چهارشنبه، تیر ۰۸، ۱۳۸۴

اسطوره گــــــــــــــــــــــــــــــــــوراوغلی

موضوع "کیستی" یا هویت ملی در کشور ما ایران بویژه در دهه های اخیر اهمیت زیادی یافته است. بسیاری از روشنفکران و اندیشه ورزان ایرانی در پاسخگویی، تبیین و شناخت این موضوع بر تلاش ها و تحقیقات خود بطور محسوسی افزوده اند که جای بسی خوشوقتی است. اما متأسفانه دامنه این تحقیقات یک بعدی و گاه غرض آلود است. بطوریکه نزد این عزیزان، ایران مساوی است با ملت فارس و هویت ملی ایرانی مساوی است یا هویت ملت فارس. چنین برداشت و یا حکمی از واقعیت ایران عملا موجود ما بسیار دور است. چرا که کشور ما ایران سرزمین ملت ها و اقوام گوناگونی است که هر یک دارای تاریخ، زبان، دین، سنن، و بویژه دارای اسطوره های خاص خود هستند. اگر بپذیریم که مجموعه عوامل نامبرده هویت ملی یک ملت و یا قوم را بوجود می آورند، پس بدون تعصب باید قبول کنیم که هویت ملی ایرانی ترکیبی کیفی و کمی از تاریخ، زبان، دین،سن، و اسطوره ها ی مجموعه ملت ها و اقوام ساکن ایران خواهد بود.

هر خلـقی کمتر یا بیشتر دارای آثار خاص و ویژه تاریخی و حماسی است. از این میان برخی از حسن تصادف معروف گشته و در ابعاد جهانی شناخته شده اند مانند ادیسه و ایلیاد، و بعضی دستکم در میان مردم آن خلق مشهور گشته اند مثل شاهنامه فردوسی. متأسفانه برخی مثل گــوراوغلی به دلایلی از جمله وجود سیاست های تبعیض آمیز حتی در میان خلق خویش در مسیر نسیان گرفتار آمده است. اگر بخواهیم این منظور را یه شکل دیگری بیان کنیم، می توانیم بگوئیم که اگر یونانیان افسانه های هومر را داشته و در تبیین هویت ملی خود به آن رجوع میکنند، ملت فارس نیز دارای شاهنامه است و به آن می بالد، ترکمن ها نیز حماسه گــوراوغلی را دارندکه به آن افتخار می کنند. مقایسه تاریخی و تطبیقی این سه اثر حماسی و شناساندن وجوه اشتراک وافتراق آنها طبعاموضوع کار پژوهشی جالب و ارزنده ای است که متخصصین امر میتوانند به آن بپردازند. بهر روی برای شناخت خود یایستی تاریخ و اسطوره های تاریخی خود را بدرستی شناخت. جوانان امروزی ترکمن برای شناخت پیشینیان خود ناگزیر از شناخت گــوراوغــلـی هستند. و اما مختصری در باره اسطوره حماسی گــوراوغـلی:

در باره منشأ و پیدایش این اسطوره نظرات و دیدگاههای متفاوتی ارائه شده است. ولی جملگی محققین بر این باورند که شرائط تاریخی، جنگ ها و کشمکش های مختلف بطور مستقیم در آفرینش این اسطوره حماسی نقش داشته اند. بعضی مثل محمد فئواد کویرلو دراین باره مینویسد که : دسته های ترکان که در اواخر ساسانیان در دشت های ماورای خراسان و خزر و مرزهای خوارزم ـ استرآباد زیست میکردند وظیفه پاسداری از مرزهای "توکـه یـی" (ترکمن در دائره المعارف چین) را بعهده داشتند. بین خان نشین منطقه برهبری چوول خان با اعراب جنگ های شدیدی درگرفت و بالاخره در سال 717 میلادی(96 ـ97 هجری) این خان نشین توسط یزید بن مهلب برچیده می شود. نقش اوغوزهای کوچ نشین در شکل گیری و گسترش این خان نشین ها در اتحادیه گوک ترک یرجسته است.

بدین ترتیب داستان های حماسی گــوراوغلی را می توان انعکاس نبردهای اوغوزها با پاسداران مرزی ایران در دوران پیش از اسلام دانست. زکی ولیدی نیز در کتاب تاریخ آسیای میانه خود وجود تاریخی گـــوراوغلی را به دوران جنگ های گوک ترک ها با ساسانیان نسبت داده است.

متن داستان های گــوراوغــلی مشتمل بر سیزده بخش ( بای ــ داستان) است. این داستان ها علاوه بر اینکه سینه به سینه از نسلی یه نسلی دیگر(بویژه توسط باغشی ها) منتقل شده، در آثار باستانی و سنگ نبشته های تاریخی مثل " کول تکین" ، "اورخان"، "ینی سئی" یه ما به یادگار رسیده است. بازتاب داستان های گـــوراوغــلی را بروشنی در حماسه قـورقــوت اتا نیز می توان بازیافت.

شخصیت گــوراوغــلی ترکیبی از قهرمان اسطوره ای و انسان واقعی است. نترس و بی پروا اما گاه محتاط و حیله گر، سلاحش زور و شمشیر، اما در جای خود باتدبیر وخردمند، شادی دوست و شادی آفرین،
یار و یاور همیشگی رزم هایش؛ اسب مشهورش قــیـرآت است. گویند که او دو اسب داشته که نام اسب دیگرش عـرب آت بوده، اما قــیـرآت اسب دردانه و اصلی اوست.

سرزمین حماسه گــوراوغـلـی جـانـدی بـیـل است. سرزمینی که قله های کوه های دیدنی آن پوشیده از برف است و دامنه سرسبزآن مکان شیرها و پلنگان است. جانـدی بـیـل دارای قلعه های مستحکمی است که دشمن یارای نفوذ بر آن را ندارد. جـانـدی بـیـل سرزمین انسان های آزاده ایست که پادشاه (رهبر) آن گـوراوغـلی بگ و جوانانش مرهم هر دردی اند.
اورمان 

یکشنبه، تیر ۰۵، ۱۳۸۴

قورقوت آتا (3)


غوری ـ غوری چای لارا سوی سالدیم،
غارا دونلی درویش لرا وزیرلر بردیم.
آچ گؤرسم، دویردیم، یالانگاچ گؤرسم، دون ادتدیم،
دپه کیبی ات ییغدیم، کؤل کیبی قیمیز ساقدیم.

دیله گ ایله بیر اوغل ـ گویچ ایله بولدیم،
یالنگیز اوغل خابارین، دئرسه خان دیگیل مانگا،
قارشی یاتان آلا داغدن بیر اوغل اوچیردینگسا دیگیل مانگا.
غانلی(7) آقان یوریک سودن بیر اوغل آقیدینگسا دیگیل مانگا.
غارا دونلی، آزغین دینلی کاویرلره بیر اوغل آلدیردینگسا، دیگیل مانگا.
خان بابامینگ غاشینا من بارایین،
آغیر خازینا، بول لشگر آلایین؛
آزغین دینلی کاویرلره من باراییین؛
یارالانیپ، غازلیق آتیمدن اینمی یانچا(م)،
ینگیم بیله آلجا غانیم سلمایانچا(م)،
قول، بوت اولیپ یر اوستینا دوشمه یانچا(م)،
یالنگیز اوغل یولریندان دونمه نم،
یالنگیز اوغل خابارین، دئرسه خان، دیگیل مانگا.
قارا باشیم قوربان اولسین بو گون سانگا! ــ

دییپ، زارینلاپ آغلادی.
دئرسه خان آیالینا جوفاپ برمه دی. شول راقت اول قئرق نامارت آیالینگ یانینا گلیپ:
ــ فایغی اتما، قورقما ، اوغلینگ ساق دییر، اسن دییر، اول آوودا دییر، شو گون نیرادن هم بولسا گلر. بگ سرخوش دییر اول جوغاپ برمز ــ دیدیلر.

دئرسه خانینگ آیالی غاتدی، ایزینا دوندی. اونوینگ گونی اینجالمان، قئرق سانی قیزی یانینا آلیپ، بدو آتا آتلانیپ، اوغلینی ایدامأگا چیقدی. غیش دا ــ غاری اره میان داغا چیقدی، پسدن بییکا چاپیپ چیقدی. بیر درانینگ ایچینا قارقا ــ غوزغون لار اینرــ چیقار، غونار ــ غالقار.

بدو آتین دبساپ، شول تاراپا یویردی. حوا، خانیم، شول یردا ییکلیپدی، قارقالر غان گوریپ، اوغلنینگ اوستینا غونماق ایسله دیلر. اوغلان یان گزلیگی بیلن غورانیپ، قارقالرنی غوندیرمادی.
اوغلانینگ انه سی اوغلانینگ یانینا چاپییپ یتیپ گلدی، اوغلان جیفی آل غانا بولاشیپ یاتیر. اول چیقریپ، اوغلینا:

ایزی یار

ر.اجانلی 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ــ کؤلئنگ ــ تولقون (یوموت شیوه سی)
2 ــ اردملی ــ باسارنیق لی، سالیقاتلی.
3 ــ مینیت ــ قیز چیقاندا آتاسی تاراپیندان برلیان مال ( یوموت شیوه سی)
4 ــ غازی ــ جنگدا اوزینی اوتک گرن، گورکه زن. بویردا هم « کاپ» حارپینیگ آچیق اوقولیش واریانتینی آلیپ. «غازی» سوزیندن بولسا گرک. غازیلیق ــ بیر غازینیگ سورایان یری. شیله بولسا، « غازلیق آت» ـ جنگ (اوروش) اوچون یوریته بسلانن آت مانیسیندا گلیار.
5 ــ یاوار، یاوور ــ کمک چی، اوستینینگ سایاسی( اوغل) مانیسیندا.
6 ــ بولدیم ــ تاپدیم. 7 ــ غانلی ــ غان دیر یان، کؤپ ، بول.

پنجشنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۴

نتایج انتخابات فرمایشی و آینده جمهوری اسلامی!

طبق آمار رسمی حدود 63 درصد از واجدین شرایط (47 میلیون) در"انتخابات" ریاست جمهوری شرکت کردند. این آماراز جانب بسیاری از نیروها به دلیل تقلب آشکار مورد سئوال است و برخی آن را زیر 40 در صد میدانند! تقلبات در سطح گسترده ای در جهان انعکاس یافت و در داخل منجر به بسته شدن چند روزنامه گردید.

کشیده شدن " انتخابات" به دور دوم برای نظاره گران داخلی و خارجی تا حد زیادی قابل پیش بینی بود. در واقع با وجود هفت کاندیدا طبیعی بود که هیچ یک از آنان نتواند در دور اول به اکثریت مطلق آرا دست یابد. اما آنچه که با پیش بینی بسیاری از تحلیلگران هم خوانی نداشت میزان آرا کاندیدا ها و ترتیب آن بود.

رفسنجانی "پدر خوانده" معروف که درگذشته حتی نتوانسته بود به مجلس ششم راه یابد باحدود شش میلیون رای مقام یکم را کسب کرد و به دور دوم رفت.

