یاغتی ترکمن صحرا
E-mail: yaghtyturkmensahra@yahoo.com ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,yaghty turkmensahra
شنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۸۵
چهارشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۸۵
خوش رقصی های مقامات برای ایجاد آرامش!
حکومت " جمهوری اسلامی ایران" که از قضاوت مردم دنیا یکی از نظام های نادر ایده ئولوژیکی این دوران تعبیر می شود به دلیل اتخاذ سیاست های خشن و تروریستی بر علیه مخالفین داخلی و خارجی خود و همچنین تلاش های خود برای غنی سازی اورانیوم و در جهت مسلح شدن به سلاح اتمی بیش از هر دوره ای مورد حساسیت قدرت های جهانی قرار گرفته است.
دستگاه رهبری این حکومت دینی که بدلیل تحجر و فناتیزم و کهنه گرایی ماهیتا هیچ باوری به مشارکت واقعی مردم ندارد و هر نوع تحول گرایی و مدرنیسم را تهدیدی برای حاکمیت خود می پندارد دائما به شیوه های سرکوب متوسل گردیده و از شیوه های زندان و شکنجه و اعدام برای از بین بردن مخالفان سیاسی بهره جویی می نماید. سرکوب های جمهوری اسلامی و قتل های زنجیری و بویژه حمایت های این حکومت از تروریزم بین المللی باعث آن گردیده است تا طرفداران حقوق بشر و نیروهای دموکراتیک جهانی عکس العمل های جدی در مقابل گستاخی های این رژیم داشته باشند. واکنش هایی که اگر هماهنگ با حرکت های عدالت خواهانه اپوزوسیون داخلی سمت داده شود می تواند تاثیرات بمراتب تعیین کننده تری را در سرنوشت ملیت های ایرانی داشته باشد.
بنا به موقعیت جهان کنونی در این دهه و بویژه جدی بودن خطر تروریسم و گلوبالیزه شدن آن و نقش طالبان و برخی حکومت های دینی از نوع جمهوری اسلامی ایران در صدور و یا حمایت ازآن باعث گردیده است تا قدرت های بزرگ جهانی چون اروپا و آمریکا که تامین و امنیت منابع سوختی و سرمایه ای و بویژه آزادی تجاری وگسترش تکنیک و تسلط بر بازارهای دنیا اساس آنرا تشکیل می دهد با چشمانی باز و هوشیار و مترصد عمل نمایند. مسئله امنیت اسرائیل که نقش یک قلعه استراتژیک و حیاتی را در خاورمیانه ( بنا به آمار منتشره صاحب 75% انرزی سوختی جهان در خاورمیانه است) بازی می نماید کماکان مورد توجهات این قدرت ها می باشد.
حکومت اسلامی در ایران که با ادعای محو اسرائیل و با شعار راه قدس از کربلا! سبب جنگ خونینی با کشور همسایه عراق گردید و از دهها سال پیش با راه انداختن جریاناتی چون حزب الله در لبنان و فلسطین سیاست های تروریستی خود را با شعار نابودی اسرائیل دنبال نموده است اکنون با یک قطبی شدن موازنه قدرت در جهان و تهاجمی گردیدن سیاست های آمریکا و اسرائیل در منطقه و بویژه با حذف و یا خنثی شدن تهاجمات دیگر قدرت های ضد اسرائیل در منطقه چون لیبی و عراق و طالبان و... بیش از هر زمانی تنهاتر گردیده است و بخوبی می داند که هرگز نمی تواند حریف آمریکا و اسرائیل گردد.
در شرائط فعلی دو راه محتمل در مقابل فقهای اسلامی قرار گرفته است : یا آنان بر اساس شعارهای همیشگی خود که... تا آمدن امام مهدی به جنگ با کفار ادامه خواهند داد به مقابله با امریکا خواهند پرداخت! شعارهایی که در واقع راه رئیس جمهورشدن احمدی نژاد را هموار نمود و یا نیز: گام به گام به سوی سازش خواهند رفت واز شعارها و ادعاهای دیرینه خود چشم پوشی خواهند نمود. آنچه که تحولات کنونی نشان می دهد دست اندر کاران طراز اول حکومتی راهها و شیوه های حقیرانه ای را برای خنثی کردن تهاجم نظامی امریکا آزمایش می نمایند. یک روز آصفی را به امارات می فرستند و روزی دیگر خرازی را به عراق و یا مهره دیگری را به عربستان و ترکیه و.....به مداکره با شیطان بزرگ! مشغول می باشند. البته مردم نیز بنا به تجارب تاریخی و شناخت هایی که از آیت الله ها بدست آورده اند دیگر بسان اوایل انقلاب حوصله شنیدن دروغ بافی های آنان را ندارند چرا که با چشم خود دیده اند که اگر مسئله قدرت در میان باشد و یا.... منافع و مصلحت این مقدس مآبان ایجاب نماید به پابوسی شیطان نیز خواهند رفت. " ماجرای سفر مک فارلین به تهران و ملاقات ایشان با اکبر رفسنجانی و تعدادی از کارگزاران رژیم اسلامی درست در هنگام حیات "خمینی" بنیانگزار این نظام آنهم در تهران! و در سال 65 را مقامات حکومت اسلامی توجیه نمودند حال چه رسد به امروز و موقعیت هراسانتر حکومت اسلامی. و یا همگان می دانند که خمینی که هرگز دوست نداشت صدای سازش با صدام را بشنود چگونه یک شبه جام زهر خود را نوش جان نمود و تسلیم صلح تحمیلی! مورد ادعای خود گردید.
جمهوری اسلامی که اساس سیاست های امروزی آن را بقای ننگین عبارت می سازد علاوه بر آزمایش خط نیمه پنهانی مذاکره با قدرت های بزرگ برای مرعوب ساختن مردم ایران و کنترل اوضاع داخلی نیز بی توجه نمی باشد. هر روز یکی از مقامات فعلی و یا سابق به گوشه ای از ایران سفر می نمایند. در این میان توجه به موقعیت مناطق ملی چون ترکمنصحرا و کردستان و بلوچستان و....از اهمیت ویژه ای برخوردار گردیده است. تازه گی خاتمی و اخیرا نیز احمدی نژاد به ترکمنصحرا سفر نموده و با پوشیدن لباس ملی ترکمن ها و یا ترتیب دادن مراسم هایی بی معنی چون وحدت سنی و شیعه! به میدان آمده اند. انگار که مشکل مردم و بدبختی ها و فلاکت های جوامع مختلف و کثیر المله ایران مربوط به اعتقادات عرفی و نوع مذهب آنان است. اگر در کنار اینگونه خیمه شب بازی های سردمداران حکومت حرکتهای آنان را در مسائلی از قبیل به اصطلاح مبارزه با بدحجابی! که در رسانه های بین المللی نیز منعکس گردیده است بیاوریم قطعا بدین نتیجه می رسیم که حکومت برای اینکه فکر مردم را از بحران های موجود و وضعیت فلاکت بار سیاسی خود دور بنماید دست به چنین ترفندهایی می زند. حکومتی که برای هزاران هزار کارگران کارخانه ها و اتوبوسرانان خط واحد که مصرانه خواستار عدالت اجتماعی و بهبودی وضع اقتصادی موجود بوده اند پیامی غیر از سرکوب نداشته است چگونه می تواند برای ملیت های تحت ستم حرفی برای گفتن داشته باشد!.
