جمعه، آبان ۱۱، ۱۳۸۶

اخبار اجتماعي : گناه مایا چه بود که اینچنین شده است؟!

فرستنده yaprg در تاريخ ۲۲:۲۰:۰۰ دوشنبه ۷ آبان ۱۳۸۶ (178 بار خوانده شده) چند روز پیش با یکی از دوستانم که راننده آژانس میباشد در حال برگشتن به مسیر خانه بودیم که مرد میانسالی در کنار خیابان خالدنبی حواسمان رو به خود معطوف کرد .یک لحظه دوستم ترمز گرفت و مرد میانسال و ژولیده که اعتیاد سر تا پای وجودش را گرفته بود، سلام نکرده خواهش و التماسش را شروع کرد و گفت که من را تا داروخانه شبانه روزی دکتر نازی برسانید حالم خیلی خراب است. مایا بیا زود سوار شو سریع خودمونو به داروخانه برسانیم تا حالت بهتر بشود. دختر نوجوان ترکمن با چارقد ترکمنی به همراه آن مرد میانسال سوار بر پراید سفید شدند. اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد علت بیماری مایا بود؟ آیا سرما خوردگی یا چیز دیگری عامل کسالتش بود؟ مرد میانسال قبل از اینکه چیزی بگوید شروع به درد و دل کرد وگفت پریشب از زندان آزاد شدم. این دختر هم مایا دخترم است .ناخواسته ازش پرسیدم چه چیزی مصرف میکنیند؟ گفت: مصرفم کریستال است و دخترم به آمپول بی میپریدین (برای حساسیت تزریق می شود که تزریق بیش از حد آن اعتیاد آور است) معتاد است.الان داریم میرویم داروخانه که برای دخترم آمپول تهیه کنم . حالش خیلی خرابه الان تو خونه جنجالی به پا کرده . مایا دختر نوجوانی بود که با بقیه هم سن و سالهای خود هیچ تفاوتی نداشت که یکدفعه شروع به حرف زدن کرد.یک لحظه صدای خشن و غیر عادی مایه نظرم را جلب کرد: من به این آمپول معتادم اگر هر روز این آمپول به بدنم نرسد هر چیزی تو خانه باشه به هم میریزم.مادرم هم معتاد است. اون کریستال مصرف میکنه و به غیر از پدر و مادرم فقط داییم با ما زندگی میکنه که اونم کریستال مصرف میکند .وقتی خودم و زندگی دیگران رو که می بینیم حالم بهم میخوره تنها چیزی که به من آرامش میده همین تزریق استکه اگه اینرا هم نداشتم، نمیدونستم چه بر سرم میومد.حالا دوستم به داروخانه رسیده بود .آخرین چیزی که از اونها شنیدم این بود: مایا خودت برو داروخانه، قیافه من تابلوه به من نمی دهند خودت بروی بهتره.حالا من مانده بودم و هزاران سئوال در ذهنم! خانواده ای که سه نفر آن کریستال مصرف میکنند چگونه پول مصرفشان را تهیه میکنند؟ چند تا امثال مایا در اطراف مان هست ؟ چرا تقدیر مایا این چنین بود ؟ و سئوالات دیگه که هنوزم ذهن من را مشغول کرده است
خبرنگار سایت دانشجویان و دانش آموختگان ترکمن ایران حاجی قربان طریک

0 Comments:

ارسال یک نظر

<< Home