شنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۴

درسهایی از وقایع ازبکستان

فروپاشی سیستم حکومتی شورایی که به طور مطلق از مسکو هدایت می گردید این امید را در دل مردم این جمهوری ها زنده نموده بود که دیگر تحولاتی دمکراتیک در این ممالک بوجود خواهد آمد و خود مردم این جمهوریها در سرنوشت و آینده خود تصمیم خواهند گرفت.اما علیرغم این خوش بینی تحولات در مسیر دیگری جریان پیدا مینماید. البته برخی از این جمهوری ها همانند نواحی بالتیک که از دیرباز مناسباتی با کشورهای غربی داشته اند با مشکلات کمتری به سوی دمکراسی رفته و اکنون نیز با پیوستن به اتحادیه اروپا فصل نوینی را در تاریخ خود تحربه می نمایند و اما برخی دیگر از این ممالک که عملا به دلیل استیلای دیرینه استبداد روسی فرهنگ دمکراسی و اتکا به رای مردم را از دست داده بودند! هنوزهم با دیکتاتوری و استبداد سیاسی اداره می شوند که روسیه سفید و یا جمهوری " بلوروسی" نمونه آن است. ( اخیرا برخی از این جمهوریها تحت تاثیر فشارهای بین المللی و ابتکارات شجاعانه اپوزوسیون این کشورها در انتقال قدرت از دیکتاتورها به مردم که به " انقلابات مخملی" مشهور گردید به سوی نظامی دمکراتیک خیز برداشته اند که اوکراین و گرجستان از آن جمله است).

در جمهوری های مسلمان آسیایی روند حوادث در مسیری نگران کننده تری پیش رفت و در برخی از آن همانند ازبکستان و ترکمنستان به جای فرم گیری سیستم حکومتی مردم سالار و دمکراتیک این حکام و دیکتاتورهای باقی مانده از دوران شوروی بودند که توانستند با سرکوب اپوزوسیون و دادن وعده های پوچ به مردم تدریجا موقعیت خود را محکم نموده و حکومت های خود را مادام العمر نمایند.
در آذربایجان و قازاقستان و قیرقیزستان نیز روند جریانات هرگز در مسیر دمکراسی واقعی سیر ننموده و هر کدام از این سه جمهوری مسلمان نیز به نحوی از انحای مختلف از مسیر دمکراسی واقعی خارج گردیده و با مسائل و مشکلات فراوان سیاسی روبرومی باشند. اخیرا جمهوری "قیرقیزستان" که دارای سیستم" شبه پارلمانی" پلورالیستی هدایت شده از بالا را صاحب بود بدنبال شکل گیری انقلابهای مخملی در مناطق اروپایی! توان مقابله با مردم و اپوزوسیون سیاسی را از دست داده وبدنبال فرار رئیس جمهورش( عسکر آقایف) به مسکو اکنون تغییراتی در بافت رهبری این جمهوری صورت پذیرفته است. اما آیا این تغییر قدرت در این جمهوری فقیر و سنتی و عقب مانده و غیر استراتژیک به شکل گیری حاکمیتی مردم سالار و دمکراتیک منجر خواهد گردید؟ سوالی است که در آینده روشن خواهد شد.

تحولاتی که در جمهوری های گرجستان و اوکراین و قیرقیزستان شکل گرفت توانست سریعا تاثیر خود را در ازبکستان که با دیکتاتوری رئیس جمهور مادام العمر( اسلام کریم اف) اداره می شود نشان بدهد و مردم ناراضی در برخی مناطق دست به شورش زده و به راهپیمایی های می پردازند!. آنطور که رسانه های گروهی بین المللی گزارش نموده اند نقطه شروع راهپیمایی های مخالفان از نواحی شرقی هم مرز با قرقیزستان ( دره فرغانه) بوده است . بنا به گفته این خبرگزاری ها تظاهرکنندگان با محاصره ادارات دولتی و بویژه زندان شهربانی شهر " اندیجان" زندانیان در حبس را فراری می دهند. همزمان در شهر قراسو نیز حرکتهای اعتراضی ادامه می یابد. بنا به گزارشات سازمان ملل و خبر گزاری روسی انترفاکس در همان لحظات شروع این حرکات نیروهای مسلح با شلیک گلوله صدها نفر را از پای در می آورند ( بین 500 تا 700 نفر و طبق ادعای اپوزوسیون 1000 نفر).

