شنبه، اسفند ۱۲، ۱۳۸۵

حساسیت زمان و آماده گی در مقابل تحولات ناگهانی احتمالی!


می گویند که حادثه هرگز خبر نمی کند و هر لحظه که بخواهد به وقوع می پیوندد و انجام می گیرد. اگر تحولات جاری پیرامون بحران انرژی اتمی ایران را که می رود با گستاخی های لجوجانه مقامات جمهوری اسلامی، به دست امریکا و قدرت های مضطرب جهانی بهانه هایی از قبیل دخالت نظامی بدهد را، به عنوان حادثه تلقی نمائیم. در آنصورت تکلیف مخالفان این حکومت چیست؟ آیا می شود با سکوتی مرگبار منتظر وقوع حادثه گردید و دست روی دست گذاشت؟تا مادامی که حادثه ای بوقوع نپیوسته است، رسم بر این است که کسی مورد مواخذه قرار نگیرد و به حسابدهی متهم نگردد، ولی درست در لحظه های وقوع یک حادثه است که ناگهان جهان بیدار می گردد و از هر کسی طلب حساب می نماید. نمی توان تنها با قید این نکته که..." نمی دانستیم که چی خواهد شد".... خود را ازپاسخگویی نجات داد و عذری را در مقابل بی عملی و یا نا دانی و یا عدم آمادگی خود آورد. نگاه کنید به انقلاب مشروطیت و برچیده شدن سلسله قاجار، به بر آمدن رضاخان، به حادثه 28 مرداد و کودتای ارتش شاه و سقوط حکومت دموکراتیک دکتر مصدق و یا.... بنگرید به حوادث سال 57 و فرار شاه و پیدا شدن روحانیون به رهبری خمینی در هرم قدرت. کدامیک از این حوادث به یقین، قابل پیش بینی بوده است؟
به طور معمول، به دنبال حوادث دویدن و در فکر تاثیرگذاری بر روند حرکت ها بودن، از ویژه گی های قشر روشنفکری در ایران بوده است. حتا در شرف انجام حوادث نیز وقت و انرژی نیروها را بحث های نسبتا انتزاعی و فرعی پر می نموده است و بدین منظور نیز در هیچکدام از این حوادث تاریخ ساز، " روشنفکر" که در واقع به نیروهای پیشرو اجتماع گفته می شود، نقش تعیین کننده ای را نداشته و دائما به دنبال حوادث دویده است.در جریان انقلاب بهمن و سقوط شاه و شکل گیری جمهوری اسلامی، به جای اینکه خطر دیکتاتوری عمامه جدی گرفته شود و در مقابل جایگزینی سیستم حکومتی فناتیک آخوندی چاره جویی گردد، تمامی ذهن روشنفکران چپ آن دوران را بحث هایی همانند، تحلیل از دوران و ماهیت امپریالیسم، روزیونیسم یا سوسیال امپریالیسم شوروی و یا بحث هایی از قبیل... انقلاب یا رفرم، احاطه نموده بود. کسی نمی پرسید که: اگر شاه برود و حکومت ارتجاعی بدتری چون حکومت فقها به مردم ایران تحمیل گردد و طبق شعاری که آخوندهای شیعه می دادند، یعنی کل یوما عاشورا، کل ارضا کرببلا! و.....ایران را کربلا و روزگار را عاشورا می نمودند و....آنموفع چه می بایستی کرد؟
از همان روزهای اول ورود خمینی،اکثر جریانات سیاسی اپوزوسیونی سابقه دار ِ موجود به جای ایجاد اتحاد عمل و تشکیل دادن یک جبهه گسترده و نیرومند اپوزوسیونی و در جهت تثبیت دموکراسی در ایران، به سوی افتراق و حتی مقابله رفته و بسیاری نیز با طمع و وسواس قدرت مورد بازی خمینی و روحانیون پیرو ایشان قرار گرفتند. جریانات ملی گرای ایرانی دو نیمه شده و بخشی از آنان چون صادق قطب زاده و کریم سنجابی با فشردن دستهای سید خمینی برای یافتن پست و مقام، به چانه زنی با بازرگان و یزدی پرداختند. سازمان مجاهدین خلق نیز امام گویان و با پدر حواندن طالقانی، شانس خود را برای جابجایی در کنار هم مسلکان خود آزمودند. فدایی ها نیز نتوانستند یکسال بیشتر را دوام آورده و طی موضع گیری های عجیب و غریب و پیچ در پیچ، بالاخره در اکثریت خود، همقطار حزب توده گردیده و بجای مبارزه با قشریت و دیکتاتوری، به حامیان خط امام! پیوستند.
