یکشنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۷

یاد و خاطره ای از دوران بپا خیزی برومندترین فرزندان ملت ترکمن در ترکمنصحرا
سالهای 57-59 شمسی
قسمت اول:
اکنون 30 سال از بزرگترین و وسیعترین و فراگیرترین حرکت آزادیخواهانه ترکمنهای ایران می گذرد. شرکت همه جانبه و عمومی ملت ترکمن که در طول حکومت پهلوی، بیش از پنجاه سال از صحنه حوادث سیاسی ایران به کنار زده شده بودند، از آنجایی حائز اهمیت می باشد که پیشروان آن، خواهان حقوق برابر و عادلانه در عرصه های فرهنگی و آموزشی و اداری و سیاسی در ایران بوده است. این حرکت، چه در داخل کشور و چه از دیدگاه ناظران بین المللی، در نوع خود بسیار مترقی و عدالت خواهانه ارزیابی گردیده است.
اصالت و عدالت طلبی این حرکت عظیم و فراگیر توده ای تا بدین حد مورد توجه است که حتی دشمنان آن نیز هیچوقت موفق بر آن نبوده اند تا حقانیت آنرا زیر سوال ببرند

برای بررسی زمینه های شکل گیری این حرکت، به مختصری از رویدادهای تاریخی ملت ترکمن در عصر معاصر می پردام. امیدوارم با اشاره به رویدادهای تاریخی چند دوره گذشته، درک و شناخت از فعالیت های سی سال ِ اخیر مردم ترکمنصحرا و بویژه دلیل گستردگی آن، تا حدی برای خوانندگان روشن گردد.

ریشه ها و منشا های خیزش ترکمنهای ایران
سرزمین و جایگاه زندگی ترکمنهای ایران از کرانه های شرقی ساحل دریای خزر شروع گردیده و در امتداد بخش شمالی کوه دماوند و در پهنای دشتی وسیع، تا شمال خراسان ادامه پیدا می نماید. میان منطقه زیستی ترکمنهای ایران و سرزمین وسیع قراقوم و آخال و بالکان یعنی سرزمین فعلی ترکمنستان، تا سال 1881 که دولتین روس و ایران در تقسیم آن به توافق رسیدند ( قرارداد تحمیلی آخال) هیچوقت مرز و مانعی، برای تردد ترکمنهای دو طرف وجود نداشته است. رودهای اترک و گرگان و قره سو که هرسه به دریای خزر می ریزند، در بخش جنوبی و رودهای خروشان جیحون و سیحون و آمو دریا و بویژه تجن و مرغاب، که در امتداد کوههای تاریخی کوپت داغ جریان دارند، جملگی به زندگی ملت واحد ترکمن طراوت و حیات و شادابی می بخشیده اند.

