سه‌شنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۸۴

حماسه قورقوت آتا

حماسه قورقوت آتا به سده های11ـ 10 میلادی وحتی بعضی از فصول آن به قرن های 7ـ6 مربوط میباشد. از اینرو جهت شناخت ساختار اجتماعی، اقتصادی، سنن و رسوم کهن ترکمن ها دارای اهمیت میباشد
ملت هنردوست ترکمن، ترانه ها و آهنگها ی موسیقی را دوست می دارد.غم وشادی خویش را به شکل شعر وترانه بیان می کند. بر مشکلات و حتی دشمنان خود به نیروی اشعار، ترانه و آهنگ پیروز میشود. در این اثر حماسی به این مهم توجه ویژه ای مبذول شده است. همه قهرمانان حماسه قبل از آغاز نبرد با شعر و ترانه خود به رویاروئی دشمن می روند و با چنین برخوردی خشم دشمن را فرو می نشانند و بر او چیره می شوند
قورقوت آتا در طول داستان نقش شخصیتی شاعر و متحد کننده را ایفا می کند. فقط شخصیت هایی چون «بایاندئر خان»،«سالئر قازان» و «قورقوت آتا» در طول تمام داستان حضور دارند. ایده اصلی داستان قهرمان پردازی است. در این داستان زنان ودختران هم همچون مردا ن در کارهای زیادی شرکت دارند
گرچه هر یک از حکایت های این داستان حماسی دارای سوژه ها و قهرمان های مختلفی است، ولی همگی بیانگر وضعیت داخلی و خارجی "اوغوزها" با آداب وسنن یکسان آنها میباشد و همه قهرمانان داستان توسط قورقوت آتا بهم مربوط میشوند
حماسه قورقوت آتا برای شاعران، نویسندگان و باخشی های ترکمن نقش راهنما را ایفا نموده است
کسب و کار اصلی تیره اوغوز (ترکمن ها) در آن دوره اساسا دامداری بوده است. بهمین خاطر همیشه در حال کوچ از محلی به محل دیگر و از ییلاق به قشلاق بوده اند. سرمایه آنها متشکل از شتر و گوسفند، در جشن های مهم خویش این حیوانات را ذبح می کرده اند. اما به غیر از گله های شتر و گوسفند برای استفاده در جنگ و و شکار، اسب های تربیت شده مخصوصی داشته اند، همچون "قیرآت" کوراوغلی، اسب ها صاحب لقب هایی چون "بوزآت" و "قونقور آت" بوده اند. حتی دشمن با دیدن اسب حریف خود، وی را می شناخته اند
در حماسه قورقوت آتا به مسئله ای مثل چند همسری، داقئلما، آداقلیق و یا مهریه برخورد نمی کنیم و حتی به تعیین شیر بها فقط در یک مورد برخورد می کنیم، اما در همان جا نیز شخص معیوب العقلی به نام "قاراچار" طلب شیر بها می کند
یکی از ایده های اصلی این حماسه را خردگرائی و تائید پیروزی حق بر بیعدالتی تشکیل می دهد خیانت چهل تن از نوکران "درسه خان" حاکی از نفوذ دشمن در صورت عدم هوشیاری، حتی در بین خود جمع میباشد. گول خوردن" درسه خان" پیر بر اثر ناهوشیاری و در نتیجه گرفتار شدن وی به مصیبتی بزرگ در کتاب آورده شده است
"درسه خان" از بی فرزندی رنج می برد ولی صاحب فرزند شدن حتی به فکر ازدواج دوباره هم نمیافتد. علت اصلی این امر نبود چند همسری در آن دوره میباشد
این داستان ما را با آداب و سننی چون شکار، جنگاندن گاوهای نربا هم، قاب بازی و دعوت از باخشیها آشنا میسازد
در آخر داستان شکست دشمن طماع بازگویی میشود(افتادن دشمن در چاهی که خود کنده). دارا بودن احترام و شخصیت و حتی لازم بودن هنر از جان گذشتگی برای کسب میراث پدری بروشنی نشان داده می شود. در حین تعلیم دادن قازان به پسر خود، لشگر دشمن به او حمله ور می شود. در طی نبرد قدرت و دلاوری بگ نشان داده می شود. بگ های دیگر نیز شجاعانه می جنگند. در اینجا حتی از خودگذشتگی زنان نیز ترسیم میشود. "بورلا" زنی از تیره اوغوز با دختران تحت فرماندهی اش شجاعانه به صفوف دشمن حمله می کند و یکی از سردسته های دشمن را از بین می برد
انسان های قدیم علت رعد و برق و ماه گرفتگی را بدرستی نمی دانستند. آنها تصور می کردند چیزهایی وجود دارند که این پدیده ها به فرمان آنها رخ می دهد. مثلا "بورقوت دیوانا" را خدای باران و یا "حایدر بابا" را خدای باد و ...می دانستند
آنها بر این باور بودند که برخی از این خدایان قابل رویت بوده و بعضی نیز قابل رویت نمی باشند.از همین رو اعتقاداتی به موجودات خیالی چون دیو، جن و پری، اژدها و غیره داشته اند. بهمین خاطر ما به وجود این موجودات خیالی در قصه ها، داستان ها، روایات بر می خوریم. در این داستان ها علیرغم تصویر خوفناک از این موجودات خیالی برنده نهائی باز انسان ها هستند. و حتی گاه دیوهای شکست خورده به انسان ها کمک می کنند. این روند بازگو کننده این حقیقت است که هیچ موجودی برتر از انسان نیست
همه بخش های "حماسه قورقوت آتا" علیرغم سوژه ها، معانی و قهرمان های مختلف بیانگریکی بودن آداب، سنن و اوضاع زیستی ترکمن های آن دوره می باشد. علاوه بر این برخی از شخصیت هایی که در این اثر حماسی نقش دارند از جمله " بایاندئر خان"، "سالئر قازان" و بویژه شخصیت "قورقوت آتا" بخش های مختلف داستان را بهم مربوط می سازند
از اینرو حماسه " قورقوت آتا" بیانگر وقایعی است که تیره های مختلف اوغوز از سر گذرانده اند. برای تربیت جوانانی میهن پرست و مبارز این اثر حماسی از ارزش والائی برخوردار است
مأتی کوسایف 1950

تهیه و تنظیم از : ر.اجانلی

شنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۴

درسهایی از وقایع ازبکستان

فروپاشی سیستم حکومتی شورایی که به طور مطلق از مسکو هدایت می گردید این امید را در دل مردم این جمهوری ها زنده نموده بود که دیگر تحولاتی دمکراتیک در این ممالک بوجود خواهد آمد و خود مردم این جمهوریها در سرنوشت و آینده خود تصمیم خواهند گرفت.اما علیرغم این خوش بینی تحولات در مسیر دیگری جریان پیدا مینماید. البته برخی از این جمهوری ها همانند نواحی بالتیک که از دیرباز مناسباتی با کشورهای غربی داشته اند با مشکلات کمتری به سوی دمکراسی رفته و اکنون نیز با پیوستن به اتحادیه اروپا فصل نوینی را در تاریخ خود تحربه می نمایند و اما برخی دیگر از این ممالک که عملا به دلیل استیلای دیرینه استبداد روسی فرهنگ دمکراسی و اتکا به رای مردم را از دست داده بودند! هنوزهم با دیکتاتوری و استبداد سیاسی اداره می شوند که روسیه سفید و یا جمهوری " بلوروسی" نمونه آن است. ( اخیرا برخی از این جمهوریها تحت تاثیر فشارهای بین المللی و ابتکارات شجاعانه اپوزوسیون این کشورها در انتقال قدرت از دیکتاتورها به مردم که به " انقلابات مخملی" مشهور گردید به سوی نظامی دمکراتیک خیز برداشته اند که اوکراین و گرجستان از آن جمله است).

