سه‌شنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۷

قسمت دوم از هفته قبل
مقایسه ی نحوه ی برخوردها واستدلالها دربحث بر سر ترجمه ی جعلی کتیبه ی کوروش درجمعی محدود با بیرون
*- اشاره: به خانمی که دراعتراض برمجله ی اشپیگل امضا جمع میکرده، یکی جواب میدهد که " اینکار به معنی دفاع از جعقل تاریخ توسط هموطنان شوونیست است". این جواب توهین قلمداب میشود. وتوضیحات متقابل شخص ثالثی را ازنظاره گر بودن درمی آورد. مقایسه ی نحوه ی برخوردها واستدلالها دراین جمع با فضای باز وعمومی بیرون قابل توجه است
حبیب گرامی > من مطلب شما را متاسفانه خیلی دیر خوندم و ایکاش اصلا نمی خوندم چون فکر نمی کردم که چنین برخوردی داشته باشی و بدون اساس و پایه به دیگران اتهام بزنی شما می تونید با بیان دلایل خودتون و مستند با ذکر فاکت های تاریخی بگید که چنین چیزی یک دروغ تاریخ است ولی اجازه ندارید به دیگران اتهام شونیست و غیره بزنید. سندیت تاریخی لوحه یا استوانه کوروش را با متن آن بارها و بارها تاریخدانان غربی تایید کردند و در ضمن در متون تاریخی هست که هرودت مورخ یونانی که آنچنان صادقانه هم تاریخ را ثبت نکرده و علیه ایرانیان بوده ولی به به مهربانی پادشاه ایران تاکید داشته. لطفا بابت این توهینتون به من و امثال من که این لینک امضا را ترویج کردند عذر خواهی کنید چون به نظر من شما متنی بدون محتوا و توهین آمیز نوشته بودید که هیج گونه سندیتی هم نداشته به هر حال امیدوارم از این به بعد مواظب شیوه برخوردمون باشیم و فقط ادعا نداشته باشیم و فکر نکنیم که با رد و نادیده گرفتن خود و گذشته خود، به انسان مدرن و امروزی تبدیل می شویم با احترام >اختر
: >Datum: Dienstag, 26. August 2008, 13:27خانم ..... عزیز > من نمیدانم چرا شما ازنوشته من این برداشت را کرده ‌اید که درآن به شما توهین شده است. من نوشته‌ام «اعتراض به مقاله شپیگل به معنی دفاع ازجعل تاریخ توسط هموطنان شوینیست است.» جعل تاریخ را کسانی کرده‌اند که سندی قلابی بنام کورش ساخته‌اند. شما که جزء سازندگان این سند نبوده‌اید؟ دراین که این افرادرا می‌توان شوینیست نامید یا نه درپایان این نوشته اشاره خواهم کرد
آقای پروفسور کاوه فرخ که مقاله‌ای دراعتراض به نشریه شپیگل نوشته، همه جا ازترجمه صحیح نوشته کورش دفاع می‌کند، درحالیکه مسئله اصلی نوشته شپیگل ترجمه جعلی است. روشن نیست آیا آقای فرخ آگاهانه از پرداختن به نکته اصلی طفره رفته، یا از وجود ترجمه جعلی اطلاعی نداشته ودرنتیجه بطور دقیق متوجه نوشته شپیگل نشده است. من بعید میدانم ایشان ازوجود ترجمه جعلی بی اطلاع بود باشد
ماجرا ازسال 1971 وجشنهای 2500 ساله شاهنشاهی ایران شروع می‌شود درآن سال اشرف نسخه‌‌ای ازنوشته کورش را به سازمان ملل هدیه کرد. من به خاطرمی‌آورم که همان موقع اشرف درمصاحبه‌ای با خبرنگار تلویزیون ایران، میان نوشته کورش وحقوق بشر پیوند برقرارکرد. اما از آنجا شاه زیاد به حقوق بشر علاقه نداشت در داخل ایران دراین زمینه تبلیغ وسیعی انجام نگرفت. درروی تمبر یادبودی که به مناسبت جشن‌های 2500 ساله با تصویر نوشته کورش منتشر شده هم نوشته شده بیانیه کورش، وصحبتی ازحقوق بشرنیست