در حال حاظر در ترکمنصحرا حتی یک کودکستان بزبان ترکمنی وجود ندارد و برنامه های رادیویی و تلویزیونی رژیم بزبان ترکمنی نیز که بسیار محدود می باشد صرفا خط فکری آخوندهای حاکم را تبلیغ می نماید صرفنظر از بی محتوایی این برنامه ها آنچه که عرضه می گردد بدلیل کم مایگی و اختلاط فاقد استاندارد زبان ملی ترکمنی می باشد و بدین خاطر نیز باعث زدگی ترکمنها می شود و جذبه و یا طرفداری ندارد. در ادارات دولتی و موسسات مربوطه و ارگانهای دیگر ترکمنها در موقعیت تصمیم گیری نمی باشند و تنها پستهای پائین و غیر حساس بدانان تعلق دارد بالعکس زابلی ها و شاهرودی ها و مازندرانی ها در سرزمین ترکمنها بر آنان حکومت می نمایند. منابع و ثروت های ترکمنصحرا توسط ایادی حکومت که غیر بومی می باشند غارت می گردد. یکی از تحفه های حکومت آخوندی برای مردم منطقه دایر کردن کلاسهای قرآن و علوم دینی می باشد. رژیم آخوندی از قرآن و کلاسهای دینی صرفا برای استیلای خود بر مردم ترکمن بهره برداری می نماید. مجیزه گویان حکومتی شب و روز از الحاد و تسلط کفر و سست شدن ایمان صحبت می کنند و در پرده نیز با اشاعه فساد و رشوه خواری و تبعیض دمار از زندگی همین مردم در می آورند. این مقدس مآبان وابسته به حکومت هرگز از نابرابری های اقتصادی و شغلی صحبت نمی نمایند و لابد توجیه می نمایند که اینگونه مسائل در حیطه تبلیغات و وظایف شرعی آنان نیست! چطور می شود در مملکتی که اینهمه قاری و اسلام شناس! پرورده می شود عملا دهها برابر بیشتراز زمان های قبل فساد و بی بند وباری و اعتیاد و فحشا و اختلاس و رشوه خواری بیداد می نماید؟ آیا مسبب اینگونه فجایع و بدبختی صرفا دشمنان خارجی است؟ آیا خود مردم منطقه مقصر می باشند؟.
حکومت جمهوری اسلامی بدلیل انحصارگری و شیوه دیکتاتوری حکومتی خود هرگز بر مخالفین فکری و حتی سیاسی خود این فرصت را نمی دهد تا دلسوزانه در روند تکامل اجتماعی ایران شرکت بنمایند. به تعبیر این فقها تنها معیار برای شرکت در کارهای اجرایی مسلمان بودن! می باشد. البته نه هر مسلمانی! تنها به این دسته از مقدس مآبان موقعیت هایی مشروط داده می شود.
تجربه دهه های اخیر نشان داده است که هدف جمهوری اسلامی در مناطق سنی نشینی چون " ترکمنصحرا" از یکطرف بوجود آوردن طیفی از روحانیون و روشنفکران مطیع قدرت می باشد تا به عنوان پایگاهی استفاده گردد از طرفی دیگر نیز با معرفی اسلام از دیدگاه مذهب شیعه ( اکنون بسیاری از منابع و کتابهای ایده ئولوژیک پایه ای موجود در منطقه متعلق به شیعیان می باشد) تدر یجا مذهب شیعه را محق جلوه بدهند. آنان در این دو عرصه به پیشرفت هایی نیز نائل آمده اند و اکنون برخی از روشنفکران فرصت طلب و تشنه قدرت جزوه های دروغینی از اعتقادات سنتی اهل تسنن دال بر مقدس بودن مراسم عاشورا! در بین ترکمنها توزیع نموده اند که هرگز واقعیت نداشته است. البته ترکمنان به خاطر داشتن زندگانی آزاده خود هرگز شیعه ستیزی نیز ننموده اند.
در حال حاظر در بسیاری از مناطق ترکمن نشین تعداد مدارس و موسساتی که بنام امامان شیعه نامگزاری گردیده است دائم در حال افزایش می باشد وهدف رژیم اسلامی از این افزایش غیر از استحاله کردن محتوای اعتقادات مذهبی و سنتی ترکمنان نمی باشد.
یکی دیگر از برنامه های فرهنگ زدایی حکومت اسلامی در واقع تغییر فرم لباس ملی ترکمنی می باشد. در این عرصه سیاست های هویت زدایانه این حکومت تا حدی توام با موفقیت بوده است و هر روز که می گذرد بر تعداد خانمهای مقنعه بسر ترکمن افزوده می شود و تشخیص نسل جوان ترکمن از غیر ترکمنها چندان آسان نمی باشد. برای اجرای این توطئه عوامل حکومتی متوسل به حیله های کثیفی نیز شده اند و بارها شایع نموده اند که ..." آنانی که لباس و فرم اسلامی؟! نداشته باشند مورد حتک حرمت قرار خواهند گرفت و......".
علیرغم واقعیات مذکورهم اکنون جمهوری اسلامی که با تهدید های نطامی امریکا و اسرائیل مواجه می باشد در یک خیمه شب بازی تاریخی مبحثی پیرامون وحدت سنی و شیعی باز نموده است و عوامفریبانه از برابرحقوقی! این دو برادر مسلمان! صحبت می نماید. کدام برابری حقوقی! آیا در مملکتی که " سنی" حق رئیس جمهور شدن را ندارد و در بسیاری از عرصه ها مورد بدترین نوع تبعیضات مذهبی قرار می گیرد و....پس چگونه می تواند برابر با شیعیان باشد؟. مگر خود این برابرطلبی ادعایی در ارتباط با بحران های فزاینده حکومت فعلی نیست؟ آیا نمی شود چنین نتیجه گرفت که حالا که... رژیم اسلامی با خطر تهاجم نظامی قدرت های بزرگ روبرو گردیده است و به خاطر روا داشتن تبعیضات و بی عدالتی ها بویژه برای اقلیت های ملی و مذهبی همانند رژیم صدام با شکل گیری اپوزوسیونی متحد روبروست این چنین بیاد وحدت افتاده باشد؟.
هم مسافرت اخیر احمدی نژاد و خاتمی به منطقه و هم موضع گیری های این هفته ای "نورمفیدی" که بر خلاف دوران انتخابات ریاست جمهوری اخیر این باراز رعایت حقوق اقلیت های سنی و یا قومی! صحبت نموده است در دنیای سیاست تنها یک معنا را دارد و یک هدف معین را دنبال می نماید: هر سه این مقامات صرفا به بقای نظام جمهوری اسلامی می اندیشند و هماهنگ با مقامات امنیتی – اطلاعاتی حکومت برای متحد نشان دادن مردم ایران در مقابل امریکا و اسرائیل به تکاپو افتاده اند. چنین عکس العمل هایی! بی شباهت به دست و پا زدن های حکومت صدام حسین نیست که... اندکی قبل از تهاجم نظامی قدرت های بزرگ به کشورش با التماس از کردها و دیگر مخالفانش! برای خریدن صلح و آرامش تلاش می نمود.
ت.آتابای
پنجشنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۸۵
منشاء اعمال ضد انسانی اخیر حکومت اسلامی
تخریب آرامگاه توماج نماد ملی مردم ترکمن، 27 سال پس از قتل ناجوانمردانه او توسط جکومت اسلامی علاوه بر اینکه آگاهی و هراس عوامل حکومتی از جای داشتن توماج در قلب مردم ترکمن را نشان می دهد، از جمله نشانه ای است از وضعیت بحرانی جدیدی که حکومت اسلامی با آن دست به گریبان است!