معین کاندیدای "اصلاح طلبان پیشرو " -- که درترکمنصحرا در شهرستان های با اکثریت ترکمن نشین بیشترین آرا را به دست آورد -- در جایگاه پنجم قرار گرفت، در حالیکه سلف او خاتمی در دو دوره یک ضرب رقیبان را شکست داده بود. حامیان معین گمان میکردند که او هم احتمالا چنین خواهد کرد!

جای سوم هم نصیب کروبی که زیاد جدی گرفته نمی شد ، گردید! کروبی اما ظاهرا خشمگین از اینکه شورای نگهبان و سپاه پاسداران با تقلب رتبه دوم او را "غصب" کرده اند و به احمدی نژاد داده اند، دست به افشاگری زد و گفت که از همه مناصب حکومتی خود استعفا داده است!

پدیده جدید نمایش جاری و رقیب رفسنجانی در دور دوم اما فردی است به نام احمدی نژاد. او دست پخت ولی فقیه و اعوان و انصارش است که بقول خودشان چهره سازی می نمایند. احمدی نژاد ازجانب بسیاری از مخالفین رژیم متهم به شرکت در قتل دکترکاظم سامی (در اوائل انقلاب سال 57) ، دکتر عبدالرحمن قاسملو دبیر کل اسبق حزب دموکرات کردستان و ... است!

اکنون شاهد صف بندیهای جدید و تبلیغ برای حضور مردم در دور دوم هستیم که از یک طرف نشانه رقابت و ترس جناح های حکومتی از یکدیگر و از طرف دیگراساسا بازتاب آینده تاریک نظامشان می باشد. معین که تفاًلش جواب نداده بود ابتدا اعلام کرد در دور دوم رای نمیدهد اما دیری نگذشت که به جای اعتراض به تقلب ها و مخدوش بودن انتخابات، طرفداران خود را دعوت به حمایت از رفسنجانی در دور دوم نمود! از همه طرف ابر و باد و ... در کارند که با ترساندن مردم از خطر واهی فاشیسم هر چه بیشتر مردم را به پای صندوق های رای بکشانند و بدین طریق ازعالیجناب سرخپوش از "ستون" های اصلی نظام جمهری اسلامی و به نوعی مورد اشاره دادگاه میکونوس، اعاده حیثیت شود.

با مشارکت حد اکثری هزینه حاکمان در تغییر و تحولات آینده کمترمی شود و نظام در بند و بست های ناگزیر آتی خود با قدرت های خارجی به پشتوانه رای بالای به دست آورده می تواند مردم و نیروهای مترقی را سرکوب نماید! در حالیکه عدم حضور گسترده مردم این اثر را دارد که هم کشورهای خارجی در معاملات پشت پرده خود با رژیم محتاط تر باشند و هم حاکمان زیر پای خود را سست احساس کنند.

کارنامه 26 ساله نظام جمهری اسلامی نشان داده است که گردانندگان آن علیرغم برخی اختلافات سلیقه ای در این و یا آن مورد در یک مسئله که اصل" مصلحت و بقا"ی نظام خوانده می شود با هم توافق دارند و بدین خاطر نیزضمن کشمکش بر سر غنائم به محض مشاهده امکان فروپاشی این سیستم حکومتی با همدیگر کنار آمده و حفظ موقعیت و قدرت را بر آن ترجیح می دهند.( نگاه کنید به موضع گیری خاتمی در مورد نظام های دموکراسی عرفی و یا به فتوای اخیر آیت الله طاهری و توصیه ایشان به شرکت در انتخابات فعلی. تنها کسی که توانست به این اصل مرسوم پشت پا زند آقای منتظری بود که بدین خاطر نیز از تمامی منصب و موقعیت برجسته خود محروم گردیده و خانه نشین گردیده است.)

برای درک حکمت غوغائی که در انتخابات فعلی حکومت اسلامی به راه افتاده است کافیست نگاهی به تغییر و تحولات جهان کنونی بیاندازیم. تغییراتی که با لشکر کشی آمریکا و متحدینش نظم جهان را تغییر داد و برخی از حکومت های خودکامه را نیز برکنار نمود. نیاز به مانور و یا جستجوی متدهایی برای سازش و بقا و یا شاید هم تقابل و مقاومت در برابر این موج مهلک یکی از نکات مهمی است که آینده نظام جمهوری اسلامی را تعیین می نماید.

تا دوره قبل از سال 76 که پیروزی چشمگیر اصلاح طلبان به رهبری خاتمی رابه دنبال داشت تحولات جهانی تاثیرات چندان محسوسی را در نحوه سیاست گذاری جمهوری اسلامی نگذاشته بود و فقهای حاکم بسان بسیاری از سیستم های دیکتاتوری دیگر چون عراق و لیبی و سوریه و کره شمالی و... می توانستند با ضد امپریالیست خواندن خود و با استفاده از تضادهای دو بلوک موقعیت مناسبی را برای پیشبرد دکترین سیاسی خود ( همانند سیاست " نه شرقی و نه غربی") دست و پا نمایند. اما بدنبال حذف بلوک بندی شرق و تغییر موازنه قدرت جهانی که اقتدار بی سابقه دول غرب را به همراه داشت جمهوری اسلامی با شناخت از تغییر شرایط جهانی به دست و پا افتاده و پنهان و آشکار تحکیم مناسبات دیپلماتیک و اقتصادی خود با دول غرب را در راس برنامه دیپلماتیک خود قرارداده است.

برای اینکه جمهوری اسلامی مورد پسند کشورهای غربی که بر "حقوق بشر و ایجاد دموکراسی" اصرار می ورزند قرار بگیرد مصلحت فقها بر این میشود تا با ایجاد رفرمی کنترل شده چهره منفور نظامشان را بزک نمایند. در پروسه این اصلاحات قراردادی اما بسیاری از شخصیت های مبارز و ترقی خواه نیز که از قبل در لیست سیاه سازمان اطلاعات بوده اند ربوده شده و ناجوانمردانه و در حریان " قتل های زنجیره ای" ترور و نابود می شوند.

واقعیت این است که جمهوری اسلامی برای مقابله با فشارهای بین المللی دو راه بیشتز ندارد و آن این است که یا می بایستی به مقابله با آن برخیزد و امت حزب الله را سازماندهی نماید که در آنصورت نیز کمتر تحلیل گری را می توان سراغ داشت که موفقیت و بقای این سیستم غیر دمکراتیک را پیش بینی نماید و یا نیز آنطور که به نظر می رسد با ایجاد رفرم های حکومتی کنتزل شده ( بسان دوره خاتمی) و دادن تضمین هایی در جهت منافع و اراده قدرت های بزرگ بویژه " آمریکا" بقای نظام جمهوری اسلامی را که قبلا " رفسنجانی" آنرا نوشیدن یکبار دیگر جام زهر نامیده بود تضمین نماید!

با توجه به این واقعیت آشکار که انتخابات فرمایشی فعلی حکومت هیچ تغییر اساسی در وضعیت رقت باراکثریت مردم ایجاد نمی نماید و آنطور نیز که نتیجه مرحله اول انتخاباتی ثابت نموده است که روحانیت حاکم و کاندیداهائی که به دور دوم راه یافته اند اساسا اعتقادی به گسترش آزادی و عدالت و رعایت حقوق اقلیت های قومی و مذهبی ندارند، آیا صرف شرکت کردن در این سناریوی انتخاباتی فقط و فقط کمک به بقای بیشتر نظام جمهوری اسلامی نیست؟!
قاراتای

چهارشنبه، تیر ۰۱، ۱۳۸۴

خط لوله باکو – جیحان و عواقب و تاثیرات آن بر نظم کهن مناسبات ژئوپولیتیک آسیای میانه!

در 25 ماه مه (4 خرداد) قرار داد صادرات نفت دریای خزر بین حکومت های سه کشور منطقه یعنی آذربایجان و قزاقستان و گرجستان با نمایندگان دولت ایالات متحده به امضا می رسد. قریب ده سال پیش و بدنبال فروپاشی اتحاد جماهیرجماهیر شوروی بود که تحلیل گران و استراتژیست های امریکایی و اروپایی به اهمیت آن پی برده و در تماس با دولتمردان این جمهوری های استقلال یافته با راه اندازی پروژه ای بنام ب.ت.سی کار خود را آغاز می نمایند. آنطور که برخی از اینروزنامه ها مانند " ایندیپندنت" انگلیسی چاپ کرده اند بودجه این پروژه نیز که حدودا 4 میلیارد دلار آمریکایی می باشد عمدتا از قروض دولتی ( حدود سه چهارم) و بقیه یعنی 320 میلیون دلار آن نیز از مالیات دهندگان تامین میشود. این خط لوله طولانی و پر هزینه که از باکو شروع و بعد از عبور از تفلیس به شهر جیحان ترکیه ختم می شود دومین
خط لوله نفتی طولانی جهان می باشد. طبق برنامه ریژی پروژه ب.ت.سی حدود ششصد و پنجاه هزار قطعه لوله که هر کدام 12 متر طول دارد برای این خط لوله زیر زمینی در نظر گرفته شده است. تاکنون 445 کیلومتر این مسیر در آذربایجان و 245 کیلومتر آن در گرجستان و 1070 کیلومتر آن نیز در خاک ترکیه کنده شده است.
طبق پیش بینی این منابع روزانه یک میلیون بشکه نفت ( با سرعت 2 متر در ثانیه) که برابر با یک در صد تولید نفت جهان است از این مسیر به اروپا و آمریکا صادر خواهد شد.ذخایر کل حوضچه نفتی دریای خزر 220 میلیارد بشکه تخمین زده می شود که در مقایسه با ایران ( 125میلیارد بشکه ) بسیار قابل توجه می باشد
بزرگترین شرکت که طرف قرارداد این کشورها می باشد بریتیش پترولیوم با سهم 30.1 درصد میباشد و شرکت آمریکایی اونوکال نیز 8.9 درصد دارد و همچنین شرکت استات اویل نروژی نیز 8.9 درصد سهم خواهد داشت. سهم شرکت نفتی دولتی آذربایجان نیز 25 درصد می باشد.( منابع ایندیپندنت انگلیسی و روزنامه د. ن سوئدی.)

به نتیجه رسیدن پروژه فوق که یک دهه را به خود اختصاص داده به نظر بسیاری از مفسران و تحلیل گران سیاسی به تغییرات و تحولات بزرگ ژئو پولیتیکی منجر خواهد گردید. دیک چینی که در سال 1998 میلادی مدیر عامل نهاد هالیبرتون بوده اظهار می دارد که...." بار دیگر این منطقه از آسیای میانه به نقطه استراتژیک تبدیل شده و امریکا آن را در اختیار دارد." و یا در رابطه با تامین انرژی از طریق این خط لوله " ساموئل بادمن" وزیر انرژی امریکا نیز آنرا گامی بزرگ در جهت امنیت انرژی برای غرب نامیده است.

