سه‌شنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۸۴

ضرورت بازنگری به مسئله ملی و حقوق اقلیتها در کشورایران...قسمت اول

مقدمه
امروز یکی از معضل ترین و در عین حال کلیدی ترین مسئله د رکشورهایی که بافت وترکیب جمعیتی ان را اقوام و گروههای اتنیکی و اعتقادی متنوعی تشکیل می دهد طرز و طرق پاسخگویی روشن وعادلانه در ان رابطه می باشد. این معضل برای کشورهایی که خود درجه رشد و تکاملی اجتماعی بالاتری را دارد و اقلیتهای قومی و مسلکی انجا نیزاز ارایش فزهنگی و سیاسی نسبتا پیشرفته ای برخوردار است بغایت تعیین کننده و ضروری می باشد. در واقع بدون جوابگویی عادلانه و انسانی به عنوان راه حلی منطقی و مدرن هیچ راه حلی برای برون رفت از این معضل نیست و پشت گوش انداختن ان و حواله ان به فردا نیز با هر نوع توجیه و یا بهانه ای!! در واقع نحوه جوابگویی بدان را بمراتب دشوارتر و پیچیده تر خواهد نمود.
و اما علیرغم صریح و شفاف بودن این واقعیت جاری که بیش از نیمی از نفوس کره خاکی ما را در بر می گیرد و اقوام و یا جماعت انسانی فراوانی وجود دارد که فاقد حاکمیت سیاسی از ان خود بوده و به شکلی از بی هویتی فرهنگی و سردرگمی تاریخی و اسیمیلاسیون! رنج برده و هر ان با خطرات استحاله شدن و محو گردیدن در گرداب قدرت های حاکم قرار دارند.
در دفاع از حقوق ضایع شده این طیف از اقوام و ملتهای تحت ستم که بخش بزرگی از انان خود قربانی مطامع نظر قدرتهای جهانخوار د ر دو جنگ جهانی نیز بوده اند واکنشهایی بغایت معقول و تاکید امیزی از جانب ارگانها و نهادهای بین المللی و از ان جمله جامعه ملل و متعاقبا ارگانهای مربوطه سازمان ملل متحد صورت پذیرفته است که امروزه کمتر کسی است که از مفاد ان اطلاعی نداشته باشد. و اما علیرغم تاکیدات قانونمند منشورهای سازمان ملل در دفاع از حقوق بشر و اجرای صریح و قاطعانه مفاد مصوبه ان واکنش قدرتهای حاکم در بسیاری موارد در جهت اجرای عدالت و دموکراسی نبوده و بعضی از این قدرت های سیاسی حاکم و حکمرانان ظالم نیز هر حرکت حق طلبان وازادی خواهان تحت ستم را با سرکوب های غیر انسانی و جنایتکارانه پاسخ می دهند.!

در کشوربزرگ ایران نیز که احاد ان از مجموعه ای از قومها تشکیل یافته و اقلیتهای اتنیکی و دینی و مذهبی متعددی را در بر می گیرد نسخه ها وراه حل های ارائه شده از جانب گرایشات سیاسی موجود ( چه انانی که در مسند قدرت نشسته اند و چه اپوزوسیون سیاسی موجود!! ) شدیدا متفاوت می باشد.
دامنه این شیوه های نگریستی تا این حد از هم گسیخته و ناهمگون است که برخی از این جریانات! با توجیهاتی غیر علمی و پنداری چون برجسته کردن کلمه " ایران" به عنوان یک کشور و یک ملت! که علیرغم واقعیت تاریخی چند هزار سالانه ان که اقوام و گروههای اتنیکی متعددی در مسند ان نشسته اند خط بطلان بر این واقعیت کشیده و با ارائه این فکرو تصور واهی که انگار کثرتی وجود ندارد واگر هم هست همه این اقوام موجود " ایرانی"! بیش نیستند اساس و موجودیت تاریخی انان را نیر زیر سوال می برند و برخی نیز با داستان سازی وقائل شدن اصل قدمت " ملی و تاریخی " بر قوم فارس و نژاد اریا! اقوام و ملت های دیگر موجود در ایران را مهاجر و مهاجم! معرفی می نمایند و....
این در حالیست که بنا برادعای برخی از روشنفکران و تاریخ نگاران که مبتنی بر شواهد تاریخی و اسناد و ارشیوهای قابل بحث و تعمق نیز می باشد قدمت و پیشینه برخی از این اقوام بمراتب طولانی ترازفارسها و آریاییها می باشد.....