چرا هیات حاکمه به چنین اقدامات ضد انسانی دست می زنند و هدف آنان از این رویکرد چیست؟
اگر به فاصله کوتاهی پس از اقدام یاد شده، بی حرمتی کفتاروار به مزار شاملو شاعرفقید و عدالت خواه کشورمان پیش نمی آمد می شد فکر کرد که این عمل عرض اندام " مرکز" و برخورد جناح امنیتی – نظامی حاکم به یکی از ملیت های کشورمان در راستای گفته علی یونسی وزیر اطلاعات سابق رژیم مبنی بر اینکه چالش آینده حکومت اسلامی ملیت ها خواهد بود، است.
وقتی این اقدامات غیر انسانی را در کنار هجوم روزانه عوامل رژیم به دانشجویان مبارز، روشنفکران معترض، کارگران، جوانان و زنان کشورمان که با مطالبات گوناگون خود عرصه را برحاکمان تنگ کرده اند در نظر می گیریم ابعاد گسترده وضعیت بحرانی کنونی حکومت اسلامی را مشاهده می کنیم. از خلال گفته های عناصر هیات حاکمه نیز به روشنی دیده می شود که با همه توان و ترفندهای خود تلاش می کنند که از مهلکه ای که در آن گرفتار آمده اند نجات یابند. حتی تلاش مخفیانه چندین ساله برای دستیابی به سلاح اتمی نیز علنا جهت حفظ نظام اسلامی اعلام می شود.
واقعیت این است که حکومت اسلامی به عنوان رژیمی ناهمخوان با عصر کنونی، در عرصه های داخلی و خارجی با چالش های بسیار جدی دست به گریبان است و حاکمان وضع خود را ناپایدار و متزلزل می بینند.
در عرصه خارجی جاه طلبی های اتمی هیات حاکمه، اعمال تروریستی و حمایت از تروریسم بین المللی و کارشکنی در روند صلح خاورمیانه و ... در یک روند چندین ساله آن را به مرحله ستیز با جامعه متمدن جهانی کشانده و در انزوا قرار داده است؛ به طوری که تغییر رفتار و در غیر این صورت تغییر رژیم در دستور کار آن ها قرار گرفته است. در این عرصه رژیم با وجود شعارهای پر طمطراق و تهدید غرب از طریق کمک های مخفی و علنی به گروه ها و کشورهای تروریستی ، گاهی علنی و اساسا در پشت پرده و در تماس های محرمانه عاجزانه از قدرت های بزرگ تضمین ماندگاری خود در قدرت را درخواست می کند و حاضر است برای آن چوب حراج به منابع غنی و سرشار کشورمان بزند.
در عرصه داخلی سیاست های بی خردانه و تبعیض آمیزرژیم اسلامی طی سال های گذشته و عدم پاسخ گویی به مطالبات نسل جدید، سبب تضعیف پایگاه اجتماعی و نهایتا به زیر سوال رفتن مشروعیتش شده است. رژیم تنها شعار عدالت اجتماعی سر می دهد و عملا ناتوان از پاسخ گوئی به مطالبات برحق مردم است. از این رو خود را در حلقه محاصره اکثریت مردم به ویژه ملیت های محروم نگه داشته شده کشورمان می بیند و بنا براین هر چه بیشتر بر نیروهای امنیتی و نظامی متکی شده است. به روی کار آمدن جناح حاکم کنونی نیزعملا پایان چرخه تغییرچهره ها درحکومت است که برای حفظ فرمان روائی خود بر مردم ایران، تا کنون به کار گرفته است.
تعیین اکثر مقامات درجه یک یا حتی درجه دو کشوری از میان افراد امنیتی نظامی مورد اعتماد ولی فقیه و امتحان پس داده در خیانت وجنایت از جمله در ترکمن صحرا، حاکی از پیش بینی اعتراضات مردمی توسط سردمداران حکومتی و تصمیم آنان برای کنترل و سرکوب مردم است. این حرکت ها در مناطقی از کشورمان که حقوق ملی آنها پایمال شده است به بهانه واهی تجزیه طلبی توجیه میشود. هدف اصلی سفرهای فریبکارانه احمدی نژاد دست نشانده خامنه ای و سپاه پاسداران به مناطق مختلف کشورجدا از اهداف تبلیغاتی با دادن وعده های تو خالی، اساسا سازماندهی اقدامات پیشگیرانه و حفظ آمادگی برای آینده تاریکی است که خود را درانتظار آن می بینند.
هدف حکومت اسلامی از اقدامات فاشیستی و ضد انسانی یاد شده در داخل کشور که به تازگی مقابله با " بد حجابی" هم بدان افزوده شده است اساسا برای قدرت نمایی و انحراف افکار عمومی از اختلافات جناح های گوناگون حکومتی و تمهیدات و رویکرد هایی است که در این مرحله برای حفظ خود به کار می گیرد. به عنوان مثال کرنش هیات حاکمه در برابر آمریکا که دائما آن را شیطان بزرگ نامیده است و هر گونه گفتگو با آن را مذموم دانسته است و یا بذل و بخشش های علنی و غیر علنی به حماس و سوریه و.. امری نیست که از نگاه هشیار مردم رنج دیده و به غارت برده شده کشورمان مخفی بماند.
به گفته بسیاری از صاحب نظران سیاسی رژیم حاکم بر ایران در بحرانی ترین وضعیت دوران حیات خود به سر می برد. اقداماتی نظیر آنچه که بدان اشاره رفت نه نشانه قوت حکومت بلکه حاکی از درماندگی آن است. آشکارا شاهد آن هستیم که اکثریت مردم ایران به حکومت اسلامی باور ندارند و از این رو علیرغم همه تمهیدات رژیم، هر روزه در راه خواست های به حقشان با روش های گوناگون عمل می کنند و از پای نمی نشینند.
30 فروردین 1385
م. حکیم
چرا هیات حاکمه به چنین اقدامات ضد انسانی دست می زنند و هدف آنان از این رویکرد چیست؟
اگر به فاصله کوتاهی پس از اقدام یاد شده، بی حرمتی کفتاروار به مزار شاملو شاعرفقید و عدالت خواه کشورمان پیش نمی آمد می شد فکر کرد که این عمل عرض اندام " مرکز" و برخورد جناح امنیتی – نظامی حاکم به یکی از ملیت های کشورمان در راستای گفته علی یونسی وزیر اطلاعات سابق رژیم مبنی بر اینکه چالش آینده حکومت اسلامی ملیت ها خواهد بود، است.
وقتی این اقدامات غیر انسانی را در کنار هجوم روزانه عوامل رژیم به دانشجویان مبارز، روشنفکران معترض، کارگران، جوانان و زنان کشورمان که با مطالبات گوناگون خود عرصه را برحاکمان تنگ کرده اند در نظر می گیریم ابعاد گسترده وضعیت بحرانی کنونی حکومت اسلامی را مشاهده می کنیم. از خلال گفته های عناصر هیات حاکمه نیز به روشنی دیده می شود که با همه توان و ترفندهای خود تلاش می کنند که از مهلکه ای که در آن گرفتار آمده اند نجات یابند. حتی تلاش مخفیانه چندین ساله برای دستیابی به سلاح اتمی نیز علنا جهت حفظ نظام اسلامی اعلام می شود.
واقعیت این است که حکومت اسلامی به عنوان رژیمی ناهمخوان با عصر کنونی، در عرصه های داخلی و خارجی با چالش های بسیار جدی دست به گریبان است و حاکمان وضع خود را ناپایدار و متزلزل می بینند.
