پنجشنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۸۵

سالگرد کشتار فاجعه آمیز هزاران زندانی سیاسی را فراموش نکنیم!

اکنون 18 سال از سر به نیست شدن بسیاری از زندانیان سیاسی در ایران می گذرد. در شهریورماه سال 67 بود که بنا به تصمیم رهبران جمهوری اسلامی که بدون شک فتوای آیت الله خمینی را همراه داشته است جوخه های مرگ رژیم چندین هزار نفر از زندانیان سیاسی را از بقیه جدا نموده و با شیوه هایی از قبیل تیرباران و یا حلق آویز کردن نابود می نمایند. در میان این زندانیان کسانی بوده اند که یا حبس آنان تمام شده بوده و یا نیز بنا به مصلحت دادگاه انقلاب مربوطه به حالت تعلیق در آمده و موقتا آزاد گردیده بوده اند ولی با این وجود توسط این جوخه مرگ اعدام می گردند
ظاهرا برای جدا سازی زندانیان محکوم به مرگ از روشهای تفتیشی " شرعی" استفاده نموده و با طرح کردن سوالاتی مانند: آیا نماز می خوانی؟ و یا آیا به نظام جمهوری اسلامی اعتقاد داری؟ و..... آنانی را که به شکلی پافشاری در موضع عقیدتی و یا سیاسی خود داشته اند از دیگران جدا نموده و بلافاصله به قتل می رسانند
این قتل عام سیاسی دستجمعی رژیم اسلامی همانند بسیاری از قتل های سیاسی دیگرش جزو پرونده های ننگین جمهوری اسلامی می باشد و بدون تردید ملیت های آزادیخواه ایران و اولیای دم این عزیزان خون آنان را از قاتلین حاکم طلب خواهند نمود
از بدو روی کار آمدن این نظام ستمگر... برای رهبران آن عادت شده است تا به جای پاسخگویی به خواسته های واقعی مردم به محض مواجهه با وضعیتی بحرانی با راه انداختن جنگ و یا کشتار و سرکوب های سیاسی... عمر ننگین این نظام را طولانی نمایند. کشتار وقتل عام هزاران زندانی سیاسی نیز به یکی از این شرایط بحرانی این حکومت مربوط می گردد و اتفاقا درست در همین مقطع زمانی بود که حکومت اسلامی که شعارهایی از قبیل " راه قدس از راه کربلا می گذرد"... را به شعار روز تبدیل نموده و صدها هزار سرباز و بسیجی را به قتلگاه جنگ ایران و عراق فرستاده بود ناگهان متوجه می گردد که نه تنها از آزادی قدس؟ خبری نیست بلکه با ادامه بیشتر این جنگ بی حاصل و بی معنی! که با واکنش منفی جهانیان روبرو گردیده بود... خطر سرنگونی و فروپاشی این حکومت در کار است. با مشاهده این اوضاع خمینی و خامنه ای و هاشمی رفسنجانی به خواست صدام و حامیانش تن می دهند و پای میزمذاکره می نشیند . نوشیدن جام زهر خمینی در این دوره را مردم ایران و آزادیخواهانی که برای بر پایی نظامی دموکراتیک و عادلانه تلاش می نمایند هرگز فراموش نخواهند نمود
کشتار هزاران زندانی سیاسی بی گناه نیز که در شرف جام زهر نوشیدن خمینی جلاد بوقوع پیوست بی ارتباط با این شرایط بحرانی جمهوری اسلامی نمی تواند..... بوده باشد. یاد این فرزندان راستین جاودانه باد
ت.آتابای

جمعه، مرداد ۲۷، ۱۳۸۵

مروری بر "کنفرانس ملل تحت ستم ایران- برلین"

مسئله ملی و فرهنگی ملیت هایی که در ایران فاقد حق و حقوق واقعی می باشند امروزه به معضلی بسیار جدی تبدیل گردیده و پرداختن به آن امری ضروری می باشد. بخشی از روشنفکران متعلق به این ملیت ها با این درک که بدون تغییر ساختار قدرت سیاسی در ایران مطلقا نمی توان راه حلی منطقی در این جهت ارائه داد مداوما راهها و شیوه های عملی را برای رویارویی با نظام حکومتی فعلی تجربه می نمایند ودر این جهت نیز نشست ها و کنفرانس هایی را در شهر های بزرگی چون نیویورک و پاریس و لندن و استکهلم و اخیرا نیز در برلین ترتیب داده اند که با توحه به شرایط دشوار فعلی تلاش آنان قابل تحسین می باشد.