دموکراسی ا ماجی محتوم و ملزوم

برای پاسخگویی به مقوله کثرت ملی و یافتن فرمولی بر ایجاد وحدتی سازگارانه و جامع ایا ان بهتر نیست که با اعتراف و اعتقاد بر چند گونگی فرهنگی و قومی در کشور بزرگ ایران حرکت بنماییم؟ ایا در انصورت بودن تنوعات ملی و یا فرهنگی نقطه ضعفی برای این کشور خواهد بود؟ مسلما نه و چه بسا این تنوع و این چند گونگی فرهنگی و یا سلیقه ای اگر چنانچه جامعه شناسانه و با متدی مثبت و واقع گرایانه و انسانی مورد توجهات و کنکاش قرار بکیرد خود می تواند بر رشد و تعالی علمی و معنوی تمامی احاد یک جامعه کمک بنماید. در واقع برای تبین و تعین یک دموکراسی ایده ال در جامعه ای باز و سالم بهترین و گزیده ترین سیستم اجتماعی و سیاسی از رویارویی و تبادل سازگارانه این مجموعه بر می خیزد و شکل می گیرد. تجربه اتحاد وسیع اروپای متحد از ملتهای متعدد و فرهنگهای متنوع که نه تنها تاریخ دیرینه متمایزی دارند و بلکه در گذشته به دلیل غالب بودن انکزیزاسیون کلیسایی و قدرت پرستی جاه طلبانی چون هیتلر و ناپلئون بر سر رهبری اروپا به جنگهای خونین جهانی نیز کشیده شدند و ..... امروز گواه ماست.
به دیگر سخن می توان نیز ادعان داشت که بودن تنوعات ملی و یا قومی و مسلکی و....غیره نیست که مسئله ساز و یا گره ای ناگشودنی باشد بلکه دقیقا نحوه برخورد حاکمان و سیاستمداران قدرتمند و هیئت حاکمه است که با شیوه های سرکوبگرانه و کوربر کدورت ها و کینه ورزی ها دامن زده و این مسئله را به تراژدی تبدیل نموده و فجایع و ضایعات خوفناکی می افرینند.

بیاد بیاوریم که چگونه انترناسیونالیستهای سابقی در یوگوسلاوی به سرکردگی میلوسویچ انگاه که سروری قیمومیت صربها بر دیگران را در خطر دیدند چگونه در اندک زمانی به گرگهای درنده ای تبدیل گردیدند وبا کشتار دستجمعی و تجاوز به زنان و دختران اقلیتهای اتنیکی و مسلمان بوسنی انچنان جنایت و فجایعی افریدند که حتی نازیهای هیتلری و فاشیستهای ایتالیایی و ژاپنی نیز جرئت انجام ان را نیافته بودند. ویا در کشور افریقایی رواندا نبود که در ظرف فقط دو هفته بیش از نیم ملیون از قوم توتسی را نیست و نابود نمودند!! ویا در همین کشور همسایه خودمان اذربایجان نبود که داشناکهای جنایتکار ارمنی! با کشتار دستجمعی و تجاوز جنسی به زنان و ایجاد رعب و وحشت تمامی نفوس ترک آذری ساکن را با جنایت و کشتار فراری داده و بدون توجه به افکار جهانی " قره باغ" را اشغال می نمایند. ایا چنین شیوه های سرکوبگری و تسویه های اتنیکی می تواند فرجامی ارامش دهنده و صلح امیز را تضمین نماید؟!

