پنجشنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۸۶

تشکل جمعی، پیرامون مسائل مدنی و حقوقی، اما چگونه و با شرکت چه کسانی؟

پیرامون راه اندازی تشکلی که قادر باشد وسیع ترین طیف های فعال سیاسی و یا فرهنگی ترکمن را در بر گیرد، صحبت ها و مشاورت های کافی انجام گرفته است و آنهایی که نظراتی در این مورد داشتند، چه از طریق اطاق های پالتاکی موجود و چه از طریق سایت های انترنتی، به دیگران تشریح نموده اند و به نظر می آید که کسی حرف تازه ای در این مورد ندارد. بنا بر این صحبت خودم را از دایره بحث و فحص های نظری، به عرصه اجرائیات برده و پیشنهاد خودم را در این رابطه به اطلاع می رسانم
به نظر من در رابطه با فرم گیری هر نوع تشکل، دو عرصه پایه ای و زیر بنایی، یعنی الف هدف و ب- وسیله، بطور اکید نقش تعیین کننده دارد. قطعا بدون تشریح درست هدف و وسیله، پایه ریزی هر نوع تشکل، با مشکلات جدی روبرو خواهد گردید. هم هدف ِ اتوپیایی و ناسنجیده، وسیله های بکار گرفته شده را می سوزاند، هم محاسبه غلط و انتخاب وسیله نادرست، هدف و مقصد مناسب و ایده آل رابه بن بست می کشاند
هدف از ایجاد یک تشکل گسترده چیست؟
آنطور که بیان گردید، ضرورت ایجاد یک تشکل وسیع تر، با محتوای برنامه ای دموکراتیک، که بتواند طیف های وسیعتر فعالین ترکمن را حول و حوش خواسته های ملی، فرهنگی و مدنی وحقوق بشری امروزین گرد هم آورد، بارها مورد تاکید قرار گرفته است. بسیاری از فعالین ترکمن بر این نظر می باشند که: مجموعه محفل ها و تشکل های موجود، به دلایلی گوناگون در پیشبرد این خواسته ها ناموفق بوده و نتوانسته اند تا به تشکلی ملی و فراگیر که جوابگوی نیازهای واقعی ملت ترکمن در ایران باشد، فرارویند. از طرفی، ضرورت ایجاد تشکلی دموکراتیک و هماهنگ کننده که عمومی ترین نیازهای عدالت طلبانه و آزادی خواهانه ملی ما ترکمنان را، به دور از کشیده شدن بر هر نوع گرایشات افراطی در سیاست، نمایندگی و مدافعه نماید، مداوما مورد طلب بوده است. چنین تشکلی با اتکا بر قوانین و مصوبات نهادهای رسمی گلوبالی چون سازمان یونسکو، از حقوق ترکمنان که بطور پیوسته از جانب قدرت های حاکم در ایران زیر پا گذاشته می شود، دفاع خواهد نمود

بنا به سنت های مبارزاتی، تدوام تشکل هایی که حول عمومی ترین و وسیع ترین خواسته های ملی سازماندهی میگردد، بر پتانسیل بالای تشکیل دهندگان آن در ارائه همیاری های متقابل و متعهدانه، متکی خواهد بود

ایدئولوژی ِ خاصی نیروی محرکه این تشکل نخواهد بود و مضمون ساختاری چنین تشکلی، بی شباهت به جبهه های نجات ملی و آزادی طلب که برای رسیدن به هدفی مرحله ای، پلاتفرم مشترک و عمومی را برای همکاری بر می گزینند، نمی تواند باشد. اتحاد ِ داوطلبانه طیف های فکری گوناگون، جنبه برجسته آن خواهد بود

این تشکل در جستجوی مطالعه راهها و امکاناتی قانونی در دفاع از حقوق دموکراتیک ملت ترکمن در ایران خواهد بود و با توسل بر قوانین و مصوبات نظام اسلامی حاکم، که در اصل های 15 و 19 قانون اساسی خود، حقوق مشروع اقلیت های قومی و اتنیکی را پیش بینی نموده است، راه های مسالمت آمیزتری را نیز، برای رفع تبعیضات موجود مورد مطالعه قرار خواهد داد
هماهنگ نمودن مبارزات عادلانه و دمکراتیک ملت ترکمن در ایران با دیگر جریانات دمکراتیک و عدالتگرای ایرانی در راستای برقراری نظامی سکولار- دموکراتیک با ساختار فدرالیستی در ایران، از وظایف این تشکل خواهد بود

وسیله ها چه هستند؟
متدهایی که با کم ترین مانع به فرارویی هدف مورد نظر مساعدت نماید، روشی است معتدل و واقع بینانه. انتخاب یک برنامه سیاسی اتحاد بخش که متناسب با پتانسیل واقعی و نیازهای جاری ترکمنها در ایران باشد، به جای خود وسیله ای است حیاتی. یک ساختار سازمانی که بتواند انسان های متنوع اندیش را پیرامون عمومی ترین و امروزی ترین خواسته ها دور هم گرد آورد و در مسیری توان بخش کانالیزه نماید، خود وسیله ای است ضروری و دمکراتیک
افراد و گروهبندی هایی که به درستی و با محاسبه و شناخت دقیق تر از "هدف" در ائتلاف و همکاری قرار می گیرند، دستیابی به ابزار و وسیله مناسب را تسهیل خواهند نمود

