حساسیت زمان و آماد گی در مقابل تحولات ناگهانی احتمالی!
فروردين 1386 الف. سالاري
موقعیت فعلی روشنفکران ترکمن و گرایشات فکری جاری در بین آنان
مقدمه
اصولا گرایشات فکری حاکم بر روشنفکران ترکمن را نمی توان از مجموعه تحولات سیاسی جهانی و بویژه مناسبات سیاسی و فرهنگی حاکم در ایران جدا نمود. اگر نیم نگاهی بر نحوه تاثیر و بازتاب تحولات داخل ایران بر نیروهای سیاسی ترکمنصحرا بیاندازیم، بخوبی می توانیم بر چگونگی و میزان تاثیرات آن برسیم. این گونه تاثیرات نه در ایران امروز، بلکه در مرز جغرافیایی فراختر که مملکت های حاشیه ایران، از جمله مناطق قفقاز و تزکستان و افغانستان و... امپراطوری وسیع ایران زمین را تشکیل می داده است، بمراتب محسوس تر بوده است.از دوران باستان و شکل گیری اولین حکومت ایرانی فارس تبار، اجداد ترکمنان که در فلات های شمال ایران و در سرزمین کنونی خود می زیسته اند، برای آزادی خود و برای نپرداختن باج و خراج به شاهنشاهان هخامنشی جنگیده اند. هرچند مشی آزادی خواهی این قوم در گزارشات تاریخی کتاب نویسان مغرض درباری به جای دفاع از آزادی خود، متجاوز و وحشی معرفی گردیده است ولی با مراجعه بر نوشته های منابع بی طرف به خوبی می توان بر انگیزه های مقاومت های استقلال طلبانه آنان پی برد.کورش هخامنشی که در تاریخ ایران و جهودان، هزاران فرسنگ دورتر از ایران، چون منجی کبیر بر ارک بابل پا میگذارد و یهودان را به موطن اصلی؟ خود بر می گرداند، در سرزمین ترکستان از زنی دلاور به نام تومار یا تئمیر ( به ترکی اهن) که فرماندهی مقاومت کنندگان را عهده دار بوده است، شکستی مفتضحانه می خورد و حتی جسد این ظالم نیز به ایرانیان داده نمی شود. سازماندهی عالی مقاومت کنندگان و انتخاب یک زن به فرماندهی قوا، میزان رشد فرهنگی و روحیه آزادگی و سلحشوری این قوم را در آن دوران اثبات می نماید. در دوره ساسانیان، بارها لشکر متجاوز ساسانی از هون های آزاده این فلات شکست می خورد که تاریخ نویسان دربار نیز نتوانسته اند این شکست ها را بپوشانند. بعد از جابجایی و مهاجرت اغوزها از ناحیه شرقی ترکستان به مناطق غربی و تشکیل یافتن حکومت های سلجوقیان و صفویان و قاجار، به مدتی طولانی در ایران نیز، روحیه آزادگی و توان مفاومت ترکمنان در مقابل حکومت های زور و ستم هرگز کاهش نیافته و با تحمل سختی های بسیار از موجودیت خود دفاع نموده اند. شکست دادن لشکریان امپراطوری سلطان سنجر سلجوقی که خود ترکمن بوده و سر انجام در بند کشیدن این متجاوز، در شهر ماری ( مرو ) اسطوره ای است تاریخی که عمق آزادگی و سروری ترکمنها را بدور از نژاد پرستی ها و فرقه گرائی می رساند.در گزینش دین اسلام نیز بنا به شواهد تاریخی، اجداد ترکمنان نه بر اساس شکست و ذلت که اقوام بی شماری را بدین طریق عرب های متجاوز و زورمدار منکوب نموده و مسلمان نموده اند، بلکه داوطلبانه بدین دین گرویده و با همین دین نیز بر ممالک عربی و نیمی از جهان حکمرانی می نمایند
اگر گفته شود که در تاریخ و فرهنگ توده های ترکمن، عنصر میهن پرستی و دفاع از باورهای فرهنگی و اعتقادی در مرکز قرار داشته است و اساسا ترکمنها هرگز علاقه ای بر زورگویی و تابع کردن دیگران را بر خود نداشته اند و ...سخن به گزاف نرفته است. در اسطوره های ترکمنی شاعران و حماسه سرایان همیشه بر روح آزادگی و جوانمردی تاکید نموده و مقاومت های دلیرانه ترکمنها در مقابل متجاوزین را ستوده اند. چنانکه:ئوز ایلیمده سولطان منم، بگ منم آزقین بولوب هئیچ بیر کسگه دگمنمدوشمان آزیب، سوروب گلسه اوستومه من اولارا هرگیز بویون انگمنمو............................................. چنین بوده است روح آزاد یک ترکمن که شاعر دوران، زنده یاد قالقان نیز در این مورد سروده است