برای فهمیدن واقعیات جاری در ازبکستان اندکی دورتر می رویم و به حوادثی که بدنبال لشکرکشی آمریکا و انگلیس به افغانستان برای سرنگون کردن حکومت طالبان روی داد می پردازیم
رژیم طالبان که در واقع با تمام دنیا سرجنگ داشت هم روسیه و چین را متحدا در کنار امریکا قرار داد و هم ازبکستان و دیگر جمهوری های هم مرز را. امریکا و انگلیس نیز به لحاظ اهمیت استراتژیک این جمهوری در مقابله با تروریسم طالبان! سریعا به تقویت موقعیت نظامی خود در این جمهوری می پردازند و در سالهای 2001 تا 2002 طی توافقی که با مقامات ازبکی داشتند ابتدا پایگاه هوایی تاشکند ( همان پایگاه دوره شوروی) به امریکا و انگلیس واگذار می گردد وسپس نیز صدها نفر ازکارشناسان نظامی امریکایی برای آموزش جبهه شمال و نظامیان ازبکی در آنجا مستقر می شوند.
حادثه افغانستان و حضور ناتو در این منطقه مستقیما در روند تحولات داخلی ازبکستان تاثیر می گذارد و باعث آن میشود تا سیاست مقابله با خطر" تروریسم اسلامی" ابعادی بین المللی پیدا نماید. شکی نیست که فعالیت های تروریستی بنیادگرایان اسلامی خطری بوده برای آینده سیاسی ازبکستان ولی واقعیت این است که تمامی مخالفین سیاسی حکومت " کریم اف" طرفدار طالبان نبوده و در میان آنها جریانات دمکراتیک نیز حضور داشته و دارند.

طبق گفته کریک مورای (سفیر سابق انگلیسی) در ازبکستان که در روزنامه گاردین منتشر می شود: آمریکا و انگلیس از طریق این سفیر گزارشاتی را در مورد شکنجه و کشتار مخالفین سیاسی در این کشور دریافت نموده بودند که به عنوان مثال ایشان هشدار داده بوده که دو نفر از اپوزوسیون به نامهای " مظفر آوازف" و " حسین الدین علیم اف" در سال 2002 در زندان مخوف "جاسلیق" بعد از شکنجه در آب داغ جوشانده!! می شوند. اما نه تنها این دو قدرت اعتنائی به گزارشات این سفیر نمی نمایند بلکه تونی بلیر نخست وزیر انگلستان برای پنهان نمودن این راز؟! خود این سفیر را از کار برکنار می نماید. برطبق نوشته روزنامه انگلیسی ابزرور و آمریکایی نیویورک تایمز هم در همان سال دولت بوش 500 میلیون دولار به ازبکستان کمک می نماید تا هم قوای نظامی خود را تقویت بنماید و هم نیروهای امنیتی خود را!
آنچه که مسلم است رژیم کنونی در ازبکستان از هم پیمانان استراتژیک آمریکا و انگلیس بشمار می آید و این دو قدرت علاقه چندانی برای زیر سوال کشیدن حکومت دیکتاتوری در ازبکستان را ندارند. این مسئله با اعتراضات محافل و جریانات دمکراتیک در غرب و آمریکا مواجه گردیده است و زیر فشار این نیروها بالاخره هر دو قدرت بزرگ نیز با محکوم کردن کشتار صدها نفر در ازبکستان بالاخره سکوت مرگبار خود را شکستند. در اقدامی مشترک نیز دولت های اتحادیه اروپا خواستار بررسی واقعه " اندیجان" از طریق هیئتی بی طرف می گردند که تا کنون حکومت ازبکستان با آن مخالفت نموده است. قابل ذکر است که اتحادیه اروپا سالانه مبلغی برابر با 100 میلیون دلار به ازبکستان کمک می نماید.
در نشستی که در 24 ماه مه بنا به دعوت " ناتو" در منطقه اوره سوئد تحت عنوان "همبستگی برای صلح" تشکیل گردید نماینده ازبکستان غایب بوده است! برای این اجلاس از 46 کشوردنیا دعوت بعمل آمده بود. تحلیل گران معتقد میباشند که حکومت در ازبکستان از رویارویی با افکار عمومی و نظاره گران بین المللی واهمه دارد!.

بر خلاف حاکمان غیر دمکرات جمهوری های قیرقیزستان و گرجستان و حتی اوکراین که در مقابل فشار های بین المللی و شورشهای مردم راه سازش راانتخاب نمودند حکومت دیکتاتوری در ازبکستان در انتخاب مشی قهرآمیز و مقابله با مردم خودی درنگی را جایز ندانسته و براحتی به قتل عام صدها نفر از تظاهرکنندگان می پردازد.این اقدام گستاخانه حکومت در ازبکستان ریشه در محاسبه فرصت طلبانه اسلام کریم اف و باند قدرت در ازبکستان دارد. آنان که قرارداد نظامی و امنیتی با امریکا و انگلیس را نقطه قوتی برای تداوم حکومت بوروکراتیک خود یافته اند دلگرم تر و جسورتر از قدرتمندان دیگر جمهوری های شوروی سابق درمقابل خواست دمکراتیک مردم خود مقاومت می نمایند و باهمان روش حکومتی کهنه حاکمیت خود را پاسداری می نمایند. طبق گزارشاتی مکررکه از جانب منابع خبری متفاوت ارائه گردید حکومت در ازبکستان و کشورهای همجوار کمابیش به مافیای قدرت تبدیل شده و برخی از سیاستمداران و نظامیان حاکم در این حکومت ها با تجارت تریاک و هروئین ار افغانستان به روسیه و اروپا میلیونها دلار پول اندوخته اند و برای حفاظت موقعیت خود با تشکیل دادن باندهای مسلح از خویشان و طوایف خودی بر این مافیای قدرت آرایش ویژه ای داده اند.