در عرصه خارجی جاه طلبی های اتمی هیات حاکمه، اعمال تروریستی و حمایت از تروریسم بین المللی و کارشکنی در روند صلح خاورمیانه و ... در یک روند چندین ساله آن را به مرحله ستیز با جامعه متمدن جهانی کشانده و در انزوا قرار داده است؛ به طوری که تغییر رفتار و در غیر این صورت تغییر رژیم در دستور کار آن ها قرار گرفته است. در این عرصه رژیم با وجود شعارهای پر طمطراق و تهدید غرب از طریق کمک های مخفی و علنی به گروه ها و کشورهای تروریستی ، گاهی علنی و اساسا در پشت پرده و در تماس های محرمانه عاجزانه از قدرت های بزرگ تضمین ماندگاری خود در قدرت را درخواست می کند و حاضر است برای آن چوب حراج به منابع غنی و سرشار کشورمان بزند.
در عرصه داخلی سیاست های بی خردانه و تبعیض آمیزرژیم اسلامی طی سال های گذشته و عدم پاسخ گویی به مطالبات نسل جدید، سبب تضعیف پایگاه اجتماعی و نهایتا به زیر سوال رفتن مشروعیتش شده است. رژیم تنها شعار عدالت اجتماعی سر می دهد و عملا ناتوان از پاسخ گوئی به مطالبات برحق مردم است. از این رو خود را در حلقه محاصره اکثریت مردم به ویژه ملیت های محروم نگه داشته شده کشورمان می بیند و بنا براین هر چه بیشتر بر نیروهای امنیتی و نظامی متکی شده است. به روی کار آمدن جناح حاکم کنونی نیزعملا پایان چرخه تغییرچهره ها درحکومت است که برای حفظ فرمان روائی خود بر مردم ایران، تا کنون به کار گرفته است.
تعیین اکثر مقامات درجه یک یا حتی درجه دو کشوری از میان افراد امنیتی نظامی مورد اعتماد ولی فقیه و امتحان پس داده در خیانت وجنایت از جمله در ترکمن صحرا، حاکی از پیش بینی اعتراضات مردمی توسط سردمداران حکومتی و تصمیم آنان برای کنترل و سرکوب مردم است. این حرکت ها در مناطقی از کشورمان که حقوق ملی آنها پایمال شده است به بهانه واهی تجزیه طلبی توجیه میشود. هدف اصلی سفرهای فریبکارانه احمدی نژاد دست نشانده خامنه ای و سپاه پاسداران به مناطق مختلف کشورجدا از اهداف تبلیغاتی با دادن وعده های تو خالی، اساسا سازماندهی اقدامات پیشگیرانه و حفظ آمادگی برای آینده تاریکی است که خود را درانتظار آن می بینند.
هدف حکومت اسلامی از اقدامات فاشیستی و ضد انسانی یاد شده در داخل کشور که به تازگی مقابله با " بد حجابی" هم بدان افزوده شده است اساسا برای قدرت نمایی و انحراف افکار عمومی از اختلافات جناح های گوناگون حکومتی و تمهیدات و رویکرد هایی است که در این مرحله برای حفظ خود به کار می گیرد. به عنوان مثال کرنش هیات حاکمه در برابر آمریکا که دائما آن را شیطان بزرگ نامیده است و هر گونه گفتگو با آن را مذموم دانسته است و یا بذل و بخشش های علنی و غیر علنی به حماس و سوریه و.. امری نیست که از نگاه هشیار مردم رنج دیده و به غارت برده شده کشورمان مخفی بماند.
به گفته بسیاری از صاحب نظران سیاسی رژیم حاکم بر ایران در بحرانی ترین وضعیت دوران حیات خود به سر می برد. اقداماتی نظیر آنچه که بدان اشاره رفت نه نشانه قوت حکومت بلکه حاکی از درماندگی آن است. آشکارا شاهد آن هستیم که اکثریت مردم ایران به حکومت اسلامی باور ندارند و از این رو علیرغم همه تمهیدات رژیم، هر روزه در راه خواست های به حقشان با روش های گوناگون عمل می کنند و از پای نمی نشینند.
30 فروردین 1385
م. حکیم
چهارشنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۸۵
توسعه، واقعیات و توهمات
موضوع توسعه نه تنها برای ترکمن صحرا، نه تنها برای ایران بلکه برای هر کشور و جامعه ای اصولا یکی از موضوعات کلیدی ادامه حیات است. طبیعتا پیرامون آن دیدگاه ها و بینش های متفاوت و متضادی نیز وجود دارد. در این میان هیچ نظریه توسعه ای که رشد و پیشرفت اقتصادی را به طور مطلق تضمین نماید وجود ندارد. این مسأله در ارتباط با کشورهای حال رشد با شدت بیشتری مطرح است.
با وجود این برخی نکات عمومی وجود دارند که طبق تجارب جهانی کاربست و رعایت آن ها امکان توسعه موفقیت آمیز جامعه را میسر می سازد. از جمله، واقعیات و تجارب حاکی از آن است که هر جا آزادی اقتصادی وجود داشته راه توسعه هموارتر بوده است. به طور مثال نظام های مبتنی بر اقتصاد آزاد در مجموع در فراهم نمودن توانایی اقتصادی و توسعه اقتصادی پایدار، نسبت به نظام های مبتنی بر اقنصاد دولتی، موفق تر بوده اند. بعلاوه، توسعه اقتصادی در جوامعی پایدار تر و موفق تر بوده است که در آنجا آزادی های سیاسی در جامعه وجود داشته است. در همین ارتباط بایستی تصریح نمود به هر میزانی که جامعه دموکراتیک تر بوده به همان میزان توسعه اقتصادی پایدارتر بوده است. و در آن جایی که سیستم غیر دموکراتیک حاکم بوده توسعه اقتصادی از خصلت ناپایداری برخوردار بوده و در بهترین حالت یعد از مدتی دچار بحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی گشته و روند توسعه متوقف شد است.
کشور ما ایران در زمره کشورهای در حال توسعه است. به عبارت درست تر ایران ما کشوری توسعه نایافته است. از سال های بعد از جنگ دوم جهانی تا به امروز علیرغم فرصت های مغتنم و منابع مالی فراوان متأسفانه نتوانسته است گریبان خود را از دست عقب ماندگی رها سازد و در شاهراه توسعه قدم بگذارد. کشورهایی مثل کره جنوبی که در دهه پنجاه میلادی در زمره فقیرترین ممالک دنیا بودند، از اواخر قرن بیستم به این سو توانستند الگوی جدید رشد اقتصادی و توسعه را به مرحله اجرا بگذارند و امروز در شمار کشورهای توسعه یافته جدید محسوب می شوند.
اگر نظر سیاست مداران و روشنفکران در حاشیه قدرت را در باره بن بست توسعه ایران بازبینی کنیم می بینیم که غالبا علت را در اختلال آفرینی و دست اندازی های قدرت های خارجی و یا اینکه در بینش و تفکرات نیروهای حاکم بر قدرت سیاسی می بینند. حال آن که هیچ یک از این ها دلیل قانع کننده ای بر علل توسعه نایافتگی ایران به دست نمی دهد. این گونه توجیه ها ت چشم را برواقعیات تلخ عقب ماندگی و روند فاجعه آمیزی که در کشور جریان دارد می بندد . امروز این پیدیده پنهانی نیست که اقتصاد ایران در حال رکود به سر می برد، وضع جمعیت کشور دز طول 27 سال گذشته به دو برابر افزایش یافته ومیانگین نرخ رشد اقتصادی از ده درصد در سال به 2،6درصد کاهش یافته است. وضع سرمایه گذاری ها اسف بار است، طبق آمار موجود از انقلاب تا کنون تنها 400 میلیون دلار در بخش غیر نفتی سرمایه گذاری خارجی شده است. کماکان نفت تنها منبع اصلی در آمد ملی کشور است. ارزش سرانه تولیدات صنعتی ایران در سال 2001 تنها رقم 285 دلار بوده است که در مقایسه با 876 دلار در کشورهای در حال توسعه رقم اندکی است. در حالی که دنیا به سرعت در عرصه فنی و تکنولوژیکی پیش می تازد، ایران از تکنولوژی واپس مانده ای برخوردار است.
