پنجشنبه، خرداد ۲۶، ۱۳۸۴

نقدی بر نظرات دوستان مدافع شرکت در انتخابات

مباحث مربوط به انتخابات در حد کافی در بین نیروهای روشنفکر در داخل و خارج مطرح شده است. اما با توجه به صف آرائی نیروها و تفکرات مدافع و مخالف حضور در انتخابات و تحلیل ها و نظراتی که خصوصا از جانب نیروهای اصلاح طلب و طرفدار دمکراسی در خارج از حاکمیت برای توجیه و توضیح علل حضور خود در دفاع از معین ارائه میکنند خوب است نگاهی به نظرات این دوستان بیندازیم.

اساس تحلیل و نگرش این دوستان بر این دیدگاه استوار است که عقب ماندگی دمکراسی در جوامعی مانند ایران و عدم رشد نهادهای دمکراتیک و گرایشات توده وار و وجود تفکرات سنتی و پوپولیستی بخش زیادی از مردم در دفاع از حاکمیت ، نیروهای سیاسی را وادار میسازد که از وجود افراد و جناحها در ساختار قدرت برای پیشبرد دمکراسی استفاده نموده و با حمایت از اقدامات آنان و وزن بخشیدن به این نیروها در توازن قوای درون حاکمیت وزن آنها را افزایش داده و به همراه آنان گام به گام تحولات جامعه را به سمت دمکراسی هدایت نماید.

همچنین مطرح میشود کسانی که دنبال شرایط رادیکال و گذر از حکومت و مباحثی مانند رفراندم و حذف ولایت فقیه هستند چرا نمیخواهند ببینند که حتی در ستادهای امثال قالیباف جوانان کشور حضور دارند واز این موضوع که در کشور هنوز رضائی و قالیباف و احمدی نژاد و ... دارای قدرت جذب نیرو هستند نتیجه میگیرند دفاع از معین در برابر آنها ضروری است چون در غیر این صورت راستها به قدرت میرسند و این حداقل روزنه ها هم از بین میرود.

در اوضاع کنونی شاهد آنیم که بسیاری از شعارهای معین از شعارهای خاتمی در دوم خرداد رادیکال تر است. چرا اقبال مردم به معین بیشتر و حتی در حد دفاع از خاتمی نیست؟ در دوم خرداد خاتمی و اصلاح طلبان برخی شعارها و خواست هائی را که بعد از سالهای 60 برای مردم به صورت تابو در آمده بود طرح کردند که در آن شرایط توانست انگیزه های قوی برای حضور حداکثری مردم در دفاع از او فراهم کنند. ولی امروز به هزار و یک دلیل که حتما چندین مورد آن به علت دستاوردهای مثبتی بوده که در دوران اصلاحات بر اثر فشار مردم و شرایط و تحولات داخلی و خارجی و البته اهتمام اصلاح طلبان به دست آمده ، خواستها و انتظارات مردم افزایش پیدا کرده واقدامات فرصت سوزانه اصلاح طلبان عامل اصلی این گشته که باوجود شوراها وبرنامه های رادیکال معین نسبت به خاتمی ، حمایت از معین فراگیر و مطلوب نیست.

این دوستان که حضور مردم را در ستاد قالیباف می بینند حتما حضور مردم و جوانان را در ستاد هاشمی هم نظاره گرند ، چرا در این چند روز در بین افراد عادی که هنوز کاندیدای خود را انتخاب نکرده اند گرایش به هاشمی افزایش دارد؟ آیا کادرها ومبلغین معین از هاشمی ضعیف ترند؟ آیا فقط پارامتر پول و قدرت هاشمی برگ برنده اوست؟ عامل ضعف اصلاح طلبان در از دست دادن آن همه مبلغ و مروج دانشجو و روشنفکر که در دوم خرداد در حمایت از خاتمی اقدام کردند کدام نیرو و حزب و سازمان است؟