تجارب تاریخی و عوامل بازدارنده
می توان گفت که اتکا بر تجربه و شناخت دقیق از پارامترهای موجود که به نوعی در شکل گیری فعالیت ها دخیل میباشند، نقش تعیین کننده دارد. ملت ترکمن در برهه های حساس تاریخی پتانسیل بالایی را در اتحاد و همبستگی نشان داده است و با تکیه بر این اتحاد توانسته است تا مطالبات ملی خود را در عرصه بالاتری مطرح نماید. هم در دوره عثمان آخون و هم در جریان انقلاب بهمن 57، جنبش ملی– دموکراتیک ترکمنها، به عنوان یک نیروی تاثیرگذار در صحنه سیاسی ایران حضور داشته است، هیچ حریان سیاسی دیگری نمی تواند ادعا نماید که برای بوجود آوردن مناسباتی که بطور عمده جوابگوی مسائل ما ترکمنان در کشور کثیرالمله ایران بوده است، راه حل ها و یا فرمولی جامع ارائه داده است. خود پیشروان ترکمن، در هر دوره ای با شناخت از مطالبات ملی و فرهنگی ترکمن ها و هماهنگ با حرکت های عمومی و عدالتخوانه در ایران، به برنامه ریزی آن پرداخته اند. حرکت هایی که علیرغم موفقیت های مرحله ای، توام با اشتباهات و شکست هایی نیز بوده است
اگر طرح ریزی یک فعالیت گسترده و همه جانبه با اشکالاتی مواجه بوده است، به جای خود دلایل مشخص تری را دارد. این بن بست ها، در درجه نخست به جای اینکه تحت تاثیر فعل و انفعالات بیرونی بوده باشد، عمدتا متاثر از عملکرد اشتباه آمیز عوامل داخلی بوده است. بنا بر این تشخیص مخالفان و بازدارندگان یک حرکت، به دانش و هوشیاری بیشتر نیاز دارد. بر اساس تجارب گرانبار گذشته، یک حرکت موقعی درجا می زند و به انسداد رانده می شود که مجریان آن شناخت و یا محاسبه درستی از نیروهای بازدارنده آن نداشته باشند
در کشور ایران بدلیل عدم رشد فرهنگ دمکراتیک، برپایی تشکل های ملی گرایانه که حقوق مردم مناطق ملی را مورد نظر دارند، دائما مورد شانتاژقرار داشته است. به خاطر نشت نامرئی ترویجات شوونیستی، حتا برخی از فرزندان مناطق ملی نیز، به طور کامل تر، به خود باوری ملی نرسیده است. آنها هر حرکتی را که مستقلانه تر از جریانات سراسری ایرانی سازماندهی می گرددد، بدون اینکه متوجه باشند، به فال بد گرفته و به شکلی به مخالفت با آن میپردازند. وجود چنین روحیاتی مطلقا به نفع جنبش ملی و دموکراتیک ترکمنان نمی باشد

دسته دیگر ازبازدارندگان را عده ای ازعناصر خود محور تشکیل می دهد. این عده که اساسا درکی انحصارگرایانه را در دفاع از حقوق ملی ترکمنها دارند، به دلیل پای بند نبودن به معیارهای دموکراتیک، نه تنها سد راه شکل گیری تشکلی گسترده گردیده اند بلکه با محفل گرایی و تهمت زدن به دیگران سبب ساز پراکنده گی ها و بدبینی هایی نیز گشته اند
جدای از موردهای فوق، عوامل دیگری که بشکلی مانع شکل گیری است، کم نمی باشند. بررسی و شناخت دقیق تر این عوارض به عهده دیگر کسانی است که به مشارکت جمعی تر و دمکراتیک اعتقاد دارند

در پایان این نوشته، یکبار دیگر تاکید می نمایم که سرزمین واحد و تاریخی ترکمنهای ایران یعنی ترکمنصحرا (ترکمنستان جنوبی هم گفته می شود) از جانب حکومت های سرکوبگر انکار می گردد. اگر خاندان پهلوی تلاش مینمود که با عنوان کردن "گرگان و دشت" این حق را زیر پای بگذارد، حکومت اسلامی موجود، با ساختن استانی بنام گلستان، و تابع کردن مراوه تپه و بندر ترکمن به شهرهای فارس نشین، به شقه کردن این دیار پرداخته است. حکومت اسلامی با تعویض روزمره اسامی شهرها و روستاها و حتی خیابان های ترکمنصحرا، نیات شوم خود را بارها نشان داده است. بسیاری از زمین های شهری را برخی از ثروتمندان استان های مجاور که به برکت این نظام به ثروت بادآورده دست یافته اند، خریده اند. اگر بهترین و مرغوب ترین زمین های زراعی ترکمنها را زابلی های حامی حکومت صاحب میشوند، مراکز حساس شهری را هم سرمایه داران نو کیسه مازندرانی و شاهرودی و.... تصاحب می نمایند
دریای خزر که در طول سالیان متمادی مفری برای گذران زندگی مناطق دریانشین ترکمنصحرا بوده است، اکنون به قتل گاه جوانان معصوم ترکمن، که به خاطر نداشتن آهی در بساط دل به دریا می زنند، گردیده است. چه کسی از رنج و زخم دل هزاران جوان بیکار ترکمن که هر دم بسوی اعتیاد و نیستی رانده می شود، حرفی بزبان می آورد؟. یا.... آنهمه دوشیزه گان و خانم های جوان و پاکدامن ترکمن که در اصالت و حفظ شرافت و ناموس، مثال زدنی بودند، چگونه امروزه به دامان سیاه فحشا رانده می شوند؟ آیا کسی آمار دقیقی از این نگون بختان دارد؟
حاکمان شیعه مذهب به این هم قناعت نکرده و با برنامه ریزیهای بلند مدت، سعی می نمایند تا تدریجا شیعه گری را در مناطق سنی نشین رواج بدهند. نامگذاری مدارس و خیابانها و بسیاری از موسسات، به نام امامان شیعه هدفی غیر از آسیمیله کردن را ندارد
محتوای کتاب های درسی مدارس، از کودکستان تا مدارس عالی، پر از تحریفات تاریخ به نفع شیعه گری است. فقهای شیعه سعی می نمایند تا با ابزار های قدرت، چون اداره آموزش و پرورش و رادیو و تلویزیون، مذهب شیعه را "مذهب حق و عدالت" جا بیاندازند. هدف از این برنامه ها، ایجاد روحیه تسلیم و خود باختگی در مناطق سنی نشین می باشد
ترفندهای حکومت در ترویج مذهب شیعه باعث آن گردیده است تا برخی از طلاب اهل سنت منطقه دست به دامن طالبان و وهابیون گردند. اکنون این دو جریان فناتیک و ضد علمی در به جهالت کشاندن مردم منطقه به رقابت با هم پرداخته اند و هر کدام، با رسوخ دادن خرافات، امورات زندگی عادی مردم منطقه را به ظلمت و رکود کشانیده اند
معلمان و فرهنگیان و نیروهای داوطلب کار در ادارات را بعد از تفتیش های فرسایش دهنده و شستشوی مغزی به کار بر می گمارند. این روش غیر انسانی باعث آن گردیده است که شخصیت و خودباوری در بین این قشر روشنفکر و آگاه اجتماعی، بشدت خدشه دار گردد. و.......و....و
خلاصه کلام: فلاکت و بدبختی ها را قلم از گفتن عاجز است . اگر مشاهده این شرایط اسفناک، انگیزه ای برای یافتن راه حل های اتحادبخش نباشد؟ پس چه باید کرد؟

