چند تذکر ضروری در باره کارنامه " کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن"
اشتباه در اینجاست که: فعالیت های فرهنگی و ادبی در کنار سازمان فداییان اکثریت در این دوران که حتی در بعضی مقاطع به تداوم انتشار نشریه فرهنگی ایل گویجی نیز منجر می گردید، به حساب کانون پنداشته شده است
کانون و ستاد مرکزی شوراها به عنوان یک تشکل دموکراتیک، تنها در همان یکی دو سال اول انقلاب بهمن فعالیت داشته است و از سال 59 که از جمله انشعاباتی در سازمان فدایی صورت می پذیرد، نام کانون تدریجا به فراموشی سپرده شده و در عوض شعبه ای فرهنگی تحت نظارت هیئت سیاسی و اجرایی سازمان فدایی منطقه ایجاد می گردد که فعالیت های فرهنگی و ادبی آن مقطع وابستگان به سازمان اکثریت- ترکمنصحرا را که جسته و گریخته در منطقه و یا تهران و یا نقاطی دیگر صورت می پذیرفت هماهنگ می نموده است
می گویند در مثل مناقشه نیست! اگر چنین است می توان با مثال ثابت نمود که از سال 59 تا 67 شمسی یعنی تاهمان مقطعی که بحث هایی در باره بازسازی کانون مطرح می گردد، عملا هیچ نوع کانونی وجود نداشته است و آنچه نامیده می شد، فعالیت هایی فرهنگی تحت کنترل شعبه خلقهای سازمان اکثریت بوده است. دلیلش این است که با غالب شدن بینش توده ای در سازمان اکثریت، کانون که مزاحم و وبال گردن این نوع اندیشه است، برای همیشه دفع می گردد.
کانونی که بعدها ادعا گردیده است که بازسازی شده و از سازمان اکثریت مستقل گردیده است، تنها تا یکی دوسال بعد یعنی، در فاصله سالهای 66 تا 69 شمسی برابر با 87 تا 90 میلادی فعالیت داشته است. این تشکل نیز بعد از انتشار چند شماره از نشریه جدیدی با نام ترکمنستان به دلیل درگیری های داخلی به بن بست می رسد
با در نظر گرفتن تاریخچه شفاف این کانون، که بیش از آنکه یار شاطر باشد خود بار خاطر گردیده و دائم باعث هرز رفتن انرژی ها گردیده است و به جای همگرایی و یا حداقل هماهنگی در بین فعالین موجود، باعث تشنج ها گردیده است! آیا عقل سلیم حکم نمی نماید که به جای سماجت در تحلیل غلط از واقعیت کانون، برای همیشه به یک نوع آوری روی آورده و انرژی های خود را برای بهبود دادن مناسبات جاری مصرف نمائیم؟
چه فرقی می کند که نام تشکل مدافع حقوق مردم ما کانون باشد و یا هر چیز دیگر؟ مگر غیر از این است که در نهایت خود این تشکل ها وسیله ای بیش نمی باشند؟
م. قره جه بهمن ماه 85