فرازهایی از حس ملی گرایی در ایرانتعلقات ملی و اتنیکی واقعیتی است طبیعی و کسی را نمی توان یافت که بشکلی موقعیت ملی و فرهنگی خود را مطرح ننماید. حتی طرفداران پر و پا قرص مکاتب انترناسیونالیستی و یا معتقدین به ادیان آسمانی نیز نتوانسته اند، مرز بندی روشنی در بین ایده ها و اعمال خود ترسیم بنمایند. بالعکس افراطی ترین اندیشه ها و عملکرد های آغشته به ناسیونالیسم از میان این مکاتب بیرون جهیده است.در بررسی ایده ها و بنیان های فکری کلاسیک، ناسیونالیسم به عنوان اندیشه ای متمایز و با قلمروی مستقل فرض میگردید و با اندیشه ها و گرایشات سیاسی دیگر، مقایسه می گردید. بر اساس این ارزیابی ناسونالیسم به عنوان مکتبی با بار و نمودی منفی و متجاوز تعریف می گردید و طرفداران آن بعنوان ملت پرست هایی افراطی! تقبیح می گردیدند. بعنوان مثال، در جریان جنگ جهانی دوم شخصیت هایی چون هیتلر و موسولینی و هیرو هیتو، به عنوان افراطی ترین ناسیونالیست ها تقبیح می گردند و در مقابل روزولت و چرچیل و استالین نیز به عنوان پرچم داران صلح و مبارزان عدالت و آزادی تمجید می گردند، در حالیکه همین رهبران عدالت گستر! برای اثبات حق آقایی خود بر جهان امروز و دسترسی بر سلاح اتمی، به مسابقه مرگبار کشیده می شده اند و بدست آنان نیز آزمایش های اتمی در هیروشیما و ناگازاکی اتفاق می افتد که به قیمت قربانی شدن بسیاری از انسانهای بیگناه و بی شماری منجر می گردد.در جریان فروپاشی اتحاد شوروی و کشور یوگوسلاوی نیز که بر اساس مرام های انترناسیونالیستی بنا گردیده بودند، شخصیت های مخوف و جنایتکاری چون میلوسویج و پوتین از دامان دستگاه تفتیش و امنیتی اینگونه نظام های سوسیالیستی زاده می شوند که مراجعه به جنگ بوسنی و چچنستان برای قضاوت از میزان درندگی آنان کافی می باشد
برای برسی عملکرد مذهب و اندیشه های دینی نیز اگر هر سه دین مسیحیت و اسلام و جهودیت را در کنار یکدیگر قرار داده و تاریخچه گسترش آنان را مورد بررسی تاریخی قرار بدهیم، به روشنی نتیجه می گیریم که درصد بسیار کوچکتری از اقوام و یا ملت ها داوطلبانه به این ادیان گرویده اند و بالعکس برای تحمیل این ادیان سرزمین های زیادی به تاراج رفته است، خانه های بسیاری ویران گردیده و باکشتار مقاومت کنندگان و اسیر گرفته شدن زن ها و بچه های این نگون بختان، بالاخره و بدست شیادانی که داعیه مجری احکام خدای واحد را داشته اند، ادیان الهی بر آنان تحمیل گردیده است.بطور کلی می شود گفت که: ناسیونالیسم، نه به عنوان یک مکتب و مرام، بلکه به عنوان گرایشی برتری طلبانه و مهاجم و قدرت گرا، در لابلای ایده ئولوژی ها و حتی مذاهب گوناگون خود را پنهان می نماید. بنا بر این برای شناخت از آن سنگ محکی به محکمی تجربه را نمی توان سراغ داشت. در تجارب کارزارهای سیاسی است که میزان قوم گرایی و قدرت پرستی یک فرد و یا یک جریان فکری و سیاسی معلوم می گردد و نه در تئوری های زیبا و مدون مورد ادعا! اگر نگاههای خود را متوجه ایران بنمائیم و جریانات فکری و سیاسی موجود را با دقت مورد توجه قرار بدهیم و بدور از شعارها و مندرجات برنامه ای این جریانات به موضع گیری های مجریان آن توجه بنمائیم، در آنصورت می توانیم بر عمق و ماهیت این گرایشات پی ببریم. یکی از ویژه گی های ایران در مقایسه با کشورهای دموکراتیک، موضوع ایده ئولوژیک و وارثی بودن سیستم های حکومتی می باشد. دو ایدئولوژی با مضمون سلطنت و دین سالاری در ائتلافی رقابت آمیز، در طول سالیان متمادی در کشور ایران حاکم بوده است و تنها در پریودی بسیار کوتاه، ایرانیان توانستند با مشروطه طلبی این دو ایدئولوژی را پس بزنند. کما اینکه برای یک سلطنت طلب، اساسی ترین معضل برای پاسخدهی به نیازهای جامعه ایران، بر قراری نظام پادشاهی بوده است، با این استثنا که شاه ِ شاهان حتی الامکان باید از قوم فارس و یا معتقد به مرام شیعه باشد. این استثنا؟ در واقع به حس برتری طلبی و قدرت مداری حامیان این اندیشه قوت می بخشد تا در یک پیوستگی تام و در زیر سایه داشتن مذهب شیعه اثنی عشری، قدرت را از آن ِ خود نگه داشته و بر قوم های غیر فارس حکومت بنمایند
