پنجشنبه، دی ۰۷، ۱۳۸۵

قربان بایرامینگیز قوتلی بولسون

یئتیب گلیان قوربان بایرامینی بوتین تورکمن حالقینه قوتلاب، اولارا جان ساغ لیق ، پاراخاتچیلیق و آزاد یاشایشنی تویس یئورئک دن، دیئلک ادیاریس
یاعتی ترکمنصحرا

پنجشنبه، آذر ۳۰، ۱۳۸۵

ساپار مئراد نیازوف رئیس جمهور ترکمنستان درگذشت

بنا به گزارش برخی خبرگزاری ها، از جمله خبرگزاری فرانسه و آسوشیتدپرس، سحرگاه امروز پنجشنبه ساپار مئراد نیازوف پرزیدنت جمهوری ترکمنستان درگذشته است. فقدان ساپار مئراد نیازوف که با ارائه کیش شخصیت بی نظیر خود، به تنهایی بر ترکمنستان حکومت می نمود، هم می تواند فاجعه آمیز باشد و هم به جای خود، باعث تحولات مثبتی در این جمهوری گردد، فاجعه موقعی خواهد بود که اطرافیان ایشان بخواهند با همان شیوه قبلی دیکتاتوری در ترکمنستان حکومت بنمایند. هر چند نیازوف از مدتها پیش از ناراحتی های قلبی جدی رنج می برد ولی هیچ وقت تلاش ننمود که فرد و یا اکیپ جانشین شونده ای را در این جمهوری معرفی بنماید. ظاهرا بر طبق قانون اساسی ترکمنستان رئیس مجلس از این حق برخوردار است، ولی اخباری که بلافاصله بعد از درج اخبار مربوط به مرگ ایشان منتشر گردیده، حکایت از آن دارد که کسان دیگری صحنه گردان شده اند و کسانی چون وزیر دفاع نیازوف این نقش را بازی خواهد نمود. البته فعلا زود است که در مورد سیر تحولات سیاسی در این جمهوری صحبت شود
نیازوف بودجه های این کشور را صرف ساختن بنا ها و مناره ها و مساجد و معابر عمومی نمود و کمتر توجهی به زندگی و معیشت مردم عادی داشت. اکنون و بعد از مرگ ایشان انبوهی از بدبختی ها نصیب مردم ترکمنستان گردیده است و اگر جانشینان ایشان واقعا بخواهند این جمهوری را از فلاکت های قبلی نجات بدهند، راهی غیر از واگذار کردن حقوق مردم به خود آنها را ندارند. مردم ترکمنستان تنها از طریق دوری از سیستم حکومت دیکتاتوری و ارتباط فعالانه با دنیای آزاد می توانند به سوی رشد و ترقی حرکت بنمایند
در تحولات آینده جمهوری ترکمنستان، کشورهای همسایه، بویژه روسیه و ایران نیز بی تفاوت نخواهند بود و برای تاثیر گزاری در آن تلاش خواهند نمود. بنا به این دلیل و با توجه به ضعیف بودن اپوزوسیون داخلی، به نظر نمی آید که در کوتاه مدت، تحولات در مسیری دموکراتیک سیر نماید. با توجه به حساسی زمان، اگر اوضاع فعلی به سوی هرج ومرج و دخالت کشورهای مستبد همسایه کشیده نشود، می بایستی بسیارخوشحال بود
ترکمنها از هر قشر و طبقه و از هر طایفه و تبار و مسلک و در هر جای دنیا نمی توانند در مقابل تحولات در جمهوری ترکمنستان بی تفاوت باشند. بنا بر این، دعوت مردم ترکمنستان به حواس جمعی، جلوگیری از هر نوع تلاش های تفرقه افکنانه و تقابل آمیز، حداقل وظیفه ای است که همه روشنفکران ترکمن خواهند داشت. تنها لعنت کردن نیازوف دردی را دوا نمی کند و اگر گوش ها و چشم ها باز نباشد، چه بسا می تواند فاجعه تاریخی غیر قابل قابل جبرانی بر ترکمنان تحمیل گردد
ت.آتابای 21 دسامبر 2006

دوشنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۵

سخنی کوتاه: اختلاف نظر و یا اتحاد عمل، کدامین عمده است؟

در کشوری که ما زندگی می کنیم، یعنی ایران، مسائل سیاسی بسیاری وجود دارد که سالیان فراوانی است که آسایش را از مردم گرفته و باعث فلاکت و بدبختی برای آنان از هرطبقه و قشر و از هر قوم و کیشی گردیده است. شهرهای بزرگ یک نوع بدبختی دارد و مردم شهرهای کوچک و روستا یکی نوع دیگر، اقلیت های دینی یک جور تحت ظلم می باشند و ملیت های محکوم و بدون حقوق یکجوری دیگر. در یک سخن، کمتر کسی است از مردم، که همانطور که باب طبع دلش است از زندگی کردن در ایران خرسند باشد.
تنها قشری که با بستن پوزه بند بر این عوام الناس حکومت می کند، فقهای شیعه و دستگاه سرکوبگر آنان، یعنی بسیجیان و سپاه واطلاعاتی ها و دیگر شاخک های حکومت اسلامی می باشد
وضعیت نابسامان ایران، ظلم ها و اجحاف بر مردم و مشقات زندگی، باعث آن گردیده است تا اعتراضات مردم و دادخواهی های آنان یا در نطفه خفه گردد و یا نیز در همان ابتدا به انحراف کشیده شود. بسیاری از این جماعت نیز وقتی امیدها و آرزوهای خود را در سراب دیدند، راه گریز را انتخاب نموده و اکنون در مهاجرت بسر می برند

در دوران مهاجرت، یعنی در دوری از وطن و مردم خود، روحیات و فضای نسبتا خاصی بوجود می آید که اگر به درستی درک نگردد خود می تواند مشکلات جدی را در روابط و مناسبات جمعی بوجود بیاورد. یکی از معمولی ترین ِ این روحیات منفی، خودگرایی و غرق شدن در عالم خود می باشد. فرد دوچار به این روحیه تدریجا از واقعیات دور می ماند و چون مدعی می باشد که بحق جایی در بین مردم خود دارد و می بایستی برای آنها کاری بکند، مصرانه راهها و شیوه هایی را برای برون رفت امتحان می نماید. در چنین شرایطی است که اغلب فرد خیر خواه، بافته های ذهنی و آرزوهای درونی خود را کمک می گیرد و به سراع دیگران می رود. طبیعتا آن کسانی که به عنوان یاران راه از جانب فرد خیر خواه برگزیده می شود، در درجه نخست کسانی هستند که در مناسبات نزدیکتری با ایشان قرار دارند
جدا از این خواسته و تلاش، درست در جریان عمل و انجام کار است که مسائل غیر قابل پیش بینی پدیدار می گردد که رویارویی با آن و بکارگیری صبر و حوصله لازم است که میزان موفقیت را محک می زند. آنکه صبورتر است و با مشاهده واقعیات و سختی های دربر جا نزده و مقاومت می نماید، برنده است ولی آنکسی که به جای اتکا به خود و بکارگیری اعتماد بنفس، حل مشکلات را تنها از دیگران طلب می نماید، متاسفانه بازنده است

در میان آدمهایی که به شکلی می خواهند بر حوادث تاثیر بگذارند و دردها و مشکلات مردم مناطق زیستی خود را منعکس بنمایند، متاسفانه اختلاف نظرهای جدی وجود دارد. همه آدمها مثل همدیگر فکر نمی کنند و از متد یکسانی نیز پیروی نمی نمایند. به تنهایی هم که کاری پیش نمی رود و برای بوجود آوردن کوچکترین کاری می بایستی متحد بود و به شکل جمعی عمل نمود، اینجاست که فرد خیر خواه در مقابل یک سوال اساسی قرار می گیرد که: احتلاف نظرها را باید عمده نماید و یا اتحاد عمل را؟
م.قره جه

شنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۵

سایت جدیدی بنام ترکمن صحرا مدیا راه افتاده است

یاختی ترکمنصحرا، برای فعالین این سایت آرزوی موفقیت را دارد
یکی دو مطلب درج شده در این سایت برایتان معرفی می شود
الف.سالاری
جوامع سنتی بدون تغییر خصوصیات و اخلاق سازندگان آن دموکراتیزه نمی شود
سیر تحولات و تکامل جوامع بشری علیرغم داشتن ارتباطات گسترده با یکدیگر به خاطر تاثیر پذیری از سنت ها و فرهنگ ها و نوع اندیشه و خصوصیات و اخلاق حاکم درهر کدام از این جوامع، از یکدیگر متمایز می گردد و با سیر تاریخ و گذر زمان با معیارها و مختصات ارزشی که بر خاسته از مناسبات درونی آن جامعه است معرفی می گردد. علم کردار شناسی به ما می آمورد که در ورای تک تک منش ها و کردارهای اعضای یک جامعه مناسبات و روابط پیچیده اجتماعی قرار دارد که تحت عنوان اخلاق و یا فراز های فرهنگی و عرفی و یا جاری مناسبات اعضای آن جامعه را تنظیم می نماید. این ارزش ها از آنجایی که در طول سالیان متمادی و نسل اندر نسل به عادات و باورهای بسیار پایدار تبدیل شده اند به آسانی قابل تغییر نیستند و منش ها و کردارهای اعضای جامعه را در مقابل هم و در برابر جامعه تنظیم می نمایند. خصوصیاتی که کماکان عادت وار و نسل اندر نسل تکرار می گردند. از طرفی دیگر، علم جامعه شناسی به ما می آموزد که با تغییر مادیات و تکنیک زندگی و تغییرات در آب و هوا و دگرگونی شرایط اجتماعی مناسبات رفتاری و روابط فی مابین انسانها در یک جامعه نیز تا حدی دگرگون می گردد و نتیجتا تغیراتی در عادات و خوی و رفتار و فرهنگ اجتماعی صورت می پذیرد. این تغییرات زمانی می تواند به طور بنیادی اخلاقیات و سلیقه ها و نتیجتا مناسبات روحی و معنوی یک جامعه را تحت تاثیر قرار بدهد که با جایگزینی ارزش ها و معیارهای اخلاقی نوینی توام باشد. تغییرات در مناسبات مادی و فیزیکی و تکنیکی یک جامعه که به تبع تکامل اجتماعی وگسترش گلوبالیسم همراه است، بنا به تجربه فعلی به تنهایی برای دگرگونی ارزش های اجتماعی و اخلاقی در یک جامعه کافی نیست و می بایستی اراده و خواست نیروی رهبری یک جامعه را همراه داشته باشد. در این رابطه و در جوامع مدرن رسانه های گروهی از جمله رادیو و تلویزیون و مطبوعات نقش بسیار تاثیر گذارنده ای را دارند. بنا به آموزش های برخی از مکاتب جدیدتری چون مارکسیسم تصور می گردید که با انتخاب سیستم های اقتصادی-اجتماعی و مشترک، تدریجا بر باورها و سلیقه ها و طرز اندیشه اعضای آن جامعه تغییراتی صورت خواهد گرفت ولی هم تجربه اتحاد شوروی و هم یوگوسلاوی نشان دادند که برای ایجاد تغییرات اساسی در فرهنگ و طرز باور و نحوه نگرش اجتماعی، تغییرات در سیستم اقتصادی و پایه ای به تنهایی کافی نیست و ضرورتا هماهنگی خواست ها و تمایلات ملیت های آن جامعه را با اراده نیروی رهبری کننده، الزامی می نماید، تجربه ای که در کشورهای اروپای غربی و ایالات متحده امریکا بمراتب نتیجه بخش تر بوده است. مقایسه جوامع لیبرال اروپایی غربی مثال روشنی است در این رابطه، این جوامع با اتخاذ سیستم حکومتی مردم سالار و غیر ایدئولوژیک، موفق گردیدند تا ارزش ها و سلیقه های فکری کهنه را همراه با آموزش های علمی و سازنده تغییر بدهند و متدولوژی "دموکراتیک" اندیشیدن را به میان مردم برده و به صورت نهادی در بیاورند. در این جوامع، بسیاری از نهادهای اجتماعی و حتی احزاب و گروههای سیاسی و بنیاد های فرهنگی و اجتماعی یا به شکل زنجیره و متصل بر یکدیگر تبدیل شده اند و یا نیز از ساختارها و نام های نسبتا مشابهی تبعیت می نمایند. باز بودن این جوامع و مرتبط بودن بسیاری از امورات سیاسی و ااقتصادی آنان با یکدیگر خصوصیات اخلاقی و کرداری نسبتا مشابه ای را سبب گردیده است و شهروند یک کشوری در کشورهای دیگر اروپایی احساس قربت و ویژه گی نمی نماید. انتگراسیون و همگرایی و آثار مثبت گلوبالیزم را در این جوامع مطلقا نمی توان انکار نمود