در جامعه امروزی ایران 30 درصد مردم زیر خط فقر بسر می برند، میزان بیکاری بسیار بالاست، نرخ تورم دو رقمی است، سه تا چهار میلیون معتاد و 10 تا 15 میلیون نفر به شکلی در گیر اعتیاد هستند. مسأله خودکشی ها و خود سوزی ها نیز به مسأله ای کاملا جدی تبدیل شده است.
از نظر بین المللی نیز ایران در یکی از بدترین و منزوی ترین موقعیت ممکن قرار دارد. که این به نوبه خود مانع جدی در جذب سرمایه و سرمایه گذاری های خارجی است.
مدیران بر اساس روابط با "بالایی" ها و با معیارهای مکتبی انتخاب می شوند. دولت بر اقتصاد تسلط کامل دارد و آن را به هزینه فلج نمودن بخش خصوصی کنترل و اداره می کند. هر چند ما امروزه شاهد تبلیغ پر سرو صدای خصوصی سازی به منظور فراهم ساختن فضای رقابتی در اقتصاد هستیم، ولی کسانی از مزیت این خصوصی سازی بهره مند می گردند که روابط بسیار نزدیکی با « بالایی» ها داشته باشند.
اقلیت های قومی کشور در وضع به مراتب بدتری بسر می برند. مناطقی که متعلق به اقلیت های قومی هستند از کمترین سهم بودجه کشوری برای عمران وآبادانی و پروژهای اقتصادی برخوردارند. محرومیت در این مناطق بیداد می کند. به طور نمونه آقای شاعری استاندار گلستان می گوید:«در این استان (ترکمنصحرا) چیزی جز محرومیت دیده نمی شود.» . وی در جلسه شورای اداری شهرستان ترکمن نیز تصریح کرد که «با توجه به قابلیت های مناسب کشاورزی، نزدیکی به دریا و امکانات مناسب گردشگری، محرومیت دراین منطقه پذیرفتنی نیست.»
منابع مالی و امکانات لازم برای توسعه چه در مقیاس منطقه و چه در مقیاس کشوری وجود دارد، اما متأسفانه موانع توسعه در عوامل درجه دومی نظایر «فقدان هماهنگی بین مدیریت، پیگیری نکردن امور و پرداختن به فعالیت های حاشیه ای» و یا «تنبلی و تن پروری » جستجو می شود. مادام که برنامه توسعه اقتصادی با آزادی های سیاسی در جامعه همراه نشود، تا زمانی که شرایط دموکراتیک در جامعه برقرار نگردد، مشکل بتوان از یک برنامه توسعه پایدار سخن راند.
اورمان
منابع
ــ تئوری تغییر سیستم: احمد اشکوری
ــ سایت خبری گلستان نیوز 24 آذر 1384
ــ ایرنا 15 دی 1384
ــ نشریه همزیستی 20 اسفند 1384
ــ خبرگزاری جمهوری اسلامی 4 دی ماه 1384
سهشنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۸۵
صحبتی پیرامون مطالبات ملی ترکمن های ایران
اخیرا یکی از هموطنان ترکمن مطلبی در سایت دانشجویان نوشته بود که محتوای آن پر از دردها و نارسایی های امروز جامعه ترکمن در ایران بوده است. این دوست محترم ابراز نموده بود که به جای پرداختن به مسائل غیر ضرور می بایستی در فکر نجات ملت ترکمن بود و از نابودی و استحاله شدن فرهنگی آن جلوگیری نمود. ایشان از جمله اشاراتی نیز داشته اند به اینکه چگونه زبان ترکمنی ما مورد تهاجم قرار گرفته است و یا چطوری به جای پوشش و لباس اصیل زنان ترکمن( چارقد و روسری) مقنعه و چادر سیاه حکومت شیعی تحمیل می گردد و یا چرا هر روز که می گذزد نسل نوین ترکمن زبان و گویش مادری خود را فراموش نموده و فارس زبان می شوند .و...و...و.
راستش من نیز با خواندن گزارش گونه این مطلب اندکی سراسیمه شدم و برای یک لحظه با خودم گفتم که چرا ما و بسیاری دیگر از ترکمنان مثل آن هموطنمان به مسائل عینی و واقعی توجه نمی نمائیم و بالعکس غرق مسائل فکری دیگری هستیم و چاره درد را نه در پیگیری مسائل روزمره و بلکه در تلاشهای فکری و ایده آلی می جوئیم. ولی باز با خودم گفتم که علیرغم اینگونه واقعیات دردناک آیا تلاش برای یافتن زبانی مشترک از برای چاره یابی تناقضی با التماسات این دوستمان خواهد داشت؟. مگر غیر از این است که بقول معروف " از یک دست صدایی بر نمی خیزد!" و می بایستی متحدانه عمل نمود. بنا بر این صمن همدردی با آن برادر ترکمنم که مفصلا وضعیت اسفبار کنونی را تصویر نموده است چاره دردها را در سازمانیابی و اتحاد جسته و در این زمینه نکاتی رابقلم می آورم و به شیوه شاعر ملی و انساندوست ترکمن مختومقلی فراغی که هر گز ناگفته و نا نوشته از دنیا نرفته است چون:
مختومقلی سوزله هر نه بله نینگ---- اوزینگه کم لیک بیل آیدمان اوتنینگ
تراشلاب شاغلات قین دیله گله نینگ-- بیزده ن سونکی لارا یادیگار بولسون.
نکاتی را بقلم می آورم. ضمنا اگر در بیان این شعر گرانبها با نواقصی مواجه شده باشم قبلا از شما عذر می خواهم.
با در نظر گرفتن روحیات موجود و با بررسی نوشته ها و یا اظهارات فردی و جمعی طیف های روشنفکری ترکمن در اینجا و آنجا می توان نتیجه گرفت که اکثریت قاطع آنان همانند دیگر ملیت های ایرانی به سازماندهی و تشکل یابی مستقلانه رسیده و هر کدام نیز تلاش می نمایند تا عملکرد خود را منطبق با خواستهای واقعی ملیت ترکمن در ایران معرفی نمایند. اگر تلاشهای تک تک این محافل را علیرغم نارسایی ها و پراکنده گی های آن به فال نیک بگیریم و به همه تلاشگران ترکمن که مدعی خدمت به ملت خود می باشند خوشبین باشیم! آیا بصرف این خوش بینی می توان بر مثبت و ثمر دهی آن امیدوار بود؟ آیا اصولا و بطور کلی معیار و سنجشی قابل اعتماد وجود دارد که توسط آن درستی و یا نادرستی تلاشهای هرکدام از این گروهبندی های موجود را محک زد و مشخص نمود؟ مسلما گذر زمان و سپری شدن مسیر تاریخی تنها معیار قابل اطمینان برای ارزیابی فعالیت هاست و اما از طرفی دیگر نیز همیشه نمی توان همه چیز را به گذر زمان و به تاریخ واگذار نمود چرا که در بعضی مقاطع جریان و تلاطم حوادث آنچنان شدید و تند است که بعضا سرنوشت و آینده یک ملت را لحظه ها تعیین می نماید و بنا بر این حساسیت در این مورد لازم می باشد.