در جمهوری های مسلمان آسیایی روند حوادث در مسیری نگران کننده تری پیش رفت و در برخی از آن همانند ازبکستان و ترکمنستان به جای فرم گیری سیستم حکومتی مردم سالار و دمکراتیک این حکام و دیکتاتورهای باقی مانده از دوران شوروی بودند که توانستند با سرکوب اپوزوسیون و دادن وعده های پوچ به مردم تدریجا موقعیت خود را محکم نموده و حکومت های خود را مادام العمر نمایند.
در آذربایجان و قازاقستان و قیرقیزستان نیز روند جریانات هرگز در مسیر دمکراسی واقعی سیر ننموده و هر کدام از این سه جمهوری مسلمان نیز به نحوی از انحای مختلف از مسیر دمکراسی واقعی خارج گردیده و با مسائل و مشکلات فراوان سیاسی روبرومی باشند. اخیرا جمهوری "قیرقیزستان" که دارای سیستم" شبه پارلمانی" پلورالیستی هدایت شده از بالا را صاحب بود بدنبال شکل گیری انقلابهای مخملی در مناطق اروپایی! توان مقابله با مردم و اپوزوسیون سیاسی را از دست داده وبدنبال فرار رئیس جمهورش( عسکر آقایف) به مسکو اکنون تغییراتی در بافت رهبری این جمهوری صورت پذیرفته است. اما آیا این تغییر قدرت در این جمهوری فقیر و سنتی و عقب مانده و غیر استراتژیک به شکل گیری حاکمیتی مردم سالار و دمکراتیک منجر خواهد گردید؟ سوالی است که در آینده روشن خواهد شد.

تحولاتی که در جمهوری های گرجستان و اوکراین و قیرقیزستان شکل گرفت توانست سریعا تاثیر خود را در ازبکستان که با دیکتاتوری رئیس جمهور مادام العمر( اسلام کریم اف) اداره می شود نشان بدهد و مردم ناراضی در برخی مناطق دست به شورش زده و به راهپیمایی های می پردازند!. آنطور که رسانه های گروهی بین المللی گزارش نموده اند نقطه شروع راهپیمایی های مخالفان از نواحی شرقی هم مرز با قرقیزستان ( دره فرغانه) بوده است . بنا به گفته این خبرگزاری ها تظاهرکنندگان با محاصره ادارات دولتی و بویژه زندان شهربانی شهر " اندیجان" زندانیان در حبس را فراری می دهند. همزمان در شهر قراسو نیز حرکتهای اعتراضی ادامه می یابد. بنا به گزارشات سازمان ملل و خبر گزاری روسی انترفاکس در همان لحظات شروع این حرکات نیروهای مسلح با شلیک گلوله صدها نفر را از پای در می آورند ( بین 500 تا 700 نفر و طبق ادعای اپوزوسیون 1000 نفر).

برای فهمیدن واقعیات جاری در ازبکستان اندکی دورتر می رویم و به حوادثی که بدنبال لشکرکشی آمریکا و انگلیس به افغانستان برای سرنگون کردن حکومت طالبان روی داد می پردازیم
رژیم طالبان که در واقع با تمام دنیا سرجنگ داشت هم روسیه و چین را متحدا در کنار امریکا قرار داد و هم ازبکستان و دیگر جمهوری های هم مرز را. امریکا و انگلیس نیز به لحاظ اهمیت استراتژیک این جمهوری در مقابله با تروریسم طالبان! سریعا به تقویت موقعیت نظامی خود در این جمهوری می پردازند و در سالهای 2001 تا 2002 طی توافقی که با مقامات ازبکی داشتند ابتدا پایگاه هوایی تاشکند ( همان پایگاه دوره شوروی) به امریکا و انگلیس واگذار می گردد وسپس نیز صدها نفر ازکارشناسان نظامی امریکایی برای آموزش جبهه شمال و نظامیان ازبکی در آنجا مستقر می شوند.
حادثه افغانستان و حضور ناتو در این منطقه مستقیما در روند تحولات داخلی ازبکستان تاثیر می گذارد و باعث آن میشود تا سیاست مقابله با خطر" تروریسم اسلامی" ابعادی بین المللی پیدا نماید. شکی نیست که فعالیت های تروریستی بنیادگرایان اسلامی خطری بوده برای آینده سیاسی ازبکستان ولی واقعیت این است که تمامی مخالفین سیاسی حکومت " کریم اف" طرفدار طالبان نبوده و در میان آنها جریانات دمکراتیک نیز حضور داشته و دارند.

طبق گفته کریک مورای (سفیر سابق انگلیسی) در ازبکستان که در روزنامه گاردین منتشر می شود: آمریکا و انگلیس از طریق این سفیر گزارشاتی را در مورد شکنجه و کشتار مخالفین سیاسی در این کشور دریافت نموده بودند که به عنوان مثال ایشان هشدار داده بوده که دو نفر از اپوزوسیون به نامهای " مظفر آوازف" و " حسین الدین علیم اف" در سال 2002 در زندان مخوف "جاسلیق" بعد از شکنجه در آب داغ جوشانده!! می شوند. اما نه تنها این دو قدرت اعتنائی به گزارشات این سفیر نمی نمایند بلکه تونی بلیر نخست وزیر انگلستان برای پنهان نمودن این راز؟! خود این سفیر را از کار برکنار می نماید. برطبق نوشته روزنامه انگلیسی ابزرور و آمریکایی نیویورک تایمز هم در همان سال دولت بوش 500 میلیون دولار به ازبکستان کمک می نماید تا هم قوای نظامی خود را تقویت بنماید و هم نیروهای امنیتی خود را!
آنچه که مسلم است رژیم کنونی در ازبکستان از هم پیمانان استراتژیک آمریکا و انگلیس بشمار می آید و این دو قدرت علاقه چندانی برای زیر سوال کشیدن حکومت دیکتاتوری در ازبکستان را ندارند. این مسئله با اعتراضات محافل و جریانات دمکراتیک در غرب و آمریکا مواجه گردیده است و زیر فشار این نیروها بالاخره هر دو قدرت بزرگ نیز با محکوم کردن کشتار صدها نفر در ازبکستان بالاخره سکوت مرگبار خود را شکستند. در اقدامی مشترک نیز دولت های اتحادیه اروپا خواستار بررسی واقعه " اندیجان" از طریق هیئتی بی طرف می گردند که تا کنون حکومت ازبکستان با آن مخالفت نموده است. قابل ذکر است که اتحادیه اروپا سالانه مبلغی برابر با 100 میلیون دلار به ازبکستان کمک می نماید.
در نشستی که در 24 ماه مه بنا به دعوت " ناتو" در منطقه اوره سوئد تحت عنوان "همبستگی برای صلح" تشکیل گردید نماینده ازبکستان غایب بوده است! برای این اجلاس از 46 کشوردنیا دعوت بعمل آمده بود. تحلیل گران معتقد میباشند که حکومت در ازبکستان از رویارویی با افکار عمومی و نظاره گران بین المللی واهمه دارد!.