در مقایسه با ازبکستان که با نزدیکی به امریکا و انگلیس برای تداوم رژیم دیکتاتوری خود تضمین هایی می جوید وضعیت در قزاقستان و ترکمنستان تا حدی متفاوت می باشد. قزاقستان که از دیرباز در دوران جنگهای ایدئولوژیک دو قدرت کمونیستی پایگاهی استراتژیک برای اتحاد شوروی قلمداد می گردید اکنون نیز بدلیل حضور شهروندان روس تبارش ( 40%) که در اقتصاد و مدیریت تکنیکی و بسیاری از پست های حساس نقش مهمی دارند همواره سیاست مدارا با روسیه را به عنوان تعادل قدرت پذیرفته است. قراردادهای کلانی نیز در زمینه نفت و گاز با شرکت های کشورهای غربی دارد که در مناسبات بین المللی توان مانور سیاسی این حکومت را بالا برده است. مخالفین پرزیدنت نازاربایف دائما در معرض فشار قرار گرفته و تاکنون نیز چندان شانسی برای نمایش قدرت و عرض اندامی! پیدا ننموده اند.

وضعیت سیاسی در جمهوری " ترکمنستان" از ازبکستان و قزاقستان نیز ویژه تر می باشد. پرزیدنت ساپارمراد نیازوف که طی نمایشی خود را پدر همه ترکمنها ( ترکمن باشی) اعلام نموده هرگز به انتقال یا تقسیم قدرت اعتقادی ندارد و در حال حاضربه هیچ حزب و یا دسته ای سیاسی که مرید ترکمن باشی نباشند اجازه فعالیت داده نمی شود.در سیاست خارجی نیز حکومت ترکمنستان مناسبات حسنه ای هم با روسها دارد و هم با جمهوری اسلامی ایران و هم با ترکیه! حکام ترکمنستان نام این شیوه حکومتی را " بی تاراپلیق" گذاشته اند.

اپوزوسیون سیاسی در ترکمنستان تاکنون صاحب ابتکار و خلاقیت آنچنانی نبوده و نتوانسته است نارضایتی مردم این جمهوری را در مسیری تحول ساز سازماندهی نماید. آن بخش از این اپوزوسیون نیز که در روسیه بسر میبرد بدنبال کنار آمدن نیازوف با روسها و بهبودی روابط آنها عملا ابتکار عمل خود را از دست داده است.

<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<
بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در جمهوری های آسیایی شوروی سابق کارهای تحقیقی بمراتب گسترده تر و جامع
تری را می طلبد. به طور چکیده می توان عنوان نمود که این جمهوری ها که بیش از 50 میلیون جمعیت و مساحتی بیش از دو برابر ایران را دارند صاحب منابع کشاورزی و معدنی بسیار غنی می باشند و با داشتن حجم گاز و نفت سرشار خود می توانند در آینده نقش بسیار مهمی در تحولات منطقه بازی نمایند.
حظور قدرتهای بزرگ همانند امریکا و انکلیس می تواند به استیلای چند صد ساله استعمار روس پایان بدهد و بنابر این علیرغم سکوت این قدرتها در مقابل حکومت های دیکتاتوری و حق کشی این جمهوری ها که ریشه در منافع استراتژیک آنان دارد وظیفه محافل دمکراتیک در این است که با اتخاذ شیوه های مبارزاتی مناسب و با اتکا بر افکار عمومی جهانی و به تقلید از انفلابات مخملی! که برخی از جمهوری های دیگر اتخاذ نمودند ابتکار عمل را بدست گرفته و به زورگویی این دیکتاتورها پایان ببخشند. با توجه بر تجارب حاصله به محض مشاهده آلترناتیوی مردمی و دمکراتیک قدرت های بزرگ ( البته نه روسیه) مناسبات خود با این حاکمان دیکتاتور را تغییر خواهند داد.
بنا بر این من مطلب خودم را بدین گونه به پایان می رسانم که : بدون سازماندهی وسیع مبارزاتی و به غیر از اتکا بر مردم ستمدیده خودی و بدون جلب توجه محافل مترقی و آزادی طلب جهانی شانس موفقیت و رهایی نه تنها برای مردم این جمهوری ها بلکه برای ملیتها و مردم ایران نیز ناممکن خواهد بود.

ت. آتابای

0 Comments:

ارسال یک نظر

<< Home