در چند دهه اخیر و بدنبال گندیدگی سلطنت ذل السلطان در ایران و گسترش بنیادگرایی اسلامی در منطقه که بدون شک بدون تمایل قدرت های امپریالیستی نبوده است، مذهب شیعه در ایران که بعد از صفویان و نادرشاه نقش کاتالیزور را در هرم قدرت سیاسی در ایران بازی می کرده است و جایگاه حکومت استبدادی پادشاهی را محکم می نمود، تدریجا به سوی رقابت بیشتر و عریانتر کشیده می شود و با ادعای برقراری حکومت ولایت فقیه به تقابل با شاه طلبان می پردازد. که حاصل آن تشکیل جمهوری اسلامی فعلی در ایران بوده است.در طول نزدیک به سی سال مجریان حکومت اسلامی نشان داده اند که تا چه حد؟ اهداف و آرمان های اسلامی برای آنان اهمیت داشته است! همکاری استراتژیک این حکومت با روسیه و حمایت از داشناکهای ارمنی در تعرض و تجاوز به خاک آذربایجان مستقل و شیعه مذهب!.... میزان اعتقادات اسلامی؟! این فقها را به خوبی اثبات می نماید. جدای از این دو گرایش غیر دموکراتیک که فوقا مذکور افتاد، تقریبا تمامی جریانات سیاسی ایرانی و حتی آنانی که ظاهرا به اپوزوسیون سیاسی تعلق دارند و برنامه های سیاسی سکولار و دموکراتیکی را تبلیغ می نمایند، وقتی صحبت از ملیت های ایرانی غیر فارس می گردد، از یک موضع تهاجمی آشکار که انگار کشور ایران؟ همیشه از آن فارس ها بوده و ملیت های دیگر چون مستاجرانی بیش نمی باشند به نفی تاریخ و موجودیت ملیت های غیر فارس می پردازند و و از قائل شدن به حق برابر با فارس ها تفره می روند. این جریانات هرگز نمی توانند بپذیرند که در طول هزاران سال تاریخ ایران ( البته نه 2500 سال آریایی) اقوام گوناگونی بر امپراطوری ایران فرمانروایی کرده و هر یک نقش و نگاری از آثار خود را در نسل کنونی بیادگار گذاشته است. نفی حقوق ملیت های غیر فارس در ایران، تحریف تاریخ واقعی این سرزمین، در پیوندی تنگاتنگ با گرایشات انحصارگرایانه و سکتاریستی! باعث آن گردیده است تا بسیاری از روشنفکران و سیاستمداران ایرانی فارس به جای دفاع واقعی از "سکولاریسم" و تقسیم قدرت در ایران و نفی سنترالیزم، بسوی پوپولیسم رفته و با باز تولید اصطلاح " ملت ایران" به تقابل با حقوق دموکراتیک دیگر ملیت ها بپردازند. چنین گرایشی در عمل آماج های دموکراسی را در ایران فردا به خطر می اندازد و صد در صد به ابقای حاکمیت استبدادی دینی کنونی منجر می گرد
ناسیونالیست ایرانی (فارس) مورد نظر، دو وجهه مشخص را دارد که به آنان هویتی ویژه را می بخشد. این جریان از یکطرف ترک ستیز است و به انحای مختلف به نفی موجودیت و تاریخ طولانی ترک زبانان می پردازد.( بخش افراطی این جریان با قلب واقعیت ها و نفی هویت جداگانه ترک ها، و منتسب کردن آنان به آریایی ها و...بر موجودیت ملی و تاریخی ترک های ایران نیز خط بطلان می کشد). یکی از دلایل ضد ترک بودن این گرایش، نقش تاریخی و برجسته ترک ها در ایجاد حکومت های سیاسی مقتدر و طولانی بوده است.این ناسیونالیسم، از طرفی دیگر عرب ستیز می باشد و با مهاجم خواندن عرب ها و یا بقولی " تازی" ها؟ مدنیت منکوب شده ساسانیان و درهم شکسته شدن مذهب زرتشتی ( دین رسمی ایرانیان) را فاجعه ای برای ایران می داند. (بخش افراطی این ناسیونالیسم با بربر وحشی خواندن عرب ها و تحمیلی خواندن دین اسلام به ایرانیان، بازگشت به تاریخ و هویت؟ دوره زرتشت را تبلیغ می نماید
موقعیت ناسیونالیسم در بین ترکمنان ایران