در شرایط فعلی وضعیت پراکنده و نامنسجم تلاشگران ترکمن مورد انتقاد بسیاری از دلسوزان قرار گرفته است ولی بندرت علت ها و ریشه ها و زمینه های این پراکندگی مورد نظر بوده است. برای علاج هر مشکل و مرتفع نمودن هر مسئله نیز اساسا به ریشه یابی و شناخت آن نیاز داریم و هم اینکه به فضایی باز و آزاد که در آن همه بتوانند بدون دغدغه خاطر اطهار نظر نموده و در بحث ها شرکت نمایند. منظور من از فضای دموکراتیک صرفا جنبه عینی و بیرونی آن نیست و پر واضح است که آن بخش از روشنفکران ترکمن که در کشورهای اروپایی زندگی می کنند مشکلی از این بابت ندارند و اگر نمی توانند در گشودن دیالوگ و تبادل نظر پیشرفتی داشته باشند به ضعف عمومی آنان در جمع پذیری و ارتباط گیری مربوط می گردد.
ترکمنها در ترکمنصحرا که با جمعیت یکی دو ملیونی خود یکی از ملیت های ایرانی محسوب می شوند برای دفاع از حقوق ملی خود نیازبه سازماندهی دارند. در دنیای مدرن کنونی احزاب و اتحادیه ها و دیگر تشکل های دموکراتیک و عدالت خواه این نقش را ایفا می نمایند که به سخنی بودن یا نبودن آن هم از سطح ارتقای جنبش های یک ملت حکایت می کند و هم اینکه عملا نپرداختن به این مسئله مشروعیت مبارزات یک جمع و یا ملیتی را زیر ابهام فرو می برد. ( منظور این نیست که سازمان و یا تشکل مورد نظر حتما در داخل باشد) اگر صادقانه به قضاوت از وضعیت فعلی بپردازیم اکنون چنین خلائی محسوس می باشد. از محافل روشنفکری داخل که شدیدا تحت فشار قرار دارند انتظار چندانی نیست و همانقدر که به فعالیت های ادبی و فرهنگی روی می آورند تا حدی راضی بود. البته پتانسیل و قابلیت روشنفکران ترکمنصحرا از آنچه که تابحال به نمایش گذاشته اند بمراتب بیشتر می باشد و آنان می توانند با پشتوانه قرار دادن درصد بالایی از تحصیل کرده ها و کارشناسان و تکنوکرات های ترکمن و با اتکا به دانش کامپیوتری امروزی تاثیرات بمراتب بیشتری را در ارتقای خواسته های ملی و فرهنگی ترکمنها داشته باشند. بنا به تجارب تاریخی حرکتی می تواند به ثمر برسد که از تمامی امکانات مادی و معنوی خود نهایت استفاده را نموده باشد. حرکتی که تنها به اتکای طیفی از روشنفکران و یا به عبارتی نخبگان سازماندهی شده باشد و از پشتوانه مردمی برخوردار نباشد محکوم به بن بست می باشد.
حزب و یا هر نوع اکسیون سیاسی چه در داخل و چه در خارج هرگز نمی تواند بدون داشتن پایه ها و بنیه های وسیع اجتماعی فلسفه وجودی خود را پیدا بنماید. زمانی در ایران و در دوره هایی که اندیشه چپ و مارکسیستی مقبولیت گسترده تری را در بین روشنفکران کسب نموده بود بحث هایی از قبیل احزاب طرازنوین تا حدی عمومیت داشت و طیف هایی از چپ های رادیکال به تشکیل احزابی بدون مراجعه به طبقه و یا پایگاه اجتماعی مربوطه آن اعتقاد داشتند. این طیف از چپ گرایان با برجسته کردن مسئله اختناق و سرکوب و نبودن هیچ گونه امکانی برای سازماندهی فعالیت های صنفی-سیاسی اصناف مختلف مایوسانه دنبال ساختن ارگان های رهبری بوده اند. با این شیوه استلال و روش در اندک زمانی صدها گروه و محفل بیگانه با خواستها و مصلحت های مردم ساخته می شدند و تنها وجه مشترکی را که ارائه می دادند همانا ادعای هر کدام از آنان در رهبری خلق ایران!! بوده است. شکل گیری چنین گرایشات روشنفکری جدا از مردم و متفرق در ادامه خود زمینه هایی شد برای تقابل و رقابت های بی حاصل و بی معنی .
مقایسه کردن وضعیت پراکنده محافل سیاسی ایرانی و از آن میان گروههای روشنفکری ترکمن با آن دوران شاید به لحاظ تشبیهی درست نباشد ولی آثار منفی گرایشاتی از آن قبیل را نیز هرگز نمی توان انکار نمود.
بنا به تجارب گران تاریخی در کارزار سیاسی است که هر صنف و لایه بندی اجتماعی با پیش کشیدن خواسته های خود دنبال متحد می گردند و مسلما از این بابت وضعیت برای مناطق عقب نگه داشته شده ملی همانند ترکمنصحرا بسیار واضح و روشن می باشد. آیا روشنفکران اصلاح طلب ترکمن در ایران توانسته اند با مشاهده چنین نیازهایی به سازماندهی صنفی این طیف ها بپردازند؟ آیا معلمان و فرهنگیان ترکمنصحرا اتحادیه صنفی خود را نمایندگی می کنند؟ آیا زنان و یا کسبه و...و...در انسجامی ارگانیک قرار گرفته اند؟ آیا طلبه ها و آخوندهای اهل تسنن با تشخیص اجحافات و تبعیض های حکومت شیعی حاکم که که آنان را در درجه دوم اهمیت قرار داده است در جهت رفع نابرابری مذهبی تلاشهایی نموده اند؟.روندی که دیر یا زود شروع خواهد گردید و محافل روشنفکری ترکمن فعالیتهای خود را با در نظر گرفتن این واقعیات سمت خواهند داد.
به نظر من خواسته های فعلی ملیت ترکمن در ایران را می توان در دو سطح مختلف ارزیابی نمود. یک بخش از این خواسته ها را می توان در چارچوب مصوبات قانونی حکومت اسلامی فعلی مطالبه نمود. تدریس زبان ترکمنی و داشتن مطبوعات بزبان ترکمنی و یا شاید هم داشتن برنامه های تلویزیونی بزبان ملیت ها مباینتی با قانون اساسی جمهوری اسلامی نداشته باشد بنا بر این اصل یکی از وظایف فعلی محافل روشنفکری و اصلاح طلب ترکمن جستجو و آزمایش یافتن راههای استفاده از این امکانات خواهد بود. اگر بخواهیم زبان ترکمنی حفظ گردد می بایستی در ای دایر کردن کلاسهای زبان ترکمنی اقدام نمود. حتی اگر چنین امکاناتی از طریق و وساطت روحانیون اهل سنت و یا بخش خصوصی و یا هر مرجع فرهنگی باشد. هم اکنون هنر مندان جوانی در برخی عروسی ها و جشن های خصوصی ترکمنها نمایشنامه ها و تئاتر هایی بزبان ترکمنی اجرا می نمایند که دقیقا در جهت زنده نمودن زبان و ادبیات ترکمنی می باشد. و یا انجمنی در آنجا با دعوت از معلم زبان ترکمنی از جمهوری ترکمنستان کلاس زبان ترکمنی دایر نموده است که ابتکاری است قابل ستایش.