بررسی قطعنامه های صادر شده از جانب شرکت کنندگان در اینگونه کنفرانس ها و همچنین چگونگی پیشبرد آنها و بویژه ارزیابی از میزان انطباق فعالیت های این مجموعه با نرم های دموکراتیک امروزی موضوعی است که نمی تواند ار دیدگاه شرکت کنندگان و یا ناظران بیرونی کم اهمیت تلقی گردد.

نکاتی که در رابطه با فعالیت های این مجموعه گفتنش ضروری است عمدتا به شعارها و یا مصوباتی که در کنفرانس های آنان منعکس می گردد مربوط می گردد. مصوباتی که متاسفانه تاکنون نتوانسته است اکثریت قریب به اتفاق این مجموعه را به اتحادی عملی برساند و همانطور که شاهد هستیم جریانات و محافل شرکت کننده را به شکلی در مقابل یکدیگر قرار داده است. سکوت سازمان های سراسری ایرانی و عدم توجه آنان به این تحولات نیز سوالات و شبهه هایی را ایجاد می نماید که بدون شک روند دموکراسی را درآینده ایران خدشه دار خواهد نمود.

به نظر می رسد یکی از جنجالی ترین و بحث بر انگیزترین مورد مناقشات جاری در بین گروههای شرکت کننده به شیوه برداشت و تحلیل آنان از ساختار و عملکرد حکومت مرکزی در ایران مربوط بوده باشد. اگر به عنوان مثال قطعنامه 11 ماده ای کنفرانس اخیر برلین را در نظر بگیریم : در بندهای 2 و 3 و 8 این قطعنامه پدیده شوونیسم فارس و عملکرد آن در تحقیر ملیت ها و سیاست های.... سرکوب و پاکسازی آنان شدیدا مورد حساسیت وحمله قرار گرفته است و به عنوان اصلی ترین معضل گرهی و..... مانع برابری ملی و دموکراسی طلبی در ایران تلقی گردیده است و تا این حد که در ماده سوم این قطعنامه عملکرد شوونیستی رژیم شاهنشاهی برابر و همسنگ با حکومت شیعی موجود برآورد گردیده و مورد نکوهش قرار گرفته است. ظاهرا گنجاندن مفاد فوق در بند 2 و 3 این قطعنامه حساسیت حزب دمکرات و کومله و گروههایی دیگری از شرکت کنندگان از ملیت های دیگر را برمی انگیزد و باعث آن می گردد تا آنان از امضای این قطعنامه خودداری بنمایند. بی مورد نبوده است تا تدوین کنندگان این قطعنامه به جای عمده کردن موضوع شوونیسم فارس که میزان نقش و تاثیر گزاری آن بویژه در حکومت فعلی اسلامی کار علمی و تحقیقی بیشتری را طلب می نماید در جهت بوجود آمدن جبهه ای وسیع از همه ملیتهای ایرانی حساب شوونیست ها را از مردم آزادیخواه فارس جدا می نمودند و با شفافیت بیشتر بر ضرورت این همگامی تاکید می نمودند .

