشرفته آبیاری و غیره نیز در تولید کشاورزی مورد استفاده قرار می گرفت، به طوری که تا انقلاب بهمن بخش وسیعی از تولیدات کشاورزی به صورت مکانیزه صورت می گرفت. وسعت استفاده از ماشین آلات به حدی بود که حتی تولید کنندگان خرده پا نیز از آن استفاده می کردند.

در کنار تولید کشاورزی مکانیزه صنایع ماشینی وابسته به کشاورزی نیز در شهر های منطقه بوجود آمدند. از جمله کارخانجات پنبه پاک کنی، آرد، همینطور سیلوی بزرگ، بعلاوه چند کارخانه چوب بری و نئوپان و کمپوت سازی و آب میوه گیری. قابل یادآوری است که غیر از صنایع کشاورزی در رشته های پوشاک و وسایل پلاستیکی و بطور کلی کالاهای مصرفی کارگاه ها و کارخانه های کوچک نیز تأسیس گردیدند.
تولید آن دسته از کارخانه هایی که وابسته به تولیدات کشاورزی بودند، در فصل برداشت محصول بالا رفته و بهمین جهت بخشی از کارگران آن ها فصلی بودند.این کارخانه ها واحد های تولیدی کوچکی هستند که بطور متوسط 30ـ40 کارگر داشتند. از طرف دیگر تأسیس کارگاه های فنی و ساختمانی، قشری از کارگران مزدور شهری را پدید آوردند. حدود جند صد واحد تعمیرگاه مکانیکی و کارگاه فنی که هر یک به طور متوسط 3 تا 4 کارگر روز مزد کار می کردند. بعلاوه در کوره پز خانه ها و کارهای ساختمانی هم چند هزاز کارگر مشغول به کار بودند. در مجموع تعداد کارگران تخمینا 20هزار نفر بر آورد شده است.

صنایع دستی بعد از تولیدات کشاورزی یکی از منابع مهم اقتصادی برای تأمین زندگی بود. با توجه به فقر دهقانان ترکمن، قالیبافی موقعیت خاص خود را در اقتصاد خانواده ترکمن حفظ می کرد. ویژگی این رشته تولید این بود که حتی تا امروز، از محدوده خانه خارج نشده و شکل کارگاهی به خود نگرفته است. اساسی ترین تولید این رشته، قالی است، و قالی ترکمن نه تنها از قالی های با کیفیت و زیبا بشمار می رفت، بلکه از منابع صادراتی کشور نیز بود. علاوه بر قالی، گلیم بافی، نمد مالی و غیره نیز در این بخش تولیدای دارند. صنایع دستی به طور کلی و قالیبافی به طور مشخص تقریبا در هر منطقه ترکمن صحرا کاربرد و تولید داشته و دارد.

ولی در منطقه جرگلان منبع عمده اقتصادی، صنایع دستی و دامداری بود. همینطور در منطقه مابین آق قلا و دریای خزر یعنی بندر ترکمن و کمیش دفه صنایع دستی از جمله قالیبافی رایج است. البته در این مناطق زمین های زراعی نیز وجود دارد ولی کیفیت آن ها مرغوب نبوده و مالکیت آن نیز عمدتا خرده مالکی بود. از آنجا که زمین تکافوی نیازهای خانواده را برآورده نمی سازد، به قالیبافی هم روی می آوردند. البته یکی دیگر از منابع اقتصادی این منطقه به خاطر قرار گرفتن در کنار دریای خزر،صید ماهی است. صید ماهی از گذشته دور در مناطق مجاور دریای خزر در ترکمن صحرا وجودداشته است. حدود سه تا جهار هزار نفر در صید ماهی مشغول بودند.

در سطح شهرهای ترکمن صحرا ادارات و موسسات و ارگان های دولتی مختلفی که کارمندانش از افراد ترکمن و غیر ترکمن که طی سالیان به منطقه آمده بودند، تشکیل می شد. ترکمن ها در دوره ستم شاهی بویژه تا دهه پنجاه خیلی کم در ادارات و موسسات دولتی نقش داشتند. ولی از دهه 50 به بعد این نقش رو به افزایش بوده است. ئلی با این همه همیشه مقامات و پست های درجه اول و بالا در دست افراد غیرترکمن متمرکز بود. قابل تاکید و توضیح این که بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت غیر ترکمن(عمدتا فارس) که در شهرهای ترکمن صحرا ساکن هستند، در رابطه با کرهای دولتی به منطقه آمده اند، ضمن این که بخشی نیز در ارتباط با مسائل کشاورزی و زمین و برای تصرف زمین ها، در ترکمن صحرا سکنی گزیده اند.

تا انقلاب 57 تعداد روشنفکران و تحصیل کرده های ترکمن به حدی رسیده بود که در اکثر ادارات و موسسات دولتی، بانک ها، شرکت ها و غیره ترکمن ها اکثریت را داشتند، ضمن این که کماکان در اکثر موارد مقامات حساس در دست افراد غیر بومی بود.

