دوشنبه، فروردین ۰۶، ۱۳۸۶

مراسم نوروز 86 با شکوهی توصیف ناپدیر، 24 مارس، در شهر گوتنبرگ (یوتوبوری) برگزار گردید

انجمن ترکمنهای سوئد-گوتنبرگ در تلاشی بی نظیر، شاعر خلق ترکمن استاد ستار سوقی را برای اولین بار به سوئد دعوت می نماید. نوازنده و استاد موسیقی ترکمنصحرا یوسف دیبائی هم که تبحر خارق العاده ای در ساختن آهنگ ها و استفاده از ابزار و آلات موسیقی ترکمن دارد، با پسر کوچکتر خود جمال دیبائی که دانشجوی هنرهای موسیقی در ترکیه می باشد، مهمان انجمن می باشد. قرار بوده است که بخشی خلق ترکمن اراز محمد شیر محمد لی هم این عزیزان را همراهی بنمایند ولی با کمال تاسف بدلیل اشکالاتی در جواز سفر ایشان به اروپا، نتوانستند، از پاریس یه یوتوبوری پرواز بنماید
مراسم چگونه برگزار گردید؟
ابتدا آقای نازجان فصیحی، از طرف هیئت مدیره این انجمن مفاد برنامه تدارک دیده شده را قرائت می نماید و بقیه اعضا را که در تدارک این جشن فعال بوده اند، معرفی می نماید. برگزار کنندگان این جشن، یعنی نورالدین یارعلی و آقایان بردی آق بندی و شاهپور دوجی و حمید نجفی و شمس الدین آق و خالق و......را که زحمات زیادی را برای تدارکات و تزئینات این مراسم به عهده داشته اند، ضمن تشکر از کارهایشان به مهمانان معرفی میگردند
عده ای از فعالین فرهنگی و هنری در ترکمنصحرا نیز، بخصوص آقای غفور خوجه پوستری زیبا را که در وسط آن مقبره شاعر ملی ما، مختومقلی فراغی تزئین گردیده بود، و تصویرهای ستار سوقی و شیر محمدی و ...در آن کشیده شده بود را هنگام بدرقه از شاعرمان، فرستاده بودند که، به سالن برگزاری مراسم ابهت و جلوه ای بیادماندنی را می دهد
بر طبق برنامه علام شده، ابتدا از شاعر ملی ترکمن، ستار دعوت گردید تا با خواندن شعرهای آتشین خود یکبار دیگر قلب هموطنان خود را تسخیر بنماید. ایشان که با هیجان و شوق فراوان صحبت می کردند، ضمن تشکر از فعالین انجمن ترکمنهای یوتوبوری، که باعث دیدار ایشان از برادران و خواهران خود در اروپا گردیده بودند، نام چند شعر منتخب خود را اعلام می نمایند.
ساوچی ترکمنصحرا اولین شعر خود را که مضمون سلام و ارادتهای خود و دیگر فرهنگیان و ادبای ترکمن را بهمراه داشت، با صدای آرام و دلنشین، برای حضار می خوانند. هر چند تمامی بیت ها و قافیه های این شعر، که استادانه سروده شده بود، روشن بود! بازهم .... شاعر با احساس و کم طاقت ما، با فروتنی بی نظیر خود رو به جماعت کرده و شرح می دهد که: چون می دانسته است که در لحظات دیدار از ترکمنهای مقیم سوئد، قلب او خواهد زد.....پس برای توصیف چنین لحظات بیاد ماندنی تصمیم گرفته است تا با انتخاب کلماتی در خور که توصیف کننده این دیدار است.... شعری تازه را بسراید و به عنوان سوغاتی تقدیم بنماید. شعری بود بسیار روحبخش و غنی و با مفهوم، جای سپاس دارد.
دومین قوشغی (شعر) شاعر یاز قوشغی سی نام داشت که به زیبائی تمام، یاز (بهار) ترکمنصحرا را توصیف کرده بود. در طول برنامه و به تناوب، ستار چندین شعر مشهور خود را می خواند
بعد از آنتراکتی کوتاه، آقای شاپور دوجی که در خواندن شعر شاعران ترکمن تسلط دارند، هم برای خوشامد گوئی به شاعر و هم از برای تقدیر از ایشان، شعری زیبا را که توسط یکی از شاعران پر احساس ترکمنصحرا سروده شده بود، می خواند، نگاههای بادقت ستار نشان می داد که هم از شاعر این شعر و هم از خواننده آن، تا چه حد راضی می باشد.
بعد از شاعر ملی مان، نوبت به استاد موسیقی ترکمن، یوسف دیبائی و فرزند با استعدادش جمال داده می شود. یوسف که با آهنگی آرام و وزین، شعرخوانی ستار سوقی را همراهی کرده بود، به خاطر مشهور بودنش، لازم به معرفی نبوده است. یوسف دیبائی و جمال دیبائی، به درخواست حاضرین، آوازهایی، یکی پس از دیگری را نواخته و از آلات موسیقی گوناگون استفاده می نمایند. استاد یوسف نشان داد که هم در نواختن ابزار موسیقی چون آکاردئون و قیجاق تسلط دارند و هم در نواختن دوتار و هم در خوانندگی
یوسف با متانت، خوش صحبتی و شوخ طبعی و هنری غیرقابل توصیف خود، در همان لحضات شروع برنامه، قلب همه را تسخیر می نماید. آوازهای، یکی پس از دیگری این هنرمند، همه حضار را به همراهی وخواندن می کشاند، حالا دیگر این یوسف و جمال نبود که می خواندند، بلکه تمامی سالن این عزیزان را همراهی می نمودند
از طرف انچمن نیز دو دختر با استعداد ترکمن یعنی سارا و ماهیم، رقص ملی ترکمن ( اوچ دبپدی) را به همراهی آهنگهای پدر و پسر دیبایی به زیبایی اجرا می نمایند
این برنامه تا ساعت 2 نصف شب ادامه پیدا کرد و .....اگر نگهبانان این سالن جهت تحویل گرفتن نمی آمدند، شاید کسی هرگز سالن فولکتس هوس منطقه هاممار کولن را ترک نمی نمود