حمله روسها به گوک دفه در اواخر قرن 18، بکارگیری سیاست زور و سرکوب و تابع کردن ترکمنها به حاکمیت مسکو، باعث آن گردید تا هر روز بیشتر، سلسله ارتباطی و مناسبات اجتماعی و اقتصادی ترکمنهای دو طرف متزلزل گردد. البته خود ِ این سیاست آپارتاید و یا جداسازی ملت ترکمن از یکدیگر، تا آستانه فروپاشی حکومت تزارها در روسیه از شتاب بالایی برخوردار نبوده است و مناسبات تجاری و حتی علمی و آموزشی در بین ترکمنهای دو طرف مرز، کماکان تداوم داشته است. در کتابهای تاریخی و خاطراتی که از قول افسران روسی و یا انگلیسی نقل و قول شده است، به این مناسبات اشاره گردیده است. ( تا سال 1917 میلادی که به پیروزی انقلاب بلشویکی در روسیه منجر گردید، بسیاری از طلبه های ترکمنصحرا در مدارس دینی شهرهای خیوه و بخارا، درس می خوانده اند و به تحصیلات عالیتری دسترسی داشته اند).
برخی از سالمندان ترکمن که در گمیشان و خطه ساحلی دریای خزر زندگی می کرده اند بر چگونگی این روابط و مناسبات دو طرف مرز، اشاره کرده و خاطرات جالبی را نیز بازگو کرده اند. من خودم در سال 1353 با چند نفر از این یاش اولی های ترکمن تماس گرفته و نقل و قول های آنان را بروی کاغذ آورده ام. مرحوم سیدجان- حاجی گل محمدی و یکی از ناوبانان نادر آنزمان به نام حاجی دردی قایره لی در گمیشان، مسائل و اطلاعات جالبی را در مورد مناسبات تجاری و دریایی ترکمنهای دو طرف عنوان نموده اند.
ناوبانان ترکمن از ترکمنصحرا محصولاتی مانند نمک و شکر و شال و پوست دباغی و .. به حاجی طرخان و شاه قدم و نپت داغ حمل می کردند و درمقابل چوب ( شالمان آقاجی) و پارچه و شکلات و آهن و حلب و سماور و ساقیج ( سقز) و این اواخر برخی مصنوعات مدرن آن دوره را به اینطرف می آورده اند. اگر به ترکیب برخی ساختمان های قدیمی که در گمیشان و اومچلی در آن دوره بنا گردیده اند، دقت گردد، می توان بسیاری از صنایع وارداتی از روسیه را مشاهده نمود.
.
بولشویسم در شمال و پهلویسم در نوارجنوبی ترکمنصحرا
حدود سال 1299 شمسی برابر با 1920 میلادی، رضاخان میرپنج که سردسته قزاق بود با حمایت استعمار انگلیس و از طریق کودتای نظامی، حکومت ایران را در دست میگیرد و سلسله پهلوی را بنیان می گذارد. بی قانونی، هرج و مرج و آنارشیسم در همه عرصه های اجتماعی و سیاسی ایران، سبب می شود تا رضاخان و انگلیسی ها بر اساس ِ شعار ِ ایران واحد و یکپارچه، به بازسازی ارتش بپردازند.
طرح ِ شعار ِ امنیت و رفع هرج و مرج، در نوع خود بهانه ای می شود تا بدین وسیله به مناطق ملی ایران که در دوران سیستم حکومتی " فئودال – بورژوایی" قاجاریه از نوعی خودگردانی محلی برخوردار بوده اند، لشکرکشی گردد.
با مراجعه به اسناد تاریخی چنین بر می آید که در این دوره، بلوچ ها در بلوچستان حکومتی محلی برای خود داشته اند و در کردستان نیز قبایل ایلخانی و سمتقو بسیاری از امورات معیشتی خود را مستقل از حکومت مرکزی اداره می کرده اند. در ناحیه جنوبی ایران، منطقه ای که عربستان نامیده می شده است، خانواده کعبی ها حاکم بوده اند. دو کتاب با عنوان: تحولات قومی در ایران به نویسندگی دکتر مجتبی مقصودی و قومیت و قومگرایی در ایران به قلم: دکتر حمید احمدی که هر دو در سال 1380 در ایران به چاپ رسیده است، به این واقعیات تاریخی معترف گردیده اند.

گزارشات و نوشته های تاریخی که توسط پروفسور خمات اتایف، در کتابی بنام ِ جنبش رهائی بخش ترکمنهای ایران و در مورد ترکمنصحرای آن دوره نقل گردیده است، حاکی از آن است که ترکمنهای ایران هرگز به طور دربست تابع حکومت مرکزی ایران نبوده و در بسیاری از امورات زندگی خود مستقل عمل می کرده اند.

در عین حال که مناسبات ترکمنهای دو طرف ِ مرز تحمیلی، در عرصه هایی که بدان اشارت رفت، ادامه داشته است، ترکمنهای ایران، دائما با سیاست های مالیات بندی و تحدید کننده حکومت مرکزی تصادم داشته اند. گاها نیز درگیری های مسلحانه ای در استفاده از جنگل ها و مراتع دامی بین دو طرف صورت می گرفته است.
افراد ترکمن که از جانب حکومت های روس و ایران به یاغیگری متهم می گردیدند، ثبات و آرامش خود را با مهاجرت به دو سوی مرز تضمین می نموده اند.