گفتنی است که صرف نظر از گنجاندن اصطلاح " شوونیسم فارس" که ظاهرا مورد اختلافات واقع گردیده است!! این قطعنامه در بندهای 5 و 7 و 9 و 10 بر همبستگی ملی و گسترش دموکراسی در کشور ایران تاکید نموده است ولی با اضافه کردن بند 11 که در واقع پیشنهادی است برای نامگزاری دهم سپتامبر( روز جهانی حقوق بشر) به روز مبارزه برای آزادی ملی ملت های تحت ستم در ایران مجددا ملیت های دیگر را در مقابل هم میهنان فارس قرار می دهد!
مخالفت برخی از تشکل ها با این قطعنامه و پذیرفته نشدن آن حتی بشکل مشروط از جانب جریاناتی چون حزب دمکرات کردستان این شبهه را در نزد دیگرگروه ها تقویت می نماید که انگار این حزب در پی بیرون کشیدن گلیم خود از آب پرتلاطم و مواج ایران است و برخلاف شعارهای پیش شرط خود "دموکراسی برای ایران...." روی تبانی با جریانات راست گرا که تنها برآورده شدن منافع ملی فارس ها را مد نظر دارند حساب باز نموده است. مصاحبه اخیر آقای نوری زاده در روزنامه کیهان چاپ لندن نیز که در ارزیابی از وضعیت اپوزوسیون ملیت های غیر فارس با زیرکی تمام رهبران حزب دموکرات و کومله کردستان را از دیگران متمایز می نماید خود می تواند اشاره ای باشد به زمینه و امکان مطرح شدن اینگونه معامله سیاسی!!.

در حال حاضر گروهها و محافل روشنفکری متعلق به ملیت های تحت ستم در ایران و بویژه در خارج از کشور در یک وضعیت خاص بسر می برند و بسیاری از این تشکل ها که نام پرطمطراق " سازمان" را نیز یدک می کشند بعد از پراکنده شدن سازمان های چپ ایرانی تجدید حیات نموده و در حال شکل گیری می باشند و متاسفانه در حال حاظر تجربه و توان فعالیتی کافی برای تاثیرگذاری جدی در روند فعالیت های ایران ندارند. برخی از این محافل همانند " سازمان دفاع از آزادی ترکمن" که آقای جوما بورش آنرا نمایندگی می کند! بدلیل نداشتن نفوذ در بین روشنفکران ترکمن ( این سازمان چند نفره مدتهاست که به دلیل عدم پایبندی به الزامات دموکراسی و بی اعتنا بودن به انتخابات درون سازمانی و....از جانب اکثریت قاطع اعضا منحل اعلام شده است) به زائده حزب دموکرات کردستان تبدیل شده است و همانطور که تجارب چند ساله گواه است کورکورانه از رهبری این حزب تبعیت می نماید. اینگونه مناسبات در تعاقب خود توهماتی را در حزب دموکرات کردستان بوجود آورده است تا به جای تلاش برای ایجاد مناسباتی عادلانه و دموکراتیک در بین این جریانات که مدعی دفاع از منافع ملیت های گوناگون می باشند... در فکر اعمال هژمونی حزبی خود باشد.

نا گفته نماند که عدم حضور برخی از شخصیت ها و جریانات سیاسی ایرانی که به نوعی بر پلورالیستی شدن قدرت سیاسی در ایران اعتقاد دارند و رفع ستم ملی از تمامی ملیت ها را در ایرانی دموکراتیک تبلیغ می نمایند بهانه ای شده است به دست حزب دموکرات کردستان و دنباله روانش تا به جای مبارزه ای اصولی برای ایجاد این شرایط، بیشتر در فکر معامله با برخی جریانات راستگرا باشند. برخی سیاست های این حزب و تلاش آن برای اعمال هژمونی بر دیگر گروهها نیز صرفا در این راستا معنا پیدا می نماید.