بر خلاف حاکمان غیر دمکرات جمهوری های قیرقیزستان و گرجستان و حتی اوکراین که در مقابل فشار های بین المللی و شورشهای مردم راه سازش راانتخاب نمودند حکومت دیکتاتوری در ازبکستان در انتخاب مشی قهرآمیز و مقابله با مردم خودی درنگی را جایز ندانسته و براحتی به قتل عام صدها نفر از تظاهرکنندگان می پردازد.این اقدام گستاخانه حکومت در ازبکستان ریشه در محاسبه فرصت طلبانه اسلام کریم اف و باند قدرت در ازبکستان دارد. آنان که قرارداد نظامی و امنیتی با امریکا و انگلیس را نقطه قوتی برای تداوم حکومت بوروکراتیک خود یافته اند دلگرم تر و جسورتر از قدرتمندان دیگر جمهوری های شوروی سابق درمقابل خواست دمکراتیک مردم خود مقاومت می نمایند و باهمان روش حکومتی کهنه حاکمیت خود را پاسداری می نمایند. طبق گزارشاتی مکررکه از جانب منابع خبری متفاوت ارائه گردید حکومت در ازبکستان و کشورهای همجوار کمابیش به مافیای قدرت تبدیل شده و برخی از سیاستمداران و نظامیان حاکم در این حکومت ها با تجارت تریاک و هروئین ار افغانستان به روسیه و اروپا میلیونها دلار پول اندوخته اند و برای حفاظت موقعیت خود با تشکیل دادن باندهای مسلح از خویشان و طوایف خودی بر این مافیای قدرت آرایش ویژه ای داده اند.

در مقایسه با ازبکستان که با نزدیکی به امریکا و انگلیس برای تداوم رژیم دیکتاتوری خود تضمین هایی می جوید وضعیت در قزاقستان و ترکمنستان تا حدی متفاوت می باشد. قزاقستان که از دیرباز در دوران جنگهای ایدئولوژیک دو قدرت کمونیستی پایگاهی استراتژیک برای اتحاد شوروی قلمداد می گردید اکنون نیز بدلیل حضور شهروندان روس تبارش ( 40%) که در اقتصاد و مدیریت تکنیکی و بسیاری از پست های حساس نقش مهمی دارند همواره سیاست مدارا با روسیه را به عنوان تعادل قدرت پذیرفته است. قراردادهای کلانی نیز در زمینه نفت و گاز با شرکت های کشورهای غربی دارد که در مناسبات بین المللی توان مانور سیاسی این حکومت را بالا برده است. مخالفین پرزیدنت نازاربایف دائما در معرض فشار قرار گرفته و تاکنون نیز چندان شانسی برای نمایش قدرت و عرض اندامی! پیدا ننموده اند.

وضعیت سیاسی در جمهوری " ترکمنستان" از ازبکستان و قزاقستان نیز ویژه تر می باشد. پرزیدنت ساپارمراد نیازوف که طی نمایشی خود را پدر همه ترکمنها ( ترکمن باشی) اعلام نموده هرگز به انتقال یا تقسیم قدرت اعتقادی ندارد و در حال حاضربه هیچ حزب و یا دسته ای سیاسی که مرید ترکمن باشی نباشند اجازه فعالیت داده نمی شود.در سیاست خارجی نیز حکومت ترکمنستان مناسبات حسنه ای هم با روسها دارد و هم با جمهوری اسلامی ایران و هم با ترکیه! حکام ترکمنستان نام این شیوه حکومتی را " بی تاراپلیق" گذاشته اند.

اپوزوسیون سیاسی در ترکمنستان تاکنون صاحب ابتکار و خلاقیت آنچنانی نبوده و نتوانسته است نارضایتی مردم این جمهوری را در مسیری تحول ساز سازماندهی نماید. آن بخش از این اپوزوسیون نیز که در روسیه بسر میبرد بدنبال کنار آمدن نیازوف با روسها و بهبودی روابط آنها عملا ابتکار عمل خود را از دست داده است.

<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<
بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در جمهوری های آسیایی شوروی سابق کارهای تحقیقی بمراتب گسترده تر و جامع
تری را می طلبد. به طور چکیده می توان عنوان نمود که این جمهوری ها که بیش از 50 میلیون جمعیت و مساحتی بیش از دو برابر ایران را دارند صاحب منابع کشاورزی و معدنی بسیار غنی می باشند و با داشتن حجم گاز و نفت سرشار خود می توانند در آینده نقش بسیار مهمی در تحولات منطقه بازی نمایند.
حظور قدرتهای بزرگ همانند امریکا و انکلیس می تواند به استیلای چند صد ساله استعمار روس پایان بدهد و بنابر این علیرغم سکوت این قدرتها در مقابل حکومت های دیکتاتوری و حق کشی این جمهوری ها که ریشه در منافع استراتژیک آنان دارد وظیفه محافل دمکراتیک در این است که با اتخاذ شیوه های مبارزاتی مناسب و با اتکا بر افکار عمومی جهانی و به تقلید از انفلابات مخملی! که برخی از جمهوری های دیگر اتخاذ نمودند ابتکار عمل را بدست گرفته و به زورگویی این دیکتاتورها پایان ببخشند. با توجه بر تجارب حاصله به محض مشاهده آلترناتیوی مردمی و دمکراتیک قدرت های بزرگ ( البته نه روسیه) مناسبات خود با این حاکمان دیکتاتور را تغییر خواهند داد.
بنا بر این من مطلب خودم را بدین گونه به پایان می رسانم که : بدون سازماندهی وسیع مبارزاتی و به غیر از اتکا بر مردم ستمدیده خودی و بدون جلب توجه محافل مترقی و آزادی طلب جهانی شانس موفقیت و رهایی نه تنها برای مردم این جمهوری ها بلکه برای ملیتها و مردم ایران نیز ناممکن خواهد بود.