از سایت انجمن ترکمنهای گوتنبرگ-سوئد

چهارشنبه، فروردین ۰۱، ۱۳۸۶

بهاران خجسته باد
فرا رسیدن یک بهار دیگر، تحویل شدن یک سال دیگر را به عموم مردم ایران و همچنین ملیت های تحت ستم چون
ترک آذری ، کرد، بلوچ و عرب و ترکمن تبریک گفته و برای آنان سالی آزادی بخش را آرزو می نمائیم
یاغتی ترکمنصحرا

چهارشنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۵

Paltalk-Turkmensahrada

زیر گروه : ….Europa-other

زمان: یکشنبه 18 مارس از ساعت 17 تا 19.30 به وقت اروپا/ 19.30 تا 22 به وقت ایران
موضوع: اوضاع اقتصادی و اجتماعی جمهوری ترکمنستان در قبل و بعد از انتخابات ریاست جمهوری
با شرکت تعدادی از رهبران احزاب سیاسی اپوزوسیون و برخی ازآکادمیسین ها و ژورنالیست های جمهوری ترکمنستان در اروپا


Tms_@yahoo.com

پنجشنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۵

8 مارس روز جهانی زن گرامی باد

هر ساله هشتمین روز مارس به عنوان روز جهانی زن در سراسر دنیا جشن گرفته می شود. اما در کشور ایران که دارای جامعه ای است مذهبی- سنتی و مرد سالار وضعیت کاملا متفاوت می باشد. زنان ِ دربند و تحت ستم ایرانی هرساله در این روز تاریخی، به اشکال مختلف به اعتراض پرداخته و بر علیه زور و نابرابری و تبعیضات گوناگون، به پا می خیزند. اعتراضاتی که بطور گسترده و سازمان یافته تر در این روزها نیز ادامه دارد
در ایران اسلامی به همه ظلم می شود، به کودکان و نوجوانان و سالمندان، اما ستمی که بر زنان می رود دوچندان میباشد. به زنان در جمهوری اسلامی، به عنوان موجودی که اصلی ترین وظیفه آنان تولید بچه و خانه داری است، نگریسته می شود. رای آنان در دادن شهادت و یا استحقاق حقوق خود و حتی در قوانین وراثت اسلامی، کمتر از نیم برابر مردان می باشد. جدای از این تبعیضات نیز، آنان حق ندارند در کنار خانواده و یا فرزندان ذکور خود در مجامع عمومی ظاهر گشته و یا در فعالیت های اجتماعی برابر با مردان شرکت نمایند. بر اساس سیاست های زن ستیز جمهوری اسلامی ایران، در محیط مدرسه و دانشگاه و حتی ادارات، سیستم آپارتاید جنسی برعلیه زنان حاکم می باشد
در اتوبوس ها و حتی سواحل دریا و محل های شنا، آنان حق ندارند در کنار شوهران و یا برادران و یا پسران خود باشند. و قربانی شرم و حیا پرستی جاهلانه می گردند و تا می شود از انظار عمومی کنار زده می شوند

برای فهمیدن حقوق و ارزش زن در نزد جمهوری اسلامی، جملاتی از نوشته های آیت الله مطهری که کتابهایش در مدارس جمهوری اسلامی ایران تدریس می گردد، می آوریم: ایشان در کتاب " حقوق زن در اسلام" و " اسلام و مقتضیات زمان" با اشاره به کتاب قران و تفسیر آیه های آن چنین می نویسد
به مرغ و خروس بنگرید..... کدامیک از آنان زیباتر است؟! و یا در جایی در همان کتاب به شیوه علمی نظریه پردازی می نماید و با بیان این مسئله که مغز زن چند ده گرم از مغز مرد سبکتر است! و... نتیجه می گیرد که زنان در درجه ای پست تر از مردان آفریده شده اند. ایشان با این توجیه؟... بر تبعیضات جنسی موجود، کلاهی شرعی نیز می دوزد

زن در جمهوری اسلامی مورد تبعیض و تحقیر است. بدین خاطر، 8 مارس در ایران، درست مانند 16 آذر، که به روز اعتراضات دانشجویان تبدیل شده است، تا مادامی که نظام تبعیض وجود دارد، تا مادامی که زنان دارای حقوقی کمتر از مردان می باشند، به روز اعتراض و شورش زنان تبدیل خواهد شد. کاری که هر ساله و درست در این ایام، زنان مبارز ایرانی انجام می دهند
زنان به عنوان نیمی از مردم ایران می توانند گسترده ترین اعتراضات ضد رژیم را سازمان داده و در کنار دیگر محرومین اجتماعی، چون ملیت های تحت ستم، مزدبگیران و بی نوایان و کسانی که به برکت این نظام بی خانمان شده اند، نهضت اعتراضی بزرگی را سازمان داده و راه حرکت بسوی ایران ِ دموکراتیک ِ فردا را هموار سازند
همگام شدن مبارزات بی وقفه و موازی ِ تمامی ِ اقشار محروم است که در نهایت، حکام فاسد را به شکست کشانیده و باعث نجات مردم و ملیت های تحت ستم در ایران خواهد گردید
از طرفی نیز، توجه نکردن به این اتحاد و صرفا به دخالت قدرت های بزرگ نشستن، شانس مردم را برای خلاص شدن از دست این ظالمان پائین خواهد آورد
الف.سارلی اسفند ماه برابر با هشتم مارس 2007
a.salary@hotmail.com