همان طور که این دوستان هم معتقدند به علت عدم وجود نهادها و تشکل های حزبی قوی گرایش احساسی ، لحظه ای و فله ای به سیاست و سیاست گذاران از مشخصه های جوامعی مانند ایران است. اصلاح طلبان حکومتی در زمان قدرت خود چه اقداماتی برای سازمان دادن و نهادینه کردن هواداران خود انجام دادند؟ چرا به جای پرداختن به خطاهای دوستان جبهه مشارکت و مجاهد انقلاب خود، از هم اکنون خود را آماده نمودید که برای فردای شکست معین اپوزیسیون را عامل اصلی شکست معرفی کنید؟

شما دوستان باید پاسخ دهید که اگر همه کاندیداهای منتسب به جبهه دوم خرداد رد صلاحیت میشدند شما چه میکردید؟ با توجه به نگرش شما به قدرت و ضرورت همیشگی و در همه حال توسل به یکی از جناحها آیا باید از بد یعنی هاشمی در مقابل بدتر دفاع میکردید؟ یا با توجه به اینکه رضائی و قالیباف و احمدی نژاد ضدامپریالیست تر از هاشمی هستند ؛ به یکی از آنان رای میدادید؟ دوستان چرا نمی پذیرید که رای مشروط ما در دوم خرداد به دلیل شرایط داخلی و خارجی و عدم وجود آلترناتیو بوده و ما راهی جز حمایت مشروط نداشتیم. آیا شرایط امروز با آن زمان یکیست؟ در آن زمان پیروزی جناح اقتدارگرا برای آنان بسیار مهم تر از مشارکت حداکثری بود ، در این زمان عمده ترین نیاز اقتدارگرایان مشارکت حداکثری است و شما با شرکت خود به نیاز آنان به مشروعیت لبیک میگوئید.

مطرح می شود کسانی که خواهان عدم مشروعیت نظام هستند انقلابی ، تندرو و مخالف اصلاحات هستند. اما به یاد بیاوریم که در دوم خرداد و کمی بعد از آن در بین اصلاح طلبان نیروهائی با تحلیل های شتاب زده خواهان گذار از خاتمی و اصلاحات دمکراتیک بودند. وهم زمان نیروهائی با اقدامات شتابزده آنها موافق نبودند. اکنون این حق را به تفکری که سالها با حمایت مشروط از اصلاحات و با هشیاری و برخورد مسئولانه به نیروهای درون آن در مورد توجه به میزان قدرت و توان خود وتحلیل واقع بینانه اوضاع در نیفتادن به تحلیلهای چپ روانه هشدار داده و در کنار آنها قرار داشته ، بدهیم که تاکتیک های متناسب با شرایط اتخاذ نماید. امروز با توجه به مناسب بودن شرایط و همخوانی این نظرات با شرایط عملا موجود از داخل ایران و از بین همان نیروها گفتمان رفراندم و بیانیه هائی مانند 615 نفر و ... بیرون میاید.

شما که بر ستاد قالیباف نورافکن انداخته و حضور مردم و جوانان را در این ستادها به عنوان لولوئی برای ترسانن نیروهای دمکرات به رخ آنها میکشید چرا نمی پذیرید که گفتمان رفراندم و بیانیه هائی مانند 615 نفر و مواضع دفتر تحکیم وحدت هم توسط مردم و جوانان طرح و حمایت میشود؟ چرا از این بخش از مردم و جوانان نامی نمی برید؟ آیا به لحاظ قدرت تحلیل و تاثیر گذاری جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب از نیروهای نام برده شده قوی ترند؟ در پاسخ شاید گفته شود که اینها در قدرتند و باید از حضور در قدرت آنها سود جست. من ضمن تایید این تاکتیک در زمان مناسب و نه هر زمانی ، می پرسم از طرف اصلاح طلبان حکومتی چه تضمینی برای عدم مماشات آنان وجود دارد که این بار از قدرت خود بی جا و بی موقع و صد البته بدون چپ روی در حد نیاز جنبش استفاده کنند. ضمن اینکه داشتن هر گرایشی حق دمکراتیک افراد است چرا بخشی از انرژی خود را به برخورد به دوستان اصلاح طلب حکومتی در مورد این همه فرصت سوزی و جفا به وعده ها قرار ندهیم؟