ت. آتابای

دوشنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۸۴

در باره مطالبات ترکمن ها از دکتر معین

گوزلاب گونگل برمه بی وفالارغه
باق کیم وفا گورمیش بی وفا لاردن
مختومقلی

چند روز پیش شورای هماهنگی اصلاح طلبان ترکمن طرحی را تحت عنوان "مطالبات ترکمن ها از دکتر معین" ارائه نمود که گویا این طرح به جزیک نکته، مورد قبول دکتر معین قرار گرفته است.
این طرح شامل یک مقدمه، سیزده بند و دو اشاره می باشد.
مطالباتی که در این طرح عنوان شده بطور کلی شامل سه محور اساسی است؛ مطالبات فرهنگی(بندهای1 تا3و9 )، اصلاحات و پروژه های اقتصادی(بندهای 4 تا 6) و مطالباتی در عرصه مدیریت اداری و اجرائی.
خواست های مطروحه در طرح مورد بحث،منعکس کننده بخشی از خواست های ترکمن هاست ونه تمام آن.
اصلاح طلبان ترکمن در این طرح به حق اجرای اصل 15 قانون اساسی را خواستار شده اند. اصلی
که در طول 26 سال گذشته همواره زیر بوته فراموشی گذاشته شده و هرگز کوششی برای اجرای آن بعمل نیامده است. اگر هم همتی و یا اشاره ای بر اجرای ان گه گاه دیده میشود نه از سوی دولتمردان بلکه به ابتکار فعالان اقلیت های ملی است.
اصل 15 قانون اساسی نه از حب علی که از بغض معاویه وارد قانون اساسی گردید. به عبارتی دیگر، اگر مقاومت و مبارزه اقلیت های قومی و ملی برای احقاق و برسمیت شناساندن حقوق خود در کار نبود، نشانی از اصل 15 در قانون اساسی نیز دیده نمی شد . به هیچ روی تصادفی نیست که اجرای اصل 15 تا به امروز به روی کاغذ مانده است. چرا که این اصل نه از روی اعتقاد بلکه برای فریب و دلخوشی اقلیت های قومی و برای آرام کردن جنبش های حق طلبانه ترکمن ها، کردها،بلوچ هاو... به تصویب رسید.
آصلاح طلبان ترکمن در طرح خود چند نکته کلیدی را نادیده گرفته اند:
ــ مرکزی ترین خواست ترکمن ها همواره این بوده و است که به عنوان یک شهروند تمام عیار شناخته شوند و از حقوق برابر با دیگر شهروندان کشور برخوردارگردند. مادام که این اصل در حیات سیاسی و اجتماعی ایران جاری وساری نشود، هر امتیازی که به ترکمن ها داده شود ناپایدار و شکننده خواهد بود وبه همان سرعتی که داده میشود می تواند به همان سرعت هم بازپس گرفته شود.
برای آنکه ترکمن ها و دیگر اقلیت های قومی و مذهبی ایران از حق شهروندی کامل وبرابر حقوق برخوردار گردند، رعایت واجرای چند مورد اساسی در جامعه ضروری به نظر میرسد. بدون انجام واجرای آنها عملی شدن وعده ها و رفع ستم قومی وملی ناممکن است. یکی از این موارد اساسی تعریف و تبیین مشخص" ملت ایران" است. ملت ایران بنظر نگارنده عبارت است از مجموعه کمی و کیفی اقوام و ادیان و فرهنگ های مختلف ساکن ایران. دولت حاکم بر ایران زمانی میتواند از حقوق شهروندان خود بطور کامل و جامع دفاع کند که چنین درک وتعریفی از مقوله "ملت ایران" را بپذیرد و با آگاهی بر هویت ملی و قومی، حقوق اقوام را رعایت کرده وبرسمیت بشناسد. این درک زمینه برخورد های دشمنانه و خشونت آمیز را بطور جدی کاهش داده، حل اختلافات از راه گفتگو و مذاکره را تقویت خواهد نمود. دولتی میتواند حقوق شهروندی را بدرستی اجرا نماید که دولتی سکولار باشد. جدائی دین از دولت تنها یکی از شروط لازم است.

ــ نکته دیگری که در طرح شورای هماهنگی اصلاح طلبان ترکمن عنوان نگردیده؛ مسأله آزاد نبودن انتخابات ریاست جمهوری است. همگان می دانند که در این انتخابات تنها افراد منتسب به جناح های حکومتی حق کاندیداتوری دارند. تازه همه نامزدها باید ازصافی شورای نگهبان بگذرند. در این میان هیچ ضمانتی وجود ندارد که نامزدی دکتر معین، کاندیدای مورد حمایت اصلاح طلبان ترکمن نیز باطل نشود.
بنظر میرسد که ترکمن ها نیز بسان دگر شهروندان ایرانی از انتخابات نمایشی خسته شده اند و خواهان برگزاری انتخاباتی آزاد با شرکت همه ایرانیان بدون در نظر داشت عقیده، مذهب، قومیت،جنسیت، نژاد وغیره هستند.
اگر واقعا "ایران برای همه ایرانیان" است، چرا هر ایرانی حق انتخاب شدن و انتخاب کردن نباید داشته باشد؟
2005-05-18
اناگلدی سرفراز

دوشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۸۴

شرکت در انتخابات بدون ارائه برنامه ای دموکراتیک و اثربخش به نفع کدام ترکمن است؟

این روزها بحث شرکت کردن در انتخابات ریاست جمهوری در ایران وارد مرحله و فاز جدیدی شده و بسیاری از روشنفکران و فرهنگیان و روزنامه نگاران و دیگر طیف های علاقمند به سرنوشت مردم ترکمن به نحوی در مقابل آن عکس العمل نشان می دهند. بنا به اخبار هفته نامه صحرا نیز اخیراحدود 30 نفر از روشنفکران و روزنامه نگران و فرهنگیان ترکمن که از مناطق مختلف ترکمنصحرا بوده اند طی نشستی که با دکتر معین داشته اند ضمن طرح خواسته های خود حمایت از کاروان انتخاباتی جناح حکومتی به اصطلاح اصلاح طلبان را اعلام نمودند. برخی از این خواسته ها همانند اجرای بندهای 12و15 و 19و...قانون اساسی بسیار کلی است و بخشی نیز همانند رفع تبعیض لباس و مقنعه شیعی از دختران دانش آموز ترکمن و یا عدم واگذاری مراتع دامی ترکمنها به غیر نیز مشخص تر و روشن تر می باشد

دکتر معین نیز که بسان سلف خود یعنی پرزیدنت خاتمی ترکمنصحرا و ترکمنها را مساعدترین و قابل اطمینان ترین پایگاهی برای خود یافته است بدون اینکه بیاد وعده های توخالی داده شده در انتخابات قبلی باشد( که البته جمع ترکمان حاضر نیز بر عدم اجرای وعده ها گله مندی هایی داشته اند) با همان شیوه همیشگی اشک تمساح ریختن و چرب زبانی! به تکرار وعده و وعیدها می پردازد. ا یشان نه تنها وعده می دهد بلکه مزورانه به توجیه عملکرد حکومت خاتمی نیز می پردازد. معین به ترکمنها هشدار می دهد که شرط اجرای خواسته های آنها تنها در کسب قدرت ریاست جمهوری وبا پشتیبانی مردم از کاندیداهای اصلاح طلبان امکان پذیر است!. ایشان و همفکرانش که برای قدرت گرفتن به اندکی بیش از پنجاه در صد رای مردم امید بسته اند و تغییرات بنیادی را نیز به این درصد حداقل مشروع دهنده حواله می نمایند انگار یادشان رفته است که اگر رای مردم نقش و تاثیر آنچنانی را دارد پس چرا آقای خاتمی که بیش از دوسوم رای مردم را در دوره اخیر در کیسه داشته نتوانست کاری بکند؟!