( صرفنظر از ماهیت حکومت ها آنچه که واقعیت دارد ایجاد دگرگونی های بنیادی در وضعیت سیاسی و اقتصادی این خطه می باشد.این منطقه که از دیرباز " ترکستان غربی" خوانده می شود در سیستم مناسبات بین المللی سابق در مسیر جاده معروف ابریشم قرار داشته و به خاطر رونق اقتصادی و تجاری و نزدیکی به اروپا یکی از پر اهمیت ترین نقطه جهانی قلمداد می شده است. ویل دورانت و بارتولد و ابن خلدون و پطروشفسکی و بسیاری از تاریخ نگاران جهانی از آبادانی و رونق این خطه نقل و قول های زیادی را آورده اند. در دو سه قرن اخیر که رقابت های بزرگی برای کنترل و تحت تسلط در آوردن ملتهای این منطقه در بین قدرتهای امپراطوری روس و انگلیس در می گیرد تدریجا سایه مرگ و نازایی بر این دیار افکنده می شود و بدنبال تسلط استعمار روس که نزدیک به دو قرن طول می کشد به رکود و عقب گرد اجتماعی و اقتصادی دچار گردیده و از دیگر نقاط جهان به انزوا کشیده می شود.)

نفت و انرژی دریای خزر و صدور مستقلانه آن به غرب آرزوی دیرینه ملتهایی بوده که در زیر سلطه روسها قرار داشته اند. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دهه 90 و بوجود آمدن نظم نوین جهانی و گلوبالیزم و بویژه تامین انرژی جانشین در رقابت با حوزه نفتی " اوپک" باعث گردیده تا قدرت های غربی به طور جدی این معضل را مورد توجه قرار بدهند. اذربایجان و تا حدی قزاقستان از جمهوری های صاحب نفت دریای خزر بودند که علاقمندی خود به ترانسپورت نفتی از طریق " لوله کشی" اعلام نموده بودند. بعد از تحولات در گرجستان و جانشینی حکومتی غربگرا در آنجا تقریبا آخرین مانع برطرف گردیده وقراردادی تاریخی به تصویب می رسد.

برای صدور منابع نفتی این "جمهوری ها" آلترناتیوهای مختلفی مورد نظر بوده است که بترتیب: یکی از خاک روسیه عبور می نمود و دیگری نیز از طریق ایران به دریای جنوب می رسید. علاوه بر آن در جریان استقرار حکومت طالبان در افغانستان راه چهارمی نیز که ترکمنستان و ازبکستان را با افغانستان و پاکستان ردیف می نمود مورد نظر بوده است. طبیعتا آسان ترین و کم خرج ترین مسیر از طریق ایران بوده است ولی به دلیل اوضاع فعلی حکومت در ایران این مسیر مورد علاقه حکومت های ذینفع نبوده است. طبیعتا برای عملی گردیدن این هدف " امنیت" در مرکز توجه قرار داشته و بدین خاطر مسیری انتخاب گردیده است که به لحاظ مسافت طولانی ترین و به لحاظ مالی نیز پر خرج ترین آنان بوده است. در این رابطه "جان براون" رئیس شرکت نفتی انگلیسی بریتیش پترولیوم که با بیش از 30 درصد سهم بزرگترین طرف قرارداد می باشد با در نظر گرفتن امنیت صدور نفت از این محل گفته است: پیدا شدن منابع نفتی قابل صدوردریای خزر امنیت بیشتر تامین انرژی به غرب را تضمین می نماید.

یکی از کشورهایی که بدنبال تحقق این پروژه سودهای سیاسی و اقتصادی سرشاری می برد " جمهوری آذربایجان" می باشد. این کشور کوچک که در جریان اشغال خاک خود " قره باغ " توسط " ارمنستان" سایه مرگبار و تهدید کننده حکومت های روس و ایران را بیش از هر زمانی احساس نموده بود برای امنیت خاک خود به حمایت قدرتی بزرگتر نیاز داشت تا با اتکا به آن از موجودیت و استقلال خود دفاع بنماید. آذربایجان که خود را کاندیدای پیوستن به " ناتو" نیز اعلام نموده بود در تحقق پروژه مذکور فعالیت های زیادی داشته است. قطعا به واقعیت پیوستن خط صدور نفتی از این مسیر " برگ برنده ای" است برای این جمهوری و بویژه بعد از توافق قزاقستان برای صدور نفت خود از این مسیر کشور آذربایجان به مرکز و بند ناف ارتباطی بین قفقاز و اروپا تبدیل شده است. اکنون امریکا به ساختن پایگاههای هوایی استراتژیک در این کشور پرداخته است و اخیرا نیز جرج بوش رئیس جمهور آمریکا پروژه مورد بحث را " گامی بسوی هدفی بزرگ" نامیده است.
یکی از بزرگترین پیروزی ها برای جمهوری های مسلمان این منطقه کوتاه شدن استیلای دیرینه "روسیه" می باشد. امپراطوری روسیه که هنوز هم پایگاههای نظامی و یا امکانات تجدید قوا در بسیاری از این جمهوری ها دارد همواره با دامن زدن بر اختلافات اتنیکی و یا مسلکی ملتهای کوچک را به جان هم انداخته و در گیری های خونینی را به آنان تحمیل نموده است. منابع سرشار انرژی نفتی و گازی دریای خزر نیز منحصرا در اختیار روسها قرار داشته است.
جمهوری اسلامی ایران نیز که سالهاست آذربایجان را خطری برای "تمامیت ارضی" خود پنداشته وبر این اساس نیز با دشمنان این جمهوری مناسبات دوستانه و مشترکی را تعقیب می نماید به نظر می رسد با مشاهده تحولات جاری دیپلماسی خود در قبال آذربایجان را تغییر می دهد و هم اکنون و برای اولین بار جمهوری اسلامی ایران با آذربایجان قرارداد عدم تعرض به خاک همدیگر راامضا نموده است. بر اساس این قرارداد آذربایجان نیز متعهد شده است تااز خاک خود به هیچ کشور خارجی اجازه حمله به ایران را ندهد.!

تغییر مناسبات بین المللی و باز شدن روابط اقصادی و اجتماعی با جهان آزاد تحولات محسوسی را در سیاست های داخلی این جمهوری ها بوجود آورده است و آنطور که خبرگزاری ها از باکو گزارش داده اند اخیرا برای اولین بار بعد از سال 2003 میلادی اپوزیسیون سیاسی در این شهر میتینگی علنی و بدون دخالت پلیس برگزار نموده است.
ت.آتابای

یکشنبه، خرداد ۲۹، ۱۳۸۴

قورقوت آتا (2)


بگ ییگیت لر، چالاسینبر بیر بیر نا توتلوشاندا، دانگ بیلن دئرسه خان غالغیپ، یرینن توریپ، قیرق ییگیدن یانینا آلیپ، بایاندئر خانینگ گوررینگ چیلیگینه گه لردی. بایاندئر خانینگ ییگیت بری دئرسه خانی قارشیلادیلر. اؤنی گتیریپ، غارا اوتاقا یرلشدیریگ، آشاقینا هم قارا که چه دوشاپ، قارا قویونینگ یاخناسی نی ائونگا غویپ:
ــ بایاندئر خاندن شیله بؤیریق دیئر خانیم! ـــ دیئپ آیدارلار.
دئرسه خان:
ــ بایندئر خان منینگ نامه کمچیلیگیمی گردی کا؟
قلیجیمدان می، دوزیم دان می؟ مندان اربت آدم لری آق اوتاقا، قزیل اوتاقا یرلشدیریپ، منینگ نامه گؤنام بولیپ غارا اوتاقا یرلشدیردی؟ ــ دیئپ سؤرایار.
اؤنگا:
ــ خانیمیز، بایاندئر خانینگ بؤیریقی شیله دیر، اول:
« کیمینگ اوغلی، قیزی بولماسا، اونگا الله غارغاییپ دیر، بیز هم غارغاریس» دیدی ــ دییپ آیتدیلر.
اوندا دئرسه خان اؤز ییگیت لرینا:
ــ تورینگ گیده لینگ، بو یاغدایینگ گؤناکاری منمی یا منینگ آیالیم می؟ ــ دییپ یرندان توردی. دئرسه خان اوینا گلدی و آیالینی چاغریپ، اونگا شیله دیدی:

باری گل گیل، یاشیم باغتی، اوینگ تاغتی
اویدان چیقیپ یؤری یندا، سئل بی یویلیم،
توپوغیندا سارماشاندا، قارا ساچ لیم،
قوروقلی یایا منگزار ــ چاتما قاش لیم،
غوشا بادام سیغمایان دار آغیزلیم،
گؤیز آلماسینا منگزار ــ آل یانقاق لیم،
خاتینیم، دیرئگیم، تیولئگیم!

