پنجشنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۷

یاد و خاطره ای از دوران بپاخیزی برومندترین فرزندان ترکمن ....
قسمت دوم:

حرکت ملی – دموکراتیک ترکمنهای ایران در سالهای 1357-1359

از وقایع مهم تاریخی که بعد از انقلاب مشروطیت و در دوران حکومت محمد رضا شاه اتفاق می افتد، گسترش اعتراض های عمومی بر علیه نظام سلطنتی می باشد. این تحولات تا حدی به دمکراتیزه شدن فضای ایران منجرمی گردد. در این برهه زمانی احزاب سیاسی متعددی بوجود می آید. دو تشکل سیاسی اپوزوسیون، یعنی جبهه ملی به رهبری دکتر مصدق که ضمن طرح شعار " ملی کردن نفت ایران، در مقابل استعمار انگلیس قد علم می کند، با حرب توده ایران که در راستای سیاست های جهانی اتحاد شوروی، نوعی برنامه سوسیالیستی را برای آینده ایران تبلیغ می نماید، فصل جدیدی را در تاریخ مبارزات مردم ایران می گشاید.

در مناطق ملی ایران، بویژه در کردستان و آذربایجان، سازمان های سیاسی ملی- منطقه ای، که خواهان خود مختاری از حکومت مرکزی می باشند، تشکیل می گردد. کردها در کردستان و ترک های آذری در آذربایجان با اتحاد بی سابقه ای به پشتیبانی از این تشکل ها می پردازند. عاقبت شاه مجبور می شود با همان شیوه پدر خود، با ایجاد دسیسه و بکارگیری زور و با حمایت قدرت های امپریالیستی، در فاصله زمانی 1324/1325 به سرکوب آنان بپردازد.

سرکوب جنبش خودمختاری در کردستان و آذربایجان، در پیامد خود مناظق ملی دیگری چون ترکمنصحرا را نیز در بر می گیرد. در فاصله 1325 تا 13332 شمسی که با سرنگونی حکومت مصدق، حزب توده ایران را نیز منحله اعلام می نمایند، یورش و سرکوب در ترکمنصحرا نیز لحظه ای قطع نمی گردد. بسیاری از فعالین سیاسی ترکمن، در این مقطع مجبور به مهاجرت به شوروی می گردند. بسیاری نیز دستگیر می شوند و برخی هم زیر شکنجه های طاقت فرسا کشته می شوند.

در دهه 40 شمسی بدنبال پس زده شدن جبهه ملی دوم و با کنار رفتن دولت امینی، حکومت شاه بسمت اقتدار و دیکتاتوری می رود. کتاب ماموریت برای وطنم به نام شاه ایران چاپ و خواندن آن در مدارس تقریبا اجباری می شود. برای تغییراتی در ساختار اقتصادی – اجتماعی ایران، برنامه اصلاحات ارضی تدارک دیده می شود.
در این دوره تاریخی، جنگ سرد و رقابت اتمی شرق و غرب، به اوج خود می رسد و رژیم شاه به همراه برخی از حکومت های دیکتاتوری منطقه،به دنباله روی از سیاست های امریکا کشیده می شود.