حربه ای که اصلاح طلبان برای وسوسه کردن نیروهای پیشرو ملیتها پیش می برند چندان تازه نیست. آنان میدانند که برای گرفتن پست های قدرت دائما به رای مردم احتیاج دارند ولی این را نیز می دانند که در ساختار حکومتی نظام فعلی این توده ها نیستند که همانند کشورهای دموکراتیک قوانین و نحوه اعمال سیاست را تعیین می کنند بلکه منشا قدرت مطلقه از بالاست و بترتیب امام و شورای نگهبان و شورای مصلحت فقها هستند که احاطه کامل بر امورات را دارند و براحتی می توانند رای نمایندگان مردم را از مجلس گرفته تا ریاست جمهوری باطل نمایند.

ترکمنها که به لحاظ موقعیت سیاسی وفرهنگی هم از ستم ملی رنج می برند و هم اینکه به خاطر سنی مذهب بودن تحت ستم های مذهبی نیز قرار گرفته اند برای رهایی از ستم های موجود می بایستی بر خواسته های انسانی خود پایفشاری نمایند. بویژه در این شرایط که تحولات مثبتی در کشورهای همجوار صورت پذیرفته و سیستم حکومتی فدرالیستی جای حکومت های دیکتاتوری را در حال پرکردن است جمهوری اسلامی بیش از هر دوره ای مورد فشار بین المللی قرار گرفته فرصت فراهم شده را غنیمت شمرده و هر چه رساتر و موثرتر فریاد خود را بگوش جهانیان برسانند.
تمکین به وضع موجود و مماشات سیاسی با دولت و یا جناحهایی از آن در واقع مغایرت جدی با نیازها و خواست های مردم دارد. از قدیم گفته اند که:" حق گرفتنی است نه دادنی" بنا براین تا مادامی که آلترناتیوی قدرتمند و جدی پشتیبان مبارزه مردم نباشد تغییر چندانی صورت نخواهد پذیرفت و در فرم و آرایش جدید حکومتی نیز شاید جابجایی چند مهره حکومتی را شاهد خواهیم بود که مطمئنا تاثیری در بهبودی شرایط تحت ستم زندگی ملیت ها نخواهد داشت!

یکی ازابتدائی ترین حق و حقوقی که از مردم غصب گردیده در واقع حق ایجاد انجمن ها و جمعیت های سیاسی است. اکنون جز ستاد انتخاباتی کاندیداهای مشروعیت یافته هیچگونه نهاد سیاسی و یا فرهنگی حق حیات ندارد و بنابر این شرکت در انتخابات نه بر اساس تمایلات و مطالبات واقعی مردم و بلکه بر عکس درجهت تامین منافع حکام جمهوری اسلامی و تثبیت موقعیت آنان تدارک دیده می شود. حکامی که در هیرارشی قدرت در این نظام بقول یکی از نامزدهای ریاست جمهوری فعلی بیشتر از 200 نفر نیستند ولی با حیله ها و ترفندهای سیاسی چون باند مافیایی بر هفتاد میلیون از مردم ایران فرمان می رانند و دارایی ها و بیت المال مردم را نیز غارت نموده اند.

بنا بر تجارب سه دهه اخیر تمامی جناحهای قدرت از محافظه کاران گرفته تا اصلاح طلب و یا حتی اصول گرا استراتژی سیاسی خود را نه بر پذیرش حقوق حقه مردم بلکه بر حفظ نظام حکومتی فعلی بنا نهاده اند و اساسا معنای "انتخابات" برای همه این جناح ها چیزی غیر از تجدید بیعت امت با امام نیست و نخواهد بود! از این رو شاید درست تر می بود آن بخش از روشنفکران ترکمن که هنوز هم انتظار معجزه را از این نظام تحمیلی دارند به خود بیایند و در انتخاب متد های خیراندیشانه خود اندکی بیشتر تعمق بنمایند.

ت.آتابای

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۴

سال ملیت ها واقوام

تجربه های فردی و اجتماعی نشان می دهد که تبلیغ به طور عام و وعده دادن به طور خاص جدا از درست و یا نادرست بودنشان عموما تاثیر روانی مثبتی بر مخاطبین دارد. به نظر می رسد که میل یا خواست های معین موجود، که یا برآورده نشده ویا قابل دسترس نمی باشد خود زمینه ساز پذیرش آسان " وعده ها" باشد. بر این اساس امید رسیدن به آرزوها نیز میتواند تحت شرایطی آدمها را ناخودآگاه به خودفریبی هم سوق دهد.
با این مقدمه کوتاه به مثابه انعکاسی از غوغا و هیاهوی تبلیغاتی جاری در سطح جامعه مان نگاهی دارم به وعده های گوناگونی که این روزها در رابطه با پاسخ به خواست های ملیت ها و اقوام ساکن کشورمان مطرح می باشد.

در آغاز سال نو خامنه ای آن را سال مشارکت و همبستگی نامید. حدود
هشت ماه پیش نیزعلی یونسی وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی در مصاحبه ای اعلام کرد که مهمترین چالش احتمالی آینده کشور تهدید گسست های قومی و تحرکات صنفی است. جلائی پور از اصلاح طلبان حکومتی نیز اندکی بعد از آن گفته بود : "وقتی در غرب کشور شعارهای فدرالیستی سر داده میشود و 10 درصد مردم کردستان در انتخابات اخیر (مجلس هفتم ) در پای صندوق های رای حاضر می شوند هشداری به حاکمیت برای دنبال کردن خواسته آنان است".

با نزدیک تر شدن زمان انتخابات ریاست جمهوری گروه ها و احزاب گوناگون حکومتی دست به ایجاد شاخه و شعبه و ستاد انتخاباتی در مناطق ملی کشور زده اند ونامزدهای شناخته شده از جناح های مختلف حکومت به دوره گردی در مناطق ملی و قومی کشور از جمله ترکمنصحرا افتاده اند و قول میدهند که به خواست های ملی و قومی توجه خواهند کرد. برخی هم نظیر رفسنجانی جانب احتیاط را از دست نداده و هشدار میدهند که نباید قول هائی داد که توقعات را بالا ببرد و بهتر است که فتیله توقع ملیت ها پائین کشیده شود ، غافل از این که دوران " تاریکخانه" مدتهاست که به سر آمده است.