چگونه باید تحلیل کرد که خوشبینی بعضی در مورد میزان مشارکت مردم در انتخابات از آقای حجاریان هم بیشتر است؟ باید به نیروهای دمکرات توضیح داد آیا به گفتمان دمکراسی در خارج از حاکمیت حتی در صورت سراسری و همه گیر و غالب شدن در جامعه اعتقاد داریم؟ یا نهایتا اگر چنین شرایطی حاکم گردد با متهم کردن همه به شورشگر و انقلابی ، با وجود سوگند آنها به اصلاح طلب بودن ، به نتیجه ای که خاتمی رسیدخواهیم رسید؟ و آن نتیجه این است : من حفظ و ادامه حاکمیت فعلی را حتی با شیوه استبدادی به تعویض آن با یک نظام لائیک ترجیح میدهم!

در ادامه به نیروئی می پردازیم که به تازگی به کارزار تبلیغاتی انتخاباتی وارد گشته است. این نیرو مدعی است با ولایت فقیه مخالف بوده و تمام سعی و کوشش خود را ضمن حضور و حمایت از جنبش دمکراسی خواهی و مبارزه برای تعدیل و نفی قدرت ولایت فقیه و نهادهای انتصابی به کار می گیرد.

این تفکراز جمله با عمده کردن خطر آمریکا و عواقبی که حضور و پیروزی رفسنجانی برای منافع ملی ما در بر دارد حمایت از معین را در دستور کار خود قرار میدهد. باید از اینان پرسید شما که مدعی هستید مهمترین راهکار شما برای از بین بردن موانع دمکراسی در کشور قدرت نهادهای انتصابی و در راس آن ولایت فقیه میباشد ، چگونه با خواسته او که با تحلیل دقیق و درست، عدم حضور معین را در کارزار انتخاباتی عامل مشروعیت نداشتن انتخابات و حاکمیت تشخیص داده و با صدور حکم حکومتی و پذیراندن آن به د وستان اصلاح طلب و مدافعین آنها عملا شما را در کمک به استرتژی مورد نیاز خود که همانا مشروعیت نظام در این برهه است سهیم نموده ، همسو شده اید؟

اگر به واقعیت های موجود توجه کنیم اصلاح طلبان که بعد از این همه فرصت سوزی ، هنگامی که پس از رد صلاحیت معین زمینه بسیار مساعدی برای حداقل سیاست چانه زنی آنان برای گرفتن امتیازات بیشتر فراهم گشته بود ، چرا به این مهم توجه نکردند؟ با توجه به زمینه های موجود اگر برای حضور خود خواستار تغییر در ساختار شورای نگهبان و مسائلی از این دست میشدند چه اتفاقی می افتاد؟ مطمئنا حاکمیت به بسیاری از این خواست ها تن میداد چرا که فدرتمداران اصلی حکومت اوضاع را خوب تشخیص داده اند و در این شرایط ضمن آنکه انتخاب معین یا هاشمی یا دیگران برایشان تفاوت دارد ولی مهمترین عملی که به دنبال آن هستند که حتی از انتخاب افراد در انتخابات برایشان از اهمیت استراتژیک تری برخوردار است حضور حداکثری مردم برای اثبات مشروعیت نظام به جهانیان میباشد.

با توجه به اینکه احتمال انتخاب هاشمی بسیار زیاد و تاحدودی مسجل است ، همانگونه که تحریم اکثر اپوزیسیون در دوم خرداد مانع از تصمیم درست 22 میلیون مردم در دفاع از خاتمی نشد در این مرحله هم به دلیل عملکرد اصلاح طلبان ، حمایت همه گروههای اپوزیسیون از انتخابات نمیتوانست در انتخاب معین تاثیر تعیین کننده به جای گذارد. با این اوصاف آیا حضور و شرکت عملا مشروعیت بخشیدن به انتخاب هاشمی نیست؟ این دوستان که تحریم کنندگان را از یک دست شدن حاکمیت می ترسانند و کرارا اعلام میکنند باید هزینه و فایده را در اتخاذ تاکتیک مد نظر داشت ، آیا خود به این هزینه و فایده و بالانس آن نظری افکنده اند؟ در حالی که اکثر مردم ایران خواهان تغییرات بنیادی هستند اگرجبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب از فرصت تاریخی رد صلاحیت استفاده میکردند و به گفتمان رفراندم خواهی غنای بیشتر می بخشیدند وضع به چه شکل در میامد؟ حامیان معین که از خطر آمریکا و سازش هاشمی با او نگرانند در فردای انتخابات در پاسخ به دولتمردان فعلی آمریکا و بعضی از جناح های اروپائی که علیرغم خواست افکار عمومی خود درعدم سازش با امثال هاشمی ، در عمل هاشمی را ترجیح میدهند ، در رابطه با اینکه نماینده شان در یک انتخابات دمکراتیک حداقل در بین خودیها رای نیاورده ، چه اعتراضی به انتخاب نماینده مردم خواهند داشت و چه خواهند گفت؟