طبق آماری که به طور تقریبی ارائه شده(تا سال 57) شهر نشین های ترکمن صحرا کمی بیشتر یا کمتر از 150 هزار بوده که در این میان 75درصد ترکمن و بقیه غیر ترکمن اعلام شده اند. طبق همین آمار در همان سال ها جمعیت کل ترکمن ها 650 ـ 800 هزار نفر برآورد شده که تخش عمده آن در روستاهای ترکمن صحرا زندگی می کنند.

تا سال 57 مرغوبترین زمین های ترکمن صحرا که چیزی نزدیک به 145هزار هکتار می گردد در دست 106 نفر زمیندار و بورژواملاک متمرکز بود. از این تعدا 48 نفر ترکمن و مابقی غیر ترکمن بودند. که از خارج از ترکمن صحرا برای تصاحب زمین ها آمده بودند. در واقع به نوعی سرمایه به منطقه سرریز شده بود. موقعیت اجتماعی این افراد عمدتا کارمندان و بوروکرات های دولتی و نظامیان و افسران وابسته به دربار بود. در مجموع این قشر صاحب امتیاز که صاحب زمین های مرغوب ترکمن صحرا نیز بودند، بورژواملاک های ترکمن صحرا را تشکیل می دادند.

شایان ذکر است که مجموعه زمین های زراعی ترکمن صحرا طبق آمارهای دولتی بیش از 450 هزار هکتار می باشد که از آن میان مرغوب ترین بخش های آن در دست افراد نامبرده و مابقی در دست مالکین و یا دهقانان خرده پا و غیره که زمین هایشان نیز از نظر مرغوبیت در درجات پست تری بود، قرار داشت.

همان طور که فوقا یادآور شدیم، هجوم سرمایه داران غیر ترکمن به ترکمن صحرا بعد از رفرم های بورژوایی دهه 40 شدت گرفت و در این روند جریان غصب زمین های دهقانان ترکمن به اشکال و صور گوناگون صورت گرفته است. در مواردی یه شکل قانونی و با پرداخت بهای دینی بوده و در موارد زیاد به طریق زور و در هم شکستن مخالفت ها و مقاومت های دهقانان ترکمن از سوی قدرت مدارن حاکم صورت گرفته است.

نتیجه همه این ها تثبیت موقعیت زمینداران و بورژواملاکین و راندن دهقانان ترمن به محدوده زمین های کوچک و نامرغوب برای یک دوره بود. در عین حال کم نبودند شمار دهقانانی که از روستا به سوی مراکز شهری جهت یافتن کار و تأمین گذران زندگی مهاجرت نمودند.
غصب زمین های دهقانان و روستائیان ترکمن توسط زمین داران و سرکوبی مخالفت و مقاومت روستائیان توسط ارگان های سرکوب رژیم، هر چند در کوتاه مدت به تثبیت موقعیت آن ها منجر گردید، ولی آتش کینه و حس مبارزه جویی روستائیان ترکمن را برانگیخت و این آتش همچون آتش زیر خاکستر هیچاگاه خاموش نگردید.


فرارویی جنبش سیاسی به جنبش ملی

بر بستر چنین شرایطی، از اوایل سال 57 آتش خشم روستائیان ترکمن هر چند به صورت پراکنده ولی دوباره شروع به شعله ور شدن نمود. هدف مهم این جنبش استرداد زمین های غصبی از ملاکین بود. این حرکت بیش از همه و پیش از همه در روستا هایی آغاز گردید که تضاد میان روستائیان و غاصبان و زمین داران بسیار حاد بود. حرکات گوناگونی در وستاهای اطراف و شرق گنبد از جمله در پشمک یلقی، خوجه لر و... در راستای فوق صورت گرفت.
جنبشی که آغاز شده بود، قبل از همه جنبشی اجتماعی و مستقل از جنبش سیاسی بود، که برای حل مسایل اجتماعی و با حرکت از نیازهای بلاواسطه روستائیان ترکمن به جریان افتاده بود.
می توان ادعا نمود که حرکت جنبش اجتماعی و جنبش سیاسی ترکمن ها تا مقطع قیام 57 و تشکیل کانون، بدون پیوند قابل اتکا، جریان یافت. تنها رابطه ای که میان این دو برقرار بود، طرح خواست استرداد زمین های غصبی از یوی فعالین سیاسی در تظاهرات و اجتماعات ماه های قبل از قیام بهمن بود.

بعد از سرنگونی رژیم ستم شاهی و تشکیل کانون روند ایجاد پیوند میان جنبش روستائیان و جنبش سیاسی ترکمن ها به طور جدی آغاز گردید. خط حرکتی فعالین در سراسر ترکمن صحرا را در آن زمان به طور اساسی دو چیز تشکیل میداد:
1 ـ کمک و تشویق روستائیان در باز پس گرفتن زمین های مزروعی غصبی،
2 ـ خلع سلاح مراکز نظامی و سپردن کنترل و اداره آن مرکز به روستائیان.