استقرار بولشویسم در شمال باعث می گردد تا فشار و تفتیش های ایدئولوژیکی بر ترکمنان به شدت تمام ادامه یابد. ترکمنها که عمری را با باورهای دینی و سنتی خود سپری نموده بودند، نمی توانستند با یک نظام حکومتی کمونیستی به راحتی کنار بیایند. در این رابطه ناشیگری برخی از بولشویک های کم تجربه روسی نیز که در اوایل حکومت خود اعتقادات توده ها را به مسخره می گرفتند، بر مشکلات آنان می افزوده است. چنین تنش هایی در کتاب رمان میخائیل شولوخوف ( دن آرام) به خوبی بیان گردیده است.
هرچند در جمهوری سوسیالیستی ترکمنستان رهبران توانمندی چون قایقی سیز آتابایف و آیتاکف با افراطگرایی های روس ها مقابله می نمودند و با نثار جان خود به جمهوری ترکمنستان مضمون و محتوایی قانونمند و با ثباتی اهدا نمودند اما این سیستم حکومتی که از مسکو کنترل می گردید، نمی توانست بدون مقاومت مردمی در این دیار به راه خود ادامه بدهد. شورش برخی از خان های ترکمن چون جنیدخان و عزیز خان که ازجانب بسیاری از ایلات ترکمن حمایت میگردیده اند، دلیلی است بر این ادعا.

با تمام مسائلی که در طول هفتاد سال اتفاق افتاد و علیرغم وابستگی حکومت ترکمنستان سوسیالیستی به اقمار اتحاد شوروی، و با تمام رنج و فجایعی که بر ترکمنان تحمیل گردید ( در طول جنگ جهانی دوم بیش از 100 هزار نفر از فرزندان ترکمن در جریان حمله آلمان به شوروی تلف گردیدند) باز هم این حکومت توانست در عرصه های ملی، فرهنگی و مدنی و حقوقی، در سطحی بین المللی، به موجودیت ملتی بنام ترکمن، گواهی بدهد.

حکومت ترکمنستان سوسیالیستی بهانه ای به رضا خان داد تا مرز تحمیلی در بین این سرزمین را به مرز ایدئولوژیک تبدیل بنماید. مضاف بر آن با این انگیزه که مبادا ترکمنهای ایران به آلترناتیوی حکومتی مشابه فرا رویند، سرکوب آنان و به کنار راندن ترکمنان از صحنه سیاست ایران در برنامه کاری حکومت پهلوی گنجانیده می شود.