منبع: ترکمنصحرا مدیا

سه‌شنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۵

از رزم ورنج زن ترکمن

زمانی که رضا خان میرپنچ به قوه قهر بر ترکمن صحرا مسلط گشت، اقدام به پیاده کردن پروژه معروف "ملت واحد ـ دولت واحد" در
ترکمن صحرا را نیز نمود. رضا شاه تمام قدرت نظامی، توان اداری و ترفندهای سیاسی و اجتماعی اش را بکار گرفت تاهویت ترکمن ها را محو نماید. این استراتژی برنامه بسیار کاملی بود که از فرهنگ زدایی تا ازبین بردن زبان ترکمنی و اضمحلال اقتصادی را در بر می گرفت. یکی از احکام این پروژه مجبور ساختن ترکمن ها در به دور انداختن لباس های ملی و فولکولوریک شان بود. سیستم رضا شاهی در مورد مردان ترکمن موفق شد آن ها را به اصطلاح متجدد نماید(البته اگر معیار تجدد لباس پوشیدن باشد). مردان ترکمن نتوانستند از بقای پوشش ملی خود در مقابل یورش زور گویانه رضا شاه دفاع کنند. اگر ایستاده بودند، امروز ترکمن های ایران نیز مثل هندی ها و افغان ها با لباس ملی خود دستکم در اعیاد، جشن ها و مراسم های رسمی ونیمه رسمی ظاهر می شدند. متأسفانه مردان ترکمن در مورد مشخص فرهنگ زدایی رضاشاهی تسلیم شدند. اما دفاع از پوشش و لباس ملی عملا به عهده زنان ترکمن قرار گرفت. زنان ترکمن علیرغم تمام ترفند و فشارها با تحمل رنج های بیشمار و به قیمت محرومیت های بسیاراز موجودیت یکی از عناصر ملی ترکمن به طور پیروزمندانه دفاع کردند. از همین روست که بسیاری از مردان ترکمن امروز نیز از زنان و دختران ترکمن می خواهند که به پوشیدن پوشش ولباس ترکمنی ادامه دهند، ودر آن پوشش افتخار ترکمن بودن را می بینند. نگاهی گذرابه مجلات وسایت ها ی مختلف ترکمنی نشان می دهد که زنی که لباس ترکمنی به تن دارد، به سمبل ترکمن بودن تبدیل گشته است. قصدم از اشاره به این نکته تاریخی کوششی در باز شناساندن نقش فعال و پیوسته زنان ترکمن در حفظ و استمرار فرهنگ و هویت ملی ترکمن های ایران است. آنان بی سرو صدا و به دور از هیاهو این مهم را تا به امروز ادامه داده اند، ولی مردان ترکمن آن را به درستی درک نکرده اند. علیرغم این نقش تاریخی زنان در حفظ فرهنگ ملت ترکمن، تا همین چند دهه پیش نیز دنیای زنان ترکمن دنیای تنگ ، سرد و محدودی بود. دنیایی که در آن افق هایش محدود، زیبایی هایش ناچیز، رنج ها یش بیکران، نابسامانی هایش بیشمار بود. زن بودن قرابت بسیار نزدیکی با برده بودن داشت. اما از اواخر دهه چهل شمسی به تدریج روند های جدیدی در زندگی زنان ترکمن شکل گرفت. روندی که برغم موانع و دشواری های فراوان آهسته اما پیوسته به پیش رفت و نتایج بسیار امید بخشی را آفرید. در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه خیل وسیعی از دختران ترکمن وارد دانشسراهای مقدماتی گردیدند و بلافاصله وارد بازار کار شدند. این گروه از زنان توانستند به عنوان معلمان جوان در مدارس به تعلیم وتربیت نونهالان ترکمن صحرا بپردازند. آن ها علاوه بر یافتن نقش سازنده در آموزش و پرورش کودکان جامعه، از نظر اقتصادی نیز در خانواده خود نقش مستقلی پیدا کردند. این نقش امکانات و چشم انداز های جدیدی را به روی زنان ترکمن گشود. با این وجود زنان جوان ترکمن هنوز در منگنه سنت های دست و پا گیر ترکمنی که نیازمند نوسازی و بازسازی بودند از یکسو، تبعیضات سه گانه ـ یکی ترکمن بودن، دیگری زن بودن و سومی ستم عمومی که بر همه شهروندان کشور اعمال می شد ـ از سوی دیگر روبرو بودند. در دهه پنجاه شمسی نخستین زن دارو ساز ترکمن بعد از فارغ التحصیلی برای خدمت به همشهریانش در گنبد داروخانه ای راه می اندازد. شیوه زندگی او کاملا متمایز از شیوه رایج در آن زمان بود. اگر او دانش و آگاهی علمی را نداشت بسیار بعید بود که مورد پذیرش جامعه سنتی ترکمن صحرا قرار گیرد. جامعه ای که یکی از روحانیون بسیار بانفوذ آن تنها چند سال قبل از ورود این خانم دکتر اعلام کرده بود که " تماشای تلویزیون حرام است." باوجود همه این کنتراست ها، نخستین حانم دکتر داروساز جای خود را باز نمود و مشوقی شد برای بسیاری از دحتران و زنان جوان ترکمن. حدودا در همین دوره بود که معدودی از خانواده های ترکمن به همت و کوشش بیدریغ دکتر قره داغلی توانستند فرزندان خود را جهت تحصیل به ترکیه اعزام نمایند. در میان آن ها تعدادی نیز دختر بودند. این دختران نیز به نوبه خود در گشودن افق های جدید تر در میان نسل خود نقش و تأثیر معینی داشتند