گؤرئرمینگ؟ نامه لر بولدی. بایاندئر خان بیر یره آق اوتاق، بیر یره قارا اوتاق، بیر یره قزیل اوتاق دیکتیریپ:
« اوغللی نی آق اوتاقا، قیزلی نی قزیل اوتاقا، اوغلی و قیزی بدلمادیقی قارا اوتاقا یرلشدیرینگ، آشاقینا هم قارا کچه دؤشاپ، قارا قوینینگ یاخناسیندان ائونا غوییپ، ایسه ــ ایسن، ایماسا تورسون، گیدسین: «کیمینگ اوغلی ـ قیزی بولماسا، اونگا تانگری غارغاندیر،بیز هم غارغاریس» دییپ دیر.منی قارشیلاپ، قارا وتاقا سالیپ، آشاقیما قارا کچه دؤشاپ، قارا قویونینپ یاخناسیندان ائوما فوییپ:
« تانگری سنی غارغاندیر، بیز هم غارغاریس، شونی بیلگین» دیدیلر. سندن می، مندن می، تانگری بیزا اوغل یا قیز برمان دیر؟ ــ دیئیار.
سؤیله ما:
ــ خان قیزی! یریمدن نورایینمی، یاقاینگ بیلن بؤغازینگدان توتایم می؟
قابا اؤکچام آستینا سالاینمی، قارا پؤلات اووز قلیجیمی الیما آلایین می؟
اؤز گورانگدن باشینگی که سئین می؟ جان داتلاسین سانگابیل دیرئین می؟
آلجا غانینگ یر یؤزینا دؤکه ین می؟ خان قیزی! سئبابی نه دیر دیینگ مانگا!
قاتی غاضاپ ادئرین، شیندی سانپا ــ دیدی.
اوندا دئرسه خانینگ آیالی:
ــ خائ، دئرسه خان، مانگا غاضاپ اتما، اینجاپ آجی سؤزلر سؤزلاما، یرینگدن اؤری تور، آلا چادرلارینگی گردیر، آت، دؤیه، قویون اولدؤیر. ایچ اوغوزینگ دیش اوغوزینگ بگلرنی ییغنا. آچ گؤرسنگ دویورقین: یالانگاچ گؤرسنگ دون اتگین، بورچ لینی بورجیندن غوتارگین، دئپا کیمین ات یئغ، کؤل کیمین قئمیز ساقدیر، اولی تؤی ات،خاجت دیئله، بلکی بیر آغزی دوغالینینگ آلغیشی بیلن تانگری بیزا بیر اوغل بئرایئدی ــ دا ــ دیدی.
دئرسه خان آیالینیگ سؤزی بیله اولی توی اتدی. آت، دؤیه قویون اولدورتدی، ایچ اوغوز، داش اوغوز بگلرین ییغنادی. آچ گؤرسا دوییردی، یالانگاچ گؤرسا، دون اتدی، بورچلی لاری برگی ــ بورجوندن قوتاردی. دئپه کیمین ات ییغدیردی، کؤل کیمین قیمیز ساقدیردی. ال گؤتردیلر خاجت دییله دیلر. بیر آغزی دوغالینینگ آلغیشی بیلن الله تاغالا بیر اوغل بردی ــ آیالی گؤره لی بولدی.
بیر ناچه مودتدن سونگ آیالی بیر اوغل دوغردی. اوغلانجیغی انه که بریپ ساکلاتدیلار. « آت آیاقی ــ کؤلئنگ(1) اوزان دیلی چونگ ا ولار»، «ایه گیلی اولالر، غاپیرغالی بئی گه لر» دیین یالی اوغلان اونبأش یاشینا گیردی.
اوغلانینگ کاکاسی بایاندئر خان ینگ اوردوسی نا قاریشدی. بایاندئر خان ینگ بیر بوغاسی بیلن بیر بوغراسی باردی. اول بوغا قاتی داشی سؤسه، اونی اونا دؤندئرردی. یازینا گؤزینا بوغا بیلن بوغرانی اوریشدیراردیلر. بایاندئر خان اوغوز بگلری بیلن بو توماشا باقیپ شادلاناردی.
یاز واقتی بوغانی یاتافیندن چیقاردیلر. اوچ کیشی ساقیندان، اوچ کیشی سولیندن زنجیر بیلان بوغانی توتاردیلر. اولر اونی میدانینگ اورتاسینا گویبردیلر.
شول واقت دئرسه خانینگ اوغلان جیغی هم اوچ سانی اوبا اوغلان لری بیلن شول یرده آشیق اویناردی. آدم لر بوغانی گؤیبریپ، اوغلان جیغلرا « قاچینگ» دییپ قیغردیلار. اول اوچ اوغلان قاچدی، امما دئرسه خانینگ اوغلی قاچمان، آق میدانینگ اورتاسیندا قاراپ دوردی.
بوغا سوسیپ، هلاک ادمک اوچین اوغلانا یونئل دی. اوغلان بوغانینپ آلنینا یومروغی بیلن برک چالدی، اوکؤز گؤتین ــ گؤتین چکیلدی. بوغا ینه اوغلانا اوکدوریلدی، اوغلان ینه مانغلاینا یومروغی بیلن برک اوردی و اونوینگ آلنینا الینی دیراپ، میدانینگ او باشینا سؤریپ چیکاردی. بوغا دیر اوغلان بیر سللم ایتیگلشدیلر، نه بوغا ینگدی نه اوغلان.
اوغلان پیکیر ادیپ: « بیر اویا دیرگ اورارلر، اول اویا دایاق(سویگت) بولر،من هم منینگ آلنیندا دایاق بولیپ دورار من» دییپ، بوغانینپ مانغلاییندان الینی آیریپ، بیردان غاپدالا سوولدی، بوغا آیاق اوستیندا دوریپ بیلمان، یوزینینگ اوغرینا دئپه سینینگ اوستینا ییکیلدی. شول باده اوغلان پیچاغینی چیکاریپ بوغانینگ باشینی کسدی.
اوغوز بگلری اوغلانینگ یانینا اووشیپ باریپ، اونگا« بره کللا» دیدیلر. ــ قورقوت آتام گلسین، بو اوغلانا آد غویسین، بیله گیدیپ، کاکاسینینگ یانینا آلیپ بارسین، غوی کاکاسیندان بگلیک و تاغت آلیپ برسن! ــ دیدیلر.
چاقیردیلر، قورقوت آتام گلیب، اوغلانی کاکاسینینگ یانینا آلیپ باردی. داده فورفوت اوغلنینگ کاکاسینا سویلادی:
ــ هی دئرسه خان، اوغلانا بگلیک یرگین، تاغت برگین ــ اردملی دیر(2).
بوئینی اوزین بدو آت برگین، مینیت(3) اولسین، ــ هونارلی دیر!
عاقیلدان اون مونگ قویون برگین، بو اوغلانا چیشلیک بولسین ــ اردملی دیر!
حاتارینگدان قزیل دؤیه لر برگین، یوک لت اولسین ــ هونارلی دیر!
آلتین باشلی آق اوی برگین، بو اوغلانا کؤله گه بولسین ــ اردملی دیر!
چیگنی ناقشلی جوپبه دون برگین، بو اوغلانا گه ییر بولسین ــ هونارلی دیر!
بایاندئر خان ینگ آق میدانیندا بو اوغلان جنگ اتدی، بیر بوغا اولدیردی. سنینگ اوغلوینگ آدی هم بوغاچ یولسین. مونینگ آدینی من بیردیم، یاشنی الله بیرسین! ــ دیدی.
دئرسه خان اوغلونا یگلیک بردی، تاغت بردی اوغلان تاغتا چیقدی. اول کاکاسینینگ اونکی قیرق ییگیدینی اونس هم برمادی.
اول قیرق ییگیت اوغلانی ییگرنیپ باشلادی، اولار بیر ــ بیرنا:« گلینگ، اوغلانی کاکاسینا یامانلالینگ، اول بلکی اونی اولدویرر، ینه بیزینگ حززتیمیز ـ حورماتی میز اونوینگ کاکاسینینگ یانیندا خوش بولار، آرتیق بولار،» دییش دیلر.
بو قیرق ییگیت ایکی یولونیشدی، ییگرمیسی بیر تاراپ، ییگرمیسی باشقا بیر تاراپا گیتدی.
اینگ ایلکی ییگرم سی دئرسه خان ینگ یانینا گلیپ اونگا شیله دیدیلر:
ــ دئرسه خان، سن نامه واقا بولاندیغینی بیلرمینگ؟ سنینگ یاراماز، یولسوز اوغلینگ کؤپ غوپدی( چیقدی)، ارجال غوپدی. ــ اول اوز قیرق ییگیدنی یانینا آلیپ،غالینگ اوغوزلرینگ اوستینا یورش اتدی. نیراده گؤزل غوپسا(چیغسا) چکیپ آلدی، آق ساقللی قارینیگ آغزینا سؤکدی. آق بوره ن جکلی قاررنینگ سویدن تارتدی. دوری آقار سولاردن، آلا داغلاردن اؤتیپ، خان لر خانی بایاندئر خانا خابر یه تر. دئرسه خان ینگ اوغلی شیله بداهت ایشلر ادیپ دیر ــ دییرلر. سنینگ گزن ینگ دن اولانینگ غاوی بولر. بایاندئر خان سنی چاقبیریپ، سانگا قاتی غاضاپ ادر. بیله اوغل بولاندن بولمانی اگدیر ــ اونی اولدیر! ــ دییش دیلر.
دئرسه خان (یریندن توریپ) :
ــ بارینگ، گه تیرینگ، اولدوریین! ــ دیدی.
اشیدر بولسانگیز، اول ناماردلرینگ بیلکی ییگرمسی هم گلیپ، اونوینگ اوغلینا هر حیلی توهمت لر آتیپ یاشلادیلیر:
ــ دئرسه خان، سنینگ اوغلینگ آتلاندی، گؤسی گؤزل غوبا داغلارا آوا چیقدی. آو آولادی، غوش غوشلادی، اولاری انه سنینگ یانینا آلیپ گلدی، آل شرابینگ ییتیسندن ایچیپ، کاکاسینا قاصد اتدی. سنینگ اوغلینگ اربت چیقدی. آلا داغلردن گچیپ خان لرینگ خانی بایاندئر خانا خابار یه تر. ــ دئرسه خانینگ اوغلی شیله بداهت ایشلر ادیپ دیرــ دیرلر. سنی چاقیررلر، بایاندئر خان تاراپیندن سانگا قاتی غاصاپ ادیلر. بیله اوغل ناما ینگه گرک، اولدورسه نا! ــ دیدی لر.
دئرسه خان :
ــ بارینگ، گترینگ، من اونی اولدوریین، بیله اوغل مانگا گرک دال! ــ دیدی.
اوندا دئرسه خان ینگ نوکرلری:
ــ بیز سنینگ اوغلوینگی نیچیک گخ تیره لی، اول بیزینگ سؤزی میزا غولاق سالماز، بیزینگ سؤزی میز بیلن گلمز. اؤزینگ آیاق اوستینا غال، ییگیت لرینگی یانیگا آل ــ دا آوا چیقريا، اوغلوینگی هم بیله آلیپ چیق، آوا آتان بولیپ، اوغلوینگی اوق بیلن آتیپ اودوررسینگ. اگر شیله ادیپ اولدورماسنگ، باشغا یول بیلن اولدوریپ بیلمرینگ، شونی پوغتا بیلگین! ــ دیدیلر.
سویلمه:
سالقین ــ سالقین دانگ یئلری اوستیگیندا،
سافللی، بوزلاچ تورغای سایرادیق دا،
بدو آت لر ایه سین گؤریپ اوقراندیق دا،
ساقلی اوزین دات(لی) آری واگلادیق دا،
آق ایله قارا سه چیلن چاغدا،
غالینگ اغورینگ گلین ــ قیزی بزنن چاغدا،
گؤسی گؤزل غوبا داغلارا گون دگندا،
بگ ییگیت لر چالاسینلار بیر ــ بیرنا توتلوشن چاغدا

دئرسه خان یریندن توریپ، اوغلان جیغینی یانینا آلیپ قیرق ییگیتی بیلن آوا چیقدی.
آو آولادیلر، غوش غوشلادیلر. اول قیرق ناماردینگ بور توپاری اوغلان ینگ یانینا گلیپ:
ــ کاکا ینگ: «کیک لری قاویپ منینگ اونگیما گترسن، اوغلیمینگ آت سگردیشینی، قلیج سالشنی، اوق آتیشینی گؤریین، سؤیینیین، غواناین» دیدی دییپ آیتدیلر.
اوغلان نابیلسن، کییگی قاویپ کاکاسینینگ اونگینا گتردی. « کاکام آت سگریدیشمی باقسین، غوانسین، اوق آتیشیما باقسین، غوانسین، قلیج چالشیما باقسین، سؤیین سین» دییپ کیک لری قاوردی.
اول قیرق نامارد لر آیتدیلر:
ــ دئرسه خان گؤررمینگ اوغلانی؟ یازی دا ــ یاباندا کیک قاورلر، اول بولسا سنینگ ائونگدا قاوالاپ، کییگی آتان بولیپ، سنی اوق بیلن اوریپ اولدویرر، اوغلینگ سنی اولدورمانکا سن اوغلوینگی اولدورگین! ــ دیدیلر.
اوغلان کییگی قاولاپ، کاکاسینینگ اونگندان گلیپ گچردی. دئرسه خان آییلغانچ چکرلی قاتی یایینی الینا آلدی. اوزئنگا غالیپ، اونی چکدی ــ دا اوزاتدی. اوق ایکی پیلچا ینگ آراسیندان پارران گچیپ اوریپ چیقدی. اوغلان ینگ آل غانی جورالانیپ آقیپ باشلادی، اول قولینی دولاپ، بدو آتینینگ بوینین غوجوقلاپ، یره ییکلدی.
دئرسه خان اوغلونینگ لاش نینگ اوزنی اوقلاماق اسلدی، امما اول قیرق نامارد اونی غویبرمان، آتنینگ جلویندن دولاپ، اورداغا تاراپ غایتدیلر.
دئرسه خان ینگ آیالی: « اوغلان جیقم ایلکی آوی بیلن گلر» دییپ، آت، دؤیه، قویون، اودوریپ، باطر اوغوز بگلرنی حززت لمه گا تایارلاندی. اول تارسه یریندن نوریپ قیرق سانی قیزی یانینا آلیپ، دئرسه خان ینگ اونگندن چیقدی. غاباغنی قالدیردی، دئرسه خان ینگ یوزینا باقدی، ساقینا، سولینا گؤز گزدیردیريا، سویگلی اوغلان جیقن گؤرمادی. قارا باغری سارسدی، یورگی اوینادی، قاراغیما گؤزلرینا غان یاش دولدی. اول دئرسه خانا غاراپ:

