سه‌شنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۴

اعتیاد و انتخابات

این روزها موضوع انتخابات، که بقـول برخی "سرنوشت ساز" و به تعبیر بعضی "فرمایشی" است، بازار داغ و باصطلاح پر هیجانی یافته است. بویژه نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری بطور فعالی تقریبا به همه موضوعات و مشکلات اجتماعی اشاره کرده و در خیلی از موارد وعده های آنچنانی نیز داده اند، اما در یک مورد، موردی که بسیار مهم و ابعاد آن بسیار گسترده است، تقریبا سکوت برقرار است. و آن، مورد اعتیاد و قاچاق است. بطوریکه همگان آگاهی دارند ایران از نظر اعتیاد رتـبه اول را در جهان دارد.
طبق آمار رسمی ج.ا.تعداد معتادین و مصرف کنندگان مواد مخدردر ایران 4 میلیون نفر ( با بیش از دو ونیم میلیون مصرف کننده دائم) اعلام شده است. بیشک رقم واقعی بیشتر از این می باشد. تازه اگر همین رقم چهار میلیونی را در نظر بگیریم، با احتساب اینکه بطور متوسط در رابطه با هر معتاد و مصرف کننده مواد مخدر 5 ـ 4 نفر در گیر باشند، بطور کلی 20 ـ 16 میلیون نفر از جمعیت کشور در پنجه مواد مخدر اسیرند. اگر ابعاد اقتصادی و پیامدهای اجتماعی این پدیده هولناک اجتماعی را بر واقعیت فوق بیافزائیم آنوقت نام این پدیده را جز فاجعه با هیچ چیز دیگر نمی توان بیان کرد.

در مورد علل و زمینه های اجتماعی و راهکارهای مهار این فاجعه، کارشناسان و محققین اجتماعی همواره گفته اند و می گویند، متاسفانه از سوی فدرتمداران نه تنها اقدام جدی بر ضد آن صورت نگرفته بالعکس به طرق گوناگون تلاش در اشاعه و گسترش این فاجعه اجتماعی انجام میگیرد. بطور کلی زمامداران مرکز نشین و به تبع آن مسئولین و مقامات منطقه ای حکومت مبارزه و اقدام جدی علیه اعتیاد و قاچاق مواد مخدرنمی کنند. زمانی که بسیاری از مقامات و مسئولین اداری اجرائی و یا رؤسای پاسگاه ها و غیره خود معتاد باشند و یا با باندهای قاچاق همدست باشند، چگونه می توان انتظار اقدام جدی را داشت. در همین رابطه محسن رضائی یکی از نامزدهای ریاست جمهوری در گفتگو با شبکه اول سیما در تأیید دست داشتن دولت در امر قاچاق مواد مخدرگفت:« مشکل اصلی در ارتباطات آلوده ای است که بین دولتی ها و قاچاقچی ها برقرار شده.(16 خرداد)» این حرف ها از زبان کسی گفته می شود که فرمانده کل سپاه پاسداران بود ودستکم در این مورد سخنانش بر اطلاعات موثقی استوار است. در همین حال گفته میشود که برادر سردار قالیباف نامزد دیگر ریاست جمهوری رئیس کل باندهای قاچاق موادمخدر است.

زمانی ترکمن صحرا معروف بود به سرزمین طلای سفید، پهندشت پنبه. اما روز و روزگار تغیییر کرده و صحرای ترکمن تبدیل به وادی مرگ سفید گشته است.
بنا به اظهارات مدیر کل سازمان بهزیستی استان گلستان" در چهار ماهه اول سال 1383 یک هزار و یکصد و پانزده نفر از معتادین استان در مراکز درمانی استان، اعتیاد را ترک کردند. 70 در صد پذیرفته شدگان در این مراکز را در طی مدت یاد شده گروه سنی 30 ـ 20 سال تشکیل می دادند."
این آمار و ارقام بروشنی عمق فاجعه را نشان می دهد که اکثریت معتادین را آیندگان جامعه و سازندگان کشور تشکیل میدهند.
متاسفانه امروزه مصرف موادمخدر در ترکمن صحرا تا عمق محافل و جشن ها رخنه کرده است. اکنون استعمال مواد مخدر به یکی از برنامه های اصلی تفریحی جوانان و توجوانان مبدل شده است.و بعنوان یک فرهنگ جا افتاده جای خود را محکم کرده است. بطوری که هر گاه یکی در این محافل با دیگران همپائی نکند غیر اجتماعی و عقب مانده قلمداد می شود و در اثر همین فشارهای گروهی است که یک نو جوان و یا جوان به دام اعتیاد کشانده می شود. پر واضح است هرگاه امکانات تفریحی سالم برای نوجوانان و جوانان موجود نباشد امکان اشتغال در پائین ترین حد خود باشد و هیچ امیدی به آینده نباشد و دریافت مواد مخدر سهل الوصول و ارزان یاشد، نتیجه آن از قبل روشن است.

درد به همین جا ختم نمی یابد. بسیاری از والدینی که معتادند بدون کمترین احساس مسئولیت در قبال نوگل های خود، از آنان بعنوان رابط و حمل و نقل کننده موادمخدر سود می جویند.

جان کلام آنکه، فاجعه سفید مرگ سیاه را به ملت ترکمن ارزانی داشته است. تمکین کردن به این سناریوی سیاه پذیرش تبدیل شدن ملت ترکمن به ملتی علیل، ذلیل، بی اراده و بی فرهنگ است. این سرنوشت سیاه نه تنها شامل قوم ترکمن که حال روز همه مردم ایران است.

زمانی که دولتمردان نمی خواهند کاری کنند، و به ایده ئولوژی و کارهای مکتبی چسبیده و بشدت اسیر سیاست بازی های خود هستند و دل به گرو قدرت و قدرتمداری خویش بسته اند، وحاضرند که برای حفظ قدرت ایران را فدا کنند،
هنگامی که روشنفکران و الیت های جامعه به پیروی از قدرتمدارن، دلبسته و شیفته بازی های سیاسی هستند، و همه جیز را سیاسی می بینند و همه کس را سیاسی می خواهند،
برای پدران و مادران، برادران وخواهران، خلاصه برای همه ، چه آنانی که به نوعی گرفتار مصیبت شده اند وچه آنانی که دائما نگران گرفتاری احتمالی عزیزان خویشند، بیک کلام برای مردم چاره ای جز این باقی نمی ماند که خود آستین ها را بالا بزنند.
آنا گلدی سرافراز

0 Comments:

ارسال یک نظر

<< Home