ت. آتابای اسفند ماه 1386 yaghtyturkmensahra@yahoo.com

چهارشنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۸۶

Halkara Ene dil gün, sylagyna çykaýlyng
خلق آرا انه دیل گونی نینگ سیلاغینا چیکای لینگ
Birleşen milletler gurama(UN)sining medeni bölimi bolan UNESCO dil we medeni hukukdan mahrum milletlering asimile bolip ýitip gitmeklerining öngüni almak üçin 1999-nji ýylda 21-nji fevral güni “ Halkara Ene dil güni “ diýip jar etdi.



Dil we medeni hukuky depelenýän milletler, öz milli dilini hem medeniýetini gorap ösdürmek ýolunda zähmet çekmek bile ýogyna çykjak bolyp düzilýän şum planlary puça çykaryp biler.

Biz, “gylyjyng gysa bolsa, bir ardym öngde dur“ diýen ata-baba sözini kabul edip, ähli türkmenleri “Halkara Ene dil güni “ horlamak ýolunda aktiv bolmaga we görilýän tädbir(çäre )lering kiming tarapyndan gurnalýanlygyna karamazdan, gatnaşmaga çagirmak bilen, ünsleri aşakdaky habara çekýäris.

Berlin şäherindäki Azerbaýjan kultur ojagy “Halkara Ene dil güni “ hormatlamak üçin, 22-nji Fewral güni ikisi türkmen 4 sany bilermen çagyryp konferansia geçirýär.
Konferansiada çykyş etjek bilermenler şulardan ybarat:

- Hedayat Soltanzadeh(London), - Ak Welsapar (Stockholm),
- Abdolrahman Dieji (Ankara), we - Younes Shamli (Stockholm)

Türkmen halkynyng medeni we siasi Ojagi- Alman we Kanada
vahedlerining “ halkara ene dil güni hormatlama komiteti ”

18- nji Fewral 2008 / 29 Bahman 1386

خلق آرا انه دیل گونی نینگ سیلاغینا چیکای لینگ
بیرله شئن ملتلر قوراما (UN) سی نینگ مدنی بؤلیمی بولان یونسکو (UNESCO) دیل ومدنی حقوق دان محروم ملت لرینگ آسیمیله بولیب ییتیپ گیتمک لری نینگ اؤنگینی آلماق اوچین 1999 - نجی ییلدا 21 – نجی فورال گونی "حالق آرا انه دیل گونی" دییپ جار اتدی

دیل ومدنی حقوقی دپه لنیأن ملت لر، اؤز ملی دیلنی هم مده نی یه تینی قوراپ اؤسدورمک یولیندا زحمت چکمک بیلن، آسیمیله اتمک اوچین دوزیلیان شوم پلانلاری پوچا چیکاریپ بیلر

بیز، " قیلیجی قیسغا بولان، بیر آردیم اؤنگده دورار" دیئن آتا- بابا دوشونجه سیندئن اوغور آلیپ أهلی تورکمنلری "حالق آرا انه دیل گونی" حورماتلاماق یولوندا آکتیو بولماغا و گؤریلیأن چأره (تدبیر) لره، قاتناشماغا چاغیرماق بیله اونس لری آشاقداقی خابارا چکیأریس
برلین شهریندأکی آذربایجان کولتور اُجاغی " حالق آرا دیل گونی" حورماتلاماق اوچین، بو ییل 22 – نجی فورال گونی ایکیسی تورکمن، 4 سانی بیلرمن چاغیریپ کنفرانس گه چیریأر
کنفرانس دا چیقیش اتجکلر: - هدایت سلطانزاده (لندن)، - آق وئلساپار(استوکهولم)، - عبدالرحمان دیه جی (آنکارا)
- یونس شاملی (استوکهولم)

تورکمن خالقی نینگ مدنی وسیاسی اُجاغی - آلمان و
کانادا واحدلری نینگ "خالق آرا اِنه دیل گونی کمیته تی"
2008-02-18

دوشنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۶

استقلال مردم کوسوو، از زیر سلطه صرب های یوگوسلاوی سابق را به تمام ملت های تحت ستم و دربند که آرزوی آزادی و رهایی خود را دارند تبریک می گوئیم
ماه فوریه روز بیستم سال 2008
یاغتی ترکمنصحرا

جمعه، بهمن ۲۶، ۱۳۸۶

دعوت به سخنرانی وگفتگو
دراُتاق پالتاکی Turkmensahrada

موضوع: بررسی یکسال خودمختاری غیررسمی ترکمنصحرا ( دوره ی کانون و ستاد) درمقایسه با
خودمختاری غیررسمی در آذربایجان و کردستان ایران ونقش جریانهای سراسری در ارتباط با این حرکت ها

سخنرانان: آقایان نقی حمیدیان عضو سابق مرکزیت سازمان فدائیان خلق (اکثریت)، ومهدی فتاپور عضو شورای
هماهنگی اتحادجمهوریخواهان ایران ونیز عضو شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق- اکثریت
زمان: یکشنبه 17 فورال 2008 (28 بهمن 1386)، ساعت 18:30 به وقت اروپای مرکزی و 21 در تهران
مکان: اُتاق پالتاکی (اُتاق اینترنتی ) " تورکمنصحرادا
Paltalk > Rooms > Europa > Other > Turkmensahrada

پنجشنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۶

درس ها و خاطراتی از اتحاد عمومی ترکمنها در سال 58 شمسی

پیش گفتار: گرایش به اتحاد وسیعتر، یافتن راه حل هایی برای بوجود آوردن فعالیت های همه جانبه و مشترک و با شرکت قریب به اتفاق گروهها و محافل روشنفکری ترکمن که هر کدام با درک و روش ویژه خود، دفاع از حقوق و منافع ملی ترکمنهای ایران را به شکلی بازتاب می نمایند، سال های زیادی است که به طور پراکنده ویا بعضا منسجم تر، در خارج از کشور، مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است. این تلاش ها به دلیل اشکالاتی قابل پیش بینی که خود ریشه در پراکنده گی ها و جدایی ها دارد، هرگز به شکل سندی قابل پرداخت و قابل اتصال ثبت نگردیده است و به نظر می رسد که هر بار با همان مضمون و محتوا و اما در شکل و کارکتری دیگرتکرار میگردد
قابل یادآوری است که اتحاد طلبی و بوجود آوردن همبستگی های بیشتر نه تنها به جمع روشنفکران ترکمن مربوط می گردد بلکه چنین هدفی توسط بسیاری از فعالین سیاسی و اجتماعی ایرانی ائم از چپ نو و جمهوری خواه و یا سلطنت طلبان سنتی و غیره دنبال می گردد. خاصیتی که مشتاقان این امر را از همدیگر منفک می نماید، تنها روش ها و اشکال و اسلوب بکار گرفته آنان و مضامین و مقاصد سیاسی - اجتماعی اعلام شده آنان می باشد. با در نظر داشتن این مسئله، اگر کسی تمایلات طبیعی اتحادگرایان ترکمن را زیر سوال ببرد، نمی تواند درک درستی از معادلات سیاسی موجود داشته باشد. اما همانطور که مذکور افتاد، علیرغم تمامی تلاش ها، هنوز هم که هنوز است بسیاری از این گروه ها بر اندر خم یک کوچه گرفتار آمده اند و به مقاصد مورد نظر خود دست یابی ننموده اند. علت چیست؟
در رابطه با عدم موفقیت در دستیابی به اتحاد وسیع تر علت های بسیاری وجود دارد ولی تنها چند مورد از آنان پایه ای تر و تعیین کننده می باشد. برای روشن شدن صورت قضیه، ابتدا باید مشخص نمود که: اتحاد گرایان از فعالین سیاسی و فرهنگی ترکمن در خارج خواستار کدام وحدت می باشند؟ آیا این جمع خواستار بوجود آوردن یک سازمان سیاسی – حزبی است؟ آیا بوجود آوردن یک جبهه متحد ملی از مجموعه نیروهای سیاسی و فرهنگی را مد نظر دارد؟ و یا هدفی فرا ایده ئولوژیک را در نظر گرفته و با محور قرار دادن مسائل مدنی و حقوق بشر، صرفا بر اشتراک ماکسیمم آدمها در جهت تاثیر گذاری های بیشتر تکیه دارند؟
اگر تجارب بکار گرفته شده و آزموده شده در چند سال اخیر را مورد نظر داشته باشیم، نمی توانیم با دور زدن و یا گریز از این تجارب به نقد اوضاع بپردازیم و ایده آل های خودمان را فرموله بنمائیم
روشنفکران ترکمن که با ویژه گی های قومی و یا ملی خود به ایران بزرگ تعلق دارند، در کارزار مسائل سیاسی و اجتماعی ایران، تافته جدا بافته نمی باشند. این جمع در انتخاب خط مشی ها از همان قانونمندی پیروی خواهند نمود که برای دیگران نیز رواست. واژه هایی چون، وحدت و یا جدائی، تفاهم و یا تخاصم، عدالت دوستی و یا جاه طلبی را نمی توان بدون دانستن تاریخ و تجربه و التزامات روزمره در ایران مورد بررسی نقادانه قرار داد
بر اساس گفته فوق، با زیر بنا قرار دادن تجارب دوران انقلاب بهمن 57 که نسل کنونی گذرگاه مشترکی را در ارتباط با آن طی نموده اند، سعی می نمایم به بررسی برخی نکته های گرهی فعالیت های امروزین بپردازم.قطعا اتصال بر ریشه ها و بازنگری برخی تجارب تلخ و شیرین این دوران، می تواند در انتخاب متد های مناسب تر، نتیجه بخش باشد
مروری بر حوادث دوران بیداری ملی در ترکمنصحرا

در سال 57 و در دوره شدت گیری قیام مردم ایران بر علیه نظام دیکتاتوری شاه ، برخی از نیروهای جوان روشنفکری ترکمن که در راس آن دانشجویان و فرهنگیان قرار داشتند، توانستند با تشکیل دادن تشکلهای حق طلب و عدالت جوی خود، مورد توجه خلق ترکمن قرار گرفته و به آلترناتیو رهبری کننده تبدیل گردند. تشکیل یافتن کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن، ستاد مرکزی شوراهای ترکمنصحرا و سازماندهی یکی از بزرگترین اتحادیه دهقانی در منطقه، که حمایت وسیع مردم روستاهای ترکمنصحرا را با خود داشت، از برجسته ترین فعالیت های آن دوران می باشد
جنبش ملی و آزادی طلب ترکمن در آن دوره که در وحدت با سازمان های چپ ایرانی، خواستار برقراری نظامی دموکراتیک در ایران بود، به دلیل توازن در انتخاب شعارها، واقع گرایی در بسیاری عرصه ها و بویژه پیشبرد خواست های ملی- دموکراتیک ترکمنان، هماهنگ با دیگر عدالت طلبان ایرانی، توانست موقعیت مستحکمی را برای موقعیت جنبش ملی ترکمنها ایجاد بنماید. بدین خاطر نیز نه تنها مورد حمایت بسیاری از جریانات آزادی طلب ایرانی قرار می گیرد بلکه از تریبون های قوی ترین مجامع بین المللی چون بی .بی سی و سی. ان. ان و رادیوهای امریکا و آلمان و غیر نیز مورد حمایت قرار می گیرد
شرکت گسترده مردم ترکمن، اتحاد بی نظیر دانش آموزان و زنان و فرهنگیان و کارمندان و کارگران و دیگر اصناف ترکمن در این دوران، دستاوردی است که کمتر در تاریخ مبارزاتی ملیت های ایرانی اتفاق افتاده است
در دوران فعالیت یکساله روشنفکران ترکمن در این دوره که اتحاد بی نظیری را سبب گردیده بود، عملا حاکمیت مردمی بوجود آمده بود و ترکمنها از کرانه های دریای خزر تا انتهای منطقه جرگلان در ارتباط و همبستگی با یکدیگر، خواسته های ملی و فرهنگی حلق ترکمن را پاس می داشتند. هم در انتخابات شورای شهرگنبد و هم در جریان انتخاب نمایندگان ترکمنصحرا برای شرکت در مجلس خبرگان، ترکمنان به اکثریت دست یافته و اتحاد و کمیت گسترده خود را به نمایش گذاشته اند
شوراهای روستایی ترکمنصحرا با سازماندهی عالی خود که از طریق ستاد مرکزی شوراها نظارت می گردیدند، نشان دادند که اگر کار مردم به خود مردم واگذار گردد، هم خلاقیت آنها شکوفان می شود و هم بازدهی و کیفیت محصولات، بالا می رود