نسل اعتراض و نسل شور هیجان از راه می رسد. از اواخر سال 1356 به بعد دختران و زنان جوان ترکمن به شناخت حق وحقوق خود، و برای یافتن آگاهی های اجتماهی در محافل و هسته های مطالعاتی به طور نیمه مخفی و نیمه علنی متشکل می شوند. آنها در برپایی نمایشگاه کتاب در باغ ملی گنبد کاوس، نمایشگاه عکس و فیلم در دانشگاه آزاد، نمایشگاه عکس و کتاب در مدارس فعالانه شرکت می کنند. اعضای این هسته ها به ابتکار خود کلاس های سواد آموزی درمیان زنان روستاهای اطراف گنبد و کلاله براه می اندازتد. در این کلاس ها علاوه بر سوادآموزی پیرامون مسایل و مشکلات زنان و جامعه نیز به بحث می نشینند
در اعتراض به برکناری رئیس آموزش و پرورش وقت و جایگزینی او با فرد نالایق دیگر برای نخسنین بار در تاریخ ترکمن، زنان جوان ترکمن در صفوف چند ین هزار نفری با پوشیدن لباس های ملی، دست به تظاهرات می زنند و در این اعتراض صنفی به طرح خواست سیاسی نیز از جمله "حق تحصیل به زبان ترکمنی" می پردازند. تب هیجانات انقلابی، شور شورش و اعتراض، طرح خواسته های رادیکال و زدودن سنتهای محافظه کارانه همه را دربر میگیرد. سرانجام استبداد سلطنتی سرنگون می شود. در شرایط جدید زنان جوان ترکمن به تشکیل نخستین نهاد مستقل خود به نام "کانون زنان ترکمن صحرا" دست می یازند. این کانون در راستای متشکل ساحتن زنان در دفاع از حقوق خود، تشکیل کلاس های سواد آموزی، کمک به افزایش آگاهی های درمانی و بهداشتی زنان بویژه زنان روستائی و تلاش در جهت سازماندهی زنان قالیباف اقداماتی را انجام می دهد.
اگر رضا شاه با سرکوب نمودن جنبش خلق ترکمن، روند استقرار حکومت متمرکز را به پایان برد، خمینی استقرار حکومت اسلامی خود را با سرکوب جنبش ملی خلق ترکمن آغاز نمود. نتیجه این سرکوبی تسلط خفقان و تبعیض بر صحرای ترکمن و ترکمن ها بود. طبعا در هر شرایط دشوار اجتماعی کودکان، سالمندان و زنان از محرومیت ها و دردهای بیشتری رنج می برند. و اینگونه بود وضع زنان ترکمن در سال های دهه شصت خورشیدی. اما از آنجا که زن ترکمن دارای تحمل وصبر خدای گونه است در برابر ناملایمات و ستم گری ها بی آنکه سر فرود آرد به رزم خستگی ناپذیرش در داخل و خارج از ترکمن صحرا ادامه داد. معدودی از زنان روشنفکر ناگزیر از ترک صحرای ترکمن شدند. در این زمان زن ترکمن تجربه رزم و رنج شصت سال را با خود داشت. امروزه زن ترکمن بسیار آگاه تر و بیناتر به دتیا می نگرد. او در یافته است که شرط اصلی پیکار او جستجوی حقیقت و دستیابی به آگاهی است، و آگاهی به نوبه خود ضرورت آزادی است. با چنین برداشتی زنان ترکمن در یک حرکت نسبتا فراگیر با پیگیری و خستگی ناپذیری به کسب دانش و علم پرداخته اند. ثمرات این روند در سالهای هفتاد قابل رؤیت است. زنان ترکمن تقریبا درهمه رشته افراد متخصص و تحصیل کرده به جامعه عرضه کرده اند. در دهه هفتاد تعداد بسیار زیادی از زنان ترکمن به عنوان دکتر و مهندس، کارشناس امور اجتماعی و اقتصادی، نویسنده و شاعر....و روزنامه نگار وارد بازار کار می شوند. و به نوبه خود به افزایش آگاهی و ضرورت یادگیری دانش تاثیر مستقیم می گذارند. فقط در یک عرصه، عرصه موسیقی، هنوز جای زنان ترکمن بسیار خالیست. چندی قبل وقتی مصاحبه استاد موسیقی ترکمن آقای وجدانی را در فصلنامه یاپراق خواندم کمی امیدوار گشتم. باید امیدوار بود. اما در عرصه ادبیات و نویسندگی وضع به مراتب دگرگونه است. در همین رابطه ع.دیه جی در نگاهی به ادبیات دختران ترکمن صحرا طی مقاله ای با عنوان "دختران ترکمن در حرکتی نوین" به تمجید از آفرینش های هنری و ادبی دختران ترکمن در عرصه شعر و ادبیات می پردازد. او تاکید میکند گه "شاعره های جوان ترکمن صحرا با امید به آینده ای روشن قلم به دست گرفته اند و محدویت های اجتماعی را شکسته اند."(صحراـ شماره چهارم سال 1377)
رزم زنان ترکمن در دست یابی به آگاهی و مبارزه علیه نابرابری و تبعیض آهسته و پیوسته ادامه می یابد.در همین راستا بسیار ی از زنان ترکمن به شرکت فعال در سایت های اینترنتی پرداخته ودر مواردی نیز وبلاگ های شخصی خود را در سطح جهان براه می اندازند. در انتخابات شورای شهر گنبد کاووس در سال 1385 دو زن ترکمن به شورای شهر انتخاب می شوند.(یکی عضو اصلی و دیگری عضو علی البدل) این واقعه را نیز بایستی یکی از دستاوردهای رزم زنان ترکمن محسوب کرد
زن ترکمن در هشتاد سال گذشته بویژه در چند دهه اخیر تلاش نموده است که بر مینای کسب آگاهی و خود آگاهی حرکت نماید. اگر او زمانی رنج های خود را با خواندن «چونگور قویا داش آتسانگ چونگر گیدر اجه جان، یادایلره قیز ساتسانگ ییتر گیدر اجه جان.(سنگ در چاه عمیق فرو شود مادرجان، دختر در ایل بیگانه گم می شود مادرجان) ناله می کرد، چندی است لأله های خود را چنین ترنم می کند « یاپ باشیندا آق درک اونی پوداماق گه رگ، یاشاسین منگ جورالام دورمان اوقاماق گه رگ (سپیدار کنارجوی را باید که هرس کرد زنده باشید دوستان باید که پیگیرانه تحصیل کرد). باشد که روزی شاهد برابر حقوقی زنان و مردان در صحرای آزاد و زیبایمان باشیم
از ترکمنصحرا مدیا