در شرایط فعلی اکثریت قاطع روشنفکران ترکمن، چه آنانی که بشکل جمعی و گروهی فعالیت می نمایند و چه فردی و یا محفلی، حفظ ارزش های ملی و فرهنگی و تاریخی ِ خلق ترکمن را در نظر گرفته و به اشکال مختلف و ممکنه به فعالیت می پردازند. فعالیت هایی که هم جنبه فرهنگی و روشنگرایانه دارد و هم جنبه آزادی خواهانه و حق طلبانه.در سال 57 و در راهپیمایی تاریخی اسفند ماه این سال، در تظاهراتی که بنا به سازماندهی کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن در گنبد و شهرهای دیگر ترکمنصحرا ترتیب داده شده بود، هزاران نفر از مردم ترکمن بطور فعالانه شرکت نموده و خواستار حق تعیین سرنوشت خود در ترکمنصحرا گردیدند. خواسته های ترکمنان که در 8 ماده آورده شده است در کتاب " زندگی و مبارزه خلق ترکمن" که توسط این کانون به چاپ رسید، آورده شده است
اخیرا و بدنبال به استقلال رسیدن جمهوری ترکمنستان، گرایشی در بین عده ای از روشنفکران ترکمن بوجود می آید که در ماهیت و سابقه، تمایز قابل توجهی با گرایشات دموکراتیک اشارت رفته دارد. در این گرایش، هم بر مرتبط بودن سرنوشت ترکمنهای ایران با خویشاوندان خود در شمال اشارت می رود و هم بر همبستگی و همسویی مبارزات حق طلبانه ترکمنها با دیگر ترک زبانان!. گرایش موجود، اصل را نه بر پیشرفت دموکراسی و حقوق بشر در یک کشور، بلکه بر آزاد سازی و مستقل گردیدن ِ ملت های ترک تبار می گذارد. از دیدگاه این اندیشه، از هر حکومتی که بنام ترکمنان باشد، بدون در نظر گرفتن ماهیت آن؟ می بایستی دفاع نمود.این بخش از روشنفکران ترکمن، در طول پانزده سال دیکتاتوری نیازوف " ترکمن باشی" نه تنها هیچ انتقادی از عملکرد ویرانگر و مخرب این دیکتاتور ِ مادام العمر ننمودند، بلکه به انحای مختلف برای تقویت این نظام دیکتاتوری نیز در حد خود کوشش هایی را داشته اند. واقعیات تاریخی نشان داده است که برای خوشبختی یک ملت، تنها مستقل بودن کافی نیست و "استقلال" تنها شرط اولیه برای کسب هویت ملی می باشد. حکومت های دیکتاتوری خودکامه اگر در یک دست، جام استقلال ملی را بالا می برند، در دستی دیگر با تخریب ارزش های ملی و تاریخی و ایجاد رکود و فاجعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، باعث بیزاری مردم از استقلال نیز می گردند، واقعیتی که همین آدمها نیز بویژه در دوره شاه در ایران تجربه نموده بودند.بدون شک همبستگی ها و مراودت های فرهنگی در بین ملت هایی که تاریخ و ریشه یکسانی را دارند، غیر قابل انکار می باشد و " جمهوری ترکمنستان" بعنوان تنها کشوری که پاسدار زبان و تاریخ و میراث های ملی و فرهنگی ترکمنان جهان است، قابل انکارنمی باشد. اما اگر حاکمان ِ این جمهوری، به جای اشاعه سالم فرهنگ و ارزش های ملی ترکمن، کیش شخصیت را تبلیغ بنماید؟ به جای ساختن راهها و صنایع مادر، ثروت ملی را تاراج بنماید و با بستن قراردادهای اسارت بار، منابع نفتی و گازی ملت را به یغما برد؟ و..و..و آیا آنموقع نیز می بایستی از این حکومت دفاع باید کرد؟ ترکمنهای ایران که در مرحله فعلی هدفی غیر از آزادی خود را ندارند، به دلیل تحت ستم بودن، به دلیل تبعیضات اتنیکی و مذهبی و فرهنگی موجود، می بایستی در ارتباط با ملیت های تحت ستم ِ دیگر چون کردها و بلوچ ها و عرب ها و ترک های آذری به فعالیت بپردازد. کسب چنین حقوقی در کشور چند ملیتی همانند ایران تنها در گرو اتحاد تمامی نیروهای دمکرات و عدالت طلب خواهد بود و به شرط جاری گردیدن دموکراسی گسترده امکان پذیر می باشد. با توجه به روند جهان کنونی و گسترش گلوبالیسم که پیامدهای حیرت آوری را در طول چند دهه اخیر باعث گردیده است، تصور نمودن چنین موقعیتی برای ایران، هرگز دور از انتظار نخواهد بود. میزان نزدیک گردیدن این موقعیت را عملکرد مجموعه نیروهای دموکرات تعیین می نماید.متوسل گردیدن بر سلاح زنگ زده ناسیونالیسم و عدم اعتماد به نرم های زندگانی دموکراتیک، نه تنها باعث سعادت ملت های اقتدارگرا و حاکم نخواهد بود بلکه ملیت های تحت ستم نیز با توسل بدان گرایش، هرگز بسوی بهروزی و سازندگی و حتی پیروزی نخواهند رفت.به صلاح همه است تا با زدودن خصلت های سکتاریستی و انحصارگرایانه و بلند پروازانه که حاصل تربیت منفی ِ دیرینه می باشد، بسوی آزادگی و عدالت خواهی و انساندوستی روی بیاورند
منبع: تورکمن صحرا مدیا