دستاوردی بدین عظمت و در شرایطی که استبداد مذهبی شیعه در ایران در حال تحکیم بود و قربانیان بیشماری را می گرفت، برای حرکت ملی و دموکراتیک ترکمنها نمی توانست بدون خرج باشد و متاسفانه بهای بزرگی نیز بدان پرداخت گردید. بسیاری از رزمندگان حق طلب ترکمن را در یورش های نظامی، پاسدارن حکومت اسلامی به خاک و خون کشیدند و بسیاری را نیز با دستگیری و یا ربودن نیست و نابود می نمایند. حکومت اسلامی که استقرار نظام ستمگر خود را صرفا در خاموشی و نابودی هر گونه مقاومتی از پائین می دید، با به خاک و خون کشیدن شهرها و محله های ترکمن نشین، و با لگدمال نمودن کلیه سنگرهای مقاومت مردمی ترکمن، دستگاه استبدادی و سرکوبگرانه خود را مستقر می نماید

فعالیت های یکساله نهادهای مردمی ترکمنصحرا، دارای دست آوردهای دموکراتیک و فراگیر بوده است. تشکیل شوراها و اتحادیه های دهقانی و ادراه زمین های باز پس گرفته شده از غاصبان حکومت سابق را می توان به عنوان یکی از بزرگترین حرکت های ملی فراگیر عنوان نمود. راه انداخته شدن کلاس های فرهنگی و هنری و آموزشی را نیز که از طریق کانون های فرهنگی و هنری حمایت می گردیدند، در چارچوب بیداری ملی ترکمنها می توان به احتساب آورد. در همین دوره بود که تلاش های عمومی و داوطلبانه، بسان یک انقلاب فرهنگی فراگیر در ترکمنصحرا به ثمر می نشیند. نسل جدید ترکمن با شناختن تاریخ و هویت ملی و فرهنگی خود پا به میدان می گذارد. در سطح ترکمنصحرا کلاس های زبان ترکمنی و دوتار و قیجاق، بدون کوچکترین پشتوانه مادی و صرفا با علاقه مندی مبتکران فرهنگی و هنری، تشکیل می گردد و در فاصله کوتاهی بسیاری از گروه های موسیقی و هنری خلاق ترکمنی زاده میشود. نامگذاری ترکمنی و بکارگیری زبان ترکمنی در ترکمنصحرا مرسوم می گردد

علیرغم دستاوردهایی کیفی در عرصه های گوناگون اجتماعی، در بعد سیاسی این حرکت با معایب جدی روبرو بوده است. نیروهای روشنفکری جوان ترکمن که متاثر از اندیشه چپ مارکسیستی بوده اند و حضور سازمان های سراسری چپ را در منطقه ملی تجربه ننموده بودند، مشتاق حضور و دخالت سازمان فدائی در منطقه می گردند.( سازمانی که در راه و عقیده آن بسیاری از روشنفکران مناطق ملی ایران نیز جان خود را باخته بوده اند
با استقرار این سازمان در منطقه، روشنفکران ترکمن که بدون کوچکترین اتکا بر امکانات مادی و انسانی این سازمان، جنبش گسترده ملی – دموکراتیک ترکمنصحرا را سازماندهی نموده بودند، با مشکلات جدی مواجه می گردند. از یکطرف به دلیل عضویت در این سازمان می بایستی خط سیاسی این سازمان را تبلیغ می نمودند، از طرفی دیگر نیز به دلیل متعلق بودن به یک منطقه ملی، ملزم بودند تا از خواست ها و آماج های ملی ترکمن ها دفاع بنمایند. آماج ها و خواسته هایی که در زاویه دید چریکهای اعزامی قرار نداشته است. "اگر برای فعالین ترکمن احیای زبان و فرهنگ و آثار تاریخی و ادبیات ملی و .. در اولویت قرار می گرفت، برای رهبری سازمان شوراهای دهقانی و اتحادیه های کارگری آن، در مرکز توجه قرار می گرفت. برای سازمان فدایی، ترکمنصحرای آن دوره، بسان یک انقلاب کوچک بلشویکی بود که می بایستی بمثابه یک مدل موفق کمونیستی، برای نقاط دیگر ایران تبلیغ گردد. در حالیکه در واقعیت امر، مردم عادی ترکمن علاقه چندانی به نمادهای کمونیستی نداشته اند