شنبه، اسفند ۱۲، ۱۳۸۵

حساسیت زمان و آماده گی در مقابل تحولات ناگهانی احتمالی!


می گویند که حادثه هرگز خبر نمی کند و هر لحظه که بخواهد به وقوع می پیوندد و انجام می گیرد. اگر تحولات جاری پیرامون بحران انرژی اتمی ایران را که می رود با گستاخی های لجوجانه مقامات جمهوری اسلامی، به دست امریکا و قدرت های مضطرب جهانی بهانه هایی از قبیل دخالت نظامی بدهد را، به عنوان حادثه تلقی نمائیم. در آنصورت تکلیف مخالفان این حکومت چیست؟ آیا می شود با سکوتی مرگبار منتظر وقوع حادثه گردید و دست روی دست گذاشت؟تا مادامی که حادثه ای بوقوع نپیوسته است، رسم بر این است که کسی مورد مواخذه قرار نگیرد و به حسابدهی متهم نگردد، ولی درست در لحظه های وقوع یک حادثه است که ناگهان جهان بیدار می گردد و از هر کسی طلب حساب می نماید. نمی توان تنها با قید این نکته که..." نمی دانستیم که چی خواهد شد".... خود را ازپاسخگویی نجات داد و عذری را در مقابل بی عملی و یا نا دانی و یا عدم آمادگی خود آورد. نگاه کنید به انقلاب مشروطیت و برچیده شدن سلسله قاجار، به بر آمدن رضاخان، به حادثه 28 مرداد و کودتای ارتش شاه و سقوط حکومت دموکراتیک دکتر مصدق و یا.... بنگرید به حوادث سال 57 و فرار شاه و پیدا شدن روحانیون به رهبری خمینی در هرم قدرت. کدامیک از این حوادث به یقین، قابل پیش بینی بوده است؟
به طور معمول، به دنبال حوادث دویدن و در فکر تاثیرگذاری بر روند حرکت ها بودن، از ویژه گی های قشر روشنفکری در ایران بوده است. حتا در شرف انجام حوادث نیز وقت و انرژی نیروها را بحث های نسبتا انتزاعی و فرعی پر می نموده است و بدین منظور نیز در هیچکدام از این حوادث تاریخ ساز، " روشنفکر" که در واقع به نیروهای پیشرو اجتماع گفته می شود، نقش تعیین کننده ای را نداشته و دائما به دنبال حوادث دویده است.در جریان انقلاب بهمن و سقوط شاه و شکل گیری جمهوری اسلامی، به جای اینکه خطر دیکتاتوری عمامه جدی گرفته شود و در مقابل جایگزینی سیستم حکومتی فناتیک آخوندی چاره جویی گردد، تمامی ذهن روشنفکران چپ آن دوران را بحث هایی همانند، تحلیل از دوران و ماهیت امپریالیسم، روزیونیسم یا سوسیال امپریالیسم شوروی و یا بحث هایی از قبیل... انقلاب یا رفرم، احاطه نموده بود. کسی نمی پرسید که: اگر شاه برود و حکومت ارتجاعی بدتری چون حکومت فقها به مردم ایران تحمیل گردد و طبق شعاری که آخوندهای شیعه می دادند، یعنی کل یوما عاشورا، کل ارضا کرببلا! و.....ایران را کربلا و روزگار را عاشورا می نمودند و....آنموفع چه می بایستی کرد؟
از همان روزهای اول ورود خمینی،اکثر جریانات سیاسی اپوزوسیونی سابقه دار ِ موجود به جای ایجاد اتحاد عمل و تشکیل دادن یک جبهه گسترده و نیرومند اپوزوسیونی و در جهت تثبیت دموکراسی در ایران، به سوی افتراق و حتی مقابله رفته و بسیاری نیز با طمع و وسواس قدرت مورد بازی خمینی و روحانیون پیرو ایشان قرار گرفتند. جریانات ملی گرای ایرانی دو نیمه شده و بخشی از آنان چون صادق قطب زاده و کریم سنجابی با فشردن دستهای سید خمینی برای یافتن پست و مقام، به چانه زنی با بازرگان و یزدی پرداختند. سازمان مجاهدین خلق نیز امام گویان و با پدر حواندن طالقانی، شانس خود را برای جابجایی در کنار هم مسلکان خود آزمودند. فدایی ها نیز نتوانستند یکسال بیشتر را دوام آورده و طی موضع گیری های عجیب و غریب و پیچ در پیچ، بالاخره در اکثریت خود، همقطار حزب توده گردیده و بجای مبارزه با قشریت و دیکتاتوری، به حامیان خط امام! پیوستند.
بررسی عملکرد جریانات سیاسی در ایران، بویژه در قرن اخیر، وقت و حوصله بسیاری را طلب می نماید و به فرض عملی گردیدن نیز، نمی تواند بدون تلاش مشترک و صادقانه تمامی جریانات ذینفع به نتایجی منجر گردد.گرایشی وجود دارد که تمامی بی تجربگی ها را به حساب طفولیت جنبش می گذارد و با آب توبه ریختن بر معصومیت خود، مفری را برای فرار می جوید. اگر چنین گرایش ظاهرا منطقی را مثلا در رابطه با پیدایش جمهوری اسلامی بپذیریم که مطلقا خطا می باشد، پس پراکنده گی ها و وضعیت بی سامان اپوزوسیون فعلی را چگونه می توان توجیه نمود؟.