1386 فروردین
موقعیت فعلی روشنفکران ترکمن و گرایشات فکری جاری در بین آنان
مقدمه
اصولا گرایشات فکری حاکم بر روشنفکران ترکمن را نمی توان از مجموعه تحولات سیاسی جهانی و بویژه مناسبات سیاسی و فرهنگی حاکم در ایران جدا نمود. اگر نیم نگاهی بر نحوه تاثیر و بازتاب تحولات داخل ایران بر نیروهای سیاسی ترکمنصحرا بیاندازیم، بخوبی می توانیم بر چگونگی و میزان تاثیرات آن برسیم. این گونه تاثیرات نه در ایران امروز، بلکه در مرز جغرافیایی فراختر که مملکت های حاشیه ایران، از جمله مناطق قفقاز و تزکستان و افغانستان و... امپراطوری وسیع ایران زمین را تشکیل می داده است، بمراتب محسوس تر بوده است.از دوران باستان و شکل گیری اولین حکومت ایرانی فارس تبار، اجداد ترکمنان که در فلات های شمال ایران و در سرزمین کنونی خود می زیسته اند، برای آزادی خود و برای نپرداختن باج و خراج به شاهنشاهان هخامنشی جنگیده اند. هرچند مشی آزادی خواهی این قوم در گزارشات تاریخی کتاب نویسان مغرض درباری به جای دفاع از آزادی خود، متجاوز و وحشی معرفی گردیده است ولی با مراجعه بر نوشته های منابع بی طرف به خوبی می توان بر انگیزه های مقاومت های استقلال طلبانه آنان پی برد.کورش هخامنشی که در تاریخ ایران و جهودان، هزاران فرسنگ دورتر از ایران، چون منجی کبیر بر ارک بابل پا میگذارد و یهودان را به موطن اصلی؟ خود بر می گرداند، در سرزمین ترکستان از زنی دلاور به نام تومار یا تئمیر ( به ترکی اهن) که فرماندهی مقاومت کنندگان را عهده دار بوده است، شکستی مفتضحانه می خورد و حتی جسد این ظالم نیز به ایرانیان داده نمی شود. سازماندهی عالی مقاومت کنندگان و انتخاب یک زن به فرماندهی قوا، میزان رشد فرهنگی و روحیه آزادگی و سلحشوری این قوم را در آن دوران اثبات می نماید. در دوره ساسانیان، بارها لشکر متجاوز ساسانی از هون های آزاده این فلات شکست می خورد که تاریخ نویسان دربار نیز نتوانسته اند این شکست ها را بپوشانند. بعد از جابجایی و مهاجرت اغوزها از ناحیه شرقی ترکستان به مناطق غربی و تشکیل یافتن حکومت های سلجوقیان و صفویان و قاجار، به مدتی طولانی در ایران نیز، روحیه آزادگی و توان مفاومت ترکمنان در مقابل حکومت های زور و ستم هرگز کاهش نیافته و با تحمل سختی های بسیار از موجودیت خود دفاع نموده اند. شکست دادن لشکریان امپراطوری سلطان سنجر سلجوقی که خود ترکمن بوده و سر انجام در بند کشیدن این متجاوز، در شهر ماری ( مرو ) اسطوره ای است تاریخی که عمق آزادگی و سروری ترکمنها را بدور از نژاد پرستی ها و فرقه گرائی می رساند.در گزینش دین اسلام نیز بنا به شواهد تاریخی، اجداد ترکمنان نه بر اساس شکست و ذلت که اقوام بی شماری را بدین طریق عرب های متجاوز و زورمدار منکوب نموده و مسلمان نموده اند، بلکه داوطلبانه بدین دین گرویده و با همین دین نیز بر ممالک عربی و نیمی از جهان حکمرانی می نمایند
اگر گفته شود که در تاریخ و فرهنگ توده های ترکمن، عنصر میهن پرستی و دفاع از باورهای فرهنگی و اعتقادی در مرکز قرار داشته است و اساسا ترکمنها هرگز علاقه ای بر زورگویی و تابع کردن دیگران را بر خود نداشته اند و ...سخن به گزاف نرفته است. در اسطوره های ترکمنی شاعران و حماسه سرایان همیشه بر روح آزادگی و جوانمردی تاکید نموده و مقاومت های دلیرانه ترکمنها در مقابل متجاوزین را ستوده اند. چنانکه:ئوز ایلیمده سولطان منم، بگ منم آزقین بولوب هئیچ بیر کسگه دگمنمدوشمان آزیب، سوروب گلسه اوستومه من اولارا هرگیز بویون انگمنمو............................................. چنین بوده است روح آزاد یک ترکمن که شاعر دوران، زنده یاد قالقان نیز در این مورد سروده است