در اتخاذ تاکتیک هایی مناسب و برای رویارویی با فشارهای حکومت اسلامی نیز رهبری موجود سازمان فدایی از مشی دیگری که منافاتی جدی با مصلحت و خواست واقعی ترکمن ها داشت پیروی می نمود. اگر این برهه تاریخی برای خلق ترکمن، سالروز اصالت و خیزش ملی و احقاق حقوق و زمین های غصب شده خود بود، برای رهبری سازمان فدائی، معنایی غیر از نمایش هژمونی و ابراز هویت چریکی نبوده است
در 19 بهمن 58 ، درست در شرایطی که بسیاری از آگاهان ترکمنصحرا با مشاهده ترفند های حکومت اسلامی در تحمیل یک جنگ دیگر، التماسانه اتخاذ یک سیاست معقول و غیر ماجراجویانه را از این سازمان طلب می نمودند، برگزاری تظاهرات گسترده سالروز واقعه سیاهکل در گنبد، بهانه بدست پاسداران سرکوبگر می دهد و جنگی دیگر به ترکمنان تحمیل می گردد...... .بگذریم
ترکمنها با جمعیت یکی دو میلیونی خود، یکی از ملیت های تشکیل دهنده ایران می باشند. در تمامی تحولات سیاسی در ایران به شکلی برای تاثیرگذاری مشارکت نموده و خواسته های ملی – فرهنگی خود را به شکل صلح آمیز مطرح نموده اند. پیدایش سازمان های چپ و ادعای آنان در دفاع از حقوق خلقها، اگرچه به تضعیف گرایشات ملی گرایانه و مستقل منجر گردید ولی هرگز نتوانست نفی آنرا باعث گردد
سازمان ها و احزاب سنتی ایرانی نیز که هر کدام با پیش کشیدن مدلی برای ایران، خط سیاسی خاص خود را تبلیغ می نمایند، به خاطر نداشتن درک درست از واقعیت ایران، هیچوقت نتوانسته اند سیاستی جامع و فراگیر را تبلیغ نموده و به خواسته های واقعی این ملت ها پاسخ بدهند

تجربه سازمان فدائی در منطقه ، ناپختگی این سازمان در اتخاذ سیاستی معقول و مردمی در ترکمنصحرا، یکبار دیگر، گرایشاتی را که خواهان سازماندهی مستقلانه ِ جنبش ملی ترکمنها است، تا حد زیادی تقویت نموده است.
ساسا سازماندهی فعالیت ها پیرامون "رفع ستم ملی" نه تنها ایراد پذیر نمی باشد، بلکه ضرورتی است که بدون پاسخ دهی بدان نمیتوان به خلق های محروم ایرانی نزدیک تر گردید. بنا به اصول و الزامات فرهنگ دموکراتیک، چنین حقی را نمی توان از هیچ کسی صلب نمود. اگر چنانچه سازمان های سراسری ایرانی نیز که مدعی می باشند، برای نهادینه شدن دموکراسی و عدالت اجتماعی در عرصه وسیع تری فعالیت مینمایند، اگر در برنامه سیاسی خود، رفع ستم ملی و فرهنگی و مدنی از مناطق ملی را گنجانیده باشند و در کارزار سیاسی بدان صادق و پای بند باشند، حقانیت آنان را نمی توان زیر سوال برد
آنچه که بر حقانیت و یا بطلان یک تشکل سیاسی رقم می زند، شعارهای تند و آتشین ِ ملی گرایانه ِ بکار گرفته شده در آن نمی باشد، بلکه اساسا میزان پای بندی آن جریانات به معیارهای دموکراتیک و رعایت حقوق مردم، اساسا در اولویت قرار می گیرد. دموکراسی را نمی توان بدلخواه خود تفسیر نمود و به طبع منافع خود محدود نمود.همه آدمها بدان نیاز دارند و بدون رعایت آن رفع ستم طبقاتی ومدنی و فرهنگی، ملی و انسانی ازجامعه انسانی غیر ممکن می باشد
در وضعیت کنونی، یکی از اصلی ترین فعالیت هایی که از روشنفکران ترکمن در مهاجرت می توان توقع داشت، همیاری آنان برای رساندن صدای دادخواهانه ملت ترکمن به تریبون های بین المللی می باشد. فریادها و ناله های ملتی که به درستی به بیرون انعکاس داده نشده باشد، با توجه به نرم های پذیرفته امروزی، به پایین بودن سطح رشد سیاسی آن ملت تعبیر می گردد
برای جوابگویی بدین حاجت نیز چاره ای غیر از اتحاد عمل و جستجوی متدهای همکاری دهنده و وسیعتر..... نیست
با عرض پوزش مطلب فوق اندکی اصلاح گردیده است
ت. آتابای 23 بهمن ماه 1386