آیا این نیروها هنوز هم جوان و بی تجربه باقی مانده اند؟ روشنفکران ایرانی، دهها سال قبل از انقلاب بهمن و در دوران انقلاب مشروطیت و بعدها در سالهای 29-32 و حتی آغاز دهه چهل شمسی، شناخت های کافی از موقعیت و اهداف روحانیون شیعه داشته اند. نقشی که آیت الله کاشانی در آن مقطع بازی نموده بود و افکاری که از اخوان المسلمین در مصر تا سید جمال الدین اسدآبادی در افغانستان به دیگر نقاط تکثیر گردیده بود، برای ارزیابی از موقعیت روحانیون مذهبی کافی بوده است. اگر با جدیت به موعظه ها و دستورات مجتهدین شیعه توجه می گردید و خواندن رساله امام خمینی را برای شناخت از افکار و اعتقادات و برنامه های مدهبیون، از ضروریات تلقی می گردید، آنموقع شاید خطر عمامه سبز در ذهن روشنفکران نشسته و در کنار ِ نبرد با دیکتاتوری شاه، مبارزه با خطر ارتجاع مذهبی به هدفی اصلی تر تبدیل می گردید
اگر عملکرد روشنفکران ایران را در دو مقطع ( دوران انقلاب مشروطیت و مقطع انقلاب اسلامی) مقایسه بنمائیم، در دوران انقلاب مشروطیت، روشنفکران ایرانی بمراتب مسلط تر عمل نموده و حتی در مقاطعی، ارتجاع را دفع مینمایند و بدون اینکه مسحور شعارهای ظاهر فریب روحانیون واقع بشوند با تشکیل دادن جبهه گسترده ای از جریانات تحول طلب و ضد استبداد، که بسیاری از روحانیون مترقی نیز در آن بودند، ارتجاع را به عقب رانده و تاریک اندیشی و افکار عقب مانده روحانیت و فقهای شیعه را افشا می نمایند. به خاطر بالا رفتن سطح آگاهی و آمادگی مردم ایران، حتی شیخ فضل الله نوری، مجتهد مشروعه طلب نیز بدار آویخته می شود.در دوران انقلاب بهمن و روی کار آمدن حکومت اسلامی است که حساب ها غلط از آب در می آید و به تمامی تجارب آن دوره بی توجهی می گردد، چنین تصور می شود که: رمز خوشبختی مردم ایران و رستگاری خلق های تحت ستم ایرانی، تنها در حذف شاه (نه اندیشه دیکتاتوری) نهفته است
اکنون شرایط نوینی پیش آمده است و حکومت اسلامی بدلیل صدور انقلاب اسلامی (با شیوه های تروریستی) و تلاش برای تبدیل شدن به یک قدرت اتمی رقیب، مورد حساسیت امریکا و قدرت های بزرگ دنیا قرار گرفته است. مسئله نیز بسیار جدی است و بنا به پیش بینی های منابع معتبر جهانی، امکان دخالت های نظامی امریکا و اسرائیل، با پشتیبانی اروپا غیر ممکن نمی باشد.امریکا و متحدانش شیوه های پیچیده دیپلماسی را برای ایزوله کردن جمهوری اسلامی و جلوگیری آن از دخالتهایش در عراق و فلسطین و لبنان آزمایش می نمایند، اما تضمینی وجود ندارد تا فقهای خشک اندیش در ایران با محاسبه منطقی از اوضاع، به نقشه ها و اهداف قدرت های بزرگ تسلیم گردند. چرا که بعد از اینهمه هماورد طلبی ها و ادعاهایی از قبیل "آزاد کردن قدس" و غیر، تسلیم در مقابل آمریکا و چشم پوشی از برنامه هایی که تاکنون ملی و مقدس شمرده میشده است، از خوردن جام زهری دیگر نیز برای فقهای اسلامی گرانتر است. بدون شک جا زدن فقها و تسلیم شدن آنان در مقابل شیطان بزرگ، با عکس العمل افکار عمومی روبرو خواهد گردید.این قدرت ها با شناخت از اهداف بلند پروازانه جمهوری اسلامی، هرگز به اتمی شدن ایران رضایت نخواهند داد، چرا که از دیدگاه غرب اگر چنانچه جمهوری اسلامی ایران، به هر شکلی به سلاح اتمی دستیابی نماید، معادلات کنونی جهان بهم خواهد خورد و خطر افزایش تروریزم محتمل تر خواهد بود.جمهوری اسلامی با برگزیدن احمدی نژاد به ریاست جمهوری، سیاست مشت با مشت را تعقیب می نماید، با این امید که جناح متزلزل غربی، در حمله نظامی احتمالی به ایران، پشت امریکا را خالی نماید و امریکا به شرایط پیشنهادی مورد نظر ایران تن در دهد
با یکدست تر شدن سیاست های مقابله ای قدرت های بزرگ که گروه 5 بعلاوه 1 نامیده می شود، به نظر می آید که طرح های جمهوری اسلامی نقش بر آب شده باشد. بالعکس و با توجه به موضع گیری های برخی از سردمداران رژیم اسلامی، چون هاشمی و موسوی و...در هفته های اخیر که انتقادگر خط مقابله می باشند، شکاف بین رهبران اسلامی بزرگتر میگردد و هر روز که می گذرد بر منتقدین سیاست های احمقانه و ماجراجویانه احمدی نژاد افزوده می شود