در خاتمه مایلم به نکته کلیدی که این دوستان در تحلیل های خود مد نظر دارند و آن مسئله دفاع از جناحی در برابر جناح دیگر در هر شرایطی است ، اشاره ای داشته باشم. این دوستان از نیروهای مخالف خود دائم این پرسش را مطرح میکنند : آیا به نظر شما حکومت ظرفیتی برای اصلاح دارد یا خیر؟ و بعد از اینکه عمدتا با پاسخ منفی موجه میشوند به صحت تحلیل های خود رغبت بیشتری پیدا میکنند. به این دوستان میگویم در این نظام امکان اصلاح هست اما چگونه؟ دوستان اوضاع جهان به شرایطی رسیده که حتی کشورهائی مانند آمریکا مجبور شده اند که برخی مواضع اصلاحی در برنامه های اجتماعی سیاسی و فرهنگی را بین خود و کشورهای وابسته به خود به صورت عملی پذیرا شوند. درشرایط فعلی حکومت هائی مانند ایران نیز با توجه به اوضاع داخلی و خارجی حتی بدون افرادی مانند معین و همفکرانش در زمان لازم برای حفظ و بقای خود مجبور به پذیرش برخی اصلاحات در ساختار خود خواهند شد.

اینکه نیروهای مدافع دمکراسی که ماهیتا تحولات ساختاری را در برنامه های خود داشته و دارند چگونه با در نظر گرفتن شرایط از این اقدامات و از میزان پتانسیل موجود در بین نیروهای درون قدرت بهره گیرند بحثی است که خوشبختانه تحولات جامعه ما خصوصا در سالهای گذشته تجربه فراوانی برای ما به جا گذاشته است. در این شرایط عملکرد نیروهای مدعی دمکراسی در چگونگی اتخاذ تاکتیک مناسب از اهمیت فراوان برخوردار است. به این معنی که اپوزیسیون دمکرات بتواند با درک درست از شرایط و ارائه برنامه مناسب ضمن روشهای حمایتی یا تهاجمی با حضور در کنار بخشی از نیروهای درون قدرت در زمان لازم و جدا کردن خود حتی در حمایت مشروط از جناحهای درون حاکمیت در زمان مناسب تحولات مورد نیاز جنبش و جامعه را به پیش هدایت نماید.

در این شرایط عدم توجه به اتخاذ سیاست مبتنی بر روند تحولات کشور بخشی از نیروهای دمکرات را با وجود داشتن نیت مثبت از صف اکثریت مردم تحول طلب جدا نموده و آنان را به تماشاگران صرف و یا در نهایت به هورا کشانی برای تحولاتی که حاکمان حتی بدون رقابت خود ناچار به انجام آنند ، مبدل خواهد نمود. نیاز امروز کشور تشکیل جبهه دمکراسی خواهی و هدایت گفتمانی است که میرود به گفتمان غالب جامعه ایران تبدیل شود. حمایت از گفتمان رفراندم و تبلیغ و ترویج اصولی آن بدون شتابزدگی و بهره جوئی از توان عملا موجود جنبش مردم ایران وظیفه عاجل نیروهای تحول طلب و مدعی دمکراسی میباشد.
اشه

0 Comments:

ارسال یک نظر

<< Home