یکی از پدیده های مثبت تکاملی این جوامع کنترل شدن نهادها و مراجع روحانی و مذهبی می باشد در این سیستم حکومتی، هیچکدام از این نهادها در ماورای جامعه و خارج از اراده اجتماعی قرار نمی گیرند و بر آنان اراده عموم اعمال گردیده و کاملا تحت کنترل در آمده اند.امروزه کلیسا ها و اسقف ها و مراجع مذهبی که در قدیم یکی از اساسی ترین پایه های قدرت و کنترل سیاسی و اجتماعی این جوامع بوده اند به تابعی از اقتدارات عمومی و مردمی تبدیل گردیده و نهایتا در خدمت و کنترل جامعه در آمده اند. سلطنت و تاج و تختی که بسان کلیسا و دیانت موروثی و لایزال و سایه خدایگان باور می گردید, قدرت خود را ازدست داده یا حذف شده اند و یا نیز درحد نهادهای تشریفاتی تنزل نموده اند. به دلیل باز بودن این جوامع و داشتن حق انتخاب برای همه شهروندان و... مذهب و ایده ئولوژی های موروثی دیگر تاثیر چندانی در تربیت و پرورش نسل های مدرنتر ندارند و کودکان و نوجوانان در جامعه ای آزاد رشد پیدا می نمایند. برای نو باوگان و اطفال کلمات قصار ائمه و یا پند ونصایح پیامبران که حتی معلوم هم نیست اصالت و وزن داشته باشند طوطی وار ونسل اندر نسل تکرار نمی گردد و بلکه به آنان، با استفاده از آخرین پژوهش های علمی-اجتماعی نحوه معاشرت و اخلاق آموخته می شود. در مدارس ابتدایی و متوسطه برای کودکان و نوجوانان نحوه صحبت و تکنیک های مجادله اصولی و نتیجه بخش آموخته می شود و تلاش بر این است تا آنان در طرح عقاید و اظهار نظرها از پیشداوری های و ذهنگرایی ها پرهیز بنمایند.اما بالعکس معنویات و روحیات اخلاقی در جوامع اسلامی منجمله کشور ما ایران کماکان از متد های سنتی پیروی می نماید و آنچه که در اصطلاح عام اخلاق و یا ارزش تلقی می گردد در واقع پرنسیبی غیر از تبعیت بلامنازعه از بزرگان و یا برگزیدگان مذهبی و یا کارگزاران سیاسی و اجتماعی سیستم حکومتی موجود نمی باشد. در این جوامع هر نوع بدعت و یا نوع آوری و یا طرح عقایدی خلاف باور های سنتی جامعه با تمسخر و تردیدهایی روبرو می گردد و اگر نیز احتمال تاثیر گذاری در مناسبات اجتماعی موجود را داشته باشد بشدت سرکوب می گردد.ادامه این مطلب در فرصتی دیگر از سر گرفته خواهد شد
سینا یمودی آذر 1385
قرباندردی ذلیلی شاعر انسان دوست
"ذلیلی سؤزله گین هر نه بیله نینگ تیلینگده، بولماسین غیبت یالانینگ--- اولی ایلینگ آدیناعاشیق بولانینگ دنیا اوچین یوره گـــینده غـم بولـمــاز" («اؤزگه دم بولماز» دییان قوشغی دن) ذلیلی هر آنچه میدانی بگو، مبادا غیبت و دروغ بگویی، هرآن کسی که عاشق خلق خود شد، نباشد بهر دنیا در دلش غمی(از شعر اؤزگه دم بولماز)
یکی از بزرگان ادبیات کلاسیک ترکمن در قرن 18 میلادی، قرباندردی ذلیلی است. ذلیلی تخمینا در سال های 1780ـ1779 میلادی در "قارا قوزی" یکی ازآبادی های توابع کرانه رود گرگان چشم به جهان گشود و زندگی یی پربارداشت، که مشحون از رنج، فداکاری و تحمل مشقات بی شمار، و مبارزه بی باکانه علیه بی عدالتی ونابرابری های زمان خودش بود. ذلیلی دوره ای از زندگی اش را در "قارری قالا" بسر برد. ولی مدت بیشتری را در نواحی رود "اترک" گذراند. ذلیلی احساسات وطن پرستانه عمیقی داشت. عشق او به وطنش در شعرهای "واطانیم سنی" و "سیدی"که به هنگام اسارت در خیوه سرود، بارز و آشکار است
"یورک تالواس ادر، گؤترلر ســــریم - کونگول آرزو ایلار واطانیم سنی--- اترک، گؤرگن یوردوم گزن یرلریم - کونگول آرزو ایلأر، واطانی سنی (واطانیم سنی)
"آتا ـ بابا گـچن جای لاری گـؤرســم گؤرگن دن نان اییسم، اترک ده یؤرسم ---دگمه سه لر، آت اوستوندن بیر بارسم هیچ بولماسا اتسم سیران، سیدی."