به همان میزان که موقعیت جناح تندرو اسلامی بشدت تضعیف می گردد ( این بدین معنا نیست که خطر سیاست مقابله از بین رفته باشد) به همان میزان نیز بر تمهیدات امریکا و غرب بر سیاست مقابله افزوده می گردد. همین دیروز بود که طی یک کنفرانس مطبوعاتی، تونی بلیر نخست وزیر انگلیس اعلام نمود که: هر گونه مسامحه و یا نشان دادن ضعف در مقابل برنامه های اتمی ایران و پذیرفتن بسته های پیشنهادی جمهوری اسلامی، میتواند صلح جهانی را به خطر اندازد. بلیرمعتقد می باشد که همچون رژیم صدام حسین می بایستی با جمهوری اسلامی، با قاطعیت تمام برخورد نمود
موضوع اتمی شدن ایران بنا به ارزیابی های استراتژیست های غربی مطلقا شباهتی به اتمی شدن کره شمالی و حتی روسیه و یا چین ندارد. این کشورها از آنجایی که با اندیشه های بنیادگرایانه مذهبی هدایت نمی شوند و به زبانی ساده تر نه معتقد و نه منتظر آمدن حضرت مهدی می باشند، در نهایت پتانسیل هایی برای سازش و آشتی پذیری با غرب را دارند. مفاهیمی همانند صلح جهانی، امنیت و همکاری هایی پیرامون محیط زیست، آنچنان جاذبه داشته است که، قدرت های اتمی رقیب، یعنی دو ابر قدرت امریکا و شوروی را در کنار هم می نشانده است. پیمان های مرحله ای ِ سالت که در دوران جنگ سرد در بین امریکا و شوروی، تا حد کنترل سلاحهای اتمی پیش رفت، نمونه ای از آن می باشد. و یا توافق کره شمالی و امریکا، در دو سه هفته قبل نیز، نشان از امکان آشتی پذیری تضادهای غرب را با دیگر کشورهای اتمی دارد..ولی حکومت فناتیک شیعی در ایران که خواب آمدن امام زمان را میبیند و شاخ و شانه به اسرائیل می کشد و در خیالی خام خود را ابرقدرتی آسیایی و در ردیف روسیه و هند می شمارد، در صورت موفقیت، نه تنها همسایگان ثروتمند عربی خود را تهدید خواهد کرد بلکه به اتمی شدن کشورهایی همانند ترکیه نیز منجر خواهد گردید
چون ایران اتمی مستقیما خطری برای حیات رژیم صهیونیستی اسرائیل خواهد بود، فرض محال است که جهودان پرقدرت دنیا و امریکائیان به عملی شدن آن رضایت بدهند
با توجه به گفته های بالا که، مسئله تحریم های گسترده اقتصادی و حتا حمله نظامی بر علیه ایران ممکن است عملی گردد، آیا وقت آن فرا نرسیده است که با حواسی منسجم تر، به موضوع نگریسته شود؟ در آنصورت، موقعیت نیروهای اپوزوسیونی چگونه است؟ آیا شرایط کافی برای تاثیر گذاری در رویدادها و هدایت احتمالی ایران، به دنبال حذف حکومت فعلی بوجود آمده است؟ پس این نیروها کجا هستند و از چه وضعیتی برخوردار می باشند؟
سلطنت طلبان و جبهه ملی- این دسته از نیروهای اپوزوسیونی که برخی مهره های حکومت شاه را نیز همراه خود دارند، به دلیل شرکت و یا ارتباطات نزدیکتر با حکومت شاه، از موقعیت مساعد بین المللی و بویژه حمایت های امریکا برخوردار می باشند. این نیروها بدلیل نداشتن یک استراتژی واحد که بتواند تمامی طیف های سلطنت طلب را متحد نماید، تاکنون نتوانسته اند تا موقعیت ممتازی را در معرفی خود به مردم ایران و بین الملل نشان بدهد. ترور برخی از چهره های شاخص این طیف همانند شاپور بختیار و ... بدست رژیم اسلامی می تواند، یکی از فاکتورهای عدم انسجام این طیف سیاسی باشد
رضا پهلوی که از جانب برخی گرایشات سلطنت طلب، بمثابه امید ایران تلقی می گردد تا کنون نتوانسته است موقعیت ممتازی را در یکدست کردن سلطنت طلبان به نمایش بگذارد. کلی گویی در مورد نحوه انطباق دموکراسی در ایران ِ دیکتاتور زده، دادن وعده و وعیدهای بی پشتوانه را از خصوصیات ایشان دانست.بدون شک واکنش های ناشی از سرکوبی های پدر تاجدار ایشان بر علیه مردم ایران و خلق های تحت ستم نیز که از یادها نرفته است، دلیلی جدی در عدم موفقیت ایشان می باشد
علیرغم این واقعیت، حمایت و پشتیبانی غرب را از سلطنت طلبان و برخی جریانات دیگر نمی توان انکار نمود
جریان دیگری که می تواند در تحولات آتی ایران نقش بازی نماید، سازمان مجاهدین خلق می باشد. این سازمان که همکاری های نزدیکی را با حکومت صدام در جنگ ایران و عراق داشته است و به لحاظ مالی و لژستیکی و تبلیغاتی از جانب رژیم صدام حمایت می گردیده است، بدنبال لشکر کشی امریکا و هم پیمانانش به عراق در وضعیت دشواری قرار می گیرد و تا حدود سال قبل، زمزمه هایی از قبیل ، امکان معامله بر سر آنان، بین امریکا و ایران شایع بوده است. امریکا و اروپا این سازمان را در لیست سازمان های تروریستی قرار می دهند( ازحدود دو سه سال قبل) و کشور فرانسه نیز در یک اقدام پلیسی بی سابقه مریم رجوی و بخشی از رهبری را دستگیر می نماید