ترکمنهای ایران در سرآغاز روی کار آمدن رضا شاه، در دشت وسیع ترکمنصحرا بدون آنکه سایه حکومت مرکزی را به طور روزمره بالای سر خود احساس بنمایند، به معیشت و گذران زندگی خود می پرداختند. البته هر از گاهی نیز والی های استرآباد و خراسان با بهانه قرار دادن باج و خراج و پرداخت مالیات، با ترکمنان مصادم می شده اند، اما در امورات زندگی ترکمنان و بویژه در نحوه بهره برداری آنان از سرزمین های کشاورزی و مراتع دامی و آب دریا و رودخانه های ترکمنصحرا، دخالت چندانی را نداشته اند. ترکمنان نیز به دلیل پذیرش زندگی با ثبات تر و صلح آمیزتر رغبتی را برای تقابل نشان نمی داده اند.
روابط و مناسبات اجتماعی – اقتصادی ترکمنهای ایران بر اساس وحدت ایلات ترکمن و منبعث از باورهای دیرینه شریعت و قانون ِ نا نوشته " توره " تداوم داشته است. اغلب اختلافات قومی و قبیله ای با مراجعه به این قانون مرتفع می گردیده است. معمولا یکی از سالمندان دانا و درست کار در مسند قضاوت قرار می گرفته است و به امورات صلح آمیر قوت می بخشیده است. خداترسی و احترام به مقررات روسای قبایل بر تداوم رندگی مسالمت آمیز دربین جوامع پراکنده ترکمن سبب می گردیده است. کتاب ترکمنها در عصر امپریالیسم به قلم پروفسور محمت سرای اشارات جالبی در این مورد دارد.
رضاخان به محض محکم کردن پای خود در حکومت مرکزی ایران، عوامل و مباشرینی را برای دخالت در امورات مناطق ملی ایران بر می گمارد. مباشرین رضا خان در وحله اول ماموریت داشته اند تا از یکطرف با تبلیغ قهر و قدرت رضاخان، ترس و وهم را در بین ترکمنان ایجاد بنمایند. از طرفی نیز ماوریت داشته اند تا با خریدن عناصر سازشکار و نفع پرست، نطفه های اختلاف و دودستگی را در بین ترکمنان رایج بنمایند. رضا شاه برای نشان دادن حضور خود دست به ایجاد پاسگاههای ژاندارمری در برخی شهرهای نوپای ترکمن نشین می زند. ترکمنها نیز که بشدت از تغییر شرایط جدید و تحدیدهای حکومت مرکزی سراسیمه شده بودند، دنبال چاره گردیده و برای نشان دادن اعتراض خود به تلاش می پردازند. در چنین شرایطی برخی از بزرگان قبایل ترکمن از یموت و گوکلان و تکه به مشاورت پرداخته و مصلحت و حفظ حقوق و منافع ملی ترکمن ها را در قبال حاکمیت نفی کننده نوین مورد بررسی قرار می دهند.
( آنطور که در برخی از نوشته های آنزمان آمده است، مرکز مقاومت ترکمنها در مناطق گمیشان و سالاخ و اومچلی و آق قلا و گنبد بوده است).
ترکمنها برای اینکه مدنیت و یکپارچگی خود را در قبال استیلای رضا شاه نشان بدهند، ابتدا از میان قبایل گوناگون ترکمن عثمان آخون را به رهبری خود انتخاب می نمایند. یموت ها از آتابای و جافاربای در پشت سر ایشان قرار میگیرند و برادران آنان در خطه شمالی و شرقی ترکمنصحرا یعنی گوکلان ها و تکه ها نیز با فرستادن قاصدانی بر عزم و رهبری عثمان آخون صحه می گذارند و حمایت خود را اعلام می نمایند. مضاف بر این، عشایر ترک - کرد اطراف بجنورد نیز که اهداف مشترکی را دنبال می نمودند، برای دفاع از موقعیت موجود، با ترکمنان همصدا می گردند و آمادگی خود را برای مقابله با ارتش رضا شاهی اعلام می نمایند.

آیا تلاش ترکمنها برای بقای وضع موجود در مقابل برنامه های مدرن سازی رضاخان بوده است؟
در اغلب منابع تاریخی موجود در ایران تلاش های رضا شاه برای کنترل و تابع سازی مناطق ملی، فعالیتی در جهت مدرن سازی ایران تفسیر گردیده است. با مراجعه به آنچه که در سرزمین ترکمنصحرا اتفاق افتاد، فاکت ها و اسناد معتبر تاریخی که هیچوقت به طور رسمی به بیرون داده نشده است. خلاف این ادعا اثبات می گردد.

ارتش رضا شاهی ابتدا با حیله و تفرقه اندازی و راه انداختن اختلافات طایفه ای، به تضعیف مقاومت ملی ترکمنان میپردازد، بعدا نیز با یورش به شهرها و روستاهای ترکمن نشین و کشتار و جنایت تاریخی به سیاست مطیع سازی میپردازد. آثار جنایات سرهنگ بصیر در سالاخ ( بصیر آباد) که ضمن کشتن مقاومت کنندگان، تمامی روستا را به آتش کشیده اند، حادثه ای نیست که به این زودی ها فراموش گردد.
طی اقدامی غیر قابل تصور، بسیاری از زمین ها و مراتع ارضی ترکمنها را، رضا شاه به اسم و خاندان خود ثبت مینماید و بخش هایی از آن را به مباشرین و عواملی که در تثبیت حکومت ایشان همکاری نموده بودند، به قیمتی نازل تر واگذار می نماید. بسیاری از ترکمنان مجبور می گردند تا برای کسب لقمه ای نان، به بیگاری کشیده شوند.