شاه در کتاب انقلاب سفید خود، داستان های عجیب و غریبی از ظلم فئودال ها و مالکین بزرگ در گیلان و مازندران و نقاط دیگر ایران ، نقل و قول می کند و با این استدلال پرچم اصلاحات ارضی را به دست میگیرد.
بنا به گفته های برخی از قدیمی های ترکمنصحرا، قبل از دهه 40، به دلیل پائین بودن سطح تکنیک در کشاورزی، بخشی از زمین ها هنوز پوشیده از جنگل و بیشه زار بوده است و دهقانان قادر نبوده اند، بیش از نیازهای خود به بازکردن جنگل بپردازند. اما به دنبال بالا رفتن سطح تکنولوژی و وارد شدن ماشین آلات کشاورزی بویژه تراکتور و کمباین و بولدزرهای راهسازی، وضعیت زمین های کشاورذی دگرگون می گردد. هزاران هکتار از این بیشه زارها و جنگل های طبیعی رابه زمین های مشاعی تبدیل می نمایند. علاوه بر آن به دلیل گسترش شهرنشینی و رها شدن مراتع دامی و مناطق ییلاقی ِعشایران ترکمن، مناطق بزرگی از مراتع دامی منطقه ، مورد توجه غاصبان بومی و غیر بومی قرار می گیرد. برخی از این غاصبان از طریق بند وبست با حکومت، اسناد مالکیت به این زمین ها را نیز کسب می نمایند. البته افرادی از منطقه نیز در جهت سود جویی به رژیم نزدیک می شوند و به پاس همکاری و راه دادن غاصبان جدید، به زمیندار ثبدیل می شوند، بنا به اصطلاح عام! شریک دزد غافله می گردند.

در جریان اصلاحات ارضی شاهنشاهی، تقسیم بندی های جغرافیایی جدیدی، براساس موقعیت ِ زمینهای بایر و مراتع دامی ترکمنصحرا تشکیل می گردد.کتاب اقتصاد دشت گرگان به قلم دکتر منصور گرگانی، اشاراتی در این رابطه دارد. دشت و مناطق کشاورزی منطقه به بخش هایی تقسیم می گردد. دهقانان و خرده مالکان ترکمن ملزم می گردند تا برای حفظ زمینهای خودِ هزینه سند مالکیت را به دولت بپردازند. اما قسمت های بزرگتر این زمین ها و مراتع دامی منطقه، همانند غنایم جنگی در بین غاصبان جدید تقسیم می گردد.
طبقه جدید ِ مالک و یا بزرگ زمیندار، در منطقه ترکمنصحرا شکل می گیرد. برخی از مقامات دربار و ژنرال های شاهنشاهی، در مایملک ترکمنصحرا سهیم می گردند. بهترین و حاصلخیزترین زمین های زراعی ترکمنصحرا، از مراوه تپه تا اطراف آق قلا و نوار مرزی را خانواده شاه و ژنرال های ایشان تصاحب می نمایند.

بنا بر آمارهای ارائه شده در " کتاب زندگی و مبارزه خلق ترکمن" که در سال 58 به چاپ رسید، خانواده سلطنتی به تنهایی، بیش از 30 هزار هکتار از مرغوب ترین زمین های کشاورزی منطقه را تصاحب می نمایند. ارتشبد اویسی و تیمسار پالیزبان و تیمسار هاشمی نژاد، تیمسار جم، تیمسار کوهرنگی و بسیاری از درجه داران شاهنشاهی مجموعا نزدیک به هفتاد هزار هکتار از زمینهای منطقه را انعام می گیرند. خود شریف امامی یکی از نخست وزیران شاه، به تنهایی 3000 هکتار از زمین های منطقه را تصاحب می نماید.

در کنار اینهمه ستاره بدوشان شاهنشاهی، ملاکین جدیدی ( سرمایه داران کشاورزی) که اساسا از مناطق دیگر ایران آمده بودند، مانند هژبر یزدانی، ولی الله پارسا، حاجی فتح الله منتظری و دهها نفر دیگر، بر هزاران هکتار از زمینهای حاصلخیز منطقه مالک می گردند. هژبر یزدانی به تنهایی 8000 هکتار از بهترین زمین های غرب مراوه تپه و اطراف گنبد را تحت مالکیت خود در می آورد. علاوه بر زمینهای کشاورزی، هزاران هکتار از مناطق ییلاقی ترکمنصحرا که با دشت زیبا و سرسبزش هر زیارت کننده ای را مسحور می نماید، به مراتع دامی هژبر یزدانی ها تبدیل می گردد.