تاریخ دقیق نگارش نوشته جعلی روشن نیست احتمالا حدود ده سال قبل ودرخارج کشور منتشر شده وآنرا منشور جهانی حقوق بشر کورش نامیده‌اند
متن این نوشته را می‌توانید در اینجا بخوانید. حتی نگاه کوتاه به این نوشته نشان می‌دهد که نگارش آن کاملا مدرن است و هیچ شباهتی به نوشته‌های کورش ندارد. دراین نوشته همه جا ازمزدا نام برده درحالیکه درنوشته اصلی هیچ صحبتی از اهورا مزدا نیست. ظاهرا نویسنده ازاینکه کورش خدایان بیگانه را ستایش کرده زیاد راضی نبوده. دراین نوشته آمده است: من از امروز تاج سلطنت را به سر نهاده‌ام تا روزي كه زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي‌دهد، هرگز سلطنت خود را برهيچ ملت تحميل نخواهم كرد وهرملت آزاد است، كه مرا به سلطنت خود قبول كند يا ننمايد وهرگاه نخواهد مرا پادشان خود بداند، من براي سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم كرد. این یعنی حق ملل برای تعیین سرنوشت خویش، که دردوران کورش اصلا معنی نداشته. چگونه کسی که تمام عمر صرف جنگهای توسعه طلبانه کرده ودرپایان هم دریکی ازهمین جنگها کشته می‌شود می‌تواند چنین چیزی بنویسد. درجای دیگر آمده: من تا روزي كه به ياري مزدا سلطنت مي‌كنم، نخواهم گذاشت كه مردان وزنان را بعنوان غلام و كنيز بفروشند وحكام و زيردستان من مكلف هستند كه درحوزه حكومت وماموريت خود، مانع ازفروش و خريد مردان و زنان بعنوان غلام و كنيز بشوند و رسم بردگي بايد به كلي ازجهان برافتد. درهیچ جای نوشته اصلی به برده و برده داری اشاره نشده است. دربندهای 25 و 26 نوشته اصلی آمده است، من اهالی بابل را ازکار اجباری رهانیدم. کار اجباری معادل واژه Corvée است، به معنی بیگاری. کوروه درمراحل اولیه فئودالیسم مرسوم بوده و در آن دهقانان چند روز هفته را برای ارباب و یک یا دو روز را بر روی زمین خودشان کار می‌کردند. درشهرهای بزرگ بعضی از حاکمان از مردم عادی بیگاری می‌کشیدند. یعنی آنها را مجبور می‌کردند مجانی برای دولت یا حاکم درساختن بناهای بزرگ کارکنند. میدانیم که دردوران بخت النصر باغهای معلق بابل ساخته شده‌اند که جزء عجایت هفتگانه قدیم بوده. دربنای آن ساختمان، شهروندان آزاد هم به بیگاری کشانده می‌شده‌اند. احتمالا اشاره کورش به این نوع بیگاری بوده است. اصطلاح کوروه فقط برای افراد آزاد بکار برده می‌شود و نه برده‌ها
متن اصلی نوشته کورش را می‌توانید در اینجا به زبان انگلیسی بخوانید . می‌دانید که زبان پارسی باستان را فقط عده معدودی از استادان اروپایی می‌توانند ترجمه کنند. ترجمه فارسی خط 30 تا36 در اینجا، در ویکیپدیای فارسی موجود است. ترجمه با متن انگلیسی تفاوت زیادی ندارد اما معلوم نیست چرا نویسنده آنرا « منشور حقوق بشر کورش» نامیده است. همانطور که ملاحظه می‌کنید هیچ ارتباطی میان این نوشته و نوشته جعلی وجود ندارد. لینک ترجمه دیگری از نوشته کورش درهمین صفحه ویکیپدیا موجود است. این ترجمه را می‌توانید در اینجا بخوانید. این ترجمه ازمتن اروپایی توسط آقای رضا مرادی غیاث آبادی انجام گرفته است. اما ایشان هم به دلخواه خودش تغییرات کوچکی درترجمه بوجود آورده، ودربعضی موارد نکاتی را که درمتن نیست اضافه کرده است. من فقط به مواردی که ازنظر بحث ما مهم است اشاره میکنم. درجمله 26 آقای غیاث آبادی ترجمه کرده : من برده داری را برانداختم..... اما درمتن انگلیسی وترجمه ویکیپدیا می‌خوانیم: من به اضطراب آنان پایان دادم وآنها را ازبیگاری رهانیدم...