مئراد قره جه

پنجشنبه، مرداد ۱۲، ۱۳۸۵

اکبر را کشتند

بیانیه گروهی از زندانیان سیاسی

اکبر محمدی دانشجویی زندانی در سال ۷٨ بازداشت گردید و دربازداشتگاه توحید بدترین شکنجه های جسمی و روحی را تحمل کرد و از همین بود که به اسطوره مقاومت شناخته شد و پس از آن به دلیل همین شکنجه ها از ناحیه ی کمر دچار بیماری حاد گردید به طوری که پزشکان در داخل کشور احتمال بهدودی وی را مردود دانستند.پس از اینکه با گذراندن چند سال حبس، پزشکی قانونی اعلام کرد که اکبر محمدی توانایی ادامه حبس در زندان را ندارد و میبایست از زندان آزاد شود. اکبر محمدی به مرخصی نامحدود استعلاجی فرستاده شد اما علی رغم آگاهی مسئولین بر وضعیت جسمانی اکبر محمدی که خود عاملین آن بودند، حدود ۲ ماه پیش او را در منزلش در آمل بازداشت کردند و در کمال ناباوری به زندان بازگرادند. اکنون باید سران رژیم پاسخ دهند که چه کسی مسئول بازگرداندن وی به زندان است؟پس از آن اکبر محمدی با نوشتن نامه ای به رئیس زندان خواهان آزادی خود شد و اعلام کرد در صورت عدم توجه به خواسته هایش دست به اعتصاب غذا خواهد زد. اما مسئولین زندان نیز بی توجه به وضعیت او تنها به تهدیش بسنده کردند که اگر اعتصاب کند به سلول انفرادی منتقل خواهد شد. و اکبر محمدی از روز ۱ مرداد ناچار دست به اعتصاب غذا زد.هنگامی که پس از ۵ روز دچار تشنج گردید و به بهداری منتقل شد در آنجا نیز به دستور رئیس زندان او را به تخت با غل و زنجیر بستند و در هنگام بازدید نمایندگان حکومت از زندان، دهان او را نیز چسب زدند تا صدایی از او به گوش کسی نرسد. و در حالی که گفته میشد اکبر، شب گذشته دچار سکته خفیف قلبی شده بود او را به بند ٣۵۰ بازگردادند، در شرایطی که از ناحیه قلب به شدت احساس ناراحتی میکرد. و بالاخره جسم بیمار او بیش از این تاب نیاورد و شب گذشته در بند ٣۵۰ زندان اوین، محلی که ۷ سال از عمرش را تنها به خاطر آزادیخواهی در آن سپری کرده بود، دچار ایست قلبی شد و درگذشت.ما زندانیان سیاسی و همبندان وی در نهایت اندوه، این ضایعه را به خانواده اکبر محمدی و به خصوص به همرزممان منوچهر محمدی تسلیت میگوییم و اعلام میکنیم اگر چه اکبر محمدی پس از ۷ سال دیشب درگذشت، اما او جاودانه شد و کسانی که عامل بازگشت اکبر محمدی به زندان بودند اکنون باید پاسخگو باشند.و همچنین تاکید میکنیم، اکبر وصیت کرده بود در عزای او لباس سیاه نپوشید و عزاداری نکنید، ما نیز توصیه میکنیم در عزای اکبر شمعی روشن کنید.و خطاب به مجامع حقوق بشر اعلام میکیم که پیش از این با نوشتن نامه ای در مورد وضعیت نابسامان اکبر محمد هشدار داه بودیم، و گفتیم که اگر به وضعیت او رسیدگی نشود، زهرا کاظمی دیگری خواهد بود اما دریغ که هیچ ارگان و یا نهادی در این رابطه اقدامی نکرد و فاجعه اتفاق افتاد. اسامی زندانیان سیاسی:۱. حشمت ا... طبرزدی۲. دکتر ناصر زرافشان٣. بیناداراب زند۴. احمد باطبی۵. بهروز جاوید تهرانی۶. محمدرضا خوانساری۷. مهرداد لهراسبی٨. ارژنگ داوودی۹. خالد هردانی۱۰. امیر حشمت ساران۱۱. ولی ا... فیض مهدوی۱۲. اسد شقاقی۱٣. خلیل شالچی۱۴. افشین باایمانی۱۵. سیامک پورزند۱۶. هاشم شاهین نیا۱۷. شاهین آریا نژاد۱٨. شهرام پور منصوری۱۹. جعفر اقدامی۲۰. محمدرضا رجبی۲۱. حیدرقلی سلطانی۲۲. محمد نیکبخت۲٣. ناصر خیراللهی۲۴. ابراهیم مومنی۲۵. حجت بختیاری