حکومت شاه که از نگاه مردم ایران به هزار فامیلی مشهور بود، به طور دربست بسیاری از زمین های مرغوب و مناطق وحش را به تصرف خود در می آورد. شیلات و ماهیگیری دریای خزر دولتی اعلام می گردد و تنها بخش هایی از آن را که چندان اهمیت دار نبوده است، به برخی از اهالی واگذار می نمایند.
تمامی منطقه جنگل گلستان به پارک وحش محمد رضا شاه تبدیل می گردد. زمین های کشاورزی ناحیه انباراولوم از بخش آق قلا، که در کنار رودخانه گرگان قرار دارد و مساعد برای کشت پنبه و گندم می باشد، به تصرف دربار در میآ ید و تابلوی شاه مزرعه در آنجا بالا می رود گارد شاهنشاهی، با یسیاری سرباز به حفاظت از آن می پردازد.
اولین سد آب بر روی رودخانه گرگان صرفا به خاطر شاه مزرعه، بدون اینکه به شکل مهندسی و استراتژیک محاسبه شده باشد، بر روی رود گرگان زده می شود. به دلیل نداشتن کانال های جنبی و بدلیل ذخیره سازی های غیر اصولی در این سد، تقریبا همه ساله آب رود گرگان بالا آمده و محصولات کشاورزی و دامی خرده مالکین ترکمن را به فنا میفرستاده است. در گرگان تیمسار مزین و در شاه مزرعه نماینده ایشان با نام سرهنگ کمال، سبب ساز ِ این مصیبت ها می باشند.
سرهنگ مزین ترکمنها را از ماهی دریای خزر نیز محروم نموده بود. افسر ساواکی با نام سروان حامد، ماهیگیران ترکمن را شکنجه کرده و حتی جان افرادی را نیز گرفته است.

در جریان اصلاحات ارضی شاهنشاهی تا توانستند، خلایق را از داشتن زمین های دهقانی خود محروم می نمایند. و بسیاری از زمین های دهقانان روستایی را که مرغوب تر و پر حاصلتر بود، به درباریان و زمینداران بومی وغیر بومی می سپارند. مقاومت روستائیان را نیز با قهر تمام سرکوب نموده و به حاشیه می رانند. روستاهای تاتار علیا، یلمه سالیان و بی بی شیروان و عطاباد داز در بخش غربی و روستاهای دانو، قانجق و چای قاوشان و چاپارقویمه و.. در شرق و شمال ترکمنصحرا هر کدام داستان های سر درازی از بی عدالتی های وارده و غصب شدن زمین های خود دارند. در کتاب قید شده، اشاراتی نیز به قل و زنجیر کشیده شدن دهقانان و حتی کشتار آنان شده است.

در طول حکومت پهلوی علاوه بر خلع ید از زمینهایشان، در جهت مسخ و آسیمیله کردن ترکمنان، پروژه های مختلفی از جانب سازمان اطلاعات رژیم به اجرا گذاشته می شود. فعالیت در زمینه های فرهنگی و ادبی ترکمن ها به حداقل می رسد و به فعالین در این زمینه روی خوشی نشان داده نمی شود.
تبدیل نام ها و فامیل های ترکمنها به فارسی و دامن زدن به اختلافات طایفه ای در این دوره به اوج خود می رسد. ساواک در امور دینی و اعتقادی ترکمنها نیز دخالت می نماید و از این طریق نیز به وحدت ملی ترکمنها آسیب هایی وارد می نماید.
چگونگی حرکت های ضد رژیم در منطقه
رفع ستم های ملی و طبقاتی در منطقه ترکمنصحرا، انگیزه اساسی برای مخالفین با حکومت ظالم شاه بوده است. این حکومت در سراسر ایران دارای مخالفان گسترده ای از چپی ها و ملی گراها و مذهبیون بوده است. شاه با شدت تمام مخالفین را سرکوب می کرده است و شکل گیری مبارزات و اعتراضات علنی، تقریبا غیر ممکن می گردد.