خواسته های ملی دیگر مورد نظر من بیشتر صنفی و سیاسی است. صنف های مختلف ترکمنصحرا چون قالیبافان و کارگران و کامیونداران و کشاورزان و کارمندان و معلمان و...است که هرکدام با خواسته های ویژه خود متمایز می گردند. اگر این گونه مشاغل مشترک اجتماعی برای بهبودی و تامین خواسته های خود و رفع تبعیض های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی به فعالیت در بیایند آنموقع ضرورتا ارگان و یا مرجعی را که مدافع خواستهای برحق آنان است طلب خواهند نمود. در چنین شرایطی است که اتحادیه های وسیعی برای ارتقای مطالبات یک ملت تشکیل می گردد و با ارگانهای مربوطه گلوبال ارتباط برقرار می نماید. به دلیل فشارها و تضییقات حکومت فعلی بنظر نمی آید امکان ارتقای خواسته های صنفی-سیاسی لایه های اجتماعی اشارت رفته در شرایط امروز چندان عملی باشد و قصد من نیز از اشارت بدان صرفا ایجاد جلب توجه به " آنچه باید باشد" می باشد.
بطور کلی و بنا به درس های تاریخی فرموله کردن حرکت های اجتماعی قبل از وقوع بسیار مشکل می باشد و از پیچیدگی هایی برخوردار می باشد ولی از طرفی می توان با اتکا به تجارب تاریخی مناطق دیگر بر حرکت ها تاثیر گذاشت و برای رسیدن به نقطه ایده آلی تلاش نمود.
اگر دو محیط متمایز داخل( ترکمنصحرا) و خارج از کشور را در نطر داشته باشیم در هر دو محیط روشنفکران ترکمن در تلاشی بسر می برند تا حتی الامکان با دیگر نیروهای سیاسی ایرانی در پی ریزی جامعه ای دموکراتیک و بدون تبعیض سهیم باشند که عجالتا مثبت می باشد. اما هرگز نباید از یاد برد که ما ترکمنان می بایستی با اتکا به موجودیت و هویت ملی خودمان در کنار دیگر هموطنان ایرانی به نقش آفرینی بپردازیم. بنا بر این یکی از بزرگترین و پر اهمیت ترین وظیفه تاریخی ما یافتن هویت ملی سرکوب شده و همچنین شرکت فعالانه... برای ساختن ایران دموکراتیک و با هویت چند فرهنگی می باشد. روش ها و شیوه های متخذه برای تمامی محافل روشنفکری ترکمن در این جهت نیز طبیعتا بر اساس نرم های دموکراتیک گلوبال قابل تفهیم خواهد بود.
راستش من نیز با خواندن گزارش گونه این مطلب اندکی سراسیمه شدم و برای یک لحظه با خودم گفتم که چرا ما و بسیاری دیگر از ترکمنان مثل آن هموطنمان به مسائل عینی و واقعی توجه نمی نمائیم و بالعکس غرق مسائل فکری دیگری هستیم و چاره درد را نه در پیگیری مسائل روزمره و بلکه در تلاشهای فکری و ایده آلی می جوئیم. ولی باز با خودم گفتم که علیرغم اینگونه واقعیات دردناک آیا تلاش برای یافتن زبانی مشترک از برای چاره یابی تناقضی با التماسات این دوستمان خواهد داشت؟. مگر غیر از این است که بقول معروف " از یک دست صدایی بر نمی خیزد!" و می بایستی متحدانه عمل نمود. بنا بر این صمن همدردی با آن برادر ترکمنم که مفصلا وضعیت اسفبار کنونی را تصویر نموده است چاره دردها را در سازمانیابی و اتحاد جسته و در این زمینه نکاتی رابقلم می آورم و به شیوه شاعر ملی و انساندوست ترکمن مختومقلی فراغی که هر گز ناگفته و نا نوشته از دنیا نرفته است چون:
مختومقلی سوزله هر نه بله نینگ---- اوزینگه کم لیک بیل آیدمان اوتنینگ
تراشلاب شاغلات قین دیله گله نینگ-- بیزده ن سونکی لارا یادیگار بولسون.
نکاتی را بقلم می آورم. ضمنا اگر در بیان این شعر گرانبها با نواقصی مواجه شده باشم قبلا از شما عذر می خواهم.
با در نظر گرفتن روحیات موجود و با بررسی نوشته ها و یا اظهارات فردی و جمعی طیف های روشنفکری ترکمن در اینجا و آنجا می توان نتیجه گرفت که اکثریت قاطع آنان همانند دیگر ملیت های ایرانی به سازماندهی و تشکل یابی مستقلانه رسیده و هر کدام نیز تلاش می نمایند تا عملکرد خود را منطبق با خواستهای واقعی ملیت ترکمن در ایران معرفی نمایند. اگر تلاشهای تک تک این محافل را علیرغم نارسایی ها و پراکنده گی های آن به فال نیک بگیریم و به همه تلاشگران ترکمن که مدعی خدمت به ملت خود می باشند خوشبین باشیم! آیا بصرف این خوش بینی می توان بر مثبت و ثمر دهی آن امیدوار بود؟ آیا اصولا و بطور کلی معیار و سنجشی قابل اعتماد وجود دارد که توسط آن درستی و یا نادرستی تلاشهای هرکدام از این گروهبندی های موجود را محک زد و مشخص نمود؟ مسلما گذر زمان و سپری شدن مسیر تاریخی تنها معیار قابل اطمینان برای ارزیابی فعالیت هاست و اما از طرفی دیگر نیز همیشه نمی توان همه چیز را به گذر زمان و به تاریخ واگذار نمود چرا که در بعضی مقاطع جریان و تلاطم حوادث آنچنان شدید و تند است که بعضا سرنوشت و آینده یک ملت را لحظه ها تعیین می نماید و بنا بر این حساسیت در این مورد لازم می باشد.
در شرایط فعلی وضعیت پراکنده و نامنسجم تلاشگران ترکمن مورد انتقاد بسیاری از دلسوزان قرار گرفته است ولی بندرت علت ها و ریشه ها و زمینه های این پراکندگی مورد نظر بوده است. برای علاج هر مشکل و مرتفع نمودن هر مسئله نیز اساسا به ریشه یابی و شناخت آن نیاز داریم و هم اینکه به فضایی باز و آزاد که در آن همه بتوانند بدون دغدغه خاطر اطهار نظر نموده و در بحث ها شرکت نمایند. منظور من از فضای دموکراتیک صرفا جنبه عینی و بیرونی آن نیست و پر واضح است که آن بخش از روشنفکران ترکمن که در کشورهای اروپایی زندگی می کنند مشکلی از این بابت ندارند و اگر نمی توانند در گشودن دیالوگ و تبادل نظر پیشرفتی داشته باشند به ضعف عمومی آنان در جمع پذیری و ارتباط گیری مربوط می گردد.
ترکمنها در ترکمنصحرا که با جمعیت یکی دو ملیونی خود یکی از ملیت های ایرانی محسوب می شوند برای دفاع از حقوق ملی خود نیازبه سازماندهی دارند. در دنیای مدرن کنونی احزاب و اتحادیه ها و دیگر تشکل های دموکراتیک و عدالت خواه این نقش را ایفا می نمایند که به سخنی بودن یا نبودن آن هم از سطح ارتقای جنبش های یک ملت حکایت می کند و هم اینکه عملا نپرداختن به این مسئله مشروعیت مبارزات یک جمع و یا ملیتی را زیر ابهام فرو می برد. ( منظور این نیست که سازمان و یا تشکل مورد نظر حتما در داخل باشد) اگر صادقانه به قضاوت از وضعیت فعلی بپردازیم اکنون چنین خلائی محسوس می باشد. از محافل روشنفکری داخل که شدیدا تحت فشار قرار دارند انتظار چندانی نیست و همانقدر که به فعالیت های ادبی و فرهنگی روی می آورند تا حدی راضی بود. البته پتانسیل و قابلیت روشنفکران ترکمنصحرا از آنچه که تابحال به نمایش گذاشته اند بمراتب بیشتر می باشد و آنان می توانند با پشتوانه قرار دادن درصد بالایی از تحصیل کرده ها و کارشناسان و تکنوکرات های ترکمن و با اتکا به دانش کامپیوتری امروزی تاثیرات بمراتب بیشتری را در ارتقای خواسته های ملی و فرهنگی ترکمنها داشته باشند. بنا به تجارب تاریخی حرکتی می تواند به ثمر برسد که از تمامی امکانات مادی و معنوی خود نهایت استفاده را نموده باشد. حرکتی که تنها به اتکای طیفی از روشنفکران و یا به عبارتی نخبگان سازماندهی شده باشد و از پشتوانه مردمی برخوردار نباشد محکوم به بن بست می باشد.