بررسی عملکرد جریانات سیاسی در ایران، بویژه در قرن اخیر، وقت و حوصله بسیاری را طلب می نماید و به فرض عملی گردیدن نیز، نمی تواند بدون تلاش مشترک و صادقانه تمامی جریانات ذینفع به نتایجی منجر گردد.گرایشی وجود دارد که تمامی بی تجربگی ها را به حساب طفولیت جنبش می گذارد و با آب توبه ریختن بر معصومیت خود، مفری را برای فرار می جوید. اگر چنین گرایش ظاهرا منطقی را مثلا در رابطه با پیدایش جمهوری اسلامی بپذیریم که مطلقا خطا می باشد، پس پراکنده گی ها و وضعیت بی سامان اپوزوسیون فعلی را چگونه می توان توجیه نمود؟.
آیا این نیروها هنوز هم جوان و بی تجربه باقی مانده اند؟ روشنفکران ایرانی، دهها سال قبل از انقلاب بهمن و در دوران انقلاب مشروطیت و بعدها در سالهای 29-32 و حتی آغاز دهه چهل شمسی، شناخت های کافی از موقعیت و اهداف روحانیون شیعه داشته اند. نقشی که آیت الله کاشانی در آن مقطع بازی نموده بود و افکاری که از اخوان المسلمین در مصر تا سید جمال الدین اسدآبادی در افغانستان به دیگر نقاط تکثیر گردیده بود، برای ارزیابی از موقعیت روحانیون مذهبی کافی بوده است. اگر با جدیت به موعظه ها و دستورات مجتهدین شیعه توجه می گردید و خواندن رساله امام خمینی را برای شناخت از افکار و اعتقادات و برنامه های مدهبیون، از ضروریات تلقی می گردید، آنموقع شاید خطر عمامه سبز در ذهن روشنفکران نشسته و در کنار ِ نبرد با دیکتاتوری شاه، مبارزه با خطر ارتجاع مذهبی به هدفی اصلی تر تبدیل می گردید
اگر عملکرد روشنفکران ایران را در دو مقطع ( دوران انقلاب مشروطیت و مقطع انقلاب اسلامی) مقایسه بنمائیم، در دوران انقلاب مشروطیت، روشنفکران ایرانی بمراتب مسلط تر عمل نموده و حتی در مقاطعی، ارتجاع را دفع مینمایند و بدون اینکه مسحور شعارهای ظاهر فریب روحانیون واقع بشوند با تشکیل دادن جبهه گسترده ای از جریانات تحول طلب و ضد استبداد، که بسیاری از روحانیون مترقی نیز در آن بودند، ارتجاع را به عقب رانده و تاریک اندیشی و افکار عقب مانده روحانیت و فقهای شیعه را افشا می نمایند. به خاطر بالا رفتن سطح آگاهی و آمادگی مردم ایران، حتی شیخ فضل الله نوری، مجتهد مشروعه طلب نیز بدار آویخته می شود.در دوران انقلاب بهمن و روی کار آمدن حکومت اسلامی است که حساب ها غلط از آب در می آید و به تمامی تجارب آن دوره بی توجهی می گردد، چنین تصور می شود که: رمز خوشبختی مردم ایران و رستگاری خلق های تحت ستم ایرانی، تنها در حذف شاه (نه اندیشه دیکتاتوری) نهفته است
اکنون شرایط نوینی پیش آمده است و حکومت اسلامی بدلیل صدور انقلاب اسلامی (با شیوه های تروریستی) و تلاش برای تبدیل شدن به یک قدرت اتمی رقیب، مورد حساسیت امریکا و قدرت های بزرگ دنیا قرار گرفته است. مسئله نیز بسیار جدی است و بنا به پیش بینی های منابع معتبر جهانی، امکان دخالت های نظامی امریکا و اسرائیل، با پشتیبانی اروپا غیر ممکن نمی باشد.امریکا و متحدانش شیوه های پیچیده دیپلماسی را برای ایزوله کردن جمهوری اسلامی و جلوگیری آن از دخالتهایش در عراق و فلسطین و لبنان آزمایش می نمایند، اما تضمینی وجود ندارد تا فقهای خشک اندیش در ایران با محاسبه منطقی از اوضاع، به نقشه ها و اهداف قدرت های بزرگ تسلیم گردند. چرا که بعد از اینهمه هماورد طلبی ها و ادعاهایی از قبیل "آزاد کردن قدس" و غیر، تسلیم در مقابل آمریکا و چشم پوشی از برنامه هایی که تاکنون ملی و مقدس شمرده میشده است، از خوردن جام زهری دیگر نیز برای فقهای اسلامی گرانتر است. بدون شک جا زدن فقها و تسلیم شدن آنان در مقابل شیطان بزرگ، با عکس العمل افکار عمومی روبرو خواهد گردید.