در آن دوران اختناق و سرکوب، دانشگاههای ایران مرکز فعالیتی نیروهای سیاسی مخالف رژیم بوده است. دانشجویان و فرهنگیان ترکمن در ارتباط با مقاومت های دانشجویی، ضمن مشارکت و همراهی با آنان، تجاربی گران می اندوختند و با بهره گیری از آن برای تلفیق مبارزات ملی – دموکراتیک ترکمنها با جنبش سراسری ایران، تلاش می نموده اند.

در سالهای 47 – 50 شمسی، هم زمان با تولد جنبش های چریکی در ایران که سازمان چریک های فدائی خلق و سازمان مجاهدین خلق ایران از پیشروان آن بود، بخشی از روشنفکران، معلمین و فرهنگیان ترکمن نیز وارد میدان گردیده و با تشکیل دادن محافلی نیمه علنی، به فعالیت های فرهنگی و ادبی ترکمنی روی می آورند. رژیم شاه که طاقت تحمل کوچکترین صدای مخالفی را نداشت، این محفل را غیر قانونی اعلام نموده و تمامی اعضای آنرا بازداشت می نمایند. دکتر آهنگری و مرحوم آهون بر و مرحوم آنا قربان قلیچ طاغانی و تعدادی دیگر از سازماندهنگان این حرکت ملی – فرهنگی بوده است. فعالیت های فرهنگی این عده که هر چند به دلیل حساسیت ساواک، نتوانست ادامه پیدا نمابد، در همان مدت کوتاه ِ خود، تاثیرات مثبتی در جهت بیداری ملی و حق طلبی نسل نوین ترکمن داشته است.

در دهه پنجاه و همزمان با گسترش حکومت ترور و پلیسی شاه، که دانشگاههای ایران سنگر مقاومت های آزادیخواهانه بوده است، برخی از دانشجویان و دانش آموزان و معلمان ترکمن، ضمن آشنایی با شیوه های مخفی مبارزه، در جنبش ها و حرکت های اعتراضی ضد رژیم شرکت نموده و به اندوختن تجارب مبارزاتی می پردارند. می شود گفت که نطفه های پیوند یک حرکت ملی – منطقه ای با سازمان های چپ و سراسری از دانشگاههای ایران آغاز می گردد.

در سالهای 56-57 شمسی، دانشجویان ترکمن که با جنبش های دانشجویی پیوندها و ارتباطاتی ایجاد نموده بودند، با کمک معلمان و فرهنگیان مترقی منطقه، توانستند اولین تشکل نیمه مخفی مقاومت در مقابل حکومت دیکتاتوری شاه را در منطقه ترکمنصحرا، با نام " فدائیان ترکمن" پایه ریزی بنمایند. شعارهای " الدن گیدن یئرلری قایتاریب آلماق گه ره ک" و یا " اوقو گه ره ک حاط گه ره ک، ترکمنچه مکتب گه ره ک، اولین بار از جانب این گروه عنوان می گردد.
در آستانه سرنگونی حکومت شاه جنبش روشنفکری وسیعی در ترکمنصحرا شکل گرفته بود. توده های روستایی و بخشی از مردم شهری هنوز به این حرکت نپیوسته بودند. اما توطئه چماقبدستان و افشا شدن نقش ساواک و ارتش شاه در ایجاد آن، به سرعت، این توده عظیم را بسوی آن متوجه می نماید.