پنجشنبه، بهمن ۱۸، ۱۳۸۶

رژیم سلطانی یا ولایت مطلقه فقیه؟

حسين باقرزاده
بحث در مورد ماهیت نظام جمهوری اسلامی همواره در بین نیروهای سیاسی ایران جریان داشته و یكی از موارد اختلاف آن‌ها بوده است. از كسانی كه ماهیت رژیم را بر اساس روابط خارجی آن و به خصوص غرب یا آمریكا تعریف می‌كردند و آن را یك نظام مستقل ضد امپریالیست می‌شناختند (و یا هنوز ممكن است بشناسند) می‌گذریم. نظری‌ نیز هست كه همه نظام‌های غیر كمونیستی جهان را (كه بنا به تعریف، در حال حاضر تقریبا همه نظام‌های موجود را در بر می‌گیرد) یك كاسه می‌كند و آن را سرمایه‌داری می‌نامد، و نیازی به تقسیم‌بندی نظام‌های (سرمایه‌داری) جهان بر اساس معیارهای دیگر نمی‌بیند. این نوع معیارها البته چی‍ز زیادی به دست آدمی نمی‌دهد. تعاریف دیگری نیز بوده است كه از شدت رسوایی سر به كمدی می‌زند. یكی از معروف‌ترین این موارد، تعریف جمهوری اسلامی به «مردم‌سالاری دینی» بود كه در دوران اصلاح‌طلبی رواج داشت و بیش از همه، آقای خاتمی مدعی آن بود. البته وقتی آقای خاتمی توضیح داد كه منظور او از جامعه مدنی همان «مدینة النبی» عصر پیامبر اسلام بوده است معلوم شد كه مردم‌‌سالاری دینی‌ او نیز به چه معنا است. ولی كاربرد این اصطلاحات، بسیاری را در دهه اصلاحات به بیراهه برد و توهمات زیادی ایجاد كرد.اخیرا اكبر گنجی طی ‌چند مقاله به بیان ماهیت نظام جمهوری‌ اسلامی پرداخته است1. آقای گنجی به درستی توضیح می‌دهد كه تعابیری مانند نظام فاشیستی یا تمام‌خواه (توتالیتر) با خصوصیات جمهوری اسلامی نمی‌خواند و بیانگر ماهیت آن نیست. او هم‌چنی‍ن تعبیر یك رژیم ارتجاعی را برای آن مناسب نمی‌داند و با تعریفی كه خود از یك نظام ارتجاعی می‌كند آن را بر جمهوری اسلامی تطبیق‌پذیر نمی‌داند. این برخورد و تعریف ارائه شده از سوی آقای گنجی از نظام ارتجاعی‌ مورد مناقشه قرار گرفته است. در واقع، مناقشه اخیر چندان تعیین‌كننده نیست، و ارتجاعی یا ارتجاعی نبودن جمهوری اسلامی (كه با تعریف‌های مختلف به نتایج مختلفی از آن می‌توان رسید) در بیان كاركرد اجتماعی یا سیاسی آن مسئله خاصی را حل نمی‌كند. در بیان ماهیت جمهوری اسلامی، رابطه آن با قدرت و منبع آن از یك سو، و با مردم و نهادهای مردمی از سوی دیگر، تعیین كننده است.آقای گنجی برای بیان ماهیت نظام اسلامی‌ حاكم در ایران، واژه «سلطانی» را برگزیده است. او از این واژه دو مفهوم را ایفاد می‌كند. یكی‌ این كه نظام مبتنی بر فرد است، و سرنوشت یك جامعه 70 میلیونی در دست یك نفر قرار گرفته است. دوم این كه فرد یادشده به تنهایی تصمیم می‌گیرد و تصمیم خود را بر همه نهادهای دیگر حكومتی تحمیل می‌كند (او به هیچ نهاد دیگری پاسخگو نیست). آقای گنجی‌ با كاربرد واژه «سلطانی» نوعی توازی بین این نظام و نظام‌های سلطنتی سنتی رایج در ایران پیش از انقلاب را نیز به خواننده القا می‌كند. در این بحثی‌ نیست كه سلطنت‌ مطلقه نیز این دو خصوصیت را دارا بوده است. یعنی‌ در ایران پیش از انقلاب، به جز دوره‌های كوتاهی پس از مشروطه كه نوعی دموكراسی برقرار بوده، نظام حاكم به تعبیری كه آقای گنجی در این جا به كار گرفته یك نظام سلطانی بوده است. ولی اطلاق نظام سلطانی به جمهوری اسلامی - و موازی‌سازی‌ آن با نظام‌های سلطنت مطلقه - از دقت كافی برخوردار نیست و نوعی تقلیل‌گرایی بشمار می‌رود.در واقع دو تفاوت عمده بین نظام‌های سلطنتی مطلقه و نظام جمهوری اسلامی وجود دارد. اول این كه در آن نظام‌ها، دایره سلطه فرد حاكم به صحنه عمومی محدود می‌شود و كمتر به حریم خصوصی افراد كار دارد. در جمهوری اسلامی، اما، ولی فقیه فقط به اعمال سلطه در صحنه عمومی راضی‌ نیست، و بلكه به خود حق می‌دهد كه اتاق خواب شهروندان را نیز تحت كنترل خود بگیرد و هنجارهای مطبوع خود را بر آنان تحمیل كند. قوانین غلاظ و شدادی كه به فرمان ولی فقیه در مورد رفتارهای جنسی یا خصوصی شهروندان وضع شده و تخلف از آن‌ها را با شلاق، و نقص عضو و اعدام و سنگسار پاسخ می‌دهد چیزی به مراتب بیش از یك نظام سلطانی است. دوم این كه نظام‌های سلطنتی مطلقه نوعا (و البته نه همیشه) نوگرا بوده‌اند و از قدرت مطلقه خود برای جا انداختن هنجارهای‌ مدرن به جای هنجارهای كهن بهره می‌گرفته‌اند (مثلا كشف حجاب). در جمهوری اسلامی، به عكس (و این جا مسئله ارتجاعی بودن این نظام مطرح می‌شود)، نظام حاكم هنجارهای منسوخ قرون وسطایی را با استفاده از قدرت خود احیا و بر جامعه تحمیل كرده است (مثلا قانون قصاص). تحكم آمرانه نظام‌های سلطنتی مطلقه، جامعه را (غالبا) به پیش می‌راند، و تحكم آمرانه نظام جمهوری اسلامی، جامعه را به عقب رانده است. به دلیل دو تفاوت عمده یادشده فوق، برابر سازی بین این دو نظام، و تعبیر از جمهوری اسلامی تحت عنوان «نظام سلطانی» كه این برابرسازی را القا می‌كند نادرست است. در واقع، استدلال‌های آقای گنجی‌ را مبنی‌ بر این كه جمهوری اسلامی نظامی فاشیستی یا تمام‌خواه نیست می‌توان به این وسیله تكمیل كرد و نشان داد كه این نظام یك رژیم سلطانی نیز نیست. كاربرد اصطلاح رژیم سلطانی در مورد جمهوری اسلامی یا بخش عمده‌ای از خصوصیات آن را نادیده می‌گیرد و تصویر نادرست مدرنی از آن به دست می‌دهد و یا تصویر مغشوشی از نظام‌های سلطنتی مطلقه گذشته ایران را به خواننده القا می‌كند. جمهوری اسلامی، یك رژیم سلطانی نیست، و در مقوله خاص خود قرار می‌گیرد. نیازی هم به نام‌گذاری آن تحت عناوین دیگر نیست: جمهوری اسلامی حكومت مطلقه ولی فقیه است، و همین تعبیر برای بیان ماهیت آن باید از هر تعبیر دیگری گویاتر باشد.آن چه كه البته مانع از آن شده كه ماهیت این نظام به صورت عریان در برابر چشمان مردم قرار گیرد، ظاهر شبه دموكراتیكی‌ بود كه در قانون اساسی برای آن تعبیه شده و در طول 29 سال گذشته كم و بیش حفظ شده بود. رأی‌گیری‌های متناوب كه برای تعیین اعضای مجلس شورای‌ اسلامی، مجلس خبرگان، رییس جمهور و اخیرا شوراهای شهر انجام می‌شد چهره‌ای از «دموكراسی» را عرضه می‌كرد كه در پس آن قدرت ولی فقیه می‌توانست مخفی‌ بماند. ولی هم در زمان آقای خمینی و هم در دوران خلفش آقای خامنه‌ای، برای‌ هر كس كه پوشش «دموكراتیك» نظام را پس می‌زد به خوبی‌ روشن بود كه همواره اراده ولی‌ فقیه است كه تعیین كننده نهایی است و گفتار‌های اینان در مورد مجلس و سایر نهادهای «انتخابی» یا انتصابی تعارفی بیش نیست. نقش مستقیم این دو ولی فقیه به خصوص در مورد دو ویژگی متمایز كننده جمهوری اسلامی از نظام سلطانی كه در بالا آمد (سلطه بر حریم خصوصی و عقب راندن جامعه) بیش از هر چیز دیگر روشن بوده است.در هر صورت، با گذشت زمان به تدریج پرده‌های پنهان كننده نقش ولی ‌فقیه یكی‌ پس از دیگری به كنار رفتند، و در نتیجه ماهیت این نظام عریان‌تر شده است. در دوران آقای خمینی، سحر سلطه معنوی‌ او بر پیروانش، نقش واقعی او را از دید آنان پنهان می‌داشت. پس از مرگ او، و تبدیل عبارت «ولایت فقیه» به «ولایت مطلقه فقیه» نقش ولی ‌فقیه برجسته‌تر شد، و همین امر به اولین ریزش نیروهای هوادار جمهوری اسلامی منجر گردید. دوران اصلاحات، پرده دیگری بر نقش ولی ‌فقیه برای مدت كوتاهی كشاند، اما این امر بیش از دو سه سال دوام پیدا نكرد و ولی‌ فقیه با یك یورش بی‌سابقه در آغاز كار مجلس ششم نقش خود را برملا كرد. از آن هنگام به بعد این روند سرعت بیشتری‌ یافته است و با قلع و قمع اصلاح‌طلبان و حذف آنان از مجلس آینده، اكنون بیش از هر زمان دیگر قدرت مطلقه ولی فقیه عریان و بی‌واسطه به میدان آمده است. لباس‌های‌ امپراتور از تن او ریخته و او بیش از هر هنگام دیگر برهنه شده است.اكنون ولی‌ فقیه می‌ماند و كسانی كه (اصولگرایان به كنار) هم‌چون كروبی مجلس را مطیع رهبر می‌شناسند. بسیاری از آنان كه حذف شده‌اند راه دیگری‌ می‌پیمایند و چه بسا كه به صف دموكرات‌ها بپیوندند. پیوستن برخی از اصلاح‌طلبان پیشین به كمیته دفاع از انتخابات آزاد، سالم و عادلانه نمودی از ریزش این نیروها در زیر سلطه روزافزون و عریان ولی فقیه است. گفته‌های اخیر آقای شیرزاد در اصفهان2 نیز نمودی دیگر از این قبیل است. باید به این نیروها خوش‌آمد گفت - گرچه كه تحول آنان به سوی ارزش‌های دموكراتیك بیش از آن كه ناشی از انتخاب شخصی آنان باشد مدیون اعمال قدرت بیشتر ولی فقیه و عریان شدن هرچه بیشتر ماهیت جمهوری اسلامی بوده است.و این جا است كه می‌توان یك جنبه مثبت انحصارطلبی‌های جناح حاكم و ولی‌ فقیه را كه در رأی‌گیری آینده بیش از هر زمان دیگر نمود پیدا كرده است دید. با عریان شدن ماهیت جمهوری اسلامی، جایی‌ برای كمترین توهم در باره این نظام و ماهیت ضد دموكراتیك، ضد انسانی و ضد مدرنیزم آن باقی‌ نمی‌ماند. این نظام در طول 29 سال حیات خود بیشترین صدمات و تلفات انسانی را بر جامعه ما وارد كرده است، خشن‌ترین هنجارهای قرون وسطایی را بر جامعه تحمیل كرده و گسترده‌ترین دخالت و فضولی در زندگی خصوصی شهروندان را مرتكب شده است. چنین كارنامه وحشتناكی فقط از یك نظام ولایت مطلقه فقیه بر می‌آمده است. اكنون با حذف نیروهایی كه چهره خارجی نظام را برای مردم آرایش می‌كردند ماهیت این نظام بیش از هر زمان دیگر شناخته‌تر می‌شود. هر بخش از این نیروها كه به جنبش دموكراسی‌خواهی بپیوندند مغتنم است و باید از آن استقبال كرد
از سایت ایران امروز