اقدام دیگر رضا شاه، تعطیل مدارس سنتی و دینی ترکمنها بوده است. البته رضا شاه مدارس جدیدی را برای بسیاری از شهرها و برخی روستاهای بزرگتر ایجاد نمود. این مدارس که اغلب با نام های کوروش و انوشیروان و یا کسری و پهلوی و فردوسی در ترکمنصحرا تاسیس گردیده اند، با شیوه و متدهای آموزشی اجبار کننده اداره می گردیده اند. در این مدارس بسان مکتب ها و داروقه های قدیمی، دانش آموزان بی نوا را که نمی توانستند زبان تحمیلی فارسی را بدون لهجه و لکنت زبان تکلم نمایند، به چوب و فلک می بسته اند. شاه موفق شده بود با دادن آموزش کوتاه 5-6 ساله معلمینی را از خود ترکمنان تربیت بنماید که بعضی از آنان در قساوت و سنگدلی و آزار دانش آموزان ترکمن، اغلب مدال ها و نشان هایی را از دربار دریافت می نمودند.

سیاست یکسان سازی رضاشاهی، با تمام مصائب و نتایج تخریب زای آن ادامه می یابد. بر اساس ِ سیاست ِ کشف حجاب، برای دختران و زنان ترکمن، لباس و کلاه فرنگی انتخاب می گردد. از آنجایی که کشف حجاب ِ رضا شاهی، هیچ قرابتی با ظرفیت و پذیرش جامعه آنموقع ایران را نداشته است، از سرتاسر ایران با مقاومت هایی روبرو می گردد. ترکمنها که از زمین ها و مراتع ارضی خود خلع شده بودند، بسرعت لباس ها و کلاه های فرنگی رضا شاه را کنار میاندازند. اینبار رضا شاه عقب نشینی نموده و تسلیم می گردد.

در طول حکومت رضاشاه که تا اشغال ایران توسط متفقین ادامه پیدا کرد، یعنی تا حدود 1324-1325 شمسی مقاومت های ترکمنان در چارچوب مبارزات مردم ایران و در جهت ِ براندازی نظام دیکتاتوری و سلطنتی پهلوی بوده است. بسیاری از تحصیل کردگان ترکمن، از معلمین تا افسران ارتش، به احزاب چپ ِ مخالف رژیم شاهی پیوستند.

برخی از تحلیلگران سیاسی بر این نظر می باشند که تاسیس جمهوری سوسیالیستی ترکمنستان و بالا رفتن وجهه کمونیست های استالینی به دنبال محو نازی های آلمان، انگیزه ای بوده است تا نسلی از روشنفکران ترکمن ِ آن دوران، به سوی فعالیت های سازمان های چپ ایرانی کشیده شوند.

در تمامی فعالیت های حزب توده ایران، روشنفکران ترکمن به طور گسترده شرکت داشته اند. بسیاری از آنان که بعدا و در جریان کودتای محمد رضا شاه و سرکوب حزب توده در سالهای بین 25 تا 32 به شوروی پناهنده شده بودند، نقش هایی را در جهت احیای ادبیات و تاریخ ترکمنها و در جهت بیدارسازی ترکمنهای ایران، ایفا نموده اند. مرحوم غایب بهلکه و صفر انصاری، همچنین سرهنگ خطیبی و عاشرپور و گوکلانی و دهها نفر را می توان از آن میان نام برد.

برخی از روشنفکران ِ دیگر ِ ترکمن که بر اساس بورس اتاترک به ترکیه رفته و به درجات تحصیلات عالیتری دسترسی نموده بودند، در جهت روشنگری نسل جدید ترکمن، بسیاری از دانش آموزان ترکمن را به سوی ترکیه و سپس کشورهای اروپایی و امریکا می کشانند. مرحوم دکتر قره داغلی یکی از آن چهره ها می باشد.
ادامه دارد....

ت. آتابای بهمن ماه 1388

0 Comments:

ارسال یک نظر

<< Home