روستائیان ترکمن با ایجاد شوراهای دهقانی به باز پس گرفتن زمین های غصبی می پردازند. در کارخانه ها شوراهای کارگری ایجاد می گردد و حتی صیادان ترکمن نیز با ترتیب دادن سندیکاهای خود بپا می خیزند. در تمام عرصه ها، چون فرهنگی، قالیبافی، هنری و مهندسی و تکنیکی فعالیت های جمعی و مشترک سازمان داده می شود. بخشی ها و آهنگ سازان و شاعران، وقوع یک انقلاب گسترده را در منطقه گواهی می نمایند. هویت جویی و مراجعه به اصل خویش بدعتی می شود برای نسل جدید. انتخاب نام های ترکمنی، مکاتبت به زبان ترکمنی و حتی نامگذاری ها به زبان ملی شدیدا رواج پیدا می نماید. ارگان های مردمی نوینی، چون کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن، ستاد مرکزی شوراهای ترکمنصحرا، اتحادیه دهقانان روستایی، کانون های فرهنگیان و معلمان و هنرمندان و غیر در سرتاسر ترکمنصحرا، نوگرایی را نوید می دهند. ترکمنصحرا می رود تا هویت زنده ِ واقعی خود را باز جوید.
در عرصه اجتماعی پیوند بسیار نزدیکی در پین طایفه ها و تیره های ترکمنی که از کرانه های شرقی دریای خزر تا مناطق مراوه تپه و جرگلان پراکنده نگهداشته شده بودند، ایجاد می گرددد. روحانیون و ریش سفیدان ترکمن آنچنان به یکدیگر نزدیک می گردند و به دفاع از نهادهای مردمی ایجاد شده می پردازند که هرگز در تاریخ جدید ترکمنها سابقه نداشته است. کتاب های فراوانی از تاریخ و فولکولر ترکمنی چاپ می گردد و لباس و پوشش ملی ترکمنها در سطح وسیعی رایج می گردد.

چگونگی بنیانگزاری کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن و ستادمرکزی شوراهای ترکمنصحرا در گنبد

اولین حادثه تاریخی در تاریخ نوین خلق ترکمن ایران، تولد کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن می باشد. این کانون برآمد فعالیت های مستمر چندین ماهه روشنفکران و معلمان و فرهنگیان و دانش آموزان ترکمن صحرا بوده و در 26 بهمن ماه 57 در محل کتابخانه سابق باغ ملی و در شهر گنبد بنیانگزاری می گردد. قبل از بنیانگزاری این کانون، مجموعه نیروهای روشنفکری ترکمنصحرا که عمدتا عبارت از هواداران سازمان فدایی بودند، با تشکیل دادن نمایشگاهها کتاب و فروش آن و پخش جزوه های انقلابی در محل باغ ملی و سالن پیشاهنگی به فعالیت می پرداختند. نمایش فیلم و تئاتر و برنامه های کوهنوردی و بسیاری از فعالیت هنری و ادبی آن دوره از طریق این مجموعه ارائه می گردیده است.
این کانون بسرعت در ترکمنصحرا جا می افتد و در تمامی شهرها و روستاهای ترکمن نشین ایجاد می گردد. مسائل فرهنگی و ادبی و هنری و بعضی از امورات اجتماعی و مدنی تحت پوشش این کانون در می آید.
کانون های شهرستان بندر ترکمن و گمیشان و آق قلا و کلاله، هر کدام در منطقه تحت پوشش خود، فعالیت های گسترده ای را انجام داده اند. تغییر نام های شهر های بندر ترکمن و آق قلا، از نام های تحمیلی دوران پهلوی، یعنی از پهلویدژ و بندر شاه، مدیون فعالیت های ملی و گسترده این دو کانون می باشد.

از حوادث دیگر این دوران بوجود آمدن ستاد مرکزی شوراهای ترکمنصحرا می باشد. این ستاد در محل ساختمان مهمانسرای قبلی فرمانداری گنبد که اتفاقا در منطقه ترکمن نشین گنبد قرار داشت، در اوایل اسفند 57 بنیان گزاری میگردد. امورات مربوط به شوراهای روستایی و رسیدگی به حل اختلافات روستاها و نحوه کشت و داشت از طریق این ستاد سازماندهی میگردیده است. ستاد مرکزی شوراهای ترکمنصحرا با اتحادیه سراسری دهقانان روستایی که صدها شورای دهقانی را تحت پوشش داشت همکاری تنگاتنگی داشته است. از طریق فعالیت با این اتحادیه بوده است، که کادرهای روستایی زبده ای که بعدا توانستند جنبش دهقانی را در منطقه رهبری نمایند، تربیت می گردند.



