روابط اكراد عراق با اسرائيل
براي روشن شدن ابعاد پيچيده روابط پنهاني اسرائيل با كردهاي عراق، در زير، بخشهايي از مصاحبه نشريه «الاوسط» با دكتر محمود عثمان، كه از شخصيتهاي برجسته در كردهاي عراق است ميآيد. در اين مصاحبه، كه در 13 و 20 اكتبر 1997 انجام شده، چگونگي روابط پنهان كردهاي عراق و اسرائيليها را شرح داده است
پرسش: شما آشكارا ميگوييد كه از بيست سال پيش، به عنوان جنبش كردها، با اسرائيل رابطه داشتهايد. چرا در اين سالها، از افشاي جزييات اين رابطه خودداري كرديد؟ محمود عثمان: به اين سبب كه هيچكس تا امروز از جزييات روابط ما با اسرائيل نپرسيده است. تنها تلاش مردم اين بود كه بدانند آيا ميان ما و آنها رابطهاي هست، يا نه و هرگز در صدد دانستن جزييات آن نبودند. اگر شما پيشتر از من پرسش ميكرديد، حتماً پاسخ ميدادم. وقتي انسان بر اصلي صحه ميگذارد، سخن گفتن درباره جزييات آن اصل براي او ضرري ندارد. با وجود اين، ما از زمان پايان يافتن انقلاب سپتامبر 1961 ـ1340 كه در سال 1975ـ1354 پايان يافت، در زمينههاي متعدد درباره روابطمان با اسرائيل مطلب نوشتهايم و با برادران عرب يا فلسطينيها در اين باره سخن گفتهايم. ما در لندن به فعاليتهايي دست زديم كه از جملهها سخنراني من در 28 سپتامبر 1994ـ 1373 بود و در آن به موضوع روابط اشاره كرديم. ما در اوايل ژانويه سال 1997 ـ 1375 كتابچهاي با نام «ارزيابي روند انقلاب كردها و شكست آن و تجزيههاي به دست آمده از آن» منتشر كرديم و در آن، ضمن پرداختن به موضوع روابط با اسرائيل، اين روابط را اشتباهي استراتژيك در راه انقلاب كردها دانستيم؛ انقلابي كه از راه استقلالطلبانه منحرف شد. پرسش: شما چه وقت و كدام يك از فلسطينيها و اعراب را از موضوع روابط خود با اسرائيل آگاه ساختيد؟ محمود عثمان: در سال 1977ـ 1356 كه در پاريس بودم، يك بار با دكتر «عصام سرطاوري»، مشاور وقت رئيس ياسر عرفات (كه بعدها در پرتغالترور شد) و دوست دوران تحصيلم در دانشكده پزشكي بغدادـ ملاقات كردم. ما در اين ملاقات درباره اميدها و خواستهاي مشتركمان گفتوگو كرديم. او درباره مشكلات سازمان آزاديبخش فلسطين با رژيمهاي عربي و اينكه چگونه از سوي دستگاههاي اطلاعاتي آنها رنج ميبرند، با من گفتوگو كرد و من نيز درباره مشكلاتمان با رژيمهاي عربي و غير عربي با او سخن ميگفتم. سرطاوي، كه با يك زن عراقي به نام وداد المفتي ازدواج كرده بود، به اصل گفتوگوي مسالمتآميز با اسرائيل معتقد بود و دستيابي به يك وجب از خاك فلسطين را به آوارگي در ديگر كشورهاي جهانترجيح ميداد. من درباره جزييات روابطمان با اسرائيل با وي سخن گفتم و از او خواستم كه به عنوان يك جنبش فلسطين، هيچ گونه كمكي، حتي كمك انساني، مثلاً پزشكي و درماني، در اختيار ما نگذاشتند و او گفت كه علت خودداريشان از كمك به ما، داشتن رابطه با رژيم عراق و نيازشان به آن رژيم بوده است. ولي فلسطينيها ما را به سبب داشتن رابطه با اسرائيل سرزنش نكردند، حتي برخي از آنها با ما همدردي كردند. من در آخرين ملاقاتم با فلسطينيها در پاريس يا دمشق، پس از امضاي توافقنامه اسلو به آنها گفتم كه شما پس از مبارزهاي طولاني با اسرائيل به غزه و اريحا بسنده كرديد. پس چرا پيش از اين درباره روابط ما با اسرائيل سخنپردازي و قلم فرسايي ميكرديد؟ مگر نه اين است كه ما از روي اجبار اين سياست را در پيش گرفتيم؟ در سال 1982ـ 1361 و پس از تجاوز اسرائيل به قلمرو لبنان، ليبي از جنبشهاي رهاييبخش براي گردهمايي در آن كشور دعوت كرد. آنها خواستار تدوين يك منشور عربي براي مقابله با صهيونيستها بودند. هيأتهايي از نقاط گوناگون جهان عرب در اين گردهمايي حضور يافتند. بسياري از آنها به استثناي چند نفر، نميدانستند كردها با چه مسائلي دست به گريبان هستند. زماني كه آنها رابطه جنبش كردها با اسرائيل را زير سؤال بردند و احزاب كرد از جلسه اخراج شدند، من از عبدالسلام جلود، رئيس كنفرانس، خواستم سخناني ايراد كنم و به او گفتم: ما بنا به دلايلي با اسرائيل رابطه داشتيم، ولي من از شما يك چيز ميخواهم و آن اين كه ما از سال 1975ـ1354 موضوع روابطمان با اسرائيل را افشا نموديم و به اشتباه بودن آن اعتراف كرديم، همواره نيز كوشيديم به شما نزديك شويم. اكنون هم با اينكه نام كنفرانس شما كنفرانس جنبشهاي آزاديبخش عربي است، به عنوان بخشي از شما در اين كنفرانس حضور يافتهايم و مسائل خود را در ميان ميگذاريم. اگر با ما مخالفت داريد، آشكارا بگوييد تا بار ديگر به سوي اسرائيل بازگرديم و اگر خواستهاي ما را پذيرا ميشويد، چرا حاضر نيستيد با ما آن گونه كه با برادران عرب خود رفتار ميكنيد، رفتار كنيد؟ پرسش: چه عواملي شما را به برقراري رابطه با اسرائيل وادار ساخت؟ محمود عثمان: پيكار هميشگي دولتهاي غير مشروع و غير منتخب عراقي، به ويژه رژيم صدام عليه ما ملت كرد، اينك در انزواست و ما همانند كسي كه در حال غرق شدن به هر خس و خاشاكي متوسل ميشود، به اين سو و آن سو دست دراز ميكرديم، بي آنكه نتيجه كار برايمان اهميت داشته باشد. پرسش: درباره موقعيت بينالمللي و منطقهاي چه ميگوييد؟ محمود عثمان: مثلثي وجود داشت كه اضلاع آن را ايران، اسرائيل و ايالات متحده تشكيل ميدادند. شاه ايران نقشي محور داشت و هر كس به عنوان يك ضلع وارد مثلث ميشد. در واقع به داخل تمام مثلث قدم مينهاد. جنبش كرد در داخل آن مثلث بود. از اين رو، نخست با ايران، سپس با اسرائيل و آنگاه با ايالات متحده رابطه برقرار كرد. كردها نگرشي داشتند كه گذشت ايام اشتباه بودن آن را ثابت كرد و كوتهنظري و كجفهمي آنها را از سياست بينالمللي نشان داد. مرحوم ملامصطفي بارزاني حدود 12 سال در اتحاد شوري به سر برد. او ميگفت: در اين مدت، تلاش كرده حمايت روسها را از ملت كرد جلب كند، ولي موفق نشده و سرانجام دريافته است كه آنها در قبال كردها مسئوليتي ندارند. از اين رو، من معتقدم اگر كشورهاي قدرتمند از ملتي كوچك پشتيباني نكنند، اين ملت هرگز به اهداف خود دست نمييابد. بارزاني ميگفت: تلاش ميكرده است باقيمانده عمر خود را در راه جلب حمايت آمريكاييها بگذراند. او گمان ميكرد كه اسرائيليها، بهترين و كوتاهترين راه براي رسيدن بهايالات متحده هستند، زيرا گروه فشار صهيونيستي در آن كشور نفوذ دارد و او به علت درگيري با عراقيها به اهداف خود خواهد رسيد، ما از برقراري رابطه با اسرائيل ضرر و زيانهايي را متحمل شديم، زيرا در واقع خواهان خودمختاري در داخل عراق كه يك كشور عربي است، بوديم، اما اين اشتباه است كه اعراب را به دشمني با خود برانگيزيم. بدون شك تصورات ملا درباره رسيدن به ايالات متحده از راه اسرائيل، چيزي بيش از وهم و خيال نبود، زيرا ايران، اسرائيل و ايالات متحده درباره همه چيز اتفاق نظر داشتند و اين امر اكنون درباره مثلث جديد تركيه، اسرائيل و ايالات متحده مصداق دارد. ايران پيش از اين پلي براي ما به شمار ميرفت و امروز تركيه جاي آن را گرفته است، اما اگر تركيه مرزهايش را ببندد، همه چيز از ناحيه روابط با آمريكا و همپيمانانش پايان مييابد. پرسش: شما گفتيد كه فلسطينيها از روابط شما با اسرائيل آگاه بودند، آيا گمان ميكنيد كه آنها اطلاعاتي را به دولتهاي عراق درز داده بودند؟ محمود عثمان: پس از سال 1975 ـ1354 ( سال شكست جنبش كردها) فلسطينيها از روابط ما با اسرائيل آگاه شدند و اخبار خود را در اين زمينه به منابعي كه مايل بودند، دادند در عين حال، كردها نيز اخبار روابط ما را به دولت وقت عراق درز دادند، زيرا بسياري از كردها پس از سال1975ـ 1354 به عراق بازگشتند و در تحقيقات امنيتي اطلاعاتي، هر چه را ميدانستند، رو كردند. در ميان آنها برخي مسئولان جنبش كردها نيز بودند كه از جزييات امور خبر داشتند. افزون بر اين، فلسطينيها و ديگر طرفهاي خارجي روابط بسيار خوبي با عراق داشتند. پرسش: از ميان كردها با اسرائيليها كدام يك در ايجاد رابطه پيشگام بود و رابطه چگونه آغاز شد؟ محمود عثمان: اين اسرائيليها بودند كه در برقراري تماس و رابطه با ما پيشقدم شدند، زيرا اسرائيليها به اين نتيجه رسيدهاند كه هر جنبش غير عربي در جهان با دولت حاكم مشكلاتي دارد، براي همين اسرائيل براي تحقق منافع خود تلاش ميكند كه با اين جنبشها رابطه برقرار كند. روابط با آنها از اوايل دهه 60 نخست توسط كامران بدرخان و افرادي چون عصمت شريف و وانلي و آنگاه توسط روزنامهنگاران خارجي آغاز شد. ميتوانم بگويم كه ثمرات اين روابط در سال 1963ـ 1342 ظاهر شد. ما پيش از آن تاريخ؛ يعني از آغاز جنبش مسلحانه كردها با ايران روابطي داشتيم و ايرانيها در زمينه كمك، تشويق و زمينه سازي براي ايجاد رابطه با اسرائيل هم نقش داشتند، زيرا هدف ايران در زمان حكومت شاه، بهره برداري هر چه گستردهتر از جنبش كردها بود. در واقع تهران مركز رابطه ما با اسرائيل به شمار ميآمد و رفت و آمد افراد و گروهها به نزد ما تنها از راه تهران امكانپذير بود. زماني كه رابطه با اسرائيل به تدريج به ثمر نشست، همه رهبران كرد در اين باره به توافق رسيدند و هرگز به رد اين روابط تمايلي نداشتند. در آن تاريخ دفتر سياسي حزب دمكرات كردستان، زير نظر ابراهيم احمد، دبير حزب، اداره ميشد و هر چند ملامصطفي بارزاني، رئيس و ابراهيم احمد، دبير حزب، درباره بسياري از مسائل اختلاف نظر داشتند، درباره رابطه با اسرائيل همرأي بودند. اگر هم حساسيتهايي ميان آن دو بود، از اينكه رئيس بايد سر رشتهاين رابطه را در دست داشته باشد با دفتر سياسي، فراتر نميرفت. زماني كه در سال 1964 ـ 1343 انشعابي در جنبش كرد رخ داد و ابراهيم احمد و جلال طالباني به ايران رفتند و از آنجا به عراق بازگشتند. رابطه با اسرائيل تا حدي متوقف شد و اسرائيل پايگاه خود را از كردستان به ايران انتقال داد. آنگاه رابطه همان شكلي را يافت كه در اوايل سال 1965ـ 1344 داشت، اما درباره خودم بايد بگويم كه در سال 1965ـ 1344 در دفتر سياسي جديد پس از انشعاب ابراهيم احمد و دار و دسته او به اين رابطه پيوستم. ولي ابراهيم احمد نه تنها موضوع را تكذيب نميكند، بلكه ميگويد با اسرائيل رابطه داشتيم. كسي نميتواند اين موضوع را انكار كند، زيرا رابطه با اسرائيل جنبه شخصي نداشت، بلكه رابطه تمام جنبش با اسرائيل بود و دفتر سياسي مسئوليت برقراري اين رابطه را بر عهده داشت، اما اينكه در اين كار چه كسي بيشتر اشتياق داشت و چه كسي كمتر، موضوعي ديگر است، ولي همه در برقراري رابطه دخالت داشتند. در اين ميان، مرحوم ملامصطفي بيش از ديگران براي برقراري رابطه با اسرائيل اشتياق نشان ميداد، زيرا گمان ميكرد اسرائيل او را با ايالات متحده پيوند خواهد داد. پرسش: شما يك بار گفتيد كه جلال طالباني با شيمون پرز نشستي داشت، ولي او به شما پاسخ داد كه هرگز چنين نشستي نبوده است، آيا شما همچنان بر باور خود پا بر جا هستيد؟ محمود عثمان: جلال در يكي از روزهاي سال 1963ـ 1342با پرز ملاقات كرد. من در آن تاريخ در جنبش كرد مسئوليت نداشتم، اما كامران بدرخان بعدها من را از اين ملاقات آگاه ساخت، زيرا رابط آن دو بود. اين موضوع را همچنين مرحوم بارزاني به من اطلاع داد. از آن گذشته، جلال اعتراف ميكند كه بدرخان از او خواسته است با پرز ملاقات كند، ولي او ( طالباني) ملاقات را به توصيه روسها تكذيب ميكند. پرسش: جنبش كرد چگونه حاضر شد با يك طرف نامأنوس در منطقه رابطه برقرار كند؟ محمود عثمان: در جنگ، بسياري به كوتهنظري دچار ميشوند، زيرا بيشتر نظريات و تحليلها، چندان متعادل نيستند تا انسان به پايمدههاي آنها بينديشد. در واقع، بايد بگويم كه دو عامل اساسي ما را به برقراري رابطه با اسرائيل وادار ساخت. ما كردها خواهان تحقق اهدافي در داخل كشورمان، عراق بوديم، اما هرگز خواهان تشكيل يك دولت مستقل نبوديم؛ دولتهاي عراق خواستههاي ما را درك نكردند. زماني كه شما بر جنگ اصرار داريدـ اين همان عامل نخست است ـ ناگزير بايد سلاحي را در برابر طرف مقابل به كار گيرد و زماني كه به سلاح نياز پيدا كنيد، ناگزير دست به دامان اسرائيل يا ايالات متحده ميشويد و اين عامل دوم است. پرسش: آيا شما كردها در جنگهاي سالهاي 1956؛(1335) ـ 1967؛ (1346) و 1973؛ (1352) كمكهايي در اختيار اسرائيل گذاشتيد يا به نفع آن نقشي ايفا كرديد؟ محمود عثمان: ما در سال 1956(1335) با دولت عراق درگير نبوديم و با اسرائيل نيز رابطه نداشتيم. ما به عنوان نيروهاي جنبش كرد به حمايت از مصريها در برابر تجاوز سهجانبه به حريم آن كشور برخاستيم و در تظاهرات و اقداماتي از اين قبيل شركت كرديم. و در جنگ سال 1967 (1346) نيز اسرائيليها از ما خواستند به كمك آنها بشتابيم و از پشت به ارتش عراق ضربه بزنيم. در اوايل ماه ژوئن 1967(1346) هيأتي از جانب دولت عراق به رياست طاهر يحيي نزد ما آمد و از ملامصطفي خواستار اعزام يك نيروي كرد براي جنگ با اسرائيل در كنار نيروهاي عربي شد. بارزاني پاسخ داد: شما با هواپيما و تانك و موشك ميجنگيد، در حالي كه من جز تفنگ سلاحي ندارم. پس چگونه ميتوانم اين نيرو را اعزام كنم؟ از آن گذشته، شما تا ديروز با ما ميجنگيديد و اكنون از ما ميخواهيد با اسرائيل بجنگيم؛ اين ديگر چه رويهاي است؟! ملا با هيات اعزامي از سوي دولت عراق توصيه كرد كه از جنگ با اسرائيل بپرهيزند. او به آنها گفت: «شما جنگ را خواهيد باخت و تار و مار خواهيد شد.» آنگاه هيأت از ملا خواست جنگ با ارتش عراق را متوقف كند تا آنها بتوانند اين ارتش را براي جنگ با اسرائيل روانه سازند. ملا درخواست طرف عراقي را پذيرفت و درخواست اسرائيل را رد كرد و به اين ترتيب، به جنگ و درگيري پايان داديم. اين نشان ميدهد كه ما از فرصتها براي ضربه زدن به ارتش عراق استفاده نكرديم و زير بار خواستهاي اسرائيل هم نرفتيم. در سال 1973 (1352) اسرائيليها، بار ديگر تقاضاي پيشين را مطرح كردند، زيرا در وضعيت بسيار بدي بودند و اصرار داشتند جبههاي عليه عراقيها بگشاييم، ولي ما يكجانبه، جنگ عليه ارتش عراق را متوقف كرديم، بيآنكه رژيم از ما چنين چيزي خواسته باشد. همچنين به ياد دارم كه ايرانيها هرگز از ما نخواستند با عراقيها درگير شويم، زيرا آنان روابط بسيار خوبي با سادات داشتند، آمريكاييها نيز در جنگ سال 1973(1352) به طور مطلق با ما صحبت نكردند، ولي اسرائيل خواست از روابط ما با فلسطينيها براي ضربه زدن به جنبش فلسطين بهرهبرداري كند؛ به عبارتي، ميخواست از ما براي تحقق اهدافش در آزار رساندن به فلسطينيها بهره گيرد، ولي ما نه تنها به آنها كوچكترين فرصتي نداديم، بلكه در همه بولتنهاي خبري و اطلاعيههايمان از حق مردم فلسطين در تعيين سرنوشتشان جانبداري ميكرديم. روابط ما با اسرائيليها بر پايه اصول شكل نگرفت، بلكه اوضاع جنگ، اين روابط را به ما تحميل كرد. پرسش: آيا به ياد داريد اسرائيليها درخواست مشخصي از شما كرده باشند كه به ضرر فلسطينيها تمام شود؟ محمود عثمان: ما چون با فلسطينيها رابطه داشتيم، ميدانستيم كه مثلاً آنها در بيروت هستند و در كجا ماوا گزيدهاند. اسرائيليها همواره از ما درباره افراد فلسطيني، روابط جنبش فلسطين با رژيم عراق و اينكه آنها كجا زندگي ميكنند و چه زماني در كجا حضور مييابند. اطلاعات ميخواستند تا در اينجا و آنجا، دست به انفجار يا ترور بزنند، ولي ما هر بار در خواست آنان را رد ميكرديم. پرسش: درباره همكاري اطلاعاتي بين خودمان و اسرائيل چه ميگوييد؟ محمود عثمان: همكاري اطلاعاتي با اسرائيل انجام نگرفته است، زيرا اصولا روابط بين ما روابطي نظامي بود؛ به اين معني كه سلاح، افسر، كارشناس و مأموراني از سازمان اطلاعاتي اسرائيل (در ميان ما) بود و مناسبات نظامي بر مناسبات سياسي ميچربيد. آنان به ما وعده ميدادند از خواستههايمان در ايالات متحده دفاع كنند، ولي تا آنجا كه آگاهي داريم، گامي در اين زمينه بر نداشتند. دستگاهي كه بر روابط ما با آنها نظارت ميكرد، موساد اسرائيل بود؛ همان گونه كه اينك سازمان اطلاعاتيتركيه (ميت) بر روابط كردها با تركيه نظارت ميكند. اطلاعاتي بين ما در زمينه مسائل مربوط به عراق رد و بدل ميشد. اسرائيليها از اطلاعاتي درباره ارتش عراق ميخواستند و در عين حال در مورد تحركات اين ارتش، اطلاعاتي در اختيار ما ميگذاشتند، حتي يكي از هدفهاي تأسيس بيمارستان صحرايي اسرائيليها در كردستان، جمعآوري اطلاعات به نفع اسرائيل بود. پرسش: چرا اين همه درباره عراق تأكيد ميشد، در حالي كه اين كشور در خط مقدم نبرد با اسرائيل نيست. آنها چه نوع اطلاعاتي از شما ميخواستند؟ محمود عثمان: آنها پيوسته عراق را به عنوان خطري براي اسرائيل و هسته بزرگ جبهه شرقي به شمار ميآوردند كه البته پيش از آن، دولت مصر چنين بود. اين دو كشور و همچنين سوريه در نظر آنها ـ براي امنيت اسرائيل خطرناك بودند و ميگفتند كه عراق از راه اردن يا سوريه، در هر جنگي با اسرائيل شركت خواهد كرد. پس از امضاي پيماني بين اتحاد شوروي و عراق، براي آنها مهم بود كه از جزييات پيمان و اينكه روسها چه ارمغاني براي عراق داشتهاند، آگاه شوند. پرسش: در بين شما، چه كسي بيشتر با اسرائيل ارتباط داشت و چه كسي مسئول واحد اطلاعات كردها و تبادل اطلاعات با اسرائيليها بود؟ محمود عثمان: در آن تاريخ، نخستين مسئول امنيت و اطلاعات كه نام او در اسناد اسرائيل آمده است، شخصي به نام «مير خان» بود و به همين سبب، اسرائيل بيشتر با او ارتباط داشت، زيرا ماهيت كار او ايجاب ميكرد بيشتر از ما با آنها ارتباط داشته باشد. مرحوم ادريس بارزاني نيز مسئول امور نظمي بود و من نيز مسئوليت روابط خارجي را بر عهده داشتم و ملامصطفي را در ديدارهايش همراهي ميكردم. پرسش: آيا ميتوانستيد اطلاعاتي دقيق به اسرائيليها بدهيد؟ آن زمان كه شما در مرتفعترين كوههاي كردستان مستقر بوديد، چه كسي درباره عراق و ارتش آن به شما اطلاعات ميداد؟ محمود عثمان: به باور من، آن اطلاعات، خيلي دقيق نبود، ولي به هر حال اسرائيليها از آنها بهرهبرداري ميكردند. در زمان جنگ، اطلاعاتي به دست ما ميرسيد، به اين صورت كه نظامياني را به اسارت درميآورديم و از گفتههاي آنان به حقايق پي ميبرديم. ما اعضاي جنبش كردها، افرادي كرد يا غير كرد، در داخل ارتش عراق و نيز در جامعه عراق داشتيم و به وسيله آنان به اطلاعاتي دست مييافتيم. پرسش: به عنوان يك پزشك، بگوييد كه اسرائيليها چه كمكهايي به شما ميدادند؟ محمود عثمان: اسرائيليها در سال 1966(1345) يك بيمارستان صحرايي با همه تجهيزات و كادرهاي پزشكي و درماني در كردستان ايجاد كردند و خدمات مفيدي به ما ارايه دادند، زيرا ما در آن تاريخ، به اندازه كافي بيمارستان نداشتيم. آنها ميخواستند كمكهايشان به جنبههاي نظامي محدود نشود، بلكه ابعاد انساني را هم دربر بگيرد. در مارس 1970 (1349) به سبب توافقنامهاي كه با رژيم عراق امضا كرديم، دولت اسرائيل به بهانه اينكه يكي از مسئولان كرد از تأسيس بيمارستان در كردستان عصباني شده است، ابراز نگراني كرد و درصدد برچيدن آن بيمارستان و متوقف كردن كمكرساني برآمد، ولي من بر اين باورم كه دولتها بر پايه ناراحتي يا خشنودي يك شخصي تصميم نميگيرند. پرسش: چه كسي پيشنهاد برپايي بيمارستان اسرائيلي در كردستان را مطرح ساخت و چند پزشك اسرائيلي در اين بيمارستان كار ميكردند؟ آيا آنها با جراحيهاي بزرگ هم دست ميزنند؟ محمود عثمان: اسرائيليها اين پيشنهاد را مطرح ساختند و ما از آن استقبال كرديم. ما همواره از آمريكاييها و ايرانيها ميخواستيم در زمينههاي درماني، آموزشي، غذايي و غيره ما را ياري دهند و زماني كه اسرائيليها به درخواست ما پاسخ مثبت دادند، دليلي نداشت آن را نپذيريم. دو پزشك اسرائيلي در كردستان بودند كه يكي متخصص امراض داخلي و ديگري جراح بود. گاهي اوقات نيز يك دندانپزشك به بيمارستان ميآمد، اما آنان به جراحيهاي بزرگ دست نميزدند و براي اين كار بيماران را به ايران ميفرستادند. پرسش: اسرائيليها چه مقدار كمك مالي به شما دادند؟ محمود عثمان: كمك مالي اسرائيليها به ما بيشتر نمادين بود. پرسش: ولي ملامصطفي اعتراف كرده است، تنها كشوري كه دو برابر درخواستهاي شما را تأمين ميكرد، اسرائيل بود، در حالي كه ديگر كشورها در بهترين وضعيت، نيمي از درخواستها را اجابت ميكردند؟ محمود عثمان: اين موضوع درست نيست. كمكهاي مالي آنها از صد هزار دلار در ماه تجاوز نميكرد؛ كمكهاي ايالات متحده نيز سمبوليك بود، اما ايران ده برابر آنچه اسرائيل ميداد در اختيار ما ميگذاشت. پرسش: درباره كمكهاي نظامي چه ميگوييد؟ محمود عثمان: اسرائيل در اين زمينه بيشتر از ايران و ايالات متحده به ما كمك ميكرد، ولي همه سلاحهايي كه در اختيار ما ميگذاشت، دفاعي بود. آمريكاييها، ايرانيها و اسرائيليها هرگز سلاح تهاجمي پيشرفته در اختيار ما نميگذاشتند تا ما همواره مطيع آنها باشيم. همانگونه كه مقامات ايراني ميگفتند آنها ميخواستند شعله همچنان روشن باشد، اما به آتش بزرگ تبديل نشود. آنها سلاحهايي چون ضد موشك در اختيار ما قرار ميدادند، اما تنها چند فروند موشك به ما ميدادند، تا به محض تمام شدن آنها، ناگزير دوباره دست به دامان آنها شويم. سلاحهاي ارسالي از راه ايران به دست ما ميرسيد. از اين رو، ايران بر نوع و مقدار آنها كنترل داشت. اسرائيل داراي سلاحهاي بيشمار بود كه مقاديري از آنها را در جنگ با اعراب به غنيمت گرفته بود، به علاوه، برخي از سلاحهاي قديمي را كه به آنها نيازي نداشتند، در اختيار ما ميگذاشتند. پرسش: آيا اسرائيل سلاحهاي سنگين، از جمله تانك، زره پوش، موشك ضد هوايي و غيره را در اختيار شما ميگذاشت؟ محمود عثمان: تانك، هرگز... به ياد دارم كه موشه دايان، وزير دفاع پيشين اسرائيل، تصميم گرفت چندين دستگاه تانك در اختيار ما بگذارد، ولي ايرانيها اجازه ندادند، زيرا ميترسيدند ما دولتي مستقل در كردستان تشكيل دهيم و گمان ميكنم كه اين مخالفت بر پايه توافق سه كشور آمريكا، ايران و اسرائيل صورت گرفت. سلاحهاي ضد هوايي نيز كه قرار بود به ما بدهند، قديمي بود. البته من نظامي نيستم، اما نام برخي از موشكهاي ضد هوايي، مانند «ام 30» و «ام 23» در ذهنم باقي مانده است. برد اين موشكها كوتاه بود و از اين رو به هواپيما برخورد نميكرد. يك بار آنها يك فروند موشك ضد هوايي «راپير» ساخت انگليستان، به ما تحويل دادند. اين موشكها را ايرانيها آوردند و شرط كردن كه خودشان و نه ما كردها، از آنها استفاده كنند، چنانكه در سال 1974(1353) با استفاده از آنها، يك هواپيماي ايليوشين عراقي را سرنگون كردند و ما خلبان و كمك خلبانان آن را اسير كرديم. آنها پس از امضاي توافقنامه الجزاير در سال 1975(1354) يك سكوي پرتاب موشك را به ايران انتقال دادند و ما در آن تاريخ (در جنگ با عراقيها) چهار خلبان عراقي را اسير كرديم و بعدها به صليب سرخ جهاني تحويل داديم. ما در سال 1969(1348) يك فروند هواپيماي عراقي را با توپ 34 ملي متري و در سال 1974(1353) نيز يك فروند ميگ را سرنگون ساختيم. به هر حال آنها در سال 1974(1353) سلاحهاي مهم بسيار، از جمله موشك روسي ضد تانك «ساكر» و موشك «سام» براي سرنگون كردن هواپيماها در اختيار ما قرار دادند و ما از تعداد زياد و مرغوبيت اين سلاحها متعجب شديم، اما دريافتيم كه ايرانيها پنهاني با رژيم عراق گفتوگو كردهاند و همين گفتوگوها بعدها به امضاي توافقنامه الجزاير انجاميد. معادله روشن است؛ نخست شما به پيروزي ميرسيد و سپس آنها از موضع قدرت گفتوگو ميكردند و به شرايط و امتيازات بهتر دست مييافتند. دقيقاً همين طور است... و سرانجام اين ما بوديم كه قرباني شديم. در شش ماه آخر جنگ، آنها كمكهاي مالي و تسليحاتي بياندازهاي در اختيار ما گذاشتند تا به شرايط و امتيازات بهتر دست يابند. آنها در آن روز با امضاي موافقتنامه مارس 1975(1353) به همه چيز پايان دادند. شما اگر در آن روز با يك دستگاه ميكروسكوپ يك ايراني يا آمريكايي يا اسرائيلي را جستجو ميكرديد، در هيچ نقطه كردستان موفق به يافتن آنها ميشديد. آنها در واقع ذوب شده بودند و هيچ اثري ازشان به چشم نميخورد. پرسش: آنها در آن دوران چه مقدار كمك مالي به شما دادند و اين كمكها چگونه هزينه شد؟ محمود عثمان: بيشتر كمكهاي مالي صرف جنبش كردها، نيروهاي «پيشمرگ»، پناهندگان و خانوادههاي شهدا و رفع نيازهاي ما شد و مرحوم ملامصطفي بارزاني، ديناري از آنها برداشت نكرد، زيرا انساني مادي پرست نبود، اما به طور مسلم، بخشي از آن پولها در اختيار رهبران باقي ماند. پس از انقلاب، درباره سرنوشت پولهايي كه مقداري از آنها حيف و ميل شد معماهايي پديد آمد. در فاصله پرواز كردن گوسفندان پيش از ذبح آنها (1974ـ1973) (1353ـ1352) مبلغ 48 ميليون دينار عراقي توسط ايران، ايالات متحده و اسرائيل به دست ما رسيد. در آن تاريخ، تعداد جنگجويان كرد حدود صد هزار نفر بود كه شصت هزار نفر نيروي زير پرچم و چهل هزار نفر نيروي احتياط بودند، اما از آن همه پول تنهايك سوم آن؛ يعني حدود شانزده ميليون دينار عراقي هزينه شد كه در آن تاريخ معادل پنجاه ميليون دلار آمريكايي بود. پرسش: آيا كانالهاي ارتباطي ديگري ميان شما و اسرائيل وجود داشت؟ محمود عثمان: زماني كه روابط رسمي ميان اسرائيل و جنبش كردها آغاز شد، كانالهاي اصلي ارتباط با اسرائيل، كردستان و تهران بودند و در اين ميان تهران نقش اساسي داشت. پيش از آغاز روابط رسمي و مستقيم، ما تنها كانال پاريس را داشتيم و از اين راه، تماسهاي پنهاني بسيار صورت ميگرفت. گفتني است كه مرحوم كامران بدرخان در پاريس اقامت داشت و از دهه 40 با اسرائيل در تماس بود، ولي ما كردها در آن تاريخ با بدرخان رابطه داشتيم. از ديگر كانالها ميتوان به روزنامهنگاران و خبرنگاران اشاره كرد. برخي روزنامه نگاران آمريكايي (اسرائيلي تبار) براي ملاقات با ملامصطفي به كردستان ميآمدند و سپس به كشورشان باز ميگشتند. از اين رو، تماسهايي توسط آنها صورت ميگرفت و پيامهايي ابلاغ ميشد. پرسش: عجيب است كه اين روزنامهنگاران كتابهايي درباره كردها نوشتهاند، اما به روابط آنها با اسرائيل كوچكترين اشارهاي نكردهاند. محمود عثمان: همين طور است. به ياد دارم كه «دانا آداميز اشميدت»، خبرنگار روزنامه نيويورك تايمز، كتابي درباره كردها، با نام «سفر به ديار مردان شجاع در كردستان» نوشت. وي در اين كتاب درباره گفتوگوهايش با ملامصطفي درباره رابطه او با اسرائيل مطالبي نوشته بود. گفتني است كه ملا با هر روزنامهنگاري كه با او مصاحبه ميكرد، در اين زمينه سخن ميگفت و آنگاه آمريكاييها، اسرائيليها و غرب را نكوهش ميكرد. گفتوگوي طولاني با اشميدت درباره اسرائيل بود، ولي اشميدت كه چندين بار در ايالت متحده با او ملاقات كردم. در كتاب خود به اين مسائل اشاره نكرده بود، زيرا بحث درباره روابط ميان كردها واسرائيليها را بيفايده ميدانست. پيش از اشميدت هم نويسندگاني چون «ديويد آدامسون» انگليسي تبار، كه از كردستان ديدن كرده بود و «ديك كنان» نيز در نوشتههايشان به روابط ميان كردها و اسرائيليها اشاره نكرده بودند. پرسش: آيا شما صورت جلسه ملاقاتها و نشستها با اسرائيلي را تدوين ميكرديد؟ محمود عثمان: هرگز.... ما صورت جلسه نمينوشتيم، اما بيترديد طرف اسرائيلي اين كار را ميكرد، هر چند فرض بر اين بود كه بسياري از مسائل پنهاني بماند. از اين رو، از تدوين آنها پرهيز ميكرديم. اما من اكنون اين كار را اشتباه فاحش ميدانم. پرسش: تماس ميان شما، به عنوان انقلابيون كرد، چگونه انجام ميگرفت و پيامها و تلگرامهايي كه به مقر فرماندهي در حاج عمران ميرسيد، چه ميشدند؟ محمود عثمان: تلگرامها به وسيله بيسيم به ما ميرسيد و احتمالاً بخشي از آن مكاتبات و تلگرامها در خانه بارزاني موجود است. پرسش: آيا ممكن است درباره اسامي و مأموريت اسرائيليهايي كه از شما در كردستان فعاليت ميكردند، توضيح بدهيد؟ محمود عثمان: بسياري از كساني كه براي انجام مأموريت در كردستان با ما ملاقات ميكردند، نامهاي مستعار داشتند. به تازگي از اقدام اسرائيل در افشار اسامي حقيقي برخي از آنها شگفت زده شدم. گمان ميكنم برخي از افرادي كه اسرائيل نام واقعي آنها را فاش نكرده است. هنوز در كردستان، ايران، تركيه و حتي در عراق حضور دارند و هنوز با كردها به نحوي برخورد ميكنند. البته برخي از كساني كه در كردستان با ما ملاقات ميكردند، نامشان را تغيير ندادند. آنها خود را با اسامي حقيقي به ما معرفي ميكردند و درباره وظايف و ماموريتشان به ما توضيح ميدادند. از جمله اين افراد «مائير عميت»، رئيس سازمان اطلاعات اسرائيل ( موساد) و جانشين او «زيفي زامير»، «ديويد كميخه»، مدير كل وزارت امور خارجه اسرائيل، «تسوري ساگوي» افسر چتر باز، «حييم لفكوفي»، رئيس يكي از هيأتهاي اعزامي موساد به اسرائيل، «اسحاق عبادي»، سرگرد چتر باز و عدهاي ديگر بودند. هر يك از آنها نيز وظايف و مأموريتهاي مشخصي داشت. عدهاي از آنها در دفتر بازرگاني سفارت اسرائيل در تهران ـ كه از بزرگترين و فعالترين سفارتخانه به شمار ميرفت ـ خدمت ميكردند. افسري به من گفت: من افسر ارتش هستم و وظيفه ام، مثلاً آموزش كردهاست. ديگري ادعا ميكرد كه از وزارت امور خارجه يا وزارت كشاورزي و غيره است، اما برخي ديگر، بنا بر دستور دولتشان، هويت واقعي خود را فاش نميكردند. پرسش: آيا افسران اسرائيلي و مأموران موساد، عمليات كردها را عليه نيروهاي عراقي رهبري ميكردند؟ محمود عثمان: اسرائيليها هيچ يك از عمليات ما را رهبري نكردند و آنچه در اين زمينه ميگويند، درست نيست. آنها مأموريتهاي خودشان را بزرگ نشان ميدادند؛ براي مثال، دو عمليات بزرگ را فاش كردهاند كه يكي عمليات «هندرين» و ديگري عمليات «سد دوكان» بود. با توجه به موفقيت عمليات هندرين، اسرائيليها ادعا كردند كه آن را رهبري كردهاند و چون عمليات سد دوكان شكست خورد، كردها را مسئول دانستند. براي آگاهي شما بايد بگويم كه در نبردهاي هندرين، برخلاف ادعاي اسرائيليها، هرگز 6500 عراقي كشته نشدند. تعداد كشتههاي عراقي در اين نبردها از دويست نفر تجاوز نكرد. كسي كه اين عمليات را رهبري كرد، مرحوم «فاخر مركسوري» كرد بود كه بعدها به قتل رسيد. درست است كه آنها عدهاي افسر اسرائيلي مجهز به سلاح در اختيار ما گذاشتند و تسوري ساگوي افسر اسرائيلي رهنمودهايي ميداد و توصيههايي به ما ميكرد، ولي رهبري واقعي را كردها بر عهده داشتند و ما ارتش عراق را شكست داديم. پرسش: آيا مرحوم بارزاني از نقشي كه اسرائيليها براي وي تعيين كرده بودند، آگاه بود؟ محمود عثمان: آري، به اين موضوع پي برده بود، زيرا فردي باهوش و فرهنگ خاص خود را داشت. او هميشه ميگفت كه آنها ميخواهند از ما بهرهبرداري كنند. ما يك چيز ميخواهيم، در حالي كه آنها ما را به راهي ديگر ميكشانند. او به ايران هم اعتمادي نداشت و تنها فكرش رسيدن بهايالات متحده بود. او گاهي با تمسخر ميگفت: من با اسرائيليها درباره آمريكا صحبت ميكنم و آنها با من درباره بمب گفتوگو ميكنند. پس از امضاي پيماننامهاي بين شوروي و عراق در سال 1972(1351) اسرائيل و ايالات متحده به حمايت از ما برخاستند. در آن تاريخ، شاه از نزديكي جغرافيايي اتحاد شوروي به ايران بر آشفته بود، براي همين به اسرائيليها و آمريكاييها اشاره كرد كه نقش عمدهاي درباره مسئله كردها ايفا كنند. از آنجا كه رابطه ما با رژيم (وقت عراق ) در حد صفر بود ـ هر چند، چندين وزير كرد در دولت مركزي حضور داشتند ـ زمينه براي تحكيم روابط با اين كشورها هموار شد. پرسش: آيا شما درباره مصر يا ديگر كشورهاي عربي، اطلاعاتي در اختيار اسرائيل ميگذاشتيد؟ محمود عثمان: هرگز چنين موردي پيش نيامد. اسرائيليها خواهان اطلاعات درباره همه اعراب بودند، ولي ما نميخواستيم موضوع از چهارچوب عراق فراتر رود. روابط ما با اسرائيل در زمان جنگ استحكام مييافت و در زمان صلح به سردي ميگراييد. پرسش: آيا شما اسرائيل را از روابط عراق با كشورها و جنبشهاي عرب و نيز با شخصيتهاي عرب در آن دوران (دهههاي 60 و 70) آگاه ميساختيد؟ محمود عثمان: به اعتقاد من در هر جا كه بين يك كشور عربي و طرف مشخصي درگيري رخ ميداد، اسرائيلي در آن دست داشت. پرسش: درباره اتحاد شوروي چه ميگوييد. آيا آنها در تشكيل دولت مهاباد از كردها جانبداري نكردند؟ محمود عثمان: مهاباد دولتي نبود كه بگوييم روسها هنگام تشكيل آن از ما پشتيباني كردند، بلكه از نوعي خودمختاري برخوردار بود و روسها در تشكيل آن سهمي نداشتند، اما روسها در ايجاد دولت منطقهاي آذربايجان سهيم بودند، زيرا حزب كمونيست، (توده) در آن دولت حكومت ميكرد. روسها در كردستان قدمي برنداشتند، ولي كردها را تشويق كردن كه امورشان را خود اداره كنند؛ يعني به خود مختاري دست يابند. كردها نيز از فرصت استفاده كردند و به مدت يازده ماه در مهاباد از خود مختاري بهرهمند شدند. آنگاه روسها بنا بر توافقنامهاي كه با آمريكا، انگليستان و ايران امضا كردند، از منطقه عقب نشستند و از حمايت از كردها دست برداشتند. در نتيجه دولت كرد از هم پاشيد و تنها روسها بودند كه درباره روابط با اسرائيل به ما هشدار ميدادند و از آن آگاه بودند. هيأتهاي آنها تا اواخر سال 1972(1351) مرتب از كردستان عراق ديدن ميكردند و زماني كه پيمان شوروي ـ عراق به امضا رسيد، ديدارهاي آنان نيز كم شد و ما را به حال خود رها كردند. روسها در صدور بيانيه 11 مارس 1970(1349) نقش داشتند. در آن تاريخ «يوگني پريماكف» با ما ديدار كرد. نظر آنها اين بود كه اين راه به بن بست برخورده است. درباره روابط ما با ايران، آنها شرايط جغرافيايي ما را درك ميكردند. اما روابط ما با اسرائيل را مورد تأييد قرار نميدادند. پاسخ ما به آنها همواره اين بود كه شما با رژيم عراق و شخص صدام رابطه داريد، پس چرا او را تحت فشار نميگذاريد و براي ايجاد راه حلي مسالمتآميز بين ما پا در مياني نميكنيد؟ در چنين صورتي اين روابط پايان ميپذيرد. پرسش: آيا به اعتقاد شما پريماكف كه در آن تاريخ با صدام دوست بود، او را از روابط شما با اسرائيل آگاه ميساخت؟ محمود عثمان: پريماكف در آن زمان در روزنامه «پراودا» و سپس در دستگاه اطلاعاتي شوروي (كا.گ.ب) نقش ميانجي را ميان ما و رژيم عراق ايفا ميكرد. ما با او هنگام گفتوگوها در بغداد ملاقات ميكرديم، ولي گمان نميكنم كه او صدام را از جزييات رابطه ما با اسرائيل آگاه ساخته باشد. پرسش: گفته ميشود كردها اطلاعاتي درباره نيروگاه هستهاي تموز در اختيار اسرائيل گذاشتند و اسرائيليها آن را در سال 1981(1360) بمباران كردند. آيا شما در دهه 80 با آنها رابطه داشتيد؟ محمود عثمان: اين موضوع درست نيست. ما درباره نيروگاه تموز اطلاعات نداشتيم و در سال 1981(1360) نيز با اسرائيل رابطه نداشتيم. تا آنجا كه من ميدانم، در دهه 80 هيچ گونه تماسي با آنها انجام نگرفت. ايران بود كه در دهه 80 كردها را در جنگشان با عراق مورد حمايت نظامي و مالي قرار داد. سوريه نيز از نظر سياسي و مالي از ما پشتيباني كرد. پرسش: آيا كمكهاي ايران در دوران انقلاب همان شرايط زمان شاه را داشت؟ محمود عثمان: آري، اوضاع در دوران جمهوري اسلامي، همان وضعيت زمان شاه بود. آنها ميخواستند در شرايط جنگ با عراق از ما بهره برداري كنند. برخي از ما پيش بيني ميكرديم كه سرانجام دو كشور درگيري با هم به توافق خواهند رسيد و ما كردها حكم گوسفند قرباني را پيدا خواهيم كرد، ولي برخي ديگر از رهبران كرد تصور ميكردند تا زماني كه (امام) خميني (ره) در قيد حيات است، توافقي ميان دو كشور صورت نخواهد گرفت. سرانجام جنگ با عراق به پايان رسيد. تجربه سال 1975(1345) تكرار شد و ما به سبب درگيري مسلحانه با بغداد در دهه 80 زيانهاي بسياري ديديم. ما در دهه 70 بر اين باور بوديم كه امكان حصول توافق ميان شاه و رژيم بغداد وجود ندارد، ولي چيزي كه تصور ميكرديم، اشتباه است، رخ داد و نيز در دهه 80 تكرار شد؛ يعني آنچه از وقوعش ميترسيديم، رخ داد. پرسش: درخواستهاي اضطراري خودتان را چگونه به اسرائيل اطلاع ميداديد؟ محمود عثمان: توسط هيأت آنها در كردستان كه با يك دستگاه بيسيم با اسرائيل تماس ميگرفت. آنچه عبيدالله بارزاني بيش از دو دهه قبل با محمد حسنين هيكل، نويسنده مصري، در ميان گذاشت، كاملاً درست بود، ولي او از جزييات روابط با اسرائيل خبر نداشت. پرسش: جنبش كردها و به ويژه ملامصطفي بارزاني، در كوچ دادن يهوديهاي مقيم عراق به اسرائيل چه نقشي داشتند؟ محمود عثمان: يهوديها در دهه 40 در كردستان عراق و به طور مشخص در مناطق عقره به بادنيان و بارزان (روستاي ملامصطفي) در كمال آرامش و امنيت زندگي ميكردند و كردها به آنان احترام ميگذاشتند. آنها هيچ گاه مورد تعرض قرار نگرفتند و از حمايت و دوستي ملامصطفي برخوردار بودند. هنگام مهاجرت بارزاني از كردستان، خانواده پسر يك خاخام يهودي ثروتمند، به نام داوود حاجي خانو، او را مورد حمايت مالي قرار داد. از اين رو، بارزاني با دولت اسرائيل شرط كرد كه پيش از نخستين ديدارش از اسرائيل در سال 1968(1347) دوست قديمياش داوود حاجي خانو، را پيدا كند. گفتني است كه خانو دو سال پيش از آن از كردستان مهاجرت كرده بود. در دهه 70 كه ما با دولت بغداد اختلاف پيدا كرديم، به يهوديها اجازه داديم و حتي به آنها كمك كرديم كه از راه ايران به اسرائيل مهاجرت كنند. البته اين تصميمي نبود كه در سطح رهبران گرفته شده باشد، بلكه در واقع، رهبران كرد، فراريها را نا ديده ميگرفتند. چين بود كه يهوديها از بغداد به كردستان ميگريختند و از آنجا با كمك برخي از رهبران به ايران ميرفتند. بارزاني در آغاز ورود به اسرائيل به جاي اينكه با نخست وزير ملاقات كند، سراغ داوود حاجي خانو را گرفت كه معلوم شد نامش «ديويد جباي» است و هنگامي كه او را ديد، از وضع و حالش متأثر شد و از اسرائيليها خواست تا قصري در اختيار وي بگذارند. پرسش: آيا شما در آن زمان خود را شخص دوم جنبش كردها به شمار ميآورديد؟ محمود عثمان: هرگز در جنبش ما تنها يك شخص وجود داشت و بقيه با او همكاري ميكردند، تفاوت بين ما زياد بود، ولي من خود را بيش از ديگران به بارزاني نزديك ميدانستم، حتي ميتوانم بگويم كه از فرزندانش به او نزديكتر بودم و بيش از ديگران از وضع و حال او خبر داشتم. پرسش: آيا او چيزي را از شما پنهان ميكرد؟ محمود عثمان: به طور كل، چيزي را از من پنهان نميكرد، ولي بيترديد مسائلي را از من پوشيده نگه ميداشت، زيرا او داراي خصلتهاي ويژه بود؛ براي مثال، وقتي يك هيأت روسي با ما ديدار ميكرد، او به زبان روسي با آنها سخن ميگفت و ما نميدانستيم چه ميگويد (دكتر عثمان با زبان روسي آشنا نيست، ولي به شش زبان ديگر تكلم ميكند). پرسش: آيا از او درباره گفتوگوهايش با روسها پرسش ميكرديد و آيا او به پرسشهاي شما پاسخ ميداد؟ محمود عثمان: آري، ما پرسش ميكرديم و او پاسخ ميداد. او دوست داشت كه ما را از مسائل آگاه سازد و اغلب با ما مشورت ميكرد. به باور شما آيا اسحاق مردخاي، وزير دفاع اسرائيل كه اصليت كردي دارد، با مسائل كردها در ارتباط است؟ مرد خاي در سن شش سالگي از منطقه عقره، واقع در كردستان عراق كوچيده است. در اسرائيل حدود دويست هزار كرد زندگي ميكنند و او هم يكي از آنهاست... كردها در تل آويو يك مركز فرهنگي دارند و هنوز با نزديكان و بستگان خود در كردستان در ارتباط هستند. تا آنجا كه ميدانيم و ميشنويم، مردخاي، دستكم به علت ملاحظات سياسي، به مسائل كردها بيشتر اهتمام ميورزد و از آنها به عنوان اهرم فشار بهرهبرداري ميكند؛ هرچند نميدانم آيا او به مسائل كردهاي خارج از اسرائيل نيز توجه داشته يا نه، زيرا از عملكردهايش پيداست كه او مخالف كردهايتركيه است و با تركها براي سركوب آنها همكاري ميكند. هنوز موساد درباره انتشار توصيههاي ديويد كميخه به دولت اسرائيل پس از ديدارش از كردستان، در ارتباط با كردها، احتياط به خرج ميدهد. آيا شما از آن توصيهها آگاه بوديد؟ ديويد كميخه، در آوريل سال 1965(1344) كه به كردستان آمد، يكي از مسئولان عاليرتبه وزارت امور خارجه اسرائيل بود. در آن زمان لوي اشكول، نخست وزير وقت اسرائيل، او را به كردستان فرستاد و ديويد، دو روز در كردستان ماند و گفتوگوهايي طولاني با مرحوم ملامصطفي و فرزندان وي، ادريس و مسعود انجام داد. او براي حمايت از جنبش سياسي كردها، اشتياق نشان ميداد و از اسرائيل ميخواست از جنبش كردها در ايالات متحده و ديگر كشورها پشتيباني كند تا اين جنبش از توجه گسترده مجامع بينالمللي برخوردار شود، ولي سياست موساد به طور كامل با ديدگاه كميخه منطبق نبود، زيرا انديشه آنها بهرهبرداري از جنبش كردها براي ضربه زدن به ارتش عراق و نيز جلوگيري از گسترش دامنه اين جنبش بود. آنگونه كه پيداست پيشنهادهاي وي را نپسنديده است و از اين رو خواستار انتشار آنها نيست. كميخه يك انگليسي تبار روشنفكر است كه فرهنگ غربي دارد و به روشي ديگر درباره كردها سخن ميگويد. وي تنها يك بار از كردستان ديدن كرده و در خواست بارزاني را درباره ضرورت راهيابي به ايالات متحده تاييد كرد. پرسش: آيا مقامهاي اسرائيلي، مثلاً كميخه، به تازگي تلاش كردهاند كه با شما تماس بگيرند؟ محمود عثمان: از سال 1975(1354)، (شكست انقلاب كردها) روابط ما با اسرائيل قطع شد و هيچ گونه تماسي با آنها صورت نگرفت. من هم در اين باره تلاش نكردم، زيرا برقراري رابطه با اسرائيل را يك اشتباه استراتژيك ميدانم. البته، تلاشهايي از جانب آنها براي تماس با من، از طريق ميانجيها صورت گرفت، ولي من موافقت نكردم و پاسخ هم ندادم. برخي از آنها نيز كوشيدند با من ديدار كنند، ولي من به آنها مجال ندادم و بر اين باورم كه رهبران كرد نبايد رابطه با اسرائيل را تجديد كنند، زيرا ضرر اين تجديد رابطه، از سود آن بيشتر است؛ براي مثال، چند ماه پيش، كميخه از لندن ديدن كرد. گفتني است كه من 35 سال قبل، در آوريل 1965(1344) در كردستان با او ملاقات كردم و گمان ميكنم كه او اكنون به عنوان پژوهشگر در يكي از دانشگاههاي اسرائيل خدمت ميكند. او كه ميدانست من در لندن هستم، تلاش كرد با واسطه و به طرز مشخص توسط يك روزنامه نگار انگليسي با من ملاقات كند، ولي من با اين باور كه روابط ما و آنها سرابي بيش نيست، قاطعانه اين درخواست را رد كردم. پرسش: به جز كميخه، چه كسي تلاش كرده است با شما تماس بگيرد؟ محمود عثمان: [با لبخند] كردهايي در اروپا و ايالات متحده زندگي ميكنند كه بدون اينكه گذرنامههايشان مهمور شود، به اسرائيل سفر ميكنند. البته خودشان مايل نيستند گذرنامههايشان مهمور شود، زيرا آنان به كشورهاي عربي هم ميروند. آنها در اسرائيل برخي از اسرائيليها و كردها را ميبينند و در جلساتشان از ما ياد ميكنند. اسرائيليها نيز توسط آنان سلام و درودهاي خود را به ما ميرسانند، ولي ما به آنان پاسخ نميدهيم، زيرا نميخواهيم تماسهاي سياسي صورت گيرد. اگر به آنها اجازه ميداديم، امكان داشت ملاقاتي با اسحاق مردخاي، وزير دفاع اسرائيل انجام گيرد، ولي من اكنون يك شهروند عادي هستم، حزب يا نيرويي در اختيارم نيست و مستقل زندگي ميكنم، از اين رو، براي اسرائيليها سودي ندارم. پرسش: چندي پيش، كتابي در اسرائيل انتشار يافت كه از رابطه شما با آنها حكايت ميكند. ارزيابي شما از اين كتاب چيست؟ آيا مطالبي كه در آن درج شده است، درست است؟ محمود عثمان: در مجموع مطالب نوشته شده در اين كتاب درست است، ولي برخي چيزها درباره ما كردها درست نيست. كتاب، آميزهاي از دو مسئله است: آن دسته از اطلاعات سازمان اطلاعات اسرائيل (موساد) كه سياستشان اجازه ميدهد، انتشار يابد و نيز خاطرات اسرائيليهايي كه در كردستان خدمت كردهاند، ولي موساد تمام برگهاي خود را رو نكرده است، زيرا اسرائيل در رابطه با كشورهاي مشخص، سياستها و روابط خاص دارد.
منبع: سایت بازتاب
0 Comments:
ارسال یک نظر
<< Home