طبق گزارشات خبرگزاری فرانسه اموال و دارایی های این سازمان نیز مصادره می گردد. اخیرا و به دنبال از بین رفتن امیدهایی برای قبولاندن جمهوری اسلامی به توقف برنامه های اتمی و بدنبال تحریم و مقابله نظامی احتمالی بر علیه ایران، در یک اقدامی پیشرس، امریکا و اتحادیه اروپا این سازمان را از لیست تروریست ها خارج می نمایند. و متعاقبا از سازمانیابی و تقویت گردیدن ِ مجاهدین حمایت می نمایند.سازمان مجاهدین به خاطر داشتن انسجام تشکیلاتی و به لحاظ گسترده بودن هواداران خود و بویژه در شرایط پراکند گی دیگر نیروهای اپوزوسیون می تواند به آلترناتیوی تاثیرگزار تبدیل گردد، گرچه هم سنخی ایده ئولوژیکی این سازمان با سران حکومت ( بنا به جزوات ایدئولوژیکی سازمان با نام تبیین جهان، مجاهدین نیز به شکلی به ماموریت و اراده امام زمان باور دارند) وعدم اعتقاد آنان به دموکراسی و نقش واقعی مردم در انتخاب نهادهای سیاسی قدرت، مانعی بزرگ در موفقیت آنان خواهد بود
سومین جریانی که در تحولات سیاسی ایران نقش های قابل توجه ایفا خواهد نمود، در واقع نیروهای منتسب به جریانات مارکسیستی و یا " چپ" سابق می باشد. بدنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بن بست مدل های مارکسیستی مشابه، بحران های اید ئولوؤیکی عمیقی باعث تضعیف و حتا تلاشی تشکیلات های چپ ایرانی، چون حزب توده و سازمان فداییان اکثریت می گردد. تا این حد که درصد چپهای منفرد ایرانی، بمراتب بزرگتر از تشکلهای این جریانات میباشد. با این وجود تلاشهای آنان در جهت کسب متدهای دموکراتیک از کشورهای غربی، می تواند سر آغازی باشد برای یافتن فرمولی عملی برای ایران دموکراتیک فردا. اخیرا به ابتکار برخی از فعالین شاخص چپ ایرانی(از سازمان های مختلف) حول محور "جمهوری خواهی" دو تشکل نسبتا گسترده در اروپا بوجود آمده است( در برلین و پاریس) که با نوشتن برنامه ای حول محور جمهوری خواهی، آینده ایران را ترسیم می نماید. طیفی از این جمهوری خواهان که با پسوند " لائیک" از دیگری جدا می گردد و در شهر پاریس شکل گرفته است، با مورد توجه قرار دادن حل مسئله ملی در ایران، قدم هایی را نیز برای انطباق عملی دموکراسی در ایران فردا برداشته است
همکاری هایی نیز دربین برخی از نیروهای چپ و گرایشاتی از سلطنت طلبان که مشی لیبرال تری را دنبال مینمایند، بوجود آمده است و طی کنفرانس هایی خواستار برگزاری یک رفراندوم عمومی برای جایگزینی قدرت در ایران و حتی انتخاب نوع حکومت گردیده اند
جریان دیگری که در آینده ایران نقشی قابل توجه ایفا خواهد نمود، محافل و جریانات منتسب به مناطق ملی در ایران می باشد. تا مادامی
که این نیروها با اعتقاد بر نرم های دموکراسی و در جهت رفع ستم های ملی و فرهنگی و اقتصادی در ایران فعال می باشند و از شعار های همانند برقراری سیستم حکومتی فدرالیستی تبعیت می نمایند، دیر یا زود با دیگر جریانات تحول طلب ایرانی، به همکاری هایی خواهند رسید. همکاری هایی که در قدیم نیز در تاریخ مبارزات ایران اتفاق افتاده است
معضل بزرگ و گره اصلی در بین نیروهای متعلق به اپوزوسیون ایران، همان پراکنده گی و عدم دستیابی به آلترناتیو قدرت می باشد. عوامل حکومتی نیز در دور کردن آنان از همدیگر و ایجاد فضای بی اعتمادی و بدبینی، دائم در حال فعالیت می باشند. اشاعه تفکرات ناسیونالیسم افراطی و از این طریق به تقابل کشاندن اقوام و ملیت های ایرانی، ترفند هایی است که مدام جریان دارد. بر اساس این جو نا مساعد، برخی از روشنفکران ایرانی فارس، که به دلیل آموخته های غلط ِ حکومت های دیکتاتوری، تنها فارس ها را صاحب تمدن و نیروی محرکه تاریخ ایران میپندارند، به طور آشکار به نفی دیگران می پردارند و سعی می نمایند تا مدافعین حقوق و آزادی ملیت های دیگر را تجزیه طلب معرفی بنمایند
ادامه در فرصتی بعد
الف.سارلی11 اسفند 1385
منبع تورکمن صحرا مدیا
بازگشت