سازمان جوانان پیشگام ترکمنصحرا

هر جند فعالیت در زمینه امور دانش آموزی از مدتها قبل از انقلاب بهمن جریان پیدا می نماید ولی پیشگام به طور رسمی در فروردین 58 در محل ساختمان سالن بزرگ پیشاهنگی گنبد، شروع به فعالیت می نماید. فعالیت های دانش آموزان ترکمنصحرا که اعضای فعال آن به صدها نفر می رسیدند، از طریق این سازمان پیش برده می شده است. نقش این سازمان در ترتیب دادن راه پیمایی ها و تظاهرات داخل شهری بسیار مهم بوده است. تهیه پلاکاردها، تکثیر نشریات و اعلامیه ها و فعالیت های چاپی و انتشاراتی از طریق این سازمان تدارک دیده می شده است. علاوه بر آن بخش بزرگی از دامش آموزان از طریق این نهاد به روستاها رفته و از فعالیت های شورایی و روستایی حمایت می کرده اند. تشکل های مشابه در شهرها و بعضی روستاهای بزرگتر ترکمنصحرا تشکیل می گردد و دارای فعالیت گسترده بوده است.

کانون فرهنگیان و معلمان ترکمنصحرا

تشکیل دهندگان این نهاد نیز از ماهها قبل از انقلاب به فعالیت مشغول بوده اند ولی خود این نهاد و به طور رسمی در ماه فروردین سال 58 در نبش خیابان سابق شاهپور غربی گنبد که متعلق به خانواده مخدوم بود با همیاری فرهنگیان و معلمان فعال گنبد تاسیس می گردد. فعالیت های این کانون در حد همکاری با نهادهای مردمی آن ایام خلاصه می شده است. یکی از چشمگیرترین فعالیت های کانون فرهنگیان گنبد، شرکت آنان در انتخابات شهر گنبد و موفقیت آنان در متحد کردن ترکمنان شهر گنبد و کسب موقعیت برتر در انتخابات شورای شهر گنبد، در تابستان 58 می باشد. حکیم مختوم یکی از چهره های درخشان این کانون بوده است که بعدها به شکل ناجوانمردانه ای به همراه توماج و یارانش به قتل می رسد.


کانون زنان ترکمن

تاسیس کانون زنان ترکمن در محل ساختمان پیشگام نشانگر فعالیت های گسترده دختران و زنان ترکمن در آن دوران میباشد. هسته اصلی فعالیت های کانون زنان را دانش آموزان دختر ِ مدرسه کمینه گنبد تشکیل می داده است. در تمامی فعالیت های گسترده آن دوران، این دختران شجاع و بیدار، با پوشش قرمز رنگ ترکمنی ( قرمزی) مشاهده می شده اند. ترتیب دادن کلاس های مبارزه با بیسوادی، حمایت از دختران و زنان قالیباف ترکمن در شهرها و روستاهای ترکمنصحرا، از فعالیت های شاخص تر این کانون می باشد. علاوه بر آن در تمامی تظاهرات اعتراض آمیز و راهپیمایی های آن ایام، کانون زنان فعالیت های چشمگیر ذاشته است. این کانون در اسفند ماه 58بنیانگذاری می گردد.
بخشی از دانشجویان و فرهنگیان دختر از غیر ترکمنان که اکثرا هوادار سازمان فدائی بوده اند با این کانون همکاری هایی داشته است.


کانون هنری و فولکولوریک ترکمنصحرا

این کانون در واقع شاخه ای وابسته به کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن بوده است که فعالیت های خود را پیرامون مسائل هنری از قبیل اشاعه موزیک و ترتیب دادن برنامه های تئاتر و غیر متمرکز نموده بود. محصولات و تولیدات هنری این کانون در سظح وسیعی در منطقه و حتی مناطق دیگر ایران توزیع می گردید.

ادامه دارد.....

ت. آتابای بهمن 1388

0 Comments:

ارسال یک نظر

<< Home