همان گونه که اشاره رفت ذلیلی اشعار فوق را در زمانی که در خیوه اسیر بود، در سال های 1825 ـ 1819 سروده است. او در این اشعار عشق عمیق به سرزمین محنت کشیده و مردم ستم دیده اش را با آرزوی قلبی خودش که همانا بازگشت به وطن است در هم می امیزد و بشکل درد آلودی به نظم می کشد. نام اصلی شاعر قرباندردی می باشد. اما از آنجا که منبع الهام او زندگی سراسر رنج و فلاکت مردمش بود، تخلص شعری خود را "ذلیلی" برگزید. که به معنای خوار نگه داشته شده است. ذلیلی از تیره «گرکز» طایفه «گوکلنگ» است. پدر او « محمد دولت» و مادرش «حورما»، خواهر شاعر بزرگ ترکمن، مختومقلی فراغی است. به استناد یکی از روایاتی که میان ترکمن های نواحی اترک در باره ذلیلی گفته می شود، شاعر در نوجوانی مدتی شاگرد دائی خود مختومقلی فراغی بوده و نزد او درس خوانده است. ذلیلی دوره ابتدائی مدرسه را در زادگاه خود طی نموده و سپس در یکی از مدارس خیوه به تحصیلات خویش ادامه داده است. ذلیلی ار ابتدای جوانی به یادگیری افسانه ها، ترانه ها و ضرب المثل های ملت خویش پرداخت و با آثار گرانبهای استادان سخن ماقبل خود و نیز با گنجینه های ادبی و چهره های برجسته و درخشان ادبیات مشرق زمین و قصه های مردمی این منطقه آشنا گردید. او در بازیابی و شکوفایی خلاقیت های خویش از این مجموعه معنوی و دیر پای انسانی بهره فراوانی گرفت. در این میان تأثیرپذیری او از اندیشه ها و ایده آل های دائیش مختومقلی جایگاه ویژه ای دارد.ذلیلی خلاقیت هنری و ادبی خویش را در ایام جوانی با سرودن اشعار شورانگیزی چون «هارائیم دوندی» و «سیله گیده لی» با مضامین عاشقانه آغاز نمود. شاعر در این ایام در زمره یکی از نوازندگان و سازندگان برجسته موسیقی ترکمنی نیز بود. او در همین ایام عاشق دختری به نام «دوندی» می شود، اما از بخت بد و به خاطر آداب و رسوم جاری «دوندی» را به کس دیگری شوهر می دهند که احساسات شاعر عاشق ما را عمیقا جریحه دار می کند. اودر شعری، رسوم ناعادلانه را به باد انتقاد می گیرد و می گوید:دورس دألدیر اونونگ یوزونی گؤرمکخسته بولسا باریپ حالینی سورماق دونیاده بد ایـــش دیر زور بیلن برمــک بیروینگ بیروه میلی بــــــولـمـا سـا («بولماسا» دییان قوشغی دن)
ذلیلی بعدا با دختری به نام «نوری» ازدواج کرد و تا پایان زندگی با او به سر برد. ثمره این زندگی مشترک پسری به نام «محمد دولت» بود. گذار شاعر از اشعار عاشقانه به مسائل اجتماعی خیلی سریع صورت گرفت. او همانند استاد خردمندش مختومقلی فراعی به نقد اوضاع نابسامان وضعیت جامعه و نابرابری ها و بی عدالتی های موجود پرداخت به طور نمونه او در شعر «اوزگه دم بولماز» چنین می گوید
بیر نــچه لر گزر مـــــله دون گییب اورتــه نر نفسینیگ اودونا کویوپ ماختانارلر ایله «صوفی من« دییپامــا ولی گؤزلرینده نم بــولمــــــاز
و یا در شعر«کاره دؤندی« می گوید
سوده بریپ، یئغار مالیقارامازلار ساغی ــ سولی شو گونلرده اولی ایــلی قصاب دک سویارا دؤندی
ذلیلی در شعر «واطانیم سنی»به طور دل انگیزی به توصیف طبیعت سرزمین خویش می پردازد. او در اشعار خود به طرز ساده به توصیف زیبایی ها، درد هجران و جداییها نیز پرداخته است. اشعار ذلیلی عموما ساده و روان است و به دل می نشیند. قرباندردی ذلیلی در حدود سال های 1846 ـ1844 میلادی، یعنی پس از حدود شصت وپنچ سال زندگی سراسر درد و رنج ولی پربار و پر افتخار خود در حالی که تا پایان عمر به عهد و پیمانی که با سرزمین زیبا و مردم رنج کشیده خود بسته بود وفادار ماند ، دیده از جهان فرو بست. یکی از افتخارات جاودانه او اعتلا و تکامل بخشیدن ادبیات ترکمنی و آمیختن آن با انساندوستی و وطن پرستی است