مسئله ملی و مذهبی و نگرشهای موجود

از جانب جامعه شناسان و فیلسوفان تعریف های بسیار متفاوتی از مسئله ملی و نقش ان در حیات اجتماعی صورت پذیرفته است و هر کدام از انان از زاویه خاصی به موضوع نگریسته اند و بنابر این استنتاجهای متفاوتی را نیز مطرح می نمایند. در واقع معمای موجود و نحوه پاسخدهی به ان همانند هر مسئله ساده علم ریاضی فقط دو حالت ویا دو جنبه مختلف را دارا می باشد که یک طرف ان صورت مسئله و یا نحوه تعریف از ان است و طرف دیگر ان نیزنحوه راه حل و یا شیوه تحلیل و جواب دهی بدان!

" از انجا که واقعیت کثیرالملله بودن ایران سابقه ای بسیار طولانی را داشته ودر طول تاریخ هریک از اقوام ساکن در ایران به سهم خود سهم بسزایی در نضج و شکل گیری ان ارئه نموده و بعضا نیز مانند ترکها و عرب ها سالیان درازی با ایجاد سیستم حکومتی خاص خود در مسند فرمانروایی امپراطوری ایران بوده اند به همان میزان نیز تعریف و توصیف از ایران و تشریح موقعیت و موجودیت تک تک این اقوام و تدقیق حقوق ملی و مدنی انان در شکل کولکتیو و ملی بسیار پیچیده و دشوار می باشد".

به طور کلی روشنفکران و نیروهای سیاسی ( حاکمیت و اپوزیسیون سیاسی) در شناخت از مسئله ملی و نحوه پاسخدهی بدان در دو حالت مختلف موضع گیری نموده اند.
الف: دسته ای که سنترگرا هستند ودر مرکز و محور تمدن ایرانیان تنها بر اریایی ها و نقش تاریخ سازی فارس ها بها می دهند و هر نوع کثرت و پراکندگی ملی و فرهنگی در ایران را نفی می نمایند.
ب: گروهی دیگر که ایران را برایندی از اتفاق و اتحاد تاریخی اقوام ویا ملیتهای مختلفی می دانند که چون نقش های یک فرش قالی ا یران یکپارچه و متحد را تشکیل می دهند.
اتفاق نظر در کثیر الملله دانستن ایران همه حامیان این فکر را وحدت گرا ننموده و از این میان انانی که با قائل شدن بر اصل حق تعیین سرنوشت بر اقلیتهای اتنیکی انان را در انتخاب اینده خود بی قید و شرط مختار می دانند در حال افزایش می باشد.
سنتر گرایی و تضییق بی وقفه حقوق این اقلیتها از جانب حاکمان شوونیست خود یکی از علتهای اصلی شکل گیری این پروسه می باشد.

در عرصه تئوری و در سطح جهانی تعریف ها و نکته نظرات و شیوه نگرش های متفاوتی وجود دارد که هر کدام از انان از فلسفه و جهان بینی خاصی سرچشمه می گیرد. بسیاری از این نظرات که به صورت تئوری های مدونی نیز فرا روئیده در پراکتیک و جریان شکل گیری سیاست و عمل از تجانس و یکنواختی لازم برخوردار نگردیده و بنا بر ذات و خصلت درونی خود ( در شرایط عینی و بیرونی متفاوت!) بازتاب های ناهمگونی را به نمایش گذاشته است.