این قدرت ها با شناخت از اهداف بلند پروازانه جمهوری اسلامی، هرگز به اتمی شدن ایران رضایت نخواهند داد، چرا که از دیدگاه غرب اگر چنانچه جمهوری اسلامی ایران، به هر شکلی به سلاح اتمی دستیابی نماید، معادلات کنونی جهان بهم خواهد خورد و خطر افزایش تروریزم محتمل تر خواهد بود.جمهوری اسلامی با برگزیدن احمدی نژاد به ریاست جمهوری، سیاست مشت با مشت را تعقیب می نماید، با این امید که جناح متزلزل غربی، در حمله نظامی احتمالی به ایران، پشت امریکا را خالی نماید و امریکا به شرایط پیشنهادی مورد نظر ایران تن در دهد
با یکدست تر شدن سیاست های مقابله ای قدرت های بزرگ که گروه 5 بعلاوه 1 نامیده می شود، به نظر می آید که طرح های جمهوری اسلامی نقش بر آب شده باشد. بالعکس و با توجه به موضع گیری های برخی از سردمداران رژیم اسلامی، چون هاشمی و موسوی و...در هفته های اخیر که انتقادگر خط مقابله می باشند، شکاف بین رهبران اسلامی بزرگتر میگردد و هر روز که می گذرد بر منتقدین سیاست های احمقانه و ماجراجویانه احمدی نژاد افزوده می شود
به همان میزان که موقعیت جناح تندرو اسلامی بشدت تضعیف می گردد ( این بدین معنا نیست که خطر سیاست مقابله از بین رفته باشد) به همان میزان نیز بر تمهیدات امریکا و غرب بر سیاست مقابله افزوده می گردد. همین دیروز بود که طی یک کنفرانس مطبوعاتی، تونی بلیر نخست وزیر انگلیس اعلام نمود که: هر گونه مسامحه و یا نشان دادن ضعف در مقابل برنامه های اتمی ایران و پذیرفتن بسته های پیشنهادی جمهوری اسلامی، میتواند صلح جهانی را به خطر اندازد. بلیرمعتقد می باشد که همچون رژیم صدام حسین می بایستی با جمهوری اسلامی، با قاطعیت تمام برخورد نمود
موضوع اتمی شدن ایران بنا به ارزیابی های استراتژیست های غربی مطلقا شباهتی به اتمی شدن کره شمالی و حتی روسیه و یا چین ندارد. این کشورها از آنجایی که با اندیشه های بنیادگرایانه مذهبی هدایت نمی شوند و به زبانی ساده تر نه معتقد و نه منتظر آمدن حضرت مهدی می باشند، در نهایت پتانسیل هایی برای سازش و آشتی پذیری با غرب را دارند. مفاهیمی همانند صلح جهانی، امنیت و همکاری هایی پیرامون محیط زیست، آنچنان جاذبه داشته است که، قدرت های اتمی رقیب، یعنی دو ابر قدرت امریکا و شوروی را در کنار هم می نشانده است. پیمان های مرحله ای ِ سالت که در دوران جنگ سرد در بین امریکا و شوروی، تا حد کنترل سلاحهای اتمی پیش رفت، نمونه ای از آن می باشد. و یا توافق کره شمالی و امریکا، در دو سه هفته قبل نیز، نشان از امکان آشتی پذیری تضادهای غرب را با دیگر کشورهای اتمی دارد..ولی حکومت فناتیک شیعی در ایران که خواب آمدن امام زمان را میبیند و شاخ و شانه به اسرائیل می کشد و در خیالی خام خود را ابرقدرتی آسیایی و در ردیف روسیه و هند می شمارد، در صورت موفقیت، نه تنها همسایگان ثروتمند عربی خود را تهدید خواهد کرد بلکه به اتمی شدن کشورهایی همانند ترکیه نیز منجر خواهد گردید