مردم ترکمن در مجموع به دیده مثبت به حرکات کانون می نگریستند، در عین حال این گرایش خالی از تردید و ابهام نیز نبود. در جریان استرداد زمین ها، روستائیان "خوجه لر" با الهام از سنن و فرهنگ ملی خود جهت کنترل عمومی زمین های مصادره ای و رفع مشکلات پیش روی خود، اقدام به تشکیل "شورا" نموده بودند. در فرهنگ گذشته ترکمن ها کلیه امور و مسایل از طریق بزرگان طوایف که در مناطق مختلف ترکمن صحرا سکونت داشتند، حل و فصل می گردید. زندگی ایلیاتی و عشیرتی آنان در گذشته سلسله مراتبی خاص از بزرگان و ریش سفیدان طوایف بوجود آورده بود، که عملا کلیه امور زندگی روزمره از زیر نظر آنان گذشته و تحت نظارت و مشورت آنان به اجرا در می آمده است، جمه ریش سفیدان که در مواقع حساس تشکیل می گردید، عرفا دارای اختیارات تام و تمام در زمینه حل و فصل مسایل از اختلافات خانوادگی و طایفه ای گرفته تا نزاع ها و درگیری های عشیرتی بوده است. همواره در مواقعی که مسایل با اهمیتی مطرح می گردید، تصمیمات مجمع ریش سفیدان بدون چون و چرا از طرف همه به اجرا درمی آمده است. تصامیم مجمع ریش سفیدان جنبه شورایی و جمعی داشته و همه افراد طایفه در جریان آن قرار می گرفتند. با الهام از چنین سنتی، نخستین شورای روستایی در منطه به ابتکار خود روستائیان در "خوجه لر" تشکیل یافته بود. به دنبال آن در دیگر روستاها نیز با تشویق و هدایت کانون، شوراها تشکیل گردیدند، به طوری که تا نیمه اسفند ماه 57 در بیش از ده منطقه روستایی، شورا تشکیل شد. در پی توسعه شورا و گسترش رابطه کانون با روستائیان و مسایل روستا، جهت هماهنگ کردن مبارزات روستائیان در سطح منطقه و دفاع از منافع زحمتکشان، ستاد مرکزی شوراهای ترکمن صحرا در اسفند ماه 57 در گنبد شکل گرفت.

درجه اعتبار کانون وستاد در میان مردم ترکمن روز به روز افزایش می یافت و از این طریق پیوند میان جنبش اجتماعی و جنبش سیاسی ترکمن ها محکمتر میشد. این پیوند تا تهاجم مسلحانه حکومت اسلامی به متینگ مسالمت آمیز ترکمن ها(این متینگ بخاطر رفراندم جمهوری اسلامی آری یا نه، تشکیل شده بود) که منجر به جنگ 9 روزه ای میان مردم ترکمن و حکومت اسلامی گردید، هنوز از استحکام قابل تاکیدی برخوردار نبود. ولی جنگ تحمیلی حکومت جدید بر مردم ترکمن به منظور برچیدن کانون وستاد و درهم شکستن جنبش ترکمن ها تدارک و برنامه ریزی شده بود، با مقاومت یک پارچه مردم و رشادت و قهرمانی رزمندگان ترکمن خنثی گردید.
ثمره این مقاومت پیوند بی سابقه جنبش اجتماعی و جنبش سیاسی ترکمن ها و فرارویی آن به جنبش ملی بزرگی بود که در تاریخ خلق ترکمن نظیر نداشت. در شکل گیری این جنبش بزرگ ملی علاوه بر عوامل درونی خود این جنبش، محاسبات غلط و ارزیابی های غیرواقعی ارتجاع حاکم از پتانسیل و ظرفیت جنبش ترکمن ها، نقش تسریع کننده ای داشت. بعد از این جنگ، کانون و ستاد(و به عبارت درست تر ستاد) به نهاد جنبش ملی مردم ترکمن فرا روئیدند.
این نهادها نه یک تشکیلات و نه یک حزب و نه یک جبهه معین با تعاریف شناخته شده، بلکه عمدتا نهادهایی بودند که خصلت همان جنبش را بشکل متشکل افاده می کردند. پایه اجتماعی این جنبش پایه اجتماعی این جنبش محدود به قشر و طبقه خاصی نبود، بلکه تقریبا همه مردم ترکمن را در بر می گرفت. و مردم ترکمن نیز آمال و اهداف خود را در آن جستجو می کردند. شاید بتوان گفت که کانون وستاد به مثابه آینه جنبش مردم و آینه خواسته های مردم ترکمن بودند.

ادامه دارد

0 Comments:

ارسال یک نظر

<< Home