باری گل گیل،
باشیم باغتی،
اوییم تاغتی،
خان بابامینگ گیوسی،
قاین انه مینگ سویگسی،
آتام، انه م بردیگی،
گؤزآچیبان گوردیگیم،
گون بریپ سویدیگیم،
دئرسه خان!
غالقیبان یرینگدن اوری توردینگ،
یالی قارا قازیلیق(3) آت ینگ بوتین موندینگ،
گؤسی گؤزل غوبا داغا آوا چیقدینگ،
ایکی باردینگ، بیر گلرسن، یاورم(4) کانی؟
قارا گردون دا بولدیقیم(5) اوغل کانی.
چیقسین. منینگ گؤز گؤزیم، دئرسه خان یامان سگرار،
کسیلسین اوغلان سویت داماریم، یامانسیزلر،
ساری یئلان سوقمازدان، آقجا تنیم غالقیپ چیشر،
یالنگیز جا اوغل گؤرنماز، باغریم یانار.

ایزی بار

ر.اجانلی

پنجشنبه، خرداد ۲۶، ۱۳۸۴

نقدی بر نظرات دوستان مدافع شرکت در انتخابات

مباحث مربوط به انتخابات در حد کافی در بین نیروهای روشنفکر در داخل و خارج مطرح شده است. اما با توجه به صف آرائی نیروها و تفکرات مدافع و مخالف حضور در انتخابات و تحلیل ها و نظراتی که خصوصا از جانب نیروهای اصلاح طلب و طرفدار دمکراسی در خارج از حاکمیت برای توجیه و توضیح علل حضور خود در دفاع از معین ارائه میکنند خوب است نگاهی به نظرات این دوستان بیندازیم.

اساس تحلیل و نگرش این دوستان بر این دیدگاه استوار است که عقب ماندگی دمکراسی در جوامعی مانند ایران و عدم رشد نهادهای دمکراتیک و گرایشات توده وار و وجود تفکرات سنتی و پوپولیستی بخش زیادی از مردم در دفاع از حاکمیت ، نیروهای سیاسی را وادار میسازد که از وجود افراد و جناحها در ساختار قدرت برای پیشبرد دمکراسی استفاده نموده و با حمایت از اقدامات آنان و وزن بخشیدن به این نیروها در توازن قوای درون حاکمیت وزن آنها را افزایش داده و به همراه آنان گام به گام تحولات جامعه را به سمت دمکراسی هدایت نماید.

همچنین مطرح میشود کسانی که دنبال شرایط رادیکال و گذر از حکومت و مباحثی مانند رفراندم و حذف ولایت فقیه هستند چرا نمیخواهند ببینند که حتی در ستادهای امثال قالیباف جوانان کشور حضور دارند واز این موضوع که در کشور هنوز رضائی و قالیباف و احمدی نژاد و ... دارای قدرت جذب نیرو هستند نتیجه میگیرند دفاع از معین در برابر آنها ضروری است چون در غیر این صورت راستها به قدرت میرسند و این حداقل روزنه ها هم از بین میرود.

در اوضاع کنونی شاهد آنیم که بسیاری از شعارهای معین از شعارهای خاتمی در دوم خرداد رادیکال تر است. چرا اقبال مردم به معین بیشتر و حتی در حد دفاع از خاتمی نیست؟ در دوم خرداد خاتمی و اصلاح طلبان برخی شعارها و خواست هائی را که بعد از سالهای 60 برای مردم به صورت تابو در آمده بود طرح کردند که در آن شرایط توانست انگیزه های قوی برای حضور حداکثری مردم در دفاع از او فراهم کنند. ولی امروز به هزار و یک دلیل که حتما چندین مورد آن به علت دستاوردهای مثبتی بوده که در دوران اصلاحات بر اثر فشار مردم و شرایط و تحولات داخلی و خارجی و البته اهتمام اصلاح طلبان به دست آمده ، خواستها و انتظارات مردم افزایش پیدا کرده واقدامات فرصت سوزانه اصلاح طلبان عامل اصلی این گشته که باوجود شوراها وبرنامه های رادیکال معین نسبت به خاتمی ، حمایت از معین فراگیر و مطلوب نیست.

این دوستان که حضور مردم را در ستاد قالیباف می بینند حتما حضور مردم و جوانان را در ستاد هاشمی هم نظاره گرند ، چرا در این چند روز در بین افراد عادی که هنوز کاندیدای خود را انتخاب نکرده اند گرایش به هاشمی افزایش دارد؟ آیا کادرها ومبلغین معین از هاشمی ضعیف ترند؟ آیا فقط پارامتر پول و قدرت هاشمی برگ برنده اوست؟ عامل ضعف اصلاح طلبان در از دست دادن آن همه مبلغ و مروج دانشجو و روشنفکر که در دوم خرداد در حمایت از خاتمی اقدام کردند کدام نیرو و حزب و سازمان است؟

همان طور که این دوستان هم معتقدند به علت عدم وجود نهادها و تشکل های حزبی قوی گرایش احساسی ، لحظه ای و فله ای به سیاست و سیاست گذاران از مشخصه های جوامعی مانند ایران است. اصلاح طلبان حکومتی در زمان قدرت خود چه اقداماتی برای سازمان دادن و نهادینه کردن هواداران خود انجام دادند؟ چرا به جای پرداختن به خطاهای دوستان جبهه مشارکت و مجاهد انقلاب خود، از هم اکنون خود را آماده نمودید که برای فردای شکست معین اپوزیسیون را عامل اصلی شکست معرفی کنید؟

شما دوستان باید پاسخ دهید که اگر همه کاندیداهای منتسب به جبهه دوم خرداد رد صلاحیت میشدند شما چه میکردید؟ با توجه به نگرش شما به قدرت و ضرورت همیشگی و در همه حال توسل به یکی از جناحها آیا باید از بد یعنی هاشمی در مقابل بدتر دفاع میکردید؟ یا با توجه به اینکه رضائی و قالیباف و احمدی نژاد ضدامپریالیست تر از هاشمی هستند ؛ به یکی از آنان رای میدادید؟ دوستان چرا نمی پذیرید که رای مشروط ما در دوم خرداد به دلیل شرایط داخلی و خارجی و عدم وجود آلترناتیو بوده و ما راهی جز حمایت مشروط نداشتیم. آیا شرایط امروز با آن زمان یکیست؟ در آن زمان پیروزی جناح اقتدارگرا برای آنان بسیار مهم تر از مشارکت حداکثری بود ، در این زمان عمده ترین نیاز اقتدارگرایان مشارکت حداکثری است و شما با شرکت خود به نیاز آنان به مشروعیت لبیک میگوئید.

مطرح می شود کسانی که خواهان عدم مشروعیت نظام هستند انقلابی ، تندرو و مخالف اصلاحات هستند. اما به یاد بیاوریم که در دوم خرداد و کمی بعد از آن در بین اصلاح طلبان نیروهائی با تحلیل های شتاب زده خواهان گذار از خاتمی و اصلاحات دمکراتیک بودند. وهم زمان نیروهائی با اقدامات شتابزده آنها موافق نبودند. اکنون این حق را به تفکری که سالها با حمایت مشروط از اصلاحات و با هشیاری و برخورد مسئولانه به نیروهای درون آن در مورد توجه به میزان قدرت و توان خود وتحلیل واقع بینانه اوضاع در نیفتادن به تحلیلهای چپ روانه هشدار داده و در کنار آنها قرار داشته ، بدهیم که تاکتیک های متناسب با شرایط اتخاذ نماید. امروز با توجه به مناسب بودن شرایط و همخوانی این نظرات با شرایط عملا موجود از داخل ایران و از بین همان نیروها گفتمان رفراندم و بیانیه هائی مانند 615 نفر و ... بیرون میاید.

شما که بر ستاد قالیباف نورافکن انداخته و حضور مردم و جوانان را در این ستادها به عنوان لولوئی برای ترسانن نیروهای دمکرات به رخ آنها میکشید چرا نمی پذیرید که گفتمان رفراندم و بیانیه هائی مانند 615 نفر و مواضع دفتر تحکیم وحدت هم توسط مردم و جوانان طرح و حمایت میشود؟ چرا از این بخش از مردم و جوانان نامی نمی برید؟ آیا به لحاظ قدرت تحلیل و تاثیر گذاری جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب از نیروهای نام برده شده قوی ترند؟ در پاسخ شاید گفته شود که اینها در قدرتند و باید از حضور در قدرت آنها سود جست. من ضمن تایید این تاکتیک در زمان مناسب و نه هر زمانی ، می پرسم از طرف اصلاح طلبان حکومتی چه تضمینی برای عدم مماشات آنان وجود دارد که این بار از قدرت خود بی جا و بی موقع و صد البته بدون چپ روی در حد نیاز جنبش استفاده کنند. ضمن اینکه داشتن هر گرایشی حق دمکراتیک افراد است چرا بخشی از انرژی خود را به برخورد به دوستان اصلاح طلب حکومتی در مورد این همه فرصت سوزی و جفا به وعده ها قرار ندهیم؟

چگونه باید تحلیل کرد که خوشبینی بعضی در مورد میزان مشارکت مردم در انتخابات از آقای حجاریان هم بیشتر است؟ باید به نیروهای دمکرات توضیح داد آیا به گفتمان دمکراسی در خارج از حاکمیت حتی در صورت سراسری و همه گیر و غالب شدن در جامعه اعتقاد داریم؟ یا نهایتا اگر چنین شرایطی حاکم گردد با متهم کردن همه به شورشگر و انقلابی ، با وجود سوگند آنها به اصلاح طلب بودن ، به نتیجه ای که خاتمی رسیدخواهیم رسید؟ و آن نتیجه این است : من حفظ و ادامه حاکمیت فعلی را حتی با شیوه استبدادی به تعویض آن با یک نظام لائیک ترجیح میدهم!

در ادامه به نیروئی می پردازیم که به تازگی به کارزار تبلیغاتی انتخاباتی وارد گشته است. این نیرو مدعی است با ولایت فقیه مخالف بوده و تمام سعی و کوشش خود را ضمن حضور و حمایت از جنبش دمکراسی خواهی و مبارزه برای تعدیل و نفی قدرت ولایت فقیه و نهادهای انتصابی به کار می گیرد.