چون ایران اتمی مستقیما خطری برای حیات رژیم صهیونیستی اسرائیل خواهد بود، فرض محال است که جهودان پرقدرت دنیا و امریکائیان به عملی شدن آن رضایت بدهند
با توجه به گفته های بالا که، مسئله تحریم های گسترده اقتصادی و حتا حمله نظامی بر علیه ایران ممکن است عملی گردد، آیا وقت آن فرا نرسیده است که با حواسی منسجم تر، به موضوع نگریسته شود؟ در آنصورت، موقعیت نیروهای اپوزوسیونی چگونه است؟ آیا شرایط کافی برای تاثیر گذاری در رویدادها و هدایت احتمالی ایران، به دنبال حذف حکومت فعلی بوجود آمده است؟ پس این نیروها کجا هستند و از چه وضعیتی برخوردار می باشند؟
سلطنت طلبان و جبهه ملی- این دسته از نیروهای اپوزوسیونی که برخی مهره های حکومت شاه را نیز همراه خود دارند، به دلیل شرکت و یا ارتباطات نزدیکتر با حکومت شاه، از موقعیت مساعد بین المللی و بویژه حمایت های امریکا برخوردار می باشند. این نیروها بدلیل نداشتن یک استراتژی واحد که بتواند تمامی طیف های سلطنت طلب را متحد نماید، تاکنون نتوانسته اند تا موقعیت ممتازی را در معرفی خود به مردم ایران و بین الملل نشان بدهد. ترور برخی از چهره های شاخص این طیف همانند شاپور بختیار و ... بدست رژیم اسلامی می تواند، یکی از فاکتورهای عدم انسجام این طیف سیاسی باشد
رضا پهلوی که از جانب برخی گرایشات سلطنت طلب، بمثابه امید ایران تلقی می گردد تا کنون نتوانسته است موقعیت ممتازی را در یکدست کردن سلطنت طلبان به نمایش بگذارد. کلی گویی در مورد نحوه انطباق دموکراسی در ایران ِ دیکتاتور زده، دادن وعده و وعیدهای بی پشتوانه را از خصوصیات ایشان دانست.بدون شک واکنش های ناشی از سرکوبی های پدر تاجدار ایشان بر علیه مردم ایران و خلق های تحت ستم نیز که از یادها نرفته است، دلیلی جدی در عدم موفقیت ایشان می باشد
علیرغم این واقعیت، حمایت و پشتیبانی غرب را از سلطنت طلبان و برخی جریانات دیگر نمی توان انکار نمود
جریان دیگری که می تواند در تحولات آتی ایران نقش بازی نماید، سازمان مجاهدین خلق می باشد. این سازمان که همکاری های نزدیکی را با حکومت صدام در جنگ ایران و عراق داشته است و به لحاظ مالی و لژستیکی و تبلیغاتی از جانب رژیم صدام حمایت می گردیده است، بدنبال لشکر کشی امریکا و هم پیمانانش به عراق در وضعیت دشواری قرار می گیرد و تا حدود سال قبل، زمزمه هایی از قبیل ، امکان معامله بر سر آنان، بین امریکا و ایران شایع بوده است. امریکا و اروپا این سازمان را در لیست سازمان های تروریستی قرار می دهند( ازحدود دو سه سال قبل) و کشور فرانسه نیز در یک اقدام پلیسی بی سابقه مریم رجوی و بخشی از رهبری را دستگیر می نماید
طبق گزارشات خبرگزاری فرانسه اموال و دارایی های این سازمان نیز مصادره می گردد. اخیرا و به دنبال از بین رفتن امیدهایی برای قبولاندن جمهوری اسلامی به توقف برنامه های اتمی و بدنبال تحریم و مقابله نظامی احتمالی بر علیه ایران، در یک اقدامی پیشرس، امریکا و اتحادیه اروپا این سازمان را از لیست تروریست ها خارج می نمایند. و متعاقبا از سازمانیابی و تقویت گردیدن ِ مجاهدین حمایت می نمایند.سازمان مجاهدین به خاطر داشتن انسجام تشکیلاتی و به لحاظ گسترده بودن هواداران خود و بویژه در شرایط پراکند گی دیگر نیروهای اپوزوسیون می تواند به آلترناتیوی تاثیرگزار تبدیل گردد، گرچه هم سنخی ایده ئولوژیکی این سازمان با سران حکومت ( بنا به جزوات ایدئولوژیکی سازمان با نام تبیین جهان، مجاهدین نیز به شکلی به ماموریت و اراده امام زمان باور دارند) وعدم اعتقاد آنان به دموکراسی و نقش واقعی مردم در انتخاب نهادهای سیاسی قدرت، مانعی بزرگ در موفقیت آنان خواهد بود