حزب و یا هر نوع اکسیون سیاسی چه در داخل و چه در خارج هرگز نمی تواند بدون داشتن پایه ها و بنیه های وسیع اجتماعی فلسفه وجودی خود را پیدا بنماید. زمانی در ایران و در دوره هایی که اندیشه چپ و مارکسیستی مقبولیت گسترده تری را در بین روشنفکران کسب نموده بود بحث هایی از قبیل احزاب طرازنوین تا حدی عمومیت داشت و طیف هایی از چپ های رادیکال به تشکیل احزابی بدون مراجعه به طبقه و یا پایگاه اجتماعی مربوطه آن اعتقاد داشتند. این طیف از چپ گرایان با برجسته کردن مسئله اختناق و سرکوب و نبودن هیچ گونه امکانی برای سازماندهی فعالیت های صنفی-سیاسی اصناف مختلف مایوسانه دنبال ساختن ارگان های رهبری بوده اند. با این شیوه استلال و روش در اندک زمانی صدها گروه و محفل بیگانه با خواستها و مصلحت های مردم ساخته می شدند و تنها وجه مشترکی را که ارائه می دادند همانا ادعای هر کدام از آنان در رهبری خلق ایران!! بوده است. شکل گیری چنین گرایشات روشنفکری جدا از مردم و متفرق در ادامه خود زمینه هایی شد برای تقابل و رقابت های بی حاصل و بی معنی .
مقایسه کردن وضعیت پراکنده محافل سیاسی ایرانی و از آن میان گروههای روشنفکری ترکمن با آن دوران شاید به لحاظ تشبیهی درست نباشد ولی آثار منفی گرایشاتی از آن قبیل را نیز هرگز نمی توان انکار نمود.
بنا به تجارب گران تاریخی در کارزار سیاسی است که هر صنف و لایه بندی اجتماعی با پیش کشیدن خواسته های خود دنبال متحد می گردند و مسلما از این بابت وضعیت برای مناطق عقب نگه داشته شده ملی همانند ترکمنصحرا بسیار واضح و روشن می باشد. آیا روشنفکران اصلاح طلب ترکمن در ایران توانسته اند با مشاهده چنین نیازهایی به سازماندهی صنفی این طیف ها بپردازند؟ آیا معلمان و فرهنگیان ترکمنصحرا اتحادیه صنفی خود را نمایندگی می کنند؟ آیا زنان و یا کسبه و...و...در انسجامی ارگانیک قرار گرفته اند؟ آیا طلبه ها و آخوندهای اهل تسنن با تشخیص اجحافات و تبعیض های حکومت شیعی حاکم که که آنان را در درجه دوم اهمیت قرار داده است در جهت رفع نابرابری مذهبی تلاشهایی نموده اند؟.روندی که دیر یا زود شروع خواهد گردید و محافل روشنفکری ترکمن فعالیتهای خود را با در نظر گرفتن این واقعیات سمت خواهند داد.
به نظر من خواسته های فعلی ملیت ترکمن در ایران را می توان در دو سطح مختلف ارزیابی نمود. یک بخش از این خواسته ها را می توان در چارچوب مصوبات قانونی حکومت اسلامی فعلی مطالبه نمود. تدریس زبان ترکمنی و داشتن مطبوعات بزبان ترکمنی و یا شاید هم داشتن برنامه های تلویزیونی بزبان ملیت ها مباینتی با قانون اساسی جمهوری اسلامی نداشته باشد بنا بر این اصل یکی از وظایف فعلی محافل روشنفکری و اصلاح طلب ترکمن جستجو و آزمایش یافتن راههای استفاده از این امکانات خواهد بود. اگر بخواهیم زبان ترکمنی حفظ گردد می بایستی در ای دایر کردن کلاسهای زبان ترکمنی اقدام نمود. حتی اگر چنین امکاناتی از طریق و وساطت روحانیون اهل سنت و یا بخش خصوصی و یا هر مرجع فرهنگی باشد. هم اکنون هنر مندان جوانی در برخی عروسی ها و جشن های خصوصی ترکمنها نمایشنامه ها و تئاتر هایی بزبان ترکمنی اجرا می نمایند که دقیقا در جهت زنده نمودن زبان و ادبیات ترکمنی می باشد. و یا انجمنی در آنجا با دعوت از معلم زبان ترکمنی از جمهوری ترکمنستان کلاس زبان ترکمنی دایر نموده است که ابتکاری است قابل ستایش.
خواسته های ملی دیگر مورد نظر من بیشتر صنفی و سیاسی است. صنف های مختلف ترکمنصحرا چون قالیبافان و کارگران و کامیونداران و کشاورزان و کارمندان و معلمان و...است که هرکدام با خواسته های ویژه خود متمایز می گردند. اگر این گونه مشاغل مشترک اجتماعی برای بهبودی و تامین خواسته های خود و رفع تبعیض های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی به فعالیت در بیایند آنموقع ضرورتا ارگان و یا مرجعی را که مدافع خواستهای برحق آنان است طلب خواهند نمود. در چنین شرایطی است که اتحادیه های وسیعی برای ارتقای مطالبات یک ملت تشکیل می گردد و با ارگانهای مربوطه گلوبال ارتباط برقرار می نماید. به دلیل فشارها و تضییقات حکومت فعلی بنظر نمی آید امکان ارتقای خواسته های صنفی-سیاسی لایه های اجتماعی اشارت رفته در شرایط امروز چندان عملی باشد و قصد من نیز از اشارت بدان صرفا ایجاد جلب توجه به " آنچه باید باشد" می باشد.
بطور کلی و بنا به درس های تاریخی فرموله کردن حرکت های اجتماعی قبل از وقوع بسیار مشکل می باشد و از پیچیدگی هایی برخوردار می باشد ولی از طرفی می توان با اتکا به تجارب تاریخی مناطق دیگر بر حرکت ها تاثیر گذاشت و برای رسیدن به نقطه ایده آلی تلاش نمود.
اگر دو محیط متمایز داخل( ترکمنصحرا) و خارج از کشور را در نطر داشته باشیم در هر دو محیط روشنفکران ترکمن در تلاشی بسر می برند تا حتی الامکان با دیگر نیروهای سیاسی ایرانی در پی ریزی جامعه ای دموکراتیک و بدون تبعیض سهیم باشند که عجالتا مثبت می باشد. اما هرگز نباید از یاد برد که ما ترکمنان می بایستی با اتکا به موجودیت و هویت ملی خودمان در کنار دیگر هموطنان ایرانی به نقش آفرینی بپردازیم. بنا بر این یکی از بزرگترین و پر اهمیت ترین وظیفه تاریخی ما یافتن هویت ملی سرکوب شده و همچنین شرکت فعالانه... برای ساختن ایران دموکراتیک و با هویت چند فرهنگی می باشد. روش ها و شیوه های متخذه برای تمامی محافل روشنفکری ترکمن در این جهت نیز طبیعتا بر اساس نرم های دموکراتیک گلوبال قابل تفهیم خواهد بود.
مئراد قره جه