جمعه، بهمن ۱۲، ۱۳۸۶

دعوت به گفتگو و بحث آزاد
دراَتاق پالتاکی Turkmensahramyz

موضوع: درباره ی نخستین گزارش یک سازمان جهانی مدافع حقوق بشر (عفو بین الملل) و آخرین اخبار و گزارشات ازبرخوردهای غیرقانونی با دستگیرشدگان به جرم اعتراض بر قتل دلخراش ماهیگیران ومحاکمات بدون وکیل مدافع آنها ،
زمان: یکشنبه سوم فورال 2008 (13 بهمن 1386)، ساعت: 18 (اروپای مرکزی) ، 20:30 (تهران) و 22 ( آشغابات) ،
مکان: اُتاق پالتاکی (اُتاق اینترنتی ) " تورکمنصحرامیز"
Paltalk > Rooms > Europa > Other > Turkmensahramyz.
------------------------------------
erkin dialog we diskusia
Chagyrýarys

Tema: Gulestan welaýetining Hazar ýaka turkmen balykçylaryny aýylganj öldirilmegine protest edenlerden tutulanlar hakynda halkara hukuk goraýji gurama (amnesti international)
lardan ilkinji rapor we songky habarlar ;
Guni: 1 shenbe (bazar guni ) 03- nji Few. 2008 ( 13-nji Bahman 1386 şemsi) ;
sagady: 18:00 (merkezi Awropa), 20:30 (Tehran), 22:00 (Ashgabat) de bashlanýar;
ýeri : Paltalk > Rooms > Europa > Other > Turkmensahramyz.

Adminler topary
Tms_da@yahoo.com