فرازهایی از حس ملی گرایی در ایرانتعلقات ملی و اتنیکی واقعیتی است طبیعی و کسی را نمی توان یافت که بشکلی موقعیت ملی و فرهنگی خود را مطرح ننماید. حتی طرفداران پر و پا قرص مکاتب انترناسیونالیستی و یا معتقدین به ادیان آسمانی نیز نتوانسته اند، مرز بندی روشنی در بین ایده ها و اعمال خود ترسیم بنمایند. بالعکس افراطی ترین اندیشه ها و عملکرد های آغشته به ناسیونالیسم از میان این مکاتب بیرون جهیده است.در بررسی ایده ها و بنیان های فکری کلاسیک، ناسیونالیسم به عنوان اندیشه ای متمایز و با قلمروی مستقل فرض میگردید و با اندیشه ها و گرایشات سیاسی دیگر، مقایسه می گردید. بر اساس این ارزیابی ناسونالیسم به عنوان مکتبی با بار و نمودی منفی و متجاوز تعریف می گردید و طرفداران آن بعنوان ملت پرست هایی افراطی! تقبیح می گردیدند. بعنوان مثال، در جریان جنگ جهانی دوم شخصیت هایی چون هیتلر و موسولینی و هیرو هیتو، به عنوان افراطی ترین ناسیونالیست ها تقبیح می گردند و در مقابل روزولت و چرچیل و استالین نیز به عنوان پرچم داران صلح و مبارزان عدالت و آزادی تمجید می گردند، در حالیکه همین رهبران عدالت گستر! برای اثبات حق آقایی خود بر جهان امروز و دسترسی بر سلاح اتمی، به مسابقه مرگبار کشیده می شده اند و بدست آنان نیز آزمایش های اتمی در هیروشیما و ناگازاکی اتفاق می افتد که به قیمت قربانی شدن بسیاری از انسانهای بیگناه و بی شماری منجر می گردد.در جریان فروپاشی اتحاد شوروی و کشور یوگوسلاوی نیز که بر اساس مرام های انترناسیونالیستی بنا گردیده بودند، شخصیت های مخوف و جنایتکاری چون میلوسویج و پوتین از دامان دستگاه تفتیش و امنیتی اینگونه نظام های سوسیالیستی زاده می شوند که مراجعه به جنگ بوسنی و چچنستان برای قضاوت از میزان درندگی آنان کافی می باشد
برای برسی عملکرد مذهب و اندیشه های دینی نیز اگر هر سه دین مسیحیت و اسلام و جهودیت را در کنار یکدیگر قرار داده و تاریخچه گسترش آنان را مورد بررسی تاریخی قرار بدهیم، به روشنی نتیجه می گیریم که درصد بسیار کوچکتری از اقوام و یا ملت ها داوطلبانه به این ادیان گرویده اند و بالعکس برای تحمیل این ادیان سرزمین های زیادی به تاراج رفته است، خانه های بسیاری ویران گردیده و باکشتار مقاومت کنندگان و اسیر گرفته شدن زن ها و بچه های این نگون بختان، بالاخره و بدست شیادانی که داعیه مجری احکام خدای واحد را داشته اند، ادیان الهی بر آنان تحمیل گردیده است.بطور کلی می شود گفت که: ناسیونالیسم، نه به عنوان یک مکتب و مرام، بلکه به عنوان گرایشی برتری طلبانه و مهاجم و قدرت گرا، در لابلای ایده ئولوژی ها و حتی مذاهب گوناگون خود را پنهان می نماید. بنا بر این برای شناخت از آن سنگ محکی به محکمی تجربه را نمی توان سراغ داشت. در تجارب کارزارهای سیاسی است که میزان قوم گرایی و قدرت پرستی یک فرد و یا یک جریان فکری و سیاسی معلوم می گردد و نه در تئوری های زیبا و مدون مورد ادعا! اگر نگاههای خود را متوجه ایران بنمائیم و جریانات فکری و سیاسی موجود را با دقت مورد توجه قرار بدهیم و بدور از شعارها و مندرجات برنامه ای این جریانات به موضع گیری های مجریان آن توجه بنمائیم، در آنصورت می توانیم بر عمق و ماهیت این گرایشات پی ببریم. یکی از ویژه گی های ایران در مقایسه با کشورهای دموکراتیک، موضوع ایده ئولوژیک و وارثی بودن سیستم های حکومتی می باشد. دو ایدئولوژی با مضمون سلطنت و دین سالاری در ائتلافی رقابت آمیز، در طول سالیان متمادی در کشور ایران حاکم بوده است و تنها در پریودی بسیار کوتاه، ایرانیان توانستند با مشروطه طلبی این دو ایدئولوژی را پس بزنند. کما اینکه برای یک سلطنت طلب، اساسی ترین معضل برای پاسخدهی به نیازهای جامعه ایران، بر قراری نظام پادشاهی بوده است، با این استثنا که شاه ِ شاهان حتی الامکان باید از قوم فارس و یا معتقد به مرام شیعه باشد. این استثنا؟ در واقع به حس برتری طلبی و قدرت مداری حامیان این اندیشه قوت می بخشد تا در یک پیوستگی تام و در زیر سایه داشتن مذهب شیعه اثنی عشری، قدرت را از آن ِ خود نگه داشته و بر قوم های غیر فارس حکومت بنمایند