این تفکراز جمله با عمده کردن خطر آمریکا و عواقبی که حضور و پیروزی رفسنجانی برای منافع ملی ما در بر دارد حمایت از معین را در دستور کار خود قرار میدهد. باید از اینان پرسید شما که مدعی هستید مهمترین راهکار شما برای از بین بردن موانع دمکراسی در کشور قدرت نهادهای انتصابی و در راس آن ولایت فقیه میباشد ، چگونه با خواسته او که با تحلیل دقیق و درست، عدم حضور معین را در کارزار انتخاباتی عامل مشروعیت نداشتن انتخابات و حاکمیت تشخیص داده و با صدور حکم حکومتی و پذیراندن آن به د وستان اصلاح طلب و مدافعین آنها عملا شما را در کمک به استرتژی مورد نیاز خود که همانا مشروعیت نظام در این برهه است سهیم نموده ، همسو شده اید؟

اگر به واقعیت های موجود توجه کنیم اصلاح طلبان که بعد از این همه فرصت سوزی ، هنگامی که پس از رد صلاحیت معین زمینه بسیار مساعدی برای حداقل سیاست چانه زنی آنان برای گرفتن امتیازات بیشتر فراهم گشته بود ، چرا به این مهم توجه نکردند؟ با توجه به زمینه های موجود اگر برای حضور خود خواستار تغییر در ساختار شورای نگهبان و مسائلی از این دست میشدند چه اتفاقی می افتاد؟ مطمئنا حاکمیت به بسیاری از این خواست ها تن میداد چرا که فدرتمداران اصلی حکومت اوضاع را خوب تشخیص داده اند و در این شرایط ضمن آنکه انتخاب معین یا هاشمی یا دیگران برایشان تفاوت دارد ولی مهمترین عملی که به دنبال آن هستند که حتی از انتخاب افراد در انتخابات برایشان از اهمیت استراتژیک تری برخوردار است حضور حداکثری مردم برای اثبات مشروعیت نظام به جهانیان میباشد.

با توجه به اینکه احتمال انتخاب هاشمی بسیار زیاد و تاحدودی مسجل است ، همانگونه که تحریم اکثر اپوزیسیون در دوم خرداد مانع از تصمیم درست 22 میلیون مردم در دفاع از خاتمی نشد در این مرحله هم به دلیل عملکرد اصلاح طلبان ، حمایت همه گروههای اپوزیسیون از انتخابات نمیتوانست در انتخاب معین تاثیر تعیین کننده به جای گذارد. با این اوصاف آیا حضور و شرکت عملا مشروعیت بخشیدن به انتخاب هاشمی نیست؟ این دوستان که تحریم کنندگان را از یک دست شدن حاکمیت می ترسانند و کرارا اعلام میکنند باید هزینه و فایده را در اتخاذ تاکتیک مد نظر داشت ، آیا خود به این هزینه و فایده و بالانس آن نظری افکنده اند؟ در حالی که اکثر مردم ایران خواهان تغییرات بنیادی هستند اگرجبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب از فرصت تاریخی رد صلاحیت استفاده میکردند و به گفتمان رفراندم خواهی غنای بیشتر می بخشیدند وضع به چه شکل در میامد؟ حامیان معین که از خطر آمریکا و سازش هاشمی با او نگرانند در فردای انتخابات در پاسخ به دولتمردان فعلی آمریکا و بعضی از جناح های اروپائی که علیرغم خواست افکار عمومی خود درعدم سازش با امثال هاشمی ، در عمل هاشمی را ترجیح میدهند ، در رابطه با اینکه نماینده شان در یک انتخابات دمکراتیک حداقل در بین خودیها رای نیاورده ، چه اعتراضی به انتخاب نماینده مردم خواهند داشت و چه خواهند گفت؟

در خاتمه مایلم به نکته کلیدی که این دوستان در تحلیل های خود مد نظر دارند و آن مسئله دفاع از جناحی در برابر جناح دیگر در هر شرایطی است ، اشاره ای داشته باشم. این دوستان از نیروهای مخالف خود دائم این پرسش را مطرح میکنند : آیا به نظر شما حکومت ظرفیتی برای اصلاح دارد یا خیر؟ و بعد از اینکه عمدتا با پاسخ منفی موجه میشوند به صحت تحلیل های خود رغبت بیشتری پیدا میکنند. به این دوستان میگویم در این نظام امکان اصلاح هست اما چگونه؟ دوستان اوضاع جهان به شرایطی رسیده که حتی کشورهائی مانند آمریکا مجبور شده اند که برخی مواضع اصلاحی در برنامه های اجتماعی سیاسی و فرهنگی را بین خود و کشورهای وابسته به خود به صورت عملی پذیرا شوند. درشرایط فعلی حکومت هائی مانند ایران نیز با توجه به اوضاع داخلی و خارجی حتی بدون افرادی مانند معین و همفکرانش در زمان لازم برای حفظ و بقای خود مجبور به پذیرش برخی اصلاحات در ساختار خود خواهند شد.

اینکه نیروهای مدافع دمکراسی که ماهیتا تحولات ساختاری را در برنامه های خود داشته و دارند چگونه با در نظر گرفتن شرایط از این اقدامات و از میزان پتانسیل موجود در بین نیروهای درون قدرت بهره گیرند بحثی است که خوشبختانه تحولات جامعه ما خصوصا در سالهای گذشته تجربه فراوانی برای ما به جا گذاشته است. در این شرایط عملکرد نیروهای مدعی دمکراسی در چگونگی اتخاذ تاکتیک مناسب از اهمیت فراوان برخوردار است. به این معنی که اپوزیسیون دمکرات بتواند با درک درست از شرایط و ارائه برنامه مناسب ضمن روشهای حمایتی یا تهاجمی با حضور در کنار بخشی از نیروهای درون قدرت در زمان لازم و جدا کردن خود حتی در حمایت مشروط از جناحهای درون حاکمیت در زمان مناسب تحولات مورد نیاز جنبش و جامعه را به پیش هدایت نماید.

در این شرایط عدم توجه به اتخاذ سیاست مبتنی بر روند تحولات کشور بخشی از نیروهای دمکرات را با وجود داشتن نیت مثبت از صف اکثریت مردم تحول طلب جدا نموده و آنان را به تماشاگران صرف و یا در نهایت به هورا کشانی برای تحولاتی که حاکمان حتی بدون رقابت خود ناچار به انجام آنند ، مبدل خواهد نمود. نیاز امروز کشور تشکیل جبهه دمکراسی خواهی و هدایت گفتمانی است که میرود به گفتمان غالب جامعه ایران تبدیل شود. حمایت از گفتمان رفراندم و تبلیغ و ترویج اصولی آن بدون شتابزدگی و بهره جوئی از توان عملا موجود جنبش مردم ایران وظیفه عاجل نیروهای تحول طلب و مدعی دمکراسی میباشد.
اشه

سه‌شنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۴

اعتیاد و انتخابات

این روزها موضوع انتخابات، که بقـول برخی "سرنوشت ساز" و به تعبیر بعضی "فرمایشی" است، بازار داغ و باصطلاح پر هیجانی یافته است. بویژه نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری بطور فعالی تقریبا به همه موضوعات و مشکلات اجتماعی اشاره کرده و در خیلی از موارد وعده های آنچنانی نیز داده اند، اما در یک مورد، موردی که بسیار مهم و ابعاد آن بسیار گسترده است، تقریبا سکوت برقرار است. و آن، مورد اعتیاد و قاچاق است. بطوریکه همگان آگاهی دارند ایران از نظر اعتیاد رتـبه اول را در جهان دارد.
طبق آمار رسمی ج.ا.تعداد معتادین و مصرف کنندگان مواد مخدردر ایران 4 میلیون نفر ( با بیش از دو ونیم میلیون مصرف کننده دائم) اعلام شده است. بیشک رقم واقعی بیشتر از این می باشد. تازه اگر همین رقم چهار میلیونی را در نظر بگیریم، با احتساب اینکه بطور متوسط در رابطه با هر معتاد و مصرف کننده مواد مخدر 5 ـ 4 نفر در گیر باشند، بطور کلی 20 ـ 16 میلیون نفر از جمعیت کشور در پنجه مواد مخدر اسیرند. اگر ابعاد اقتصادی و پیامدهای اجتماعی این پدیده هولناک اجتماعی را بر واقعیت فوق بیافزائیم آنوقت نام این پدیده را جز فاجعه با هیچ چیز دیگر نمی توان بیان کرد.

در مورد علل و زمینه های اجتماعی و راهکارهای مهار این فاجعه، کارشناسان و محققین اجتماعی همواره گفته اند و می گویند، متاسفانه از سوی فدرتمداران نه تنها اقدام جدی بر ضد آن صورت نگرفته بالعکس به طرق گوناگون تلاش در اشاعه و گسترش این فاجعه اجتماعی انجام میگیرد. بطور کلی زمامداران مرکز نشین و به تبع آن مسئولین و مقامات منطقه ای حکومت مبارزه و اقدام جدی علیه اعتیاد و قاچاق مواد مخدرنمی کنند. زمانی که بسیاری از مقامات و مسئولین اداری اجرائی و یا رؤسای پاسگاه ها و غیره خود معتاد باشند و یا با باندهای قاچاق همدست باشند، چگونه می توان انتظار اقدام جدی را داشت. در همین رابطه محسن رضائی یکی از نامزدهای ریاست جمهوری در گفتگو با شبکه اول سیما در تأیید دست داشتن دولت در امر قاچاق مواد مخدرگفت:« مشکل اصلی در ارتباطات آلوده ای است که بین دولتی ها و قاچاقچی ها برقرار شده.(16 خرداد)» این حرف ها از زبان کسی گفته می شود که فرمانده کل سپاه پاسداران بود ودستکم در این مورد سخنانش بر اطلاعات موثقی استوار است. در همین حال گفته میشود که برادر سردار قالیباف نامزد دیگر ریاست جمهوری رئیس کل باندهای قاچاق موادمخدر است.

زمانی ترکمن صحرا معروف بود به سرزمین طلای سفید، پهندشت پنبه. اما روز و روزگار تغیییر کرده و صحرای ترکمن تبدیل به وادی مرگ سفید گشته است.
بنا به اظهارات مدیر کل سازمان بهزیستی استان گلستان" در چهار ماهه اول سال 1383 یک هزار و یکصد و پانزده نفر از معتادین استان در مراکز درمانی استان، اعتیاد را ترک کردند. 70 در صد پذیرفته شدگان در این مراکز را در طی مدت یاد شده گروه سنی 30 ـ 20 سال تشکیل می دادند."
این آمار و ارقام بروشنی عمق فاجعه را نشان می دهد که اکثریت معتادین را آیندگان جامعه و سازندگان کشور تشکیل میدهند.
متاسفانه امروزه مصرف موادمخدر در ترکمن صحرا تا عمق محافل و جشن ها رخنه کرده است. اکنون استعمال مواد مخدر به یکی از برنامه های اصلی تفریحی جوانان و توجوانان مبدل شده است.و بعنوان یک فرهنگ جا افتاده جای خود را محکم کرده است. بطوری که هر گاه یکی در این محافل با دیگران همپائی نکند غیر اجتماعی و عقب مانده قلمداد می شود و در اثر همین فشارهای گروهی است که یک نو جوان و یا جوان به دام اعتیاد کشانده می شود. پر واضح است هرگاه امکانات تفریحی سالم برای نوجوانان و جوانان موجود نباشد امکان اشتغال در پائین ترین حد خود باشد و هیچ امیدی به آینده نباشد و دریافت مواد مخدر سهل الوصول و ارزان یاشد، نتیجه آن از قبل روشن است.