ایشان درجمله 40 هم کلمه ناقصی را که مترجم متن اصلی کارگر یا سرباز ترجمه کرده، برده نامیده. ظاهرا این تلاشی آگاهانه است برای تائید شایعه لغو برده‌داری توسط کورش. درسطرهای 18 و 30 درمتن اصلی آمده دربابل برپای من بوسه زدند. اما درترجمه غیاث آبادی درهردو مورد نوشته شده برمن بوسه زدند وکلمه پا را حذف کرده است. بنظر می‌رسد بوسه زدن برپای کورش با تصویری که مترجم دوست داشته ازکورش ارائه کند خوانایی نداشته است. با وجود این، تغییراتی که دراین ترجمه انجام گرفته درمقایسه با نوشته سرا پا جعلی « منشور جهانی حقوق بشر کورش» گناه کوچکی بشمار می آید. جالب است نظر مرادی غیاث آبادی را که خودش این تغییرات کوچک را مجاز دانسته درمورد ادعاهای « منشور جهانی کورش» در اینجا بخوانیم. ازدوستانی که لینک‌های قبلی را نخوانده‌اند خواهش می‌کنم حداقل این یکی را بخوانند چون نویسنده همان چیزی را میگوید که من نوشته‌ام
درپایان بد نیست در اینجا زیر متن نوشته جعلی، که درسایت دیگری منتشر شده به نظرات خوانندگان توجه کنید، خواهید دید که چقدر آسان می‌توان دیگران را باصطلاح سرکار گذاشت
بنظر شما منشور جعلی با چه انگیزه‌ای نوشته شده؟ جز ناسیونالیسم افراطی که نام دیگر آن شوینیسم است انگیزه دیگری می ‌توان پیدا کرد؟ > شاد باشید > حبیب
> Datum: Donnerstag, 28. August 2008, 13:23زیاد مایل به ورود در این بحث نبودم ولی چون حکایت همچنان باقیست توجه کوتاهی می دهم. به نظر من ماجرای بود و نبود منشور کورش هخامنشی و گرفتن عنوان منشور حقوق بشر به صورت یک پروژه دوباره مطرح شده است. چیزی که مشخص است این که این کتیبه وجود دارد و تا کنون در همه جا از جمله مدارس اروپا به عنوان نخستین منشور حقوق بشر مطرح است. دخترم که سال ششم دبستان است به من گفت که در کلاس معلم اش از کورش به عنوان نویسنده نخستین منشور حقوق بشر نام برده است. توجه کنید که وی ایرانی نیست تا تحت تاثیر ترجمه های نادرست فارسی از کتیبه قرار گرفته باشد. دوم اینکه بسیار طبیعی است که منشوری که در جهت حقوق انسانها در 2500 سال پیش نوشته شده است نمی تواند دقیقن و مو به مو با استانداردهای امروز ما مطابقت داشته باشد. من متنی را که این دوست محترم ترجمه از انگلیسی در ویکی پدیا لینک داده و خودش هم می گوید که با متن انگلیسی فرقی چندانی ندارد ولی متعجب است از اینکه چرا در آنجا متن نخستین حقوق بشر نامیده شده است می آورم تا توجه کنید که بسیاری از مسائلی که در آن عنوان شده است بسیار جلوتر از زمان خویش بوده و به درستی می تواند نخستین منشور جهانی حقوق بشر نام گیرد. در ضمن توجه کنید که نخستین منشور به هیچ وجه معنی کاملترین را نمی دهد همانطور که دیگر یافته های بشر مثل ریاضیات و سایر علوم در همان حد اطلاعات و دانسته های زمان پیدایش اش باید مطرح شود نه اینکه آن را با یافته های امروز مقایسه کنیم. مثلن اگر از بوسیدن پای پادشاه به وسیله رعایا به این نتیجه برسیم که نه این با حقوق بشر منافات دارد راهی نادرست برگزیده ایم. بدیهی است که ترجمه های فارسی نادرست با توجه به این اصل که منشور کورش نخستین منشور حقوق بشر است که تا کنون یافت شده است باید مورد بررسی قرار گیرد. به نظر من مترجمی که پا را از بوسیدن حذف می کند خود در این توهم است و مقایسه نادرستی از استانداردهای امروز با چند هزار سال پیش را در ذهن اش انجام می دهد