در چند دهه اخیر و بدنبال گندیدگی سلطنت ذل السلطان در ایران و گسترش بنیادگرایی اسلامی در منطقه که بدون شک بدون تمایل قدرت های امپریالیستی نبوده است، مذهب شیعه در ایران که بعد از صفویان و نادرشاه نقش کاتالیزور را در هرم قدرت سیاسی در ایران بازی می کرده است و جایگاه حکومت استبدادی پادشاهی را محکم می نمود، تدریجا به سوی رقابت بیشتر و عریانتر کشیده می شود و با ادعای برقراری حکومت ولایت فقیه به تقابل با شاه طلبان می پردازد. که حاصل آن تشکیل جمهوری اسلامی فعلی در ایران بوده است.در طول نزدیک به سی سال مجریان حکومت اسلامی نشان داده اند که تا چه حد؟ اهداف و آرمان های اسلامی برای آنان اهمیت داشته است! همکاری استراتژیک این حکومت با روسیه و حمایت از داشناکهای ارمنی در تعرض و تجاوز به خاک آذربایجان مستقل و شیعه مذهب!.... میزان اعتقادات اسلامی؟! این فقها را به خوبی اثبات می نماید. جدای از این دو گرایش غیر دموکراتیک که فوقا مذکور افتاد، تقریبا تمامی جریانات سیاسی ایرانی و حتی آنانی که ظاهرا به اپوزوسیون سیاسی تعلق دارند و برنامه های سیاسی سکولار و دموکراتیکی را تبلیغ می نمایند، وقتی صحبت از ملیت های ایرانی غیر فارس می گردد، از یک موضع تهاجمی آشکار که انگار کشور ایران؟ همیشه از آن فارس ها بوده و ملیت های دیگر چون مستاجرانی بیش نمی باشند به نفی تاریخ و موجودیت ملیت های غیر فارس می پردازند و و از قائل شدن به حق برابر با فارس ها تفره می روند. این جریانات هرگز نمی توانند بپذیرند که در طول هزاران سال تاریخ ایران ( البته نه 2500 سال آریایی) اقوام گوناگونی بر امپراطوری ایران فرمانروایی کرده و هر یک نقش و نگاری از آثار خود را در نسل کنونی بیادگار گذاشته است. نفی حقوق ملیت های غیر فارس در ایران، تحریف تاریخ واقعی این سرزمین، در پیوندی تنگاتنگ با گرایشات انحصارگرایانه و سکتاریستی! باعث آن گردیده است تا بسیاری از روشنفکران و سیاستمداران ایرانی فارس به جای دفاع واقعی از "سکولاریسم" و تقسیم قدرت در ایران و نفی سنترالیزم، بسوی پوپولیسم رفته و با باز تولید اصطلاح " ملت ایران" به تقابل با حقوق دموکراتیک دیگر ملیت ها بپردازند. چنین گرایشی در عمل آماج های دموکراسی را در ایران فردا به خطر می اندازد و صد در صد به ابقای حاکمیت استبدادی دینی کنونی منجر می گرد
ناسیونالیست ایرانی (فارس) مورد نظر، دو وجهه مشخص را دارد که به آنان هویتی ویژه را می بخشد. این جریان از یکطرف ترک ستیز است و به انحای مختلف به نفی موجودیت و تاریخ طولانی ترک زبانان می پردازد.( بخش افراطی این جریان با قلب واقعیت ها و نفی هویت جداگانه ترک ها، و منتسب کردن آنان به آریایی ها و...بر موجودیت ملی و تاریخی ترک های ایران نیز خط بطلان می کشد). یکی از دلایل ضد ترک بودن این گرایش، نقش تاریخی و برجسته ترک ها در ایجاد حکومت های سیاسی مقتدر و طولانی بوده است.این ناسیونالیسم، از طرفی دیگر عرب ستیز می باشد و با مهاجم خواندن عرب ها و یا بقولی " تازی" ها؟ مدنیت منکوب شده ساسانیان و درهم شکسته شدن مذهب زرتشتی ( دین رسمی ایرانیان) را فاجعه ای برای ایران می داند. (بخش افراطی این ناسیونالیسم با بربر وحشی خواندن عرب ها و تحمیلی خواندن دین اسلام به ایرانیان، بازگشت به تاریخ و هویت؟ دوره زرتشت را تبلیغ می نماید
موقعیت ناسیونالیسم در بین ترکمنان ایران
در شرایط فعلی اکثریت قاطع روشنفکران ترکمن، چه آنانی که بشکل جمعی و گروهی فعالیت می نمایند و چه فردی و یا محفلی، حفظ ارزش های ملی و فرهنگی و تاریخی ِ خلق ترکمن را در نظر گرفته و به اشکال مختلف و ممکنه به فعالیت می پردازند. فعالیت هایی که هم جنبه فرهنگی و روشنگرایانه دارد و هم جنبه آزادی خواهانه و حق طلبانه.در سال 57 و در راهپیمایی تاریخی اسفند ماه این سال، در تظاهراتی که بنا به سازماندهی کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن در گنبد و شهرهای دیگر ترکمنصحرا ترتیب داده شده بود، هزاران نفر از مردم ترکمن بطور فعالانه شرکت نموده و خواستار حق تعیین سرنوشت خود در ترکمنصحرا گردیدند. خواسته های ترکمنان که در 8 ماده آورده شده است در کتاب " زندگی و مبارزه خلق ترکمن" که توسط این کانون به چاپ رسید، آورده شده است