درد به همین جا ختم نمی یابد. بسیاری از والدینی که معتادند بدون کمترین احساس مسئولیت در قبال نوگل های خود، از آنان بعنوان رابط و حمل و نقل کننده موادمخدر سود می جویند.

جان کلام آنکه، فاجعه سفید مرگ سیاه را به ملت ترکمن ارزانی داشته است. تمکین کردن به این سناریوی سیاه پذیرش تبدیل شدن ملت ترکمن به ملتی علیل، ذلیل، بی اراده و بی فرهنگ است. این سرنوشت سیاه نه تنها شامل قوم ترکمن که حال روز همه مردم ایران است.

زمانی که دولتمردان نمی خواهند کاری کنند، و به ایده ئولوژی و کارهای مکتبی چسبیده و بشدت اسیر سیاست بازی های خود هستند و دل به گرو قدرت و قدرتمداری خویش بسته اند، وحاضرند که برای حفظ قدرت ایران را فدا کنند،
هنگامی که روشنفکران و الیت های جامعه به پیروی از قدرتمدارن، دلبسته و شیفته بازی های سیاسی هستند، و همه جیز را سیاسی می بینند و همه کس را سیاسی می خواهند،
برای پدران و مادران، برادران وخواهران، خلاصه برای همه ، چه آنانی که به نوعی گرفتار مصیبت شده اند وچه آنانی که دائما نگران گرفتاری احتمالی عزیزان خویشند، بیک کلام برای مردم چاره ای جز این باقی نمی ماند که خود آستین ها را بالا بزنند.
آنا گلدی سرافراز

شنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۸۴

انتخابات ریاست جمهوری و بازتاب جنگ قدرت جناحین حکومتی در میان.... ترکمنان!

اکنون زمانی کمتر از 10 روز به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایران باقی مانده است و در شرایطی که تقریبا تمامی اپوزوسیون داخل و خارج کشور به تحریم این انتخابات پرداخته اند دسته هایی از مجامع روشنفکری و یا جماعاتی از کارمندان و کسبه ترکمن بسان سایر نقاط ایران به شکلی به کاروان انتخاباتی جناحین قدرت پیوسته اند!.
جدا از آن قشر ابن الوقت و یا محافظه کار که نان به نرخ روز می خورند انگیزه های بسیاری از روشنفکران و فرهنگیان و کارمندان ترکمن از شرکت در این انتخابات حاوی نکاتی است که جا دارد مورد بررسی قرار بگیرد.

..... در طول 26 سال حکومت جمهوری اسلامی ترکمنها ثابت نموده اند که خواست های روشن و شفاف ملی و فرهنگی دارند و از برای کسب آن نیز از هر کوشش ثمر بخش نیز روی گردان نیستند. اما حکومت اسلامی به خاطر ماهیت غیر دمکراتیک خود هرگز به خواسته های بر حق ترکمنان توجه ننموده و سیاست های سرکوب و قهر خود را با شدت تمام بکار برده است و دهها سال است که بااین شیوه بر" ترکمنصحرا" حکومت می نماید.
در دوران شکل گیری جناح اصلاح طلب حکومتی بنام دوم خردادی! به رهبری خاتمی نیز روشنفکران سیاسی ترکمن که ایجاد فضای باز سیاسی را در کنار مطالبات ملی و فرهنگی ترکمنها در سرلوحه برنامه های خود قرار داده بودند به فعالیت می پردازند. فعالیتهایی که هرچند در عرصه سیاسی دستاوردهایی آنجنانی نداشت ولی باعث آن می گردد تا نیروهای سرکوبگر و ددمنش جمهوری اسلامی که در ترکمنصحرا محیط ترور و ارعاب ایجاد نموده بودند موقتا عقب نشینی نمایند! ماحصل تحولات این برهه نیز تنها شکل گیری یکی دو انجمن علنی فرهنگی ترکمنی در منطقه بود که تحت نظارت مقامات جمهوری اسلامی فعالیت می نمایند.

هم اکنون علیرغم تمامی واقعیات موجود برخی از روشنفکران و فرهنگیان ترکمن مجددا به کاروان انتخاباتی جناح حکومتی اصلاح طلب پیوسته اند و از " دکتر معین " حمایت می نمایند و اما طیف هایی دیگر که در بین آنان روحانیون بدنامی نیز وجود دارد به جناح دیگر همانند " رفسنجانی" و " قالیباف" و یا کروبی پیوسته اند.
در مورد پیوستن بخشهایی از فرهنگیان و معلمان و روزنامه نگاران و ادبای ترکمن به کاروان معین هیچ توجیهی غیر از خوش بینی و یا پندارگرایی آنان نیست! این عزیزان که در حال حاظر بخشی از آگاهترین و متعهدترین طیف روشنفکران و ادبا و صاحب منصبان ترکمن را تشکیل می دهند به نظر می رسد که هنوز هم امید معجزه را از این جناح اصلاح طلب!! حکومتی دارند و بر این باورند تا بلکه با پیروزی آنان موازنه قدرت سیاسی بهم بخورد و توجهات اساسی به خلق ترکمن بشود و شاید هم بر اساس وعده های این جناح پست های بالایی نیز به ملیتها واگذار گردد!

طیف های دیگری از ترکمنان که به فعالیت های انتخاباتی کشیده شده اند را عده ای از روحانیون و کارمندان دولتی و قشر مرفه و کسبه تشکیل می دهد. این عده هم به لحاظ طبقاتی و هم به لحاظ مشاغل و موقعیت اجتماعی از ناهمگونی و پراکندگی برخوردار می باشند ولی از آنجایی که به نحوی در مدار و حوضه عمل فعالیتی جناحهای حکومتی قرار دارند توسط دست های نیمه پنهان ساوامای حکومت سازماندهی می شوند. مضاف بر این مسئله به خاطر نفوذ نورمفیدی نماینده خامنه ای که به لحاظ سیاسی پای اصلی قدرت محسوب می شود ( نقشی که در زمان شاه سرلشکر مزین داشت ) بیشتر روحانیون و روشنفکران فرصت طلب و یا فاسد به دور ایشان حلقه زده اند و برای ایشان چاپلوسی و یا کارچاق کنی می نمایند. در انتخابات فعلی ریاست جمهوری این قشر از ترکمنان بر اساس تمایلات روحانیونی مثل نورمفیدی و یا طاهری که هرگز با طرح شدن حقوق ملیتها سازگاری ندارند همراه خواهند بود و به کاندیداهای مورد تایید آنان رای خواهند داد.

پس با در نظر گرفتن شرایط فعلی جمهوری اسلامی که اساسا انتخابات را چون حربه ای برای عوامفریبی و کسب مشروعیت سیاسی در مقابل مجامع بین المللی تدارک می بیند و با در نظر داشتن این واقعیت که حتی با پیروز شدن جناح حکومتی اصلاح طلب نیز ( آنچنانکه دوره خاتمی شاهد بودیم) به خاطر غیر دموکراتیک بودن اصل و اساس نظام فعلی هیچ نقطه امیدی برای بهتر شدن جو سیاسی ایران و بویژه " اقلیت های ملی" نیست! آیا آن بهتر نیست که جماعت روشنفکر و عدالت جوی ترکمنصحرا به جای
شرکت در انتخابات فرمایشی حکومت با "عدم شرکت" در این انتخابات آگاهی و عزم و اراده بالنده خود را به نمایش بگذارد؟
مراد قره جه

جمعه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۴

قورقوت آتا (1)

قورقوت آتا أپوسی( حماسه سی) تورکمن ینگ اینگ قادیمی آپوسی دیر. 1950نجی یئل دا پورفوسور مأتی کؤسایف ینگ تالاش لاری بیلن بو قادیمی تورکمن أپوسی یغنانیب دیر. حاضیرکی متن 1990 نجی یئلدا تورکمنستان دا کریل آلفابتینا چاپ بولان کتاپدان آلینیب عربی الیب بی سنا گچیریلدی.

گیریش

اثرینگ باشیندا قورقوت آتانینگ آیدان سوزلاریندان کا بیر مثال لار:

...اولان آدم دیرلمز. چیقان جان ایزینا غایدیب گلمز. بیر ییگیدینگ قارا داغینگ یومرغی چا مالی بولسا، ییغار، دویرر، طالاب ایلار، امما نصیبه سیندان آرتقنی اییب بیلمز. تککببیری تانگری سویمز. گونگل نی اولمسی توتان آدم دا دولت بولمز. یاددان اوغل بولمز. کؤل دان دپا بولمز. یاپا یاپا غارلار یاقسا، یازی غالمز. یاپاق لی گوک چمن لار گؤیزا غالمز. کونا پاختا بیز بولماز. غارری دوشمان دوست اولماز. غارا گیجه غیمایانگ، یول آلینماز. غارا پولات اوز قلیجی چالماسانگ، دوشمان دولانماز. مالینا گؤزی غیمادیق آدمینگ آدی چیقماز. قیز انه دن گورلدی آلماسا، اووت آلماز. اوغل آتادن گورل ده آلماسا ساچاق یازماز.

اوغل آتاسنینگ ابکی گؤزنینگ بیری دیر. اوغل دولتلی چیغسا، اوجاقینگ کوزی دیر. آتانگ اولیب، مال غالماسا، اوغل نادسین! باشدا دولت بولماسا، آتا مالیندان ناپیدا. سیزی بی دولتینگ شریندن آلله ساقلاسین.

آتا، نامارد ییگیت مینه بیلمز، اونوینگ مینندن مینمه دیگی یاحشی دیر. چالیپ کسیان اووز قلیجی مخنث لرینگ چالاندن چالمادیغی یاحشی. چالا بیلن ییگیدا اووق بیلن قلیچ دان بیر چوماق اگ(یاخشی). میخمان گل مه یان اوینگ یئغلانی اگ(یاخشی). آت ایمه یان آجی اوت لارینگ بیته نندان بیت مادیگی اگ(یاخشی). آدم ایچمه یان آجی سولارینگ سیزانیندان سیزما داقی اگ(یاحشی). آتا ـ انا نینگ دییه نینی اتمه یئن، اونگا حورمات غوی مایان اوغلینگ دوغانیندن دوغمادیغی اگ(یاخشی). آتانیگ یوردیندا غالان اوغلینگ دولتلی بولانی اگ(یاخشی). یالان سوز دیئنیگدن دیمانینگ اگ(یاخشی). گرچک لرینگ اوچ اوتوز اون یاشنی دولدورنی اگ(یاخشی). اوچ اوتوز اون یاشینگ دولسین، حاق سیزا یامانلیق گورکزماسین.