مهدی کروبی نامزد روحانیون مبارز زودتر از همه در بهمن ماه 83 طی دیدارش با 25 تن از نمایندگان اهل سنت دوره ششم مجلس آغازگر این وعده وعیدها بوده است. او در این دیدار به قصور مسئولین در بکار گرفته نشدن نیروهای امتحان پس داده اهل سنت اعتراف می کند و مزورانه می گوید که به طور کلی و در باره " همه" به اصل شایسته سالاری توجه کافی نشده است. او در این رابطه ضمن برملا کردن هدف خود می گوید: " به همشهریان خود بگوئید که مشکلات فقط مختص آن ها نیست و خواهران و برادران شیعه آن ها هم ده ها مشکل دارند.... و تصریح می نماید : اکنون "همه باید برای حفظ کلیت نظام کوشش کنیم".

جنا ح دیگر اصلاح طلبان حکومتی که معین را نامزد ریاست جمهوری و محمد رضا خاتمی دبیر کل جبهه مشارکت اسلامی را به عنوان معاون وی اعلام کرده است نیز به این معرکه پیوسته است. اینان که زمانی شعار معروفشان " ایران برای همه ایرانیان " گوش فلک را کر کرده بود ، بدون اینکه نتایج آن را به روی مبارک بیاورند وانمود می کنند که بیش از دیگر مدعیان می توانند پاسخگوی خواست های ملی و قومی باشند! محمد رضا خاتمی در مصاحبه ای با " امروز " در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه " شما در شعارهایتان اعلام کرده اید که از اقلیت های قومی ، مذهبی ... در پست های ردهبالا و مناصب حکومتی بهره خواهید گرفت....." می گوید: "به شما تضمین می دهیم و در این مورد نباید تردید داشته باشید"! وی در جای دیگری از صحبت هایش از موافقتش با خواست های 15 گانه اصلاح طلبان کرد خبر داده و بر اصل شایسته سالاری تاکید می نماید.

بالاخره احمد توکلی یکی از محافظه کاران نامزد ریاست جمهوری هم که اکنون نامزدی خود را پس گرفته است در جمع دانشجویان در دانشگاه تهران اعتنا به قومیت ها و مطالبات آن ها رایکی از عوامل تضمین امنیت ملی توصیف میکند و می گوید که در صورت انتخاب شدن اصل پانزده قانون اساسی را عملی خواهد کرد!

این گونه نقل قول ها را بیشتر از اینها هم می شود ردیف کرد ولی از همین چند نمونه هم به روشنی مشاهده نمود که بر خلاف گذشته ها دیگر از " امت اسلامی" سخنی به میان نمی آید ؛ حرفی از مکتبی بودن هم نیست و بیش از هر چیز شایسته سالاری ورد زبان ها شده است.

بر کسی پوشیده نیست که در طول 26 سال عمر حکومت جمهوری اسلامی ، نه تنها به خواسته های اساسی اقوام و ملیت ها توجهی نشده است بلکه آن ها به شدت مورد تحقیر و سرکوب نیز قرار گرفته اند و حتی حقوق اولیه شهروندی آنان زیر پا گذاشته شده است! این وعده ها نیز زمانی داده میشوند که در ترکمنصحرا و دیگر مناطق ملی کشورمان پدران و مادران حق انتخاب نامهای دلخواه و مورد علاقه برخاسته از فرهنگ و آداب و رسوم خود را برای فرزندان خود ندارند! در همان دیدار یاد شده با کروبی ، دکتر جلالی زاده نماینده پیشین سنندج در مجلس او به نمونه ای اشاره می کند که عمق تبعیض را نشان می دهد. او با ابراز گلایه از عدم حضور اهل تسنن در برخی سطوح مدیریتی می گوید: " امروز در هیچ یک از سفارتخانه های جمهوری اسلامی حتی یک کارمند جزء که از اهل سنت باشد وجود ندارد"!

حال چگونه است که اعوان و انصار حکومتی و نامزدهای ریاست جمهوری که صد البته در میانشان هیچ فرد غیر شیعه ای نمی تواند حضور داشته باشد، پس از این همه سال این چنین به درگاه اقوام وملیتها پناه آورده اند؟ علت وهدف این وعده ها چیست؟

واقعیت این است که دگرگونی های شگرف در عرصه جهانی در سال های اخیر، سرنگونی خودکامگان از جمله در دو کشور همسایه ، رشد جنبش های آزادی خواهانه ملت ها فضائی را پدید آورده است که ادامه حکومت به شیوه مستبدانه را برای حاکمان دشوار ساخته است. گفتمان دموکراسی خواهی و حقوق بشر به گفتمان مسلط در عرصه جهانی تبدیل شده است. رشد آگاهی های ملی و خواست های به حق ملیت ها و اقوام کشورمان همچون آتش زیر خاکستر، زمامداران را که خود را در تنگنا می بینند هراسان نموده و به چاره جوئی واداشته است. و در یک کلام ، اکنون که زمین زیر پا و اطراف حاکمان خودکامه کشور داغ شده است ما شاهد خوش رقصی مقامات عالی حکومتی و وعده و وعیدهای آنان در رفع ستم ملی هستیم !

همان گونه که در سخنان افراد کلیدی نظام هم دیده میشود امر مشروعیت رژیم به میزان زیادی به مشارکت هر چه بیشتر مردم در انتخابات پیش رو پیوند خورده است. آنان به روشنی از لزوم " مشارکت" حداکثری جهت حفظ نظام سخن میگویند و این که چه کسی برنده انتخابات شود امری ثانوی تلقی می گردد.

تجربه انتخابات اخیر ونظرسنجی های دولتی تا کنون نشان داده است که بیش از نیمی از مردم ایران در این انتخابات شرکت نخواهند کرد و بنا بر این آرای مناطق ملی اهمیت فراوان کسب کرده است. از این رو هدف از وعده وعیدها در مورد اجرای اصل 15 قانون اساسی کشاندن تعداد هر چه بیشتررای دهنده در مناطق ملی به پای صندوق های رای می باشد.و از آنجایی که ملیت های گوناگون به ویژه اهل تسنن بر خلاف انتخابات مجلس برای انتخابات ریاست جمهوری انگیزه جدی ندارند ( طبق قانون اساسی موجود رئیس جمهور بایستی شیعه باشد)، تلاش برای کسب رای آنها و در نتیجه افزایش دادن تعداد شرکت کنندگان از اهمیت ویژه ای برخوردار شده است.

از این رو نیز به موازات نزدیک شدن موعد انتخابات و مشاهده بی تفاوتی مردم چهره اصلی نظام که اکنون از هر جهت عرصه را بر خود تنگتر می بیند ، عیان تر می گردد و مقامات حکومتی یکی پس از دیگری از تهدید و ارعاب مردم نیز رویگردان نمی شوند! جنتی از لزوم احتمالی حکم حکومتی برای کشاندن مردم به پای صندوق های رای سخن می گوید و
علی یونسی وزیر اطلاعات دولت اصلاح طلب خاتمی "بزرگ جلوه دادن مشکلات اختلافات قومیتی" و "تشویق مردم به عدم شرکت در انتخابات" را براندازی رژیم می نامد! در عمل نیز همین چندی پیش سازمان های امنیتی و نظامی رژیم شورش هم میهنان عرب ما را در خوزستان وحشیانه به خاک و خون کشیدند. با مشاهده این دوگانگی تبلیغی و ترفندهای جوراجور انتخاباتی حکومت مردم از خود می پرسند که بالاخره آنها " دم خروس را باور کنند و یا قسم حضرت عباس را"!