این تئوری ها که به طور کلی در دو دستگاه متفاوت اندیشه ای طبقاتی ( بورژوایی و یا پرولتری !! ) تنظیم می گردیده در نظام های حکومتی مورد ادعایی این دو بلوک متخاصم هر گز بر اساس تئوری ها و نظرات مدون موعود تحقق نمی یافته و هماره متاثر از واقعیت های بیرونی که اساسا بر بستر تمایلات و جاه طلبی سردمداران قدرت هدایت میگردید بر اساس میزان فشار و مقاومت توده های تحت ستم رنک می بافت و چه بسا نیزاز محتوی خارج می گردید.
تناقضاتی که در قانون اساسی بسیاری از نظامهای ستمگر در مقایسه با اهدای حقوق ادعایی انان در رفع تبعیض و نابرابری های ملی و مذهبی و حقوقی مشاهده می شود دلیل روشنی است بر این واقعیت.

صرف نظر از این واقعیت که اجرای مفاد قوانین مدون به ضمانت اجرایی و پاسداری مسئولانه نیاز دارد سعی می نمایم تا به اختصار نگرشهای متنوعی را که هر کدام از زاویه ای مناسبات بین اقوام و ملت ها را مورد بررسی قرار می دهد به اختصار تشریح بنمایم.

ناسیونالیسم و تئوری ملت گرایی

برخلاف سایرکارهای پژوهشی و تحقیقی و توصیفی درچارچوب علوم اجتماعی موجود که به صورت تئوریهای مدونی هم عام و هم جهانشمول فرا روئیده درمورد قومیت و یا ملی گرایی !! تاکنون دیدگاهی واحد و استاندارد شده ارائه نگردیده است و نظرات و ایده های عنوان شده از تشتت و بعضا افتراقات حیرت اوری حکایت می نماید.برخی از اندیشمندان و جامعه شناسان از این مقوله شناختی قومیت و ملت گرایی را امری منحصر و حاوی حق ملی و تاریخی عنوان می نمایند و هم اینکه هستند انانی که با پیش کشیدن دولت مدرن و یکپارچه و متحد اختلافات زبانی و اعتقادی و فرهنگی و حتی اتنیکی را در داخل و بطن جامعه بزرگ ( بخوان کشور!) تابع و پیرو می دانند و به عنوان رهیافت های غیر تاریخی نفی می نمایند.
بنظر می رسد علت اصلی تنوعات تحلیلی و برداشتی از مقوله مورد نظر صرفا سیاسی بودن ان است و در این میدان بزرگ و بغایت متضاد سیاست ها است که ارزشها از کانال پیچیده ترین شکل رویارویی قدرتهای متخاصم عبور نموده و نهایتا مادیت پیدا می نمایند.
دیدگاهی از سیاسی شدن تفاوتهای زبانی و مذهبی و نژادی در یک کشور" ناسیونالیسم قومی" را استنتاج نموده و اغاز و پیدایش این پروسه را هم به قرن بیستم مربوط می نماید
.

ادامه دارد......................................

ت.آتابای

4 Comments:

At ۳/۲/۸۴ ۱۰:۲۷, Anonymous ناشناس said...

Salam Yagty TurkmenSahra Yazijilarna.Arma Alla Kuwat.sabirsiz Taze yazjak makalalanga Gharashiarn.

Her kim bolsang,her yerdende bolsang,Sag aman Yasha.

Suaban
E.mail:Suaban@yahoo.com

 
At ۳/۲/۸۴ ۱۳:۳۲, Anonymous ناشناس said...

سلام کاکاجان!آرما-دا!نأجیرا؟مطالبت را خواندم،حیف که کم مطلب میدهی بیرون...مسعود ترکمن

 
At ۴/۲/۸۴ ۰۱:۲۷, Anonymous ناشناس said...

uns berip makalani okaningiz ucin kop sag boling. bizde basardiqmizdan öz edermen halkimiz ucin aladalarmizi ederis.
hormot belen....yaghty TS

 
At ۴/۲/۸۴ ۰۱:۳۶, Anonymous ناشناس said...

suaban ildesh:
bizden sangada salamlar , bizde oz melletimize hoderläp shu weblagi achdik, belke shu hilly öz eziz halkimiz belen ara gatnashiq döredp bileyly.
hormot belen yaghty TS

 

ارسال یک نظر

<< Home