حاوا خانم، داده قورقوت بیر داخی سوزلار. گوری لینگ، اول نا سؤژلار:
اوتلیق یری کیک بیلر. کؤکیز(1) یرلر چمن لرینگ غولان بیلر. ایری ـ ایری یولار ایزینگ دیه بیلر. یدی دره ایسنی تیلکی بیلر. گیجه کروون گچدیگن تورغای بیلر. اوغلینگ کیم دن دیگنی انه بیلر. ارینگ آغیر ـ ینگل ینی آت بیلر. آغیر یوک زاخمین قاطیر بیلر. ار ناکس ینگ، ار جوماردینگ اوزان(2) بیلر. ایل ـ گونده چالیب، آیدان اوزان بولسین. آزیب گه لان قازانی تانگری ساوسین.
خانیم هی! اوزان آیدر:

... اؤینگه میخمان گه لندا، گه لن میخمانی حیززت لاپ، سنی یوق سوراتمه یان آیال میسّر بولسین. ارتیر بیلن الین ـ یوزین یومان، دوقّیز یازماچ بیلن بیر کؤلک(کؤینک) یوقوردی دکیب، الین بیغینانه دیراب « شو اؤی غورا! ارا چیغالیم باری، دویا قارنیم دویمادی، یوزیم گؤل مدی، آیاقیم پاشماق، یوزیم یاشماق گؤرما دی. شو بیر اولشا من هم باشغا بیری نا بارسام» دئیان آیال ییگیت لرا دوشماسین، غاپیینپزدان گه لماسین. ایردان توریپ ال ـ یوزینی یومازدان، غاپی ـ غاپی آیلانیب، اوبانینگ اول اوجیندان بو اوجینا چنلی گزیپ، غیبت ادیپ، گوررینگ دینگلاپ، اویلانه ایچندی گزیپ، اؤینا گه لر. کورسا اوغری کؤپک اونینگ زادلرنی اییب ـ ایچیب، بیرـ بیرینا غاتاندیر. سیغرلر، تووق لر اؤینی آغدرـ دونگدر ادن دیر، مونینگ اوچین قونقشولارنا ایگه نر. باردی ـ گلدی اوینا میخمان گلسه اری اویدا بولیب:« تور اییر، ایچر یالی زاد گه تیر» دیسه، «بو یئغلمیش چادمادا هیچزاد یوق، دیه دگرمندن گه لمدی، گلسه دا منینگ سوپراما گیرسن» دیئپ، ساچاقنی قاقار، دیسنگ، دیئنینگ بیتمز، اری نیگ سؤزنا باغماز. بو زییلی آیال لردن الله سیزی ساقلاسین...
بوغاچ خان دئرسه خان اوغل نینگ بوئی (3)!

بایاندئر خان کمغان اوغلی بیر گون یریندن توریب، کؤپ یرلرا چادیرلر غوردیریب، یؤپک حالچالر دؤشه مگی بویردی. خان لرینگ خانی بایاندئر خان یئل دا بیر گزک توی ادیب همما اوغوز بگ لرنی میخمانچلیغا چاغرردی. تویندا آت، قویون سویدیراردی.
اول:
ـ بیر یردا آق اوتاق، بیر یردا قزیل اوتاق، بیر یردا هم قارا اوتاق اوردیریب:« اوغلی بولانی آق اوتاقا، قیزی بولانی قزیل اوتاقا گؤندیرینگ، کیمینگ اوغلی، قیزی بولماسا قارا اوتاقا گؤندیرینگ، آشاقینا هم قارا کچه دؤشأپ، قارا قویون ینگ یاخناسندان (4)؟ اؤنگوندا گتیرپ غویینگ، ایسا ایسن، ایماسا، غوی توریپ گیدسین، اوغلی بولمادیقا الله تغالا غارقاپ دیر، غوی اول بیزینگ هم غارقایانیمیزی بیلسین» دیئپ بویریق بردی.

اوغوز بگلری بیر یره اؤشیپ، یئغناق بولماقا باشلادی.
دئرسه خان دیین بیر بگ بولیپ، اونوینگ اوغلی، قیزی یوقدی.

اوزان ینگ سحر واغتی نی تاریپ ادیشی. گؤر، باق، اوزان نامه دییر:

سالقیم ـ سالقیم دانگ یئل لری اؤستیگینده،
ساققاللی، بوزلاچ تورغای سایرادق دا،
ساققلی اوزین دات(لی) آری و آغلادیقدا
بدو آتلار ایه سین گؤریپ اوغران دیقدا
آق ایله قارا سه چیلان چاغدا
گه وسی گؤزل گیبا داغلارا گون دگه ندا،
ر.اجانلی
ایزی بار


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ کؤکیز، قامیش ـ قاجیرلی دینگز کناری، کاسپی( خازر، گیر یان ـ گورگن)
2 ـ اوزان ـ باغشی، آیدیجی

3 ـ بوی ـ حکایا، باپ، بؤلیم. بو سؤز یوموت لردا «بای» آیدلیپ، حاضیر هم آکتیو، صورتدا اولانیلیار.
4 ـ یاخناـ غاینادیپ، بیشرلیپ، ساودیلیپ، غوییلان ات.(داش حاویز یوموت لرینگ شیوه سی) یاخاناـ بالیعی یوقارکی حیلی بیشیریپ سونگ پالاوا آتیل یار( ذینگز یاقاسینداکی یوموت لرینگ شیوه سی).

سه‌شنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۴

زمانی برای سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن

این روزها در ترکمنصحرا در ارتباط با نامزدهای مختلف حکومتی شاهد تبلیغات و اعلام حمایت های گوناگون هستیم. به نظر می رسد این بار بر خلاف هشت سال گذشته که اکثر روشنفکران و مردم ترکمن که همانند بسیاری از مردم ایران حامی اصلاحات و خاتمی بودند ما با صف بندی های جدید وضعییت دیگری از تقسیم آرا مردم روبرو باشیم. این امر البته فی نفسه خود ایرادی ندارد زیرا که اقشار، طبقات و گروه های مختلف اجتماعی گوناگون در یک جامعه منافع متفاوت و گاه متضادی دارند و طبعا بر اساس منافع خود عمل میکنند. اما آنچه که در این میان مهم است برخورد هشیارانه روشنفکران و مردم به این رقابت ها می باشد که مورد سوء استفاده حکومتگران که به چیزی جز منافع خود نمی اندیشند قرار نگیرد.

در واقعیت حکومت های استبدادی برای ادامه فرمانروایی و پیشبرد سیاست های خود به ابزارها و ترفندهای گوناگونی متوسل می شوند. قلدری و ایجاد ترس و وحشت ازمعمول ترین این روش ها است. شیوه دیگرهمانا سیاست محیلانه و معروف تفرقه بینداز و حکومت کن است که به ویژه در ایامی که حاکمان خودکامه به لحاظ ملی و بین المللی باد در بادبان ندارند آن را به کارمی گیرند.

حکومت جمهوری اسلامی در طول 26 سال عمر خود در مقابله با مردم و مخالفان خود اساسا این شیوه ها را به کار برده است. مردم ترکمن و نیروهای مترقی ترکمنصحرا این شیوه ها را با پوست و گوشت واستخوان خود لمس کرده اند. رژیم در اوایل عمدتا از سرکوب و ایجاد رعب و وحشت استفاده می کرد. به مرورو با گسترش نارضایتی مردم ومحدودتر شدن پایگاه اجتماعیش، طبیعی است که به سیاست تفرقه افکنی درمیان مردم روی بیاورد.

در سال های اخیر تغییر و تحولات بین المللی و در کشورهای همسایه و گسترش تمایلات آزادی خواهانه و دموکراسی طلبانه مردم و به ویژه ملیت ها واقوام کشورمان برای دستیابی به حقوق پایمال شده اشان حاکمان را به هراس افکنده است. علی یونسی وزیر اطلاعات رژیم که به خوبی از بی اعتباری رژیم در میان مردم کشورمان خبر دارد ، چندی پیش در مصاحبه ای مسئله اقوام و ملیت ها را مهم ترین چالش آینده رژیم نامید و چنگ و دندان نشان داد. حال پرسش اساسی این است که در عمل چگونه با این چالش ها برخورد می شود.

اخیرا خبرهائی ازتلاش برای تشکیل " لشکرهای استشهادی " در هر استان کشوربه گوش می رسد که آشکارا جنبه مصرف داخلی و ایجاد رعب و وحشت دارد. اکنون و در هنگامه انتخابات فرمایشی ریاست جمهوری فرصت مناسبی برای رژیم فراهم آمده است که سیاست تفرقه افکنی خود را هر چه بیش تر به کار گیرد.

رژیم که هیچگاه همبستگی و اتحاد نیروهای مترقی و مردم را بر نمی تابد برای بقاء خود سیاست های چندگانه ای را به پیش میبرد و با طرح آلترناتیوهای مختلف و رقابت های مجازی ، هم افکار عمومی مردم را آزمایش می کند و هم در میان آنها ایجاد توهم وچندگانگی می نماید. باندهای وابسته به قدرت آگاهانه سعی میکنند با استفاده از اختلافات کم یا زیاد برای خود پایگاه ایجاد کنند و در نهایت منافع خود و نظام را تامین نمایند.

هم اکنون نیزتبلیغات فریبنده نامزدهای ریاست جمهوری در واقع جنگ قدرتی است در مجموعه حکومت و نه برای دستیابی به یک دمکراسی واقعی و جامعه باز. جناح های اصلاح طلب حکومتی که می بینند زمان تغییر کرده است و نسل های تازه خواسته های خود را دارند برای حفظ و ادامه حاکمیت تدابیر جدیدی را ارائه میدهند. محافظه کاران سرمست از غارت مردم بر حکومت به شیوه سابق پای می فشارند.

به عنوان نمونه در دیدار دکتر معین با نورمفیدی زمانی که نورمفیدی بر اساس رهنمودهای بولتن های اطلاعاتی طرح مطالبات قومی راخیانت اعلام می کند، معین درمقابل تنها به گفتن این که باورش نشده است که دولت های قبلی کاری برای اقوام انجام داده اند اکتفا می کند. او البته به خوبی می داند که در صورت انتخاب شدن در چارچوب قانون اساسی کنونی و ساختار حکومتی ، یک تدارکات چی بیش نخواهد بود.

فعالیت کاندیداهای مختلف در ترکمنصحرا میتواند دست مایه ای باشد برای حکومت گران که با یک تیر دو نشان زده باشند. یعنی از طرفی تنور انتخابات را گرم کنند و از سوی دیگر با ایجاد رقابت های صنفی ، طایفه ای و محلی ، بخش های مختلف مردم را در برابر هم قرار دهند و در فرصت های آتی اختلافات را تشدید نمایند. شاید این صف بندی ها ناگزیر و یا مصلحتی باشد اما مهم این است که به همبستگی ملی و اتحاد دمکراتیک نیروهای مترقی ومردم ترکمن خدشه وارد ننماید.
درست این است که روز پس از انتخابات جدا از اینکه نتیجه چه باشد ، چه آن هائی که به کاندیداهای مختلف رای داده اند و چه آن هائی که در انتخابات فرمایشی شرکت نکرده اند متحد و هماهنگ برای دستیابی به آزادی ، دمکراسی و حقوق ملی تلاش خود را پی گیرند.
اشه