سومین جریانی که در تحولات سیاسی ایران نقش های قابل توجه ایفا خواهد نمود، در واقع نیروهای منتسب به جریانات مارکسیستی و یا " چپ" سابق می باشد. بدنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بن بست مدل های مارکسیستی مشابه، بحران های اید ئولوؤیکی عمیقی باعث تضعیف و حتا تلاشی تشکیلات های چپ ایرانی، چون حزب توده و سازمان فداییان اکثریت می گردد. تا این حد که درصد چپهای منفرد ایرانی، بمراتب بزرگتر از تشکلهای این جریانات میباشد. با این وجود تلاشهای آنان در جهت کسب متدهای دموکراتیک از کشورهای غربی، می تواند سر آغازی باشد برای یافتن فرمولی عملی برای ایران دموکراتیک فردا. اخیرا به ابتکار برخی از فعالین شاخص چپ ایرانی(از سازمان های مختلف) حول محور "جمهوری خواهی" دو تشکل نسبتا گسترده در اروپا بوجود آمده است( در برلین و پاریس) که با نوشتن برنامه ای حول محور جمهوری خواهی، آینده ایران را ترسیم می نماید. طیفی از این جمهوری خواهان که با پسوند " لائیک" از دیگری جدا می گردد و در شهر پاریس شکل گرفته است، با مورد توجه قرار دادن حل مسئله ملی در ایران، قدم هایی را نیز برای انطباق عملی دموکراسی در ایران فردا برداشته است
همکاری هایی نیز دربین برخی از نیروهای چپ و گرایشاتی از سلطنت طلبان که مشی لیبرال تری را دنبال مینمایند، بوجود آمده است و طی کنفرانس هایی خواستار برگزاری یک رفراندوم عمومی برای جایگزینی قدرت در ایران و حتی انتخاب نوع حکومت گردیده اند
جریان دیگری که در آینده ایران نقشی قابل توجه ایفا خواهد نمود، محافل و جریانات منتسب به مناطق ملی در ایران می باشد. تا مادامی
که این نیروها با اعتقاد بر نرم های دموکراسی و در جهت رفع ستم های ملی و فرهنگی و اقتصادی در ایران فعال می باشند و از شعار های همانند برقراری سیستم حکومتی فدرالیستی تبعیت می نمایند، دیر یا زود با دیگر جریانات تحول طلب ایرانی، به همکاری هایی خواهند رسید. همکاری هایی که در قدیم نیز در تاریخ مبارزات ایران اتفاق افتاده است
معضل بزرگ و گره اصلی در بین نیروهای متعلق به اپوزوسیون ایران، همان پراکنده گی و عدم دستیابی به آلترناتیو قدرت می باشد. عوامل حکومتی نیز در دور کردن آنان از همدیگر و ایجاد فضای بی اعتمادی و بدبینی، دائم در حال فعالیت می باشند. اشاعه تفکرات ناسیونالیسم افراطی و از این طریق به تقابل کشاندن اقوام و ملیت های ایرانی، ترفند هایی است که مدام جریان دارد. بر اساس این جو نا مساعد، برخی از روشنفکران ایرانی فارس، که به دلیل آموخته های غلط ِ حکومت های دیکتاتوری، تنها فارس ها را صاحب تمدن و نیروی محرکه تاریخ ایران میپندارند، به طور آشکار به نفی دیگران می پردارند و سعی می نمایند تا مدافعین حقوق و آزادی ملیت های دیگر را تجزیه طلب معرفی بنمایند
ادامه در فرصتی بعد
الف.سارلی11 اسفند 1385
منبع تورکمن صحرا مدیا
بازگشت

0 Comments:

ارسال یک نظر

<< Home