اکنون در روند تغییر و تحولات سیاسی در کشور ، علیرغم خواست زمامداران نظام ، مسئله تبعیض ملی وقومی و تلاش و مبارزه برای رفع آن به صورت گسترده ای در سطح جامعه مطرح شده است. اقوام وملیت ها هشیارانه اوضاع را زیر نظر دارند! حیله وارعاب حکومتیان نیز نخواهد توانست آنها را از مبارزه برای دستیابی به حقوق انسانیشان باز دارد و بی مناسبت نخواهد بود اگر امسال را سال ملیت ها و اقوام بنامیم.

طواق

یکشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۴

آنکه باد می کارد، طوفان می درود

بنا به روایات مختلف رسمی و غیر رسمی حرکت مردم عرب اهواز ازاعتراض به نامه ای که حاوی جابجایی ترک های آذری در مناطق عرب نشین اهواز بود، شروع شد. و در ادامه خود منجر به کشته شدن چند ده نفر وزخمی گشتن چند صد نفر و دستگیری بیش از هزار تن گردید. در پی این حوادث در اهواز و حومه آن حکومت نظامی برقرار شد.
دولتمردان و زمامداران ج.ا. علت حرکت اعتراضی عرب های ساکن اهواز و حومه را دسیسه های "تجزیه طلبانه" اعلام نمودند. ناسیونالیست های فارس همصدا با حکومت این حرکت اعتراضی مردم عرب را توطئه کشورهای خارجی بویژه کشورهای همسایه عربی قلمداد کردند.بعضی از مسئولان بالای حکومتی مثل آقای محسن رضائی این حرکت را به حساب نیروهای امنیتی انگلیسی گذاشتند. برخی مانند سازمان سوسیالیست ها عاملان این حرکت مردم را ستون پنجم آمریکا دانسته اند.
براستی علل و زمینه های این شورش اعتراضی چیست؟ آیا افشا شدن یک نامه، که آن هم گفته میشود جعلی است؛ می تواند باعث به خیابان ریختن مردم آنهم به این شدت و حدت گردد؟ به نظر می رسد که این دلیل محکمی برای توضیح چرائی حوادث اهواز نیست.
طبعا افشا شدن نامه نقش جرقه را در شعله ور کردن آتش خشم مردم داشته است. اما خود نامه به تنهائی هرگز قادر نیست یک حرکت اعتراضی این چنینی را برانگیزد. علل این شورش را از جمله میتوان در:
ـــ توهین وتحقیر مداوم مردم عرب خوزستان، تبعیض شدید علیه آنان بطوریکه گستاخی تا بدان جا میرسد که عرب های خوزستان را غیر ایرانی میخوانند.( «...ما ایرانیان با عرب های خوزستان سالیان سال بطور مسالمت آمیز زندگی کرده ایم.» مصاحبه حمید زنگنه، عضو مجلس هفتم، با نشریه همدلی در اهواز.)
ـــ غصب زمین های کشاورزی از روستائیان عرب ساکن منطقه تخت عنوان اجرای سیاست "آمایش سرزمینی". اجرای این سیاست از دوران ریاست جمهوری رفسنجانی آعاز شده است. پیامد این سیاست نابودی چندین روستا و بیخانمانی دهها هزار روستائی و رانده شدن آنان به حاشیه شهرها از جمله اهواز بوده است. (برای اطلاع بیشتر به مصاحبه آقای نواصری ؛ روزنامه نگار عرب اهوازی با سایت شهروند رجوع کنید.)
ـــ افزایش فزاینده بیکاری،
ـــ گسترش سرسام آور اعتیاد بویژه در بین جوانان عرب،
ـــ گسترش فقر و محرومیت های اقتصادی و اجتماعی.
جان کلام اینکه، هـر گاه مردمی همواره مورد توهین و تحقیر قرار گیرند و حقوق شهروندی به خشن ترین شکل ممکنه از آنان سلب شود؛ هویت ملی و فرهنگی این مردم به باد تمسخر گرفته شود و موجودیت آنان مورد انکار قرار گیرد؛ تعداد بسیار زیادی از خانواده های عرب حتی محتاج نان شب باشند و در بین جوانان به جای ایجاد کار و اشتغال مواد مخدر پخش شود و...ناگزیر کاسه صبر مردم لبریز شده ودست به اعتراض و شورش علیه وضع موجود و مسببین این وضع خواهد زد. به یک کلام آنکه باد می کارد لاجرم طوفان می درود.

تجزیه طلب کیست؟
یکی از اتهاماتی که به تظاهرکنندگان عرب خوزستانی زده می شود، اتهام تجزیه طلبی است. متأسفانه مدعیان هیچگونه دلیل مستند
ومدللی در اثبات اتهام تجزیه طلبی مردم معترض ارائه نمی کنند. برعکس دلایل و شواهد بیشماری در جهت عکس مسأله وجود دارد و آن اینکه ملت(قوم) عرب ایران دوشادوش دیگر ملل(اقوام) ساکن ایران در دفاع از تمامیت ارضی کشور تا پای جان و تا آخرین قطره خون ایستادگی کرده است. از جمله میتوان به جنگ ویرانگر 8ساله با عراق اشاره کرد.
در واقع ایران سرزمین ملل و اقوام گوناگونی است که در طول دست کم صد ها سال دوشادوش یکدیگر در ساختن و آبادانی آن کوشیده اند. و در شرایط بحرانی و جنگ از وجب وجب خاک ایران دفاع کرده اند. در عین این وحدت و همبستگی ملل و اقوام ایرانی دارای تفاوت ها و تمایزات کاملا آشکاری هستند. تمام مسأله در پذیرش و رسمیت بخشیدن این تفاوت ها و یا رد و انکار آنها خلاصه میشود. متأسفانه بسیاری از نیروهای سیاسی کشورمان و سکانداران قدرت، نظر بر انکار ورد تفاوت های ملی، قومی، مذهبی و غیره دارند. باوری که تلاش میکند به روی تفاوت های قومی موجود در ایران سرپوش بگذارد باوری غیر دمکراتیک است و از حل مسأله ملی طفره می رود . خاصه در یک حکومت غیر دمکراتیک علاقه شدیدی بر نفی اقلیت های ملی و قومی وجود دارد. اشکال نفی از آسیمیله کردن(مٍثلا کوچاندن؛ اجباری و یا طبق نقشه؛ یک گروه قومی نظیر ترکهای آذری به خوزستان ویا زابلی های سیستانی به ترکمن صحرا) تا سرحد امحاء فیزیکی را در بر میگیرد. حکومت های غیردمکراتیک بویژه حکومت های توتالیتر همگان را مجبور میکنند تا همرنگ آنان گردند.اگر اقلیت های ملی و قومی از پذیرش امتناع نمایند تجزیه طلب محسوب می شوند. وطبق این باور سزای تجزیه طلبان زندان ومرگ است.
اما درباورو شرائط دموکراتیک یکسان سازی جائی ندارد بلکه تفاوت های ملی، مذهبی وقومی ... به رسمیت شناخته می شود. و در یک حکومت دمکراتیک سیاست درست حل مسایل و مشکلات قومی از طریق آگاهی بر این تفاوت ها و پذیرش این تفاوت ها وبررسی واقع بینانه معضلات جهت دستیابی به یک توافق همه جانبه صورت میگیرد، نه از راه تلاش برای امحاء ونفی.
اصولا دمکراسی در رابطه با حقوق مخالف و برسمیت شناختن تفاوت ها معنا دارد. و اختلافات در جامعه ازطریق نهاد هایی که مردم بوجود آورده اند جهت دستیابی به راه حل عاقلانه و عادلانه مورد بحث و تفحص قرار میگیرد.
این نوشته را با بندی از اعلامیه جهانی حقوق بشر(مصوبه1948) به پایان میبریم:

هرکس حق ملیت و شهروندی دارد و هیچ نهادی نمی تواند این حقوق را از او سلب کند، یا ملیت او را تغییر دهد.
 اورمان

یکشنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۸۴

اصلاحات ساختاری به شیوه شیخ کروبی

مهدی کروبی رئیس سابق مجلس در کنار وعده حل مشکلات قومی و ملیتها راه حل جالبی هم برای حل معضل اقتصادی کشور ارائه داده است که به قول معروف مثل توپ صدا کرده و نقل محافل ومجلس شده است. کروبی در مصاحبه ای با بهروز افخمی ضمن یک بحث مفصل از سابقه این طرح که به دوران اوایل انقلاب بر می گردد و مکانیزم های اجرائی آن اظهار می دارد که با پرداخت پنجاه هزار تومان ماهانه به هر ایرانی هیجده سال به بالا حداقل تامین اجتماعی حاصل می گردد. او در این مصاحبه اشاره می کند که چنین طرحی از همان ابتدای انقلاب مورد نظر استادش خمینی بوده است ولی دست روزگار مانع از اجرای آن گردیده است.

این راه حل به جهت بدیع و حیرت انگیز بودنش از جانب خیلی ها به بلوف انتخاباتی تعبیر می شود ومورد ایرادها و انتقادات فراوانی قرار می گیرد ( نمونه ای از اینها را میشود در اینجا هم دید ) تا جائیکه حتی در مجلس حاضر، نماینده بجنورد و سخنگوی ستاد کروبی به دفاع از آن بر می خیزد و آن را نظری کارشناسانه ، منطقی و قابل اجرا معرفی می کند. ولی ظاهرا می بایستی مورد توجهات بیشتری قرار می گرفت. و اما کروبی هم با ارسال نمابری به خبرگزاری ها و نشریات باز هم با طرح یک سری فرضیه ها و محاسبه ها بر عملی بودن طرحش اصرار می ورزد و نشان داده است که به قول خودش هرگز اهل عقب نشینی نیست.

کروبی معتقد است که " ... با آزمایش و خطا هم که شده باشد فهمیدم که عیب و علت ها چیست و اصلاحات ساختاری از کجا باید شروع شود". بررسی مفصل این طرح را در نوشته های مختلفی که در این رابطه انتشار یافته است می توان دنبال کرد اما همین قدر اشاره کنم که تعداد افراد بالای 18 سال در ایران حدود 45 میلیون نفر است و با یک محاسبه ساده مبلغ وعده داده شده و هزینه های مربوط به توزیع آن سالانه بیش از 30 میلیارد دلار خواهد شد. من درادامه مطلب می خواستم به طور مختصر به دلایل و انگیزه های ارائه شدن این طرح بپردازم که ذیلا خواهد آمد.

چندی پیش " بابا کلته" در مقاله اش در همین " وبلاگ" در ارتباط با گردهمائی اصلاح طلبان ترکمن نوشته بود که در "ترکمنصحرا" عده ای بیسواد حاکم بر جان و مال مردم هستند. من می خواستم اضافه کنم که هر چه به سمت راس هرم قدرت در ایران نزدیکتر می شویم علاوه بر بیسوادی و بلاهت با ترکیبی از دروغ ، ریا ، تزویر و حیله گری روبرو می شویم که کاملا نهادینه شده است. نگاهی به افشاگری اکبر اعلمی از دیگر نامزدهای ریاست جمهوری نشان می دهد که به! چه طراحان نابغه و کاردانی کشور ما را اداره می کنند. او میگوید چهار میلیارد تومان در مجتمع محمود آباد برای اجلاس اوپک هزینه می شود اما محل اجلاس به اصفهان منتقل می شود. و یا در طول برنامه سوم در اثر سوء مدیریت فقط در احداث پالایشگاه پارسیان حدود 24میلیارد تومان ضرر به خزینه عمومی تحمیل می شود!و...این رشته سر دراز دارد!.

می گویند گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر گفته بود که دروغ هر چه بزرگ تر باشد باور کردنش هم آسان تر است. خمینی هم در 26 سال پیش در سخنرانی معروف خود در بهشت زهرا از رایگان شدن آب و برق و مسکن سخن گفته بود و وعده و قول پیشرفت و توسعه عدالت را هم به مردم داده بود. نتیجه اش را به روشنی می بینیم ولازم به تکرار نیست. خمینی بعدها چیز دیگری هم گفته بود بدین معنی که برای حفظ نظام هر عملی جایز است و حتی می شود نمازو حج را هم تعطیل کرد. و در واقع همین گفته ایشان است که "راهنمای سردمداران حکومت اسلامی می باشد".

حالا هم کروبی برای حفظ نظام و مهلکه ای که حاکمان در آن گرفتار شده اند ، این ترفند را کارساز می داند. او در واقع برای شکار رای دهندگان دانه می پاشد ومثل خیلی های دیگر برای گرم کردن تنور انتخابات به صحنه خوانده شده است. او از روی تجربه سیاسی دهها ساله خود به فریبندگی این طرح باور دارد و زیاد هم از غیرقابل اجرا بودن آن دلواپس نیست! زیرا مسلم و روشن است که او "چهره" ای نیست که در اوضاع و احوال بغایت بحرانی کنونی حاکم بر کشور ایران و منطقه خاورمیانه کاندیدای مورد نظر گردانندگان اصلی حکومت برای ریاست قوه مجریه باشد. سنگ مفت است و گنجشک هم مفت او که رئیس جمهور نخواهد شد تا احیانا بخواهد پاسخگوی این قول و قرارها باشد!.
حکیم