متن فارسی مورد قبول در ویکی پدیا
خط ۲۰: من کوروش‌ام، پادشاه جهان، پادشاه بزرگ، شاه توانمند و برحق، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهارسوی (جهان
خط ۲۱: پسر کمبوجیه، پادشاه بزرگ، پادشاه اَنشان، نوه‌ی کوروش، پادشاه بزرگ، پادشاه اَنشان، نبیره‌ی چیش‌پیش، پادشاه بزرگ، پادشاه اَنشان
خط ۲۲: از دودمانی که همیشه پادشاه بودند؛ (من کسی هستم) که مردوک و نبو (خدایان بابل) فرمانروایی‌اش را گرامی می‌دارند، و با خرسندی قلبی پادشاهی‌اش را خواستارند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم
خط ۲۳: در میان شادی و پایکوبی در کاخ شاهی (بابل) به تخت نشستم. مردوک، خدای بزرگ، اراده کرد که قلب من شرسار از عشق برای بابل باشد، و من هر روز او (مردوک) را نیایش کردم
خط ۲۴: ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم ترس و رنج بر مردم کشور سومر و اکد وارد آید
خط ۲۵: من برای برقراری صلح دربابل و (سایر) شهرهای مقدس این کشور سخت کوشیدم. درمورد اهالی بابل که او (نبونید) آنها را به بیگاری گماشته بود، این (بیگاری) اراده‌ی خدایان و درخور مردم نبود
خط ۲۶: من به اضطراب آنان پایان دادم و آنها را از بیگاری رهانیدم. مردوک، خدای بزرگ، از کردار (نیک) من خشنود شد
خط ۲۷: و برکت و مهربانی‌اش را به من ارزانی داشت، هم به من که او را می‌ستایم، هم به کمبوجیه که فرزند من است، هم به همه سپاهیان من
خط ۲۸: ما همگی در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم
خط ۲۹: همه شاهان جهان، از دریای بالا تا دریای پایین، و شاهان چادرنشین سرزمین‌های باختری، همه آنها
خط ۳۰: خراج سنگین برای من آوردند و در بابل بر پای من بوسه زدند
خط ۳۱: از نینوا، آشور و شوش، اکد، اشنونا، زَمبان، مه‌تورنا و دِیر تا منطقه گوتیان و شهرهای مقدس آن سوی دجله، آنچه که ویران شده بود را از نو ساختم و نیایشگاه‌هایی را که برای سالها ویران مانده بودند بازسازی کردم
خط ۳۲: و پیکره‌های خدایانی را (که در بابل جمع شده بود) به نیایشگاه‌های خود بازگرداندم. من (همچنین) تمام ساکنین پیشین این شهرها را گردآوردم و به سرزمین‌های خود بازگرداندم
خط ۳۳: همچنین به دستور مردوک، خدای بزرگ، پیکره‌ی خدایان سومر و اکد را که نبونید با خشمگین ساختن خدای خدایان به بابل آورده بود، به شادی و خرمی به نیایشگاه‌های خودشان بازگرداندم
خط ۳۴: باشد که این خدایان هر روز از بِل و نبو (نام ۲ خدا) بخواهند که
خط ۳۵) برای زندگانی بلند و ازدیاد برکت من دعا کنند. باشد که (این خدایان) به خدای من، مردوک، بگویند: «کوروش، پادشاهی که تو را گرامی می‌دارد، و پسرش کمبوجیه (را از یاد مبر)
خط ۳۶: مردم بابل پادشاهی مرا گرامی داشتند، و من صلح و آرامش را در این سرزمین برقرار ساختم»