اخیرا و بدنبال به استقلال رسیدن جمهوری ترکمنستان، گرایشی در بین عده ای از روشنفکران ترکمن بوجود می آید که در ماهیت و سابقه، تمایز قابل توجهی با گرایشات دموکراتیک اشارت رفته دارد. در این گرایش، هم بر مرتبط بودن سرنوشت ترکمنهای ایران با خویشاوندان خود در شمال اشارت می رود و هم بر همبستگی و همسویی مبارزات حق طلبانه ترکمنها با دیگر ترک زبانان!. گرایش موجود، اصل را نه بر پیشرفت دموکراسی و حقوق بشر در یک کشور، بلکه بر آزاد سازی و مستقل گردیدن ِ ملت های ترک تبار می گذارد. از دیدگاه این اندیشه، از هر حکومتی که بنام ترکمنان باشد، بدون در نظر گرفتن ماهیت آن؟ می بایستی دفاع نمود.این بخش از روشنفکران ترکمن، در طول پانزده سال دیکتاتوری نیازوف " ترکمن باشی" نه تنها هیچ انتقادی از عملکرد ویرانگر و مخرب این دیکتاتور ِ مادام العمر ننمودند، بلکه به انحای مختلف برای تقویت این نظام دیکتاتوری نیز در حد خود کوشش هایی را داشته اند. واقعیات تاریخی نشان داده است که برای خوشبختی یک ملت، تنها مستقل بودن کافی نیست و "استقلال" تنها شرط اولیه برای کسب هویت ملی می باشد. حکومت های دیکتاتوری خودکامه اگر در یک دست، جام استقلال ملی را بالا می برند، در دستی دیگر با تخریب ارزش های ملی و تاریخی و ایجاد رکود و فاجعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، باعث بیزاری مردم از استقلال نیز می گردند، واقعیتی که همین آدمها نیز بویژه در دوره شاه در ایران تجربه نموده بودند.بدون شک همبستگی ها و مراودت های فرهنگی در بین ملت هایی که تاریخ و ریشه یکسانی را دارند، غیر قابل انکار می باشد و " جمهوری ترکمنستان" بعنوان تنها کشوری که پاسدار زبان و تاریخ و میراث های ملی و فرهنگی ترکمنان جهان است، قابل انکارنمی باشد. اما اگر حاکمان ِ این جمهوری، به جای اشاعه سالم فرهنگ و ارزش های ملی ترکمن، کیش شخصیت را تبلیغ بنماید؟ به جای ساختن راهها و صنایع مادر، ثروت ملی را تاراج بنماید و با بستن قراردادهای اسارت بار، منابع نفتی و گازی ملت را به یغما برد؟ و..و..و آیا آنموقع نیز می بایستی از این حکومت دفاع باید کرد؟ ترکمنهای ایران که در مرحله فعلی هدفی غیر از آزادی خود را ندارند، به دلیل تحت ستم بودن، به دلیل تبعیضات اتنیکی و مذهبی و فرهنگی موجود، می بایستی در ارتباط با ملیت های تحت ستم ِ دیگر چون کردها و بلوچ ها و عرب ها و ترک های آذری به فعالیت بپردازد. کسب چنین حقوقی در کشور چند ملیتی همانند ایران تنها در گرو اتحاد تمامی نیروهای دمکرات و عدالت طلب خواهد بود و به شرط جاری گردیدن دموکراسی گسترده امکان پذیر می باشد. با توجه به روند جهان کنونی و گسترش گلوبالیسم که پیامدهای حیرت آوری را در طول چند دهه اخیر باعث گردیده است، تصور نمودن چنین موقعیتی برای ایران، هرگز دور از انتظار نخواهد بود. میزان نزدیک گردیدن این موقعیت را عملکرد مجموعه نیروهای دموکرات تعیین می نماید.متوسل گردیدن بر سلاح زنگ زده ناسیونالیسم و عدم اعتماد به نرم های زندگانی دموکراتیک، نه تنها باعث سعادت ملت های اقتدارگرا و حاکم نخواهد بود بلکه ملیت های تحت ستم نیز با توسل بدان گرایش، هرگز بسوی بهروزی و سازندگی و حتی پیروزی نخواهند رفت.به صلاح همه است تا با زدودن خصلت های سکتاریستی و انحصارگرایانه و بلند پروازانه که حاصل تربیت منفی ِ دیرینه می باشد، بسوی آزادگی و عدالت خواهی و انساندوستی روی بیاورند
منبع: تورکمن صحرا مدیا
1386 فروردین
0